[ویکی فقه] نقش باور مذهبی در سلامت عمومی، بسیار موثر است. این مقاله پژوهشی، به بررسی میزان باورهای مذهبی دانشجویان و تأثیر آن بر سلامت روانی و جسمانی آنان می پردازد. بر این اساس، ۴۰۰ نفر از دانشجویان رشته های مختلف و شاغل به تحصیل در دانشگاه تبریز مورد بررسی قرار گرفته اند.
نتایج بررسی ها و تحقیقات مختلف نشان داده است که ایمان به خدا و باورهای دینی در درمان بیماری های روحی و روانی، کاهش اضطراب و ایجاد آرامش در افراد مؤثر بوده است. ایمان مذهبی در انسان نیروی مقاومت می آفریند و تلخی ها و مشکلات را قابل تحمل می کند. انسان با ایمان می داند که هر چیزی در جهان حساب معینی دارد. این مقاله پژوهشی، به بررسی میزان باورهای مذهبی دانشجویان و تأثیر آن بر سلامت روانی و جسمانی آنان می پردازد. بر این اساس، ۴۰۰ نفر از دانشجویان رشته های مختلف و شاغل به تحصیل در دانشگاه تبریز مورد بررسی قرار گرفته اند.روش مطالعه از نوع پیمایشی و به صورت مقطعی و ابزار تحقیق، پرسشنامه بوده است. دراین پژوهش برای سنجش سلامت روان از پرسشنامة سلامت روانی ۲۸ گویه ای گلدبرگ (دارای چهار مقیاس سلامت جسمی، اختلال خواب و اضطراب، اختلال کارکردی و افسردگی) استفاده شده و تأثیر ابعاد مختلف دینداری (شناختی، رفتاری و عاطفی) بر روی آن مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج یافته ها نشان می دهد که دانشجویان در بعد اعتقادی و عاطفی دینداری درحد بالایی بوده و در بعد رفتاری یا مناسکی درحد متوسطی هستند. نتایج آزمون آنالیز واریانس، معنی داری رابطة بین بعد اعتقادی و عاطفی تجربی را با سلامت روانی دانشجویان مورد تأیید قرار داده، اما رابطه بین بعد رفتاری (مناسکی) و سلامت روانی معنادار نبوده است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که بعد اعتقادی و عاطفی (تجربی) دینداری بر سلامت روانی دانشجویان مؤثر بوده، اما بعد رفتاری یا مناسکی دینداری بر سلامت روحی و روانی آنان تأثیری ندارد. استنباط نهایی از این تحقیق این است که دانشجویانی که از باورهای مذهبی قوی تری برخوردارند، از سلامت روحی و جسمانی بیشتری نیز بهره مند هستند.
مقدمه
به رغم نگاه بدبینانه روانشناسی در سطح برخی نظام های کلی به مذهب، از همان ابتدای شکل گیری روانشناسی کاربردی، تحقیقات در زمینه رابطه مذهب و سلامت روانی، بیشتر بیانگر رابطه مثبت بین دو متغیر بوده است. از دهه ۵۰ میلادی، تحقیقات بیانگر تأثیر مداخلات مذهبی بر بهبود آلام روانشناختی بودند و از آن جمله می توان به تأثیر نماز و دعا درمانگری بر اختلالات اشاره کرد. از دهه ۹۰ به دنبال ناکامی نسبی متخصین حرفه های بهداشت روانی از فنون و شیوه های مداخله ای مرسوم و به دنبال تحقیقات متعدد و نتایج آن ها که بیانگر تأثیر مثبت مذهب بر سلامت روان بوده، روی آوری به مذهب روز افزون گردید.به اعتقاد برخی از پژوهشگران، مذهب با تأثیر بر سبک زندگی و چگونگی حل تعارض های ارزشی، به دو سوال اساسی انسان درباره هدف زندگی و معنای فعالیت ها و استعدادهای او پاسخ می دهد و به این ترتیب به وحدت یافتگی سازمان روانشناختی، معنوی و خود نظم دهی انسان کمک می کند. به عبارت دیگر، سازش یافتگی انسان در پی پاسخگویی به آن ها است، مذهب بستر مناسبی برای پاسخ به خواسته ها و مواضع مهم فراهم می کند. از جمله این خواسته ها و نیازها می توان به شکل انسان در رابطه با زمان و جاودانگی، اجتماعی شدن و اجتماعی ماندن، الگوی دلبستگی و جدایی، تشویق و تنبیه (مجازات)، معنادهی به فعالیت ها، عقل، جایگاه فرد در جهان، غلبه و معنادهی به رنج ها و تعارض های اساسی زندگی اشاره کرد.