هاشم بن عبد مناف

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] هاشم بن عبد مناف، بن قُصَیّ بن کِلاب بن مُرَّه، از مردان برجستۀ قریش و جد دوم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بود.
سال تولد و وفات و کیفیت عبادت وی نامعلوم است.نام اصلی او عَمرو بود. ظاهراً در مکه به دنیا آمد و به قولی بزرگ ترین فرزند عبد مناف جد سوم رسول خدا، بود.کنیه اش را، به اختلاف، ابونَضْله و ابوزید یا ابواَسَد نوشته اند.
خصیصه های اخلاقی
هاشم، بعد از پدرش، شرافت و بزرگی یافت و بلند آوازه شد. چهره ای نورانی و درخشان داشت و برترین فرد در قبیلۀ قریش از نظر حسب و نسب و مکارم اخلاق بود بزرگوار، بخشنده و مهمان نواز، و نامش در سخاوت مثل بود.
خانواده
هاشم چهار برادر به نام های عبد شمس ، مُطَّلِب، نَوْفَل و ابوعمرو، و شش خواهر داشت.مادرش عاتِکه بنت مُرَّة بن هلال بود. گفته شده است هاشم و برادرش، عبدشمس، هنگام تولد به هم چسبیده بودند و با تیغ آنان را از هم جدا کردند و ازاین رو، برخی گفتند میان فرزندان آنان نزاع رخ خواهد داد. به روایتی، بعدها، به سبب سخاوت و مهمان نوازی های هاشم، اُمیّة بن عبد شمس به او حسادت ورزید و میانشان عداوت افتاد، اما این داستان اساساً ساختگی است.
ازدواج
...

[ویکی اهل البیت] او نیای دوم پیامبر اسلام بود که نامش «عمرو» و لقبش «علاء» بود. وی با عبدشمس همزاد است و دو برادر دیگر او «مطلب» و «نوفل» می باشد.
میان اهل تاریخ معروف است که: هاشم با عبدشمس توأم (دوقلو) بوده و هنگام تولد، انگشت هاشم به پیشانی برادرش، عبدشمس چسبیده بود. موقع جدا کردن، خون سرشاری جاری شد و این پیشامد سبب شد که مردم آن را به فال بد گیرند.
حلبی در سیره خود می نویسد: این فال بد، اثر خود را بخشید، زیرا جنگ و خونریزی پس از اسلام، میان بنی عباس از فرزندان هاشم و بنی امیه - که از صلب عبدشمس بودند - حکم فرما بود.اما این داستان اساساً ساختگی است
گویا نویسنده سیره، وقایع جانگداز فرزندان علی را نادیده گرفته است؛ در صورتی که آن صحنه های خونین که فرزندان امیه با ریختن خون های پاک فرزندان پیامبر به وجود آوردند، زنده ترین گواه بر وجود خصومت میان این طایفه است، ولی معلوم نیست چرا این نویسنده، از این جریان ها نامی نبرده است؟
یکی از خصوصیات اولاد «عبدمناف» - که در اشعار و ادبیات عرب منعکس است - این است که آن ها در نقاط مختلف جان سپرده اند: مثلا «هاشم» در غزوه، «عبدشمس» در مکه، «نوفل» در خاک عراق و «مطلب» در خاک یمن جان سپرده اند.
یک نمونه از اخلاق «هاشم» این است که هر موقع هلال «ذی الحجه» دیده می شد؛ بامدادان به سوی کعبه می آمد و به دیوار کعبه تکیه کرده و خطبه ای به شرح زیر می خواند:
گروه قریش! شما عاقل ترین و شریف ترین گروه عرب هستید. نژاد شما بهترین نژادها است. خدا شما را در کنار خانه خود جای داده و این فضیلت را برای شما از میان سایر فرزندان اسماعیل اختصاص داده است. هان، ای قوم من! زائران خانه خدا در این ماه، با شور عجیبی به سوی شما روی می آورند، آنان مهمانان خدایند، پذیرائی آن ها بر عهده شما است. در میان آن ها افراد تهی دست - که از نقاط دور دست می آیند - بسیار است.
سوگند به صاحب این خانه، اگر قدرت و توانایی داشتم که از مهمانان خدا پذیرائی کنم، هرگز از شما تقاضای کمک نمی کردم، ولی فعلا آن چه مقدورم هست و از راه حلال کسب کرده ام در این راه مصرف می کنم و شما را سوگند می دهم به احترام این خانه، مبادا کسی مالی را بذل کند که آن را از راه ستم به دست آورده است، یا در دادن و بذل آن دچار ریا یا اکراه و اجبار گردد و اگر کسی در مساعدت، رضایت خاطر نداشته باشد از انفاق خودداری نماید.

[ویکی شیعه] هاشم بن عبدمَناف بن قُصَی بن کِلاب بن مُرَّه، جد دوم رسول خدا(ص) و از صاحب منصبان قبیله قریش در مکه که نسب تیره های بنی هاشم به او می رسد. پس از حلف المطیبین، دو منصب سقایت (آب دادن به حاجیان) و رفادت (غذادادن به حاجیان) به او رسید.
گفته اند که هاشم نخستین فردی بوده که سفرهای تجاری زمستانی و تابستانی قریش را پایه گذاری کرد. وی در ثبات و امنیت جامعه مکه از جمله مردم قریش نقشی مهم داشت، به گونه ای که وقتی درگذشت، آنان از چیره شدن دیگر قبایل عرب بر بر خود نگران شدند. اطعام در زمان قحطی مکه و همچنین وضع قانون تقسیم سود تجارت با فقراء، از جمله کارهایی است که موجب شهرت او شده است.
نام اصلی او عَمرو است. به ظاهر در مکه به دنیا آمد و به قولی بزرگ ترین فرزند عبدمناف بود. در باره کنیه او چند نظر ارائه شده است: ابونَضْله، ابوزید یا ابواَسَد.

دانشنامه آزاد فارسی

هاشِم بن عَبْدِ مَناف (۲۰۱ـ غزّه ۱۲۶پ ق)
هاشِم بن عَبْدِ مَناف
(عمرو بن عبدمناف، معروف به هاشم) جد دودمان بنی هاشم، نیای دوم پیامبر اسلام (ص) و از شخصیت های بزرگ و بانفوذ قریش. به سبب منزلت و نیز قامت بلندی که داشت وی را «عمرو العُلی» می خواندند. او به کعبه اهمیت بسیار می داد و قریش را به تکریم و احترام زائران تشویق می کرد. هنگامی که در مکه قحطی روی داد، با دست خود برای زائران نان خُرد می کرد و از این جهت به هاشم (یعنی خُردکننده) شهرت یافت. هاشم سه برادر به نام های عبد شمس (جدّ بنی امیه)، مُطَلِب و نُوفل داشت. به گفتۀ سیره نویسان، هنگام تولد انگشت (یا پیشانی) هاشم به پیشانی عبد شمس چسبیده بود که به وسیلۀ شمشیر از هم جدا کردند؛ از این روی، برخی گفتند بین فرزندان و نسل آن دو (بنی هاشم و بنی امیه) درگیری و خون ریزی روی خواهد داد که چنین نیز شد. هاشم نخستین کسی بود که برای تجارت قریش دو سفر تابستانی و زمستانی مقرر کرد که در سورۀ قریش نیز بدان اشاره شده است. وی همچنین برای بالابردن سطح بازرگانی اهل مکه با امرای غَسان پیمان بست. او مردی تاجر و خوش سیما بود. در مراجعت از یکی از سفرهای تجاری به شام، به یثرب (مدینه) رفت و با سَلمی، دختر عمرو خزرجی که از طایفۀ بنی عدی بن نجار بود، ازدواج کرد، و تنها عبدالمطلب، جدّ رسول خدا، از این زن به دنیا آمد. بنابر روایات، هاشم در یکی دیگر از سفرهای تجاری خود به شام، در شهر غزّه واقع در فلسطین درگذشت و در همان جا دفن شد.

پیشنهاد کاربران

اطلاعاتی درباره کلمه هاشم:
هاشم. [ ش ِ ] شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند.
هشم. [ هَ ] شکستن نان خشک و هر چیز خشک.
هشیم. [ هَ ] شکسته. ﮔﻴﺎﻩ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺷﺪﻩ.
ﺇِﻧَّﺂ ﺃَﺭْﺳَﻠْﻨَﺎ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢْ ﺻَﻴْﺤَﺔً ﻭَ ﺍﺣِﺪَﺓً ﻓَﻜَﺎﻧُﻮﺍْ ﻛَﻬَﺸِﻴﻢِ ﺍﻟْﻤُﺤْﺘَﻈِﺮِ ( آیه ی ۳۱ سوره قمر )
...
[مشاهده متن کامل]

( ﺑﻪ ﻛﻴﻔﺮ ﺍﻳﻦ ﺟﻨﺎﻳﺖ ) ﻣﺎ ﺻﻴﺤﻪ ( ﻭ ﺻﺎﻋﻘﻪ ﺍﻱ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ ) ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ، ﭘﺲ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺜﻞ ﮔﻴﺎﻩ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺮﺩﺷﺪﻩ ﺍﻱ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻬﺎﺭﭘﺎﻳﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻏﻞ ﻣﻲ ﺭﻳﺰﺩ.
ﻭَﺍﺿْﺮِﺏْ ﻟَﻬُﻢ ﻣَّﺜَﻞَ ﺍﻟْﺤَﻴَﺎﺓِ ﺍﻟﺪُّﻧْﻴَﺎ ﻛَﻤَﺂءٍ ﺃَﻧﺰَﻟْﻨَﺎﻩُ ﻣِﻦَ ﺍﻟﺴَّﻤَﺂءِ ﻓَﺎﺧْﺘَﻠَﻂَ ﺑِﻪِ ﻧَﺒَﺎﺕُ ﺍﻟْﺄَﺭْﺽِ ﻓَﺄَﺻْﺒَﺢَ ﻫَﺸِﻴﻤﺎً ﺗَﺬْﺭُﻭﻩُ ﺍﻟﺮِّﻳَﺎﺡُ ﻭَﻛَﺎﻥَ ﺍﻟﻠَّﻪُ ﻋَﻠَﻲ� ﻛُﻞِ ّ ﺷَﻲْ ءٍ ﻣُّﻘْﺘَﺪِﺭﺍً ( آیه ٤٥ سوره مبارکه کهف )
ﻭ ( ﺍﻱ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ! ) ، برای امت، زندگانی دنیا را چنین مثل زن که ما آب بارانی از آسمان نازل کنیم و به آن آب، درختان و نباتات گوناگون زمین درهم پیچیده و خرم بروید، سپس همه درهم شکسته و خشک شود و به دست بادها زیر و زبر و پراکنده گردد، و خدا بر هر چیز اقتدار کامل دارد.
هاشم بن عبدمَناف، جد دوم رسول خدا ( ص ) و از صاحب منصبان قبیله قریش در مکه که نسب تیره های بنی هاشم به او می رسد. نامش عمرو بود هنگامی که در مکه قحطی روی داد، با دست خود برای زائران نان خُرد می کرد و از این جهت به هاشم ( یعنی خُردکننده ) شهرت یافت.
برای یادسپاری آسانتر می توان با کلمات بازی هم کرد و داستان ساخت: در اینجا، می توان گفت که هیروشیما ( مردم، گیاهان و هر چیزی ) در اثر بمباران اتمی، هشیم و هشیما ( شکسته، خرد شده و خشک ) گردید.

بپرس