[ویکی فقه] دانش رجال از دانش های مقدماتی اجتهاد است. مجتهد برای رسیدن به سنت و سیره درست، سند حدیث را بررسی می کند و درباره درستی و نادرستی حدیثی که به آن استناد می جوید نظر می دهد.
اختلاف فتوا در جاهایی به دیدگاه رجال فتوا دهنده برگشت دارد. بسا، حدیثی از نظر دانشمندی با ارزش و در خور استناد باشد و از آن حکمی استنباط شود و همان حدیث از دیدگاه دانشوری دیگر غیر در خور استناد. با یک مبنای رجالی، بسیاری از احادیث معتبر بنماید و با مبنائی دیگر، غیر معتبر. در مثل کسانی که بر این باورند تمام رجال کامل الزیارات ابن قولویه ، استوار و در خور اعتمادند، بسیاری از روایات نزد آن ها با ارزش و در خور اعتماد خواهد بود و این جاست که دیدگاه های رجالی اهمیت خود را نشان می دهد و مجتهدی شاید پاره ای از دیدگاه های پیشینیان را بپذیرد و یا خود به دیدگاه جدیدی برسد. درباره دانش رجال، ما نیازمند پژوهش های بیش تری هستیم، تا گونه گونی ها، اختلاف ها و نابسامانی های بسیاری که درباره اسناد روایات است، سامان دهیم و ناشناخته را کشف کنیم و پراکندگی ها را به یگانگی دگر سازیم و نقطه اشتراک ها را از یکدیگر باز شناسیم.
چند کار انجام شده در علم رجال
در دانش رجال، سه کار باید انجام گیرد:شناخت سلسله و طبقه راوی، آگاهی از شرح حال و زندگانی و رخدادهای زمان وی، آگاهی از جرح و تعدیل و اظهار نظری که علمای پیشین درباره راوی و یا سند روایتی داشته اند. طبقه شناسی به ما کمک می کند حدیث را از مرسل ، باز شناسیم و ترجمه و شرح حال ما را در شناخت راوی یاری می رساند، همان گونه که دیدگاه پیشینیان و کارشناسان می تواند ما را در اعتماد به راوی کمک کند. فقیهان به گونه معمول، برای بررسی سند و طبقه از دیدگاه های پیشینیان بهره می برند؛ اما کارهایی که انجام گرفته در خور نیستند. در زمینه طبقات رجال، از کتاب رجال شیخ طوسی که بگذریم، اردبیلی در «جامع الرواة»، آیت اللّه خوئی در «معجم رجال الحدیث» و جابلقی در «طرائف المقال» به گونه ای به بررسی این موضوع پرداخته اند؛ اما کامل به نظر نمی رسد؛اما کامل به نظر نمی رسد ؛ زیرا بیش ترین توجه به کتاب های چهار گانه روایی اصلی شیعه بوده و طبقه شماری از راویان را باز شناسانده اند. آیت اللّه بروجردی در کتاب خویش، گرچه به بررسی کتاب هایی جز کتاب های چهار گانه نیز، پرداخته، اما به یک بررسی فراگیر، همه سویه و هماهنگ در این مسأله دست نزده و هنوز جای پژوهش و کندو کاو، باقی است. ما می توانیم برای شناخت بیش تر رجال حدیث شیعه و بازشناسی طبقه آن ها از کتاب های تاریخی و حتی رجال اهل سنت بهره بریم. درست است که دیدگاه های علمای اهل سنت برای ما در خور پذیرش نیستند؛ اما شرح و روشنگری آنان درباره راویان در خور استفاده است.
بهره وری از تاریخ
دانش رجال و شرح حال نگاری را دو دانش جدای از هم دانسته اند که به گونه ای با هم هماهنگی دارند. در شرح حال دانشوران از یکدیگر جدا می شوند و در سخن از راویان حدیث این دو، یک هدف را پی می گیرند. شرح حال نگاری بخشی از دانش تاریخ است و در رجال به آن نیاز داریم. با استفاده از تاریخ می توانیم سند روایات و حتی در جاهایی محتوای آن ها را ارزیابی کنیم. اگر در بررسی سند روایات به تاریخ مراجعه کنیم، چه بسا که انسان های ناشناخته شناخته شوند و پوشیدگی ها و پیچیدگی ها روایات نیز، زدوده شود.
← دیدگاه شهید مطهری درباره آیت الله بروجردی
...
اختلاف فتوا در جاهایی به دیدگاه رجال فتوا دهنده برگشت دارد. بسا، حدیثی از نظر دانشمندی با ارزش و در خور استناد باشد و از آن حکمی استنباط شود و همان حدیث از دیدگاه دانشوری دیگر غیر در خور استناد. با یک مبنای رجالی، بسیاری از احادیث معتبر بنماید و با مبنائی دیگر، غیر معتبر. در مثل کسانی که بر این باورند تمام رجال کامل الزیارات ابن قولویه ، استوار و در خور اعتمادند، بسیاری از روایات نزد آن ها با ارزش و در خور اعتماد خواهد بود و این جاست که دیدگاه های رجالی اهمیت خود را نشان می دهد و مجتهدی شاید پاره ای از دیدگاه های پیشینیان را بپذیرد و یا خود به دیدگاه جدیدی برسد. درباره دانش رجال، ما نیازمند پژوهش های بیش تری هستیم، تا گونه گونی ها، اختلاف ها و نابسامانی های بسیاری که درباره اسناد روایات است، سامان دهیم و ناشناخته را کشف کنیم و پراکندگی ها را به یگانگی دگر سازیم و نقطه اشتراک ها را از یکدیگر باز شناسیم.
چند کار انجام شده در علم رجال
در دانش رجال، سه کار باید انجام گیرد:شناخت سلسله و طبقه راوی، آگاهی از شرح حال و زندگانی و رخدادهای زمان وی، آگاهی از جرح و تعدیل و اظهار نظری که علمای پیشین درباره راوی و یا سند روایتی داشته اند. طبقه شناسی به ما کمک می کند حدیث را از مرسل ، باز شناسیم و ترجمه و شرح حال ما را در شناخت راوی یاری می رساند، همان گونه که دیدگاه پیشینیان و کارشناسان می تواند ما را در اعتماد به راوی کمک کند. فقیهان به گونه معمول، برای بررسی سند و طبقه از دیدگاه های پیشینیان بهره می برند؛ اما کارهایی که انجام گرفته در خور نیستند. در زمینه طبقات رجال، از کتاب رجال شیخ طوسی که بگذریم، اردبیلی در «جامع الرواة»، آیت اللّه خوئی در «معجم رجال الحدیث» و جابلقی در «طرائف المقال» به گونه ای به بررسی این موضوع پرداخته اند؛ اما کامل به نظر نمی رسد؛اما کامل به نظر نمی رسد ؛ زیرا بیش ترین توجه به کتاب های چهار گانه روایی اصلی شیعه بوده و طبقه شماری از راویان را باز شناسانده اند. آیت اللّه بروجردی در کتاب خویش، گرچه به بررسی کتاب هایی جز کتاب های چهار گانه نیز، پرداخته، اما به یک بررسی فراگیر، همه سویه و هماهنگ در این مسأله دست نزده و هنوز جای پژوهش و کندو کاو، باقی است. ما می توانیم برای شناخت بیش تر رجال حدیث شیعه و بازشناسی طبقه آن ها از کتاب های تاریخی و حتی رجال اهل سنت بهره بریم. درست است که دیدگاه های علمای اهل سنت برای ما در خور پذیرش نیستند؛ اما شرح و روشنگری آنان درباره راویان در خور استفاده است.
بهره وری از تاریخ
دانش رجال و شرح حال نگاری را دو دانش جدای از هم دانسته اند که به گونه ای با هم هماهنگی دارند. در شرح حال دانشوران از یکدیگر جدا می شوند و در سخن از راویان حدیث این دو، یک هدف را پی می گیرند. شرح حال نگاری بخشی از دانش تاریخ است و در رجال به آن نیاز داریم. با استفاده از تاریخ می توانیم سند روایات و حتی در جاهایی محتوای آن ها را ارزیابی کنیم. اگر در بررسی سند روایات به تاریخ مراجعه کنیم، چه بسا که انسان های ناشناخته شناخته شوند و پوشیدگی ها و پیچیدگی ها روایات نیز، زدوده شود.
← دیدگاه شهید مطهری درباره آیت الله بروجردی
...
wikifeqh: نقش_تاریخ_در_دانش_رجال