از نظر آلپورت مذهب طیفی است که از یکسو برای افراد معنایی ابزاری دارد و از سوی دیگر نوعی معنا و معنایابی است که خود انگیزه اصلی زندگی است و ارزش درونی دارد. آلپورت با بحث بر روی مذهب درونی و بیرونی اظهار می دارد که مذهب درونی به خودی خود برای فرد جنبه انگیزشی دارد و به دیگر محرک ها نیازی ندارد. به نظر او مذهب بیرونی کمتر از مذهب درونی جنبه درمانگرانه و پیشگرانه دارد.دانشجویان قشر وسیعی از فعالان یک کشور را تشکیل می دهند و به نظر می رسد عوامل مختلفی می تواند سلامت روانشناختی آن ها را به خطر اندازد. این عوامل می تواند ترکیبی از محرک های درونی، مانند شخصیت (که زمینه ساز شکست و تسلیم فرد در برابر مشکلات است) یا عوامل بیرونی، مانند تنیدگی های محیطی باشد. سلامت روان به عنوان یکی از ابعاد سلامت در نظر گرفته شده است. طبق تعریف کارشناسان سازمان بهداشت جهانی، سلامتی عبارتست از «حالت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط عدم بیماری و ناتوانی» و تأکید بر این که هیچ یک از این ابعاد بر دیگری برتری ندارد.تحقیقات متعدد نشان می دهد که همبستگی معناداری بین بهزیستی روحی و معنوی و اعمال مذهبی افسردگی، عزت نفس و جهت گیری مذهبی درونی ، بهزیستی هیجانی و رضایت از زندگی ، بی ثباتی هیجانی و آشفتگی خلق و استرس گزارش شده است. از سوی دیگر، سلامت روانی را حالت سازگارانه، کم وبیش خوب، احساس بهزیستی و شکوفایی استعدادهای شخصی تعریف کرده اند . این اصطلاح، عموماً برای کسی به کار می رود که در سطح بالایی از سازگاری و انطباق عاطفی عمل می کند و نه کسی که تنها بیمار نیست.فوتولاکیس، سیامولی، ماگیرا و کارپینس بیان می کنند، باور به این که خدایی هست که موقعیت ها را کنترل می کند و ناظر بر بندگان است، تاحد بسیاری اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش می دهد. به طوری که اینان معتقدند می توان از طریق اتکا به خداوند، موقعیت های غیرقابل کنترل را تحت کنترل در آورد.مطالعات داگلاس نشان می دهد که نگاه ابزاری به باورهای مذهبی اثرات پایدار در سلامت روانشناختی ندارد در حالی که هدفمند بودن باورهای دینی، مؤلفه های سلامت روانشناختی را توسعه می دهد . همچنین مطالعات لوینسون نشان می دهد که داشتن تصویری مطلوب از خود و آینده، زمینه ساز تلاش های سودمند و پیشرفت گرا است و موجب بهبود مؤلفه های سلامت روانشناختی می شود.تحقیقات کیز ( ۲۰۰۷) نشان می دهد که ناتوانی در انجام فعالیت های روزانه، شیوع بیماری های قلبی، عروقی، نشان دهنده ابتلا به مشکلات جسمی و تعامل روانشناختی اجتماعی ضعیف بوده در میان افراد در حال شکوفایی در کمترین سطح، در میان افرادی که از سلامت روانی نسبی برخوردارند در حد متوسط و در میان افراد در حال پژمردگی در بالاترین سطح خود قرار دارند.مطالعه دسرتر و همکاران نشان می دهد که رویکرد دینی تنها پیش بینی کننده سلامت روانشناختی بوده است. بدین معنی که رویکرد بالد با سطح بالاتر سلامتی و رویکرد مذهبی پایین با سطح سلامتی روانشناختی پایین تر ارتباط دارد.تحقیقات پاتیلو نشان می دهد که مثبت اندیشی درباره جهان پیرامون آن، رخوت، افسردگی و رفتارهای اجتنابی را به دنبال نخواهد آورد.از نظر کوئینگ مذهب برای افراد، نقش سپر دفاعی در برابر عوامل مخرب، زیان آور و تنش زای محیطی را ایفا می کند. کوئینگ و همکاران در نتیجه تحقیقات خود بیان می کنند که دین اثر مفید و مطلوبی در از بین بردن فساد و کاهش مرگ و میر دارد و افرادی که در امور مذهبی شرکت می کنند، از نظر روحی و جسمی سالم تر از افرادی هستند که اعتقادات مذهبی ندارند.
نظریه کوئینگ ده
کوئینگ ده سازوکار را برای تبیین رابطه بین مذهب و سلامت روان مطرح می کند:مذهب باعث ایجاد نگرش مثبت نسبت به دنیا در فرد می شود و او را در مقابل رویددهای ناگوار زندگی، مانند فقدان یا بیماری یاری می رساند؛ مذهب به زندگی فرد معنا می دهد. داشتن معنا و هدف در زندگی نشان دهنده سلامت روان است و باعث افزایش توانایی فرد در انجام کارها می شود؛ افراد مذهبی با حوادث تروماتیک زندگی که پذیرفتنی نیستند، راحت تر سازگار می شوند؛ مذهب باعث ایجاد امید شده و امید باعث ایجاد انگیزه و انرژی در فرد می شود که او را به بهتر شدن اوضاع زندگی امیدوار می کند؛ افراد مذهبی احساس آزادی بیشتری نسبت به دیگران می کنند. آنها وابستگی عاطفی کمتری به اطرافیان دارند؛ احساس کنترل در افراد مذهبی به واسطه دعا کردن ایجاد می شود، به این گونه که دعا کردن احساس کنترل غیرمستقیم بر شرایط به ظاهر غیرقابل تغییر و ناگوار می شود؛ افراد مذهبی از شخصیت های دینی که رنج بسیار کشیده اند، الگو برداری می کنند و این مسئله باعث افزایش تحمل و پذیرش موقعیت های غیرقابل تغییر و ناگوار می شود؛ افراد مذهبی از الگوی تصمیم گیری خاصی استفاده می کنند. این الگو فرد را در جهت افزایش تصمیم گیری های مفید برای خود و اطرافیان و کاهش تصمیم گیری های مخرب سوق می دهد. این امر تا حدی از شدت استرس های زندگی می کاهد؛ مذهب تنها منبع پاسخگو به سوالات نهایی است، به ویژه در موارد نهایی که علم قادر نیست به فرد کمک کند. این مسئله به ویژه در موارد جدی، مانند بیماری های لاعلاج از اهمیت خاصی برخوردار است؛ مذهب باعث برخورداری فرد از حمایت اجتماعی بیش تر می شود. این امر به سبب ارتباط فرد با جامعه مذهبی و روحانیون، حتی خداوند (توکل) ایجاد می شود. برخی از مطالعات نشان می دهند که آموزش روش های حل مسئله در چارچوب مذهبی، ضمن افزایش سازش یافتگی روانشناختی اضطراب آزمودنی ها را کاهش می دهد. در مطالعه بین فرهنگی در ۱۹ کشور غرب که بر روی ۲۸۰۸۵ نفر آزمودنی انجام شده بود، دریافتند که هرچه انسان ها، پایبندی بیشتری به مذهب داشته باشند، درجه گرایش آن ها به خودکشی کمتر است. تحقیقات واتسون نشان می دهد که افراد با جهت گیری مذهبی درونی از نظر شناختی منطقی تر و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند و میزان رضایتمندی آن ها از زندگی بیش تر است.یافته های طهماسبی پور و کمانگیری ، بیرشک و همکاران، پورحسینی، جمالی، آلیانی و همایون و جلیلوند، طالقانی، صادقی، باقرزاده و حق شناس نشان می دهد که بین دین، معنویت و سلامت روان همبستگی وجود دارد. نتایج تحقیق برقی و علیپور بر روی باورهای مذهبی اساتید دانشگاه های تهران و تأثیر آن بر سلامت روان به این نتیجه رسیده است که باورهای مذهبی با خوش بینی و منبع کنترل رابطه معنادار داشته و این سه متغیر بر سلامت روانشناختی اساتید تأثیرگذارند. بر این اساس هرچه میزان باورهای مذهبی، منبع کنترل و خوش بینی اساتید افزایش یابد، نمرات سلامت روانشناختی آنان نیز بالا می رود. بر اساس آنچه گفته شد می توان به اهمیت موضوع رابطه باورهای دینی و سلامت روانی پی برد. سوال اصلی در این پژوهش این است که آیا بین دانشجویان متفاوت به لحاظ سلامت روانی و باورهای دینی تفاوت معناداری وجود دارد یا نه؟ وضعیت سلامت روانی دانشجویان بر اساس ابعاد مختلف دینداری چگونه است؟
تحقیقات بین مذهب و سلامت روانی
...
