هاشم

/hASem/

معنی انگلیسی:
masculine proper name

فرهنگ اسم ها

اسم: هاشم (پسر) (عربی) (مذهبی و قرآنی) (تلفظ: hāšem) (فارسی: هاشم) (انگلیسی: hashem)
معنی: خرد کننده، نام یکی از اصحاب پیامبر اسلام ( ص )، ( در قدیم ) شکننده، ( اَعلام ) ) نام ابن عبد مناف از اجداد پیامبر اسلام ( ص ) معروف به هاشم ابن عبد مناف، ) هاشم ( = ابن عتبه ابن ابی وقاص ) : [قرن اول هجری] نام یکی از اصحاب پیامبر اسلام ( ص ) ملقب به مرقال، ) هاشم ابن حکیم: [قرن هجری] ملقب به مقَنَع، پیشوای ایرانی سپید جامگان، از مردم مرو، او رهبری شورشی را بر ضدّ خلیفه ی عباسی بر عهده داشت و گفته شده است که در مقر حکومتش در نخشب، شب هنگام ماهی از یک چاه بیرون می آورد ( ماه نخشب )، که مدتی در افق نمایان بود، وقتی سپاهیان خلیفه بر او پیروز شدند، خود را در خم تیزاب انداخت، ) هاشم: شهرت احمدهاشم [، میلادی] شاعر نمادگرای ترک، که تحت تأثیر نمادگرایان فرانسوی به سرودن شعر پرداخت، از مجموعه شعر اوست: پیاله و ساعتهای ساحل برکه، ( در اعلام ) نام ابن عبد مناف از اجداد پیغمبر اکرم ( ص ) معروف به هاشم بن عبد مناف، هاشم نیز نام یکی از اصحاب حضرت رسول اکرم ( ص ) است، نام جد پیامبر ( ص )
برچسب ها: اسم، اسم با ه، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی

لغت نامه دهخدا

هاشم. [ ش ِ ] ( ع ص ) آنکه نان در اشکنه خرد میکند. ( ناظم الاطباء ). هشم الترید لقومه ؛ فهو هاشم. ( اقرب الموارد ). || کوه نرم. ( یادداشت مؤلف ). || دوشنده شیر. ( یادداشت مؤلف ). ج ، هُشُم.

هاشم. [ ش ِ ] ( اِخ ) پدر برخی از سی نفر شجاعان داود بود. ( قاموس کتاب مقدس ).

هاشم. [ ش ِ ]( اِخ ) آچین. پادشاه نشین غیرمستقل قدیم کشور سوماتراکه سابقاً در دست دولت هلند بوده است. دارای معادن و مواد نباتی ذیقیمت است. جمعیت آن 710000 تن و پایتخت آن کوتاراجا میباشد.

هاشم. [ ش ِ ] ( اِخ ) از اطبای قرن سوم هجری در مصر و طبیب دربار احمدبن طولون اولین امیر سلسله بنی طولون مصر بود. وی شاگرد سعیدبن توفیل طبیب مخصوص احمدبن طولون بود و همو وی را به شغل طبابت حرم احمد برگماشت. ( عیون الانباء فی طبقات الاطباء ص 84 ).

هاشم. [ ش ِ ] ( اِخ ) ازرواة است. ابوالفرج عبدالرحمن بن جوزی ، داستانی از قول وی درباره مرگ عمربن عبدالعزیز خلیفه اموی نقل کرده است. رجوع به سیرة عمربن عبدالعزیز ص 280 شود.

هاشم. [ ش ِ ] ( اِخ ) ( سلطان... ) از حکام تنکابن. وی در سال 910هَ. ق. بعد از کار کیا میرسیّد به حکومت تنکابن رسید. هاشم بر ضد برادر خود سلطان حسن که حکومت «بیه پیش » را غصب کرده بود شورید، ولی شکست یافت و میرحسین بن کارکیا یحیی کیا جانشین او شد. در سال 912 هَ. ق. هاشم کوشش کرد که دوباره حکومت تنکابن را به دست آورد. ولی باز شکست خورد و اسیر شد و به دست وزیر سلطان احمدخان بیه پیش به قتل رسید. سلطان حمزه پسر سلطان هاشم که در تنکابن میزیست در سال 984 هَ. ق. به دست مردم بیه پیش کشته شد و پسر حمزه یعنی کارکیا علی نیز در ضمن شورشی که به سال 1002 هَ. ق. در تنکابن اتفاق افتاد مقتول گشت. ( ترجمه سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 191 ).

هاشم. [ ش ِ ] ( اِخ ) ( سید... ) از سادات مرتضوی هزارجریب منسوب به خانواده جبرئیلی که بین سالهای 934 و 973 هَ. ق. در هزارجریب ( مازندران ) حکومت رانده است. ( ترجمه سفرنامه مازندران و استرآباد رابینو ص 191 ).

هاشم. [ ش ِ ]( اِخ ) ( میر... ) از وزراء و حکام مازندران در دوره صفویه. ( ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 186 ).

هاشم. [ ش ِ ] ( اِخ ) ( میر... ) از شعرای قرن نهم هجری ، از مردم هرات بود. امیر علیشیر نوائی درباره وی می نویسد که اول کمانگری میکرد و سپس به شغل حمامداری قیام نمود. طبع نیک دارد. و این بیت را از اشعار او آورده :بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

معروف به میر هاشم دوچی منسوب به محلتی در تبریز بهمین نام ( و. ۱۲۸۹ - مقت. ۱۲ رجب ۱۳۲۷ ه.ق . ) در آغاز جوانی به تحصیل علوم دینی پرداخت و سفری هم به عتبات کرده است . پس از مراجعت در شهر تبریز امامت جماعت داشت . چون انقلاب مشروطیت آغاز گشت جزئ آزادیخواهان در آمد و جزئ متحصنان قنسولخانه انگلیس در ۱۳۲۴ هجری قمری بود . در دوره اول مجلس به نمایندگی انتخاب شد و از وکلای تندرو بود . لیکن سرانجام با محمد علی شاه ارتباط یافت و جزئ مخالفان مشروطیت شد و به تبریز بازگشت و انجمن اسلامیه را تشکیل داد و در جنگهای تبریز از سران مخالف ستار خان بود. پس از پیروزی مشروطه خواهان و خلع محمد علی شاه به مازندران فرار کرد ولی دستگیر شد و سرانجام بدست آزادیخواهان محاکمه و محکوم باعدام گردید.
(اسم ) ۱- آنکه نان دراشکنه خرد کند . ۲- دوشند. شیر. ۳- نامی است ازنامهای مردان . ۴- شکننده : (( بویژه پیر و سالار هاشمی هاشم که هست هاشم اعدا بتیغ خارا دار. ) ) ( قا آنی )

فرهنگ معین

(ش ِ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - دوشندة شیر. ۲ - شکننده . ۳ - آن که نان در اشکنه خرد کند. ۴ - نامی است از نام های مردان .

فرهنگ عمید

شکننده، خردکننده.

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] هاشم (ابهام زدایی). هاشم ممکن است اسم برای اشخاص و شخصیت های ذیل باشد: • هاشم بن عبد مناف، هاشم بن عبد مناف، بن قُصَیّ بن کِلاب بن مُرَّه، از مردان برجستۀ قریش و جد دوم رسول خدا (صلی الله علیه وآله وسلم)• هاشم بن عتبه، در برخی از منابع به عنوان یکی از اصحاب امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا• هاشم بن سلیمان بحرانی، مفسّر و محدّث و مؤلّف شیعی قرن یازدهم• سید هاشم بحرانی، از علمای بزرگ شیعه و صاحب تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن (معروف به تفسیر برهان)• حاج سیدهاشم موسوی حداد، حَدّاد، سیدهاشم موسوی، عارف شیعی قرن چهاردهم، از سلسله عارفان متشرع عتبات عالیات در کربلا و نجف• سید هاشم حسینی طهرانی، از علمای معاصر شیعه• سید هاشم رسولی محلاتی، از نویسندگان و مترجمین معاصر• سید هاشم میردامادی نجف آبادی، از علمای شیعه
...

پیشنهاد کاربران

هاشم یعنی تلیت
هاشم. [ ش ِ ] ( ع ص ) شکننده. خردکننده. آنکه نان در اشکنه خرد میکند. ( ناظم الاطباء ) . هشم الترید لقومه ؛ فهو هاشم.
هشم. [ هَ ] ( ع مص ) شکستن نان خشک و هر چیز خشک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ) . شکستن.
...
[مشاهده متن کامل]

هشیم. [ هَ ] ( ع ص ) شکسته. ﮔﻴﺎﻩ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺮﺩ ﺷﺪﻩ.
ﺇِﻧَّﺂ ﺃَﺭْﺳَﻠْﻨَﺎ ﻋَﻠَﻴْﻬِﻢْ ﺻَﻴْﺤَﺔً ﻭَ ﺍﺣِﺪَﺓً ﻓَﻜَﺎﻧُﻮﺍْ ﻛَﻬَﺸِﻴﻢِ ﺍﻟْﻤُﺤْﺘَﻈِﺮِ ( آیه ی ۳۱ سوره قمر )
( ﺑﻪ ﻛﻴﻔﺮ ﺍﻳﻦ ﺟﻨﺎﻳﺖ ) ﻣﺎ ﺻﻴﺤﻪ ( ﻭ ﺻﺎﻋﻘﻪ ﺍﻱ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ ) ﺭﺍ ﻓﺮﻭ ﻓﺮﺳﺘﺎﺩﻳﻢ، ﭘﺲ ﺁﻧﺎﻥ ﻣﺜﻞ ﮔﻴﺎﻩ ﺧﺸﻚ ﻭ ﺧﺮﺩﺷﺪﻩ ﺍﻱ ﮔﺸﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺻﺎﺣﺐ ﭼﻬﺎﺭﭘﺎﻳﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻏﻞ ﻣﻲ ﺭﻳﺰﺩ.
هاشم بن عبدمَناف بن قُصَی بن کِلاب، جد دوم رسول خدا ( ص ) و از صاحب منصبان قبیله قریش در مکه که نسب تیره های بنی هاشم به او می رسد. نامش عمرو بود هنگامی که در مکه قحطی روی داد، با دست خود برای زائران نان خُرد می کرد و از این جهت به هاشم ( یعنی خُردکننده ) شهرت یافت.

دیکشنری آنلاین آبادیس . . مترجم معنی . . . هاشم نام. . اسم . . پسرانه و ریشه عربی دارد💝💝 . . . هاشم نام جد پیامبراعظم اسلام ‍ هم می باشد. معانی 👈 شکننده🌷 نیرومند🌷 صاحب قدرت. کسی که نیرومند و قدرت
...
[مشاهده متن کامل]
خدایی داشته باشد . . یا شیر دوش . . قدرت زیاد که منظور از شیر دوش زور و ریشه کن کردن است با زور بازو شیر را می دوشند تا تمام شود و خشک شود . . یا در راه خدا و جهاد کردن برای دفاع جان دشمنان را گرفتن و خشکاندن

هاشم نام طایفه ای کشمیری که از کشمیر به ایران مهاجرت کردند
بسیاراسم باشکوه و اسمی از القاب قمربنی هاشم حضرت ابوالفضل العباس میباشد
هاشم ( هَشم ) نام یکی از اسماء ۱۴ گانه خدا در تورات یهودیان است و ریشه سامی دارد و به معنی" آن نام ( خدا ) " است
هاشِم یک نام پسرانه ی عربی به معنی نان ترید کن است .
هاشم بن عبد مَناف بن قُصَی بن کِلاب بن مَرة. نیای بزرگ خاندان هاشم و از نیاکان پیغمبر اسلام ( ص ) و یکی از بزرگان و سرشناسان و فرماندهان قریش در زمان خود بود. در مکه دیده به جهان گشود . نامش عمرو بود و به دلیل بلندی جایگاهی که داشت او را عمرو العلی نامیدند . هاشم لقب اوست و این لقب بدین دلیل به او داده شد که در قحط سالی در مکه سفره مهمانی گسترد و نان در کاسه خرد کرد و ترید به مردم داد. و هَشم به معنی شکستن و خرد کردن نان در کاسه برای ترید است .
...
[مشاهده متن کامل]


خُردکننده کسی که چیزی را میشکند وخُردمیکند
نان فروش دوره گرد
شیر دوش
از طوایف عای مهمد بهمئی
هاشِم: یک نام پسرانه ی عربی به معنی نان ترید کن است .
هاشم بن عبد مَناف بن قُصَی بن کِلاب بن مَره. نیای بزرگ خاندان هاشم و از نیاکان پیغمبر اسلام و یکی از بزرگان و سرشناسان و فرماندهان قریش در زمان خود بود. در مکه دیده به جهان گشود . نامش عمرو بود و به دلیل بلندی جایگاهی که داشت او را عمرو العلی نامیدند . هاشم لقب اوست و این لقب بدین دلیل به او داده شد که در قحط سالی در مکه سفره مهمانی گسترد و نان در کاسه خرد کرد و ترید به مردم داد. و هَشم به معنی شکستن و خرد کردن نان در کاسه برای ترید است .
...
[مشاهده متن کامل]

اسماعیل برزکار به نقل از سایتarmanemahdaviyat. ir

شکننده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس