نیاک


مترادف نیاک: جد، سلف، نیا

فرهنگ اسم ها

اسم: نیاک (پسر) (فارسی) (تلفظ: niyak) (فارسی: نیاک) (انگلیسی: niyak)
معنی: پسری که خلق و خوی او مانند اجداد و نیاکانشان است
برچسب ها: اسم، اسم با ن، اسم پسر، اسم فارسی

لغت نامه دهخدا

نیاک. ( اِ ) رجوع به نیا و حواشی آن و نیز رجوع به نیاکان شود.

نیاک. [ ن َی ْ یا ] ( ع ص ) بسیار گاینده. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). سخت جماع کننده. ( فرهنگ خطی ). رجوع به نَیک شود.

نیاک. ( اِخ ) دهی است از دهستان بالا لاریجان بخش لاریجان شهرستان آمل. در 6هزارگزی خاور رینه و در منطقه کوهستانی سردسیری واقع است و 585تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و لبنیات ، وشغل مردمش زراعت و گله داری است. زیارتگاهی به نام امام زاده حسن دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3 ).

فرهنگ فارسی

ده دهستان بالا لاریجان بخش لاریجان شهرستان آمل استان دوم . در ۶ کیلومتری خاوری رینه . کوهستانی سردسیر ۵۸۵ تن سکنه دارد. زیارتگاهی بنام امامزاده حسن دارد .
( اسم ) نیا جد : (( ایا شاهی که ملک تو قدیم است ( قدیمی ) از ادهاکا. نیاکت بوده پاک ( در اصل : بردباک ) از اژدهاکا. ) ) ( دقیقی . لفا اق. ۲۵۳ با تصحیح دهخدا )
دهی است از دهستان بالا لاریجان بخش لاریجان شهرستان آمل . در ۶ هزار گزی خاوررینه و در منطقه کوهستانی سردسیری واقع است . آبش از چشمه محصولش غلات و لبنیات شغل مردمش زراعت و گله داری است زیارتگاهی بنام امام زاده حسن دارد .

فرهنگ معین

[ په . ] (اِ. ) نیا، جد.

گویش مازنی

/neyaak/ از توابع دهستان بالا لاریجان آمل

دانشنامه عمومی

نیاک یا پلهار، روستایی از توابع شهرستان آمل در بخش لاریجان، استان مازندران است که در فاصله حدود ۸۰ کیلومتری از آمل در جاده هراز واقع شده است.
روستای نیاک در دره ای قرار گرفته که اطراف آن را کوه های ایرا، نوا، زرنجک احاطه نموده است و از جهات چهارگانه به روستاهای «نوا»، «کنارانجام»، «گیلاس»، «ایرا»، «اسک» و «انهه" منتهی می باشد. این روستا که در کنار خود رودخانه هراز را می بیند مدفن دو امامزاده متبرک بخصوص امام زاده سید حسن ولی است که هر ساله شاهد زائران از سراسر ایران است.
در اواسط بهار اهالی روستای نیاک و همچنین روستای اسک بنا به وصیت سید حسن ولی نسبت به برگزاری مراسمی به نام «ورف چال» در منطقه ای به نام «اسک وش» واقع در جاده پلور به رینه اقدام می نمایند که طی آن در نیمه های بهار برف های اطراف محل برگزاری مراسم را توسط صدها نفر شرکت کننده در مراسم جمع آوری و در داخل اتاقکی زیرزمینی ذخیره می کنند تا در فصول کم آب توسط گله داران محلی و عبوری مورد استفاده قرار گیرد. معمولاً در این روز کلیه مدعوین و شرکت کنندگان از جمله اهالی نیاک میهمان اهالی اسک می باشند که به صورت سفره های رنگین عمومی برپا می شود.
• مسعود منفرد نیاکی: سرهنگ زرهی نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران و فرمانده لشگر ۹۲ زرهی از ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۳
• سید محمدعلی داعی الاسلام: شاعر، ادیب، پژوهشگر و فرهنگ نویس نویسنده واژه نامه ای فارسی فرهنگ نظام در هند
• سیدحسین فقیه لاریجانی: استاد حوزه علمیه تهران
عکس نیاک
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

پیشنهاد کاربران

بررسیِ واژگانِ " نِژاد، نِژاده، نیاگ، نیاک" و کاربردِ پیشوندِ " نِ/نی" در آنها:
همانگونه که می دانیم، واژه یِ " نِژاد" به چمِ " اصل، دودمان " و واژه یِ " نِژاده" به چمِ " اصیل" است.
واژه یِ " نِژاد" از پیشوندِ " نِ" و واژه یِ " ژاد" ساخته شده است که " ژاد" از برایِ دگرگونیِ آواییِ " ژ/ز" همان " زاد " است که بُنِ گذشته یِ کارواژه یِ " زادَن" می باشد؛ پس " ژادَن" ریختِ دیگرِ " زادَن" می باشد و ریختِ دیگرِ واژه یِ " نِژاده" ، نِزاده" می باشد که به روشنی "نِ. زاده" صفت مفعولی است، از انجایی که "زاده " صفت مفعولیِ " زادَن" می باشد. ( آنچنان که پیدا است، واژه یِ "ذات" به روشنی برآمده از واژه یِ پارسیِ میانه یِ " زات" و واژه یِ اوستاییِ " زاتَ" است، پس این واژه را باید با آوایِ " ز" به جایِ "ذ" بکار ببریم. )
...
[مشاهده متن کامل]

نکته 1: پیشوندِ " نِ" در زبانِ پارسیِ کُنونی برآمده از پیشوندِ " نی" در زبانِ پارسیِ میانه است که در زیرواژه یِ " نی" از همین تارنما به آن پرداخته ام و در اینجا عملگری برایِ نشان دادنِ " پایین، به پایین، بُن، اصل و ریشه" است؛ ما در واژه یِ " نیاگ" از زبانِ پارسیِ میانه به چمِ "جد، تبار " که در زبانِ پارسیِ کُنونی به ریختِ "نیا، نیاک" آمده است، همین پیشوند را داریم. ( کوشش کنید که واژه یِ " نیاگ، نیاک" را به جایِ " نیا" بکار ببرید، تا افزون بر ارج نهادن به گذشتگان، بتوان از آن کارواژه ساخت. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پرسش 1: تکواژهایِ " نیاگ/نیاک" چه هستند؟
پیشوندِ " نی" به همراهِ پسوندِ " آگ/آک"
پرسش 2: مگر پسوندِ " آگ/آک" با پیشوند هم می آید؟
آری، برای نمونه ما واژگانی همچون " هماگ و. . . " را در زبانِ پارسیِ میانه داریم. تازه، پسوندِ " آگ" در زبانِ پارسیِ میانه با " اَفواژه ( =حرفِ اضافه ) " نیز می آید؛ برای نمونه در کارواژه یِ " اَباگینیتن".
پرسش 3: مگر پیشوندِ "نی" به ریختِ " نِ" در پارسیِ کُنونی در نمی آید؟ پس چرا در واژه یِ " نیا، نیاک، نیاکان، نیاگ" همان پیشوندِ "نی" برجای مانده است؟
از آنجایی که در این واژگان پس از پیشوندِ " نی" ، آوایِ " الف" نِشسته است، این پیشوند به ریختِ " نِ" در نَیامده است.
پیشنهاد 1:
" نیاگ/نیاک" را می توان به جایِ واژه یِ بیگانه یِ " ancestor " بکار برد؛ بویژه در زمینه منطق و ریاضی جاهایی که سخن از " successor /ancestor" به میان می آید.
پیشنهاد 2:
ما می توانیم، چنانکه من در زیرواژه یِ "رواج" آورده ام، از واژه یِ " نیاگ/نیاک" کارواژه بسازیم؛ برای نمونه: " نیاگاندن/نیاگیدن" ( بسنجید با کارواژه هایِ بیگانه یِ " descend " و واژگانی از این دست ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
نکته 2 : پیشوندِ " نی" در واژگانِ " نیاگ، نیاک" و پیشوندِ " نِ" در واژگانِ " نِژاد، نِژاده " در نگاهِ نخست عملگری برایِ نشان دادنِ " پُشت و پُشته" هستند ولی چنانکه از نمودارِ درختیِ زیر نیز می توان دریافت، پیشوندِ " نِ/نی" همان عملگرِ " پایین، زیر، به پایین" است:

نیاکنیاک
نیاک نام روستایی ییلاقی از توابع آمل که به معنای �جد ما� می باشد.
پاک و پاکی
نام یک قبیله ی اصیل ایرانی

بپرس