نتایج بررسی ها و تحقیقات مختلف نشان داده است که ایمان به خدا و باورهای دینی در درمان بیماری های روحی و روانی، کاهش اضطراب و ایجاد آرامش در افراد مؤثر بوده است. ایمان مذهبی در انسان نیروی مقاومت می آفریند و تلخی ها و مشکلات را قابل تحمل می کند. انسان با ایمان می داند که هر چیزی در جهان حساب معینی دارد. این مقاله پژوهشی، به بررسی میزان باورهای مذهبی دانشجویان و تأثیر آن بر سلامت روانی و جسمانی آنان می پردازد. بر این اساس، ۴۰۰ نفر از دانشجویان رشته های مختلف و شاغل به تحصیل در دانشگاه تبریز مورد بررسی قرار گرفته اند.روش مطالعه از نوع پیمایشی و به صورت مقطعی و ابزار تحقیق، پرسشنامه بوده است. دراین پژوهش برای سنجش سلامت روان از پرسشنامة سلامت روانی ۲۸ گویه ای گلدبرگ (دارای چهار مقیاس سلامت جسمی، اختلال خواب و اضطراب، اختلال کارکردی و افسردگی) استفاده شده و تأثیر ابعاد مختلف دینداری (شناختی، رفتاری و عاطفی) بر روی آن مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج یافته ها نشان می دهد که دانشجویان در بعد اعتقادی و عاطفی دینداری درحد بالایی بوده و در بعد رفتاری یا مناسکی درحد متوسطی هستند. نتایج آزمون آنالیز واریانس، معنی داری رابطة بین بعد اعتقادی و عاطفی تجربی را با سلامت روانی دانشجویان مورد تأیید قرار داده، اما رابطه بین بعد رفتاری (مناسکی) و سلامت روانی معنادار نبوده است. بنابراین می توان نتیجه گرفت که بعد اعتقادی و عاطفی (تجربی) دینداری بر سلامت روانی دانشجویان مؤثر بوده، اما بعد رفتاری یا مناسکی دینداری بر سلامت روحی و روانی آنان تأثیری ندارد. استنباط نهایی از این تحقیق این است که دانشجویانی که از باورهای مذهبی قوی تری برخوردارند، از سلامت روحی و جسمانی بیشتری نیز بهره مند هستند.
مقدمه
به رغم نگاه بدبینانه روانشناسی در سطح برخی نظام های کلی به مذهب، از همان ابتدای شکل گیری روانشناسی کاربردی، تحقیقات در زمینه رابطه مذهب و سلامت روانی، بیشتر بیانگر رابطه مثبت بین دو متغیر بوده است. از دهه ۵۰ میلادی، تحقیقات بیانگر تأثیر مداخلات مذهبی بر بهبود آلام روانشناختی بودند و از آن جمله می توان به تأثیر نماز و دعا درمانگری بر اختلالات اشاره کرد. از دهه ۹۰ به دنبال ناکامی نسبی متخصین حرفه های بهداشت روانی از فنون و شیوه های مداخله ای مرسوم و به دنبال تحقیقات متعدد و نتایج آن ها که بیانگر تأثیر مثبت مذهب بر سلامت روان بوده، روی آوری به مذهب روز افزون گردید.به اعتقاد برخی از پژوهشگران، مذهب با تأثیر بر سبک زندگی و چگونگی حل تعارض های ارزشی، به دو سوال اساسی انسان درباره هدف زندگی و معنای فعالیت ها و استعدادهای او پاسخ می دهد و به این ترتیب به وحدت یافتگی سازمان روانشناختی، معنوی و خود نظم دهی انسان کمک می کند. به عبارت دیگر، سازش یافتگی انسان در پی پاسخگویی به آن ها است، مذهب بستر مناسبی برای پاسخ به خواسته ها و مواضع مهم فراهم می کند. از جمله این خواسته ها و نیازها می توان به شکل انسان در رابطه با زمان و جاودانگی، اجتماعی شدن و اجتماعی ماندن، الگوی دلبستگی و جدایی، تشویق و تنبیه (مجازات)، معنادهی به فعالیت ها، عقل، جایگاه فرد در جهان، غلبه و معنادهی به رنج ها و تعارض های اساسی زندگی اشاره کرد.از نظر آلپورت مذهب طیفی است که از یکسو برای افراد معنایی ابزاری دارد و از سوی دیگر نوعی معنا و معنایابی است که خود انگیزه اصلی زندگی است و ارزش درونی دارد. آلپورت با بحث بر روی مذهب درونی و بیرونی اظهار می دارد که مذهب درونی به خودی خود برای فرد جنبه انگیزشی دارد و به دیگر محرک ها نیازی ندارد. به نظر او مذهب بیرونی کمتر از مذهب درونی جنبه درمانگرانه و پیشگرانه دارد.دانشجویان قشر وسیعی از فعالان یک کشور را تشکیل می دهند و به نظر می رسد عوامل مختلفی می تواند سلامت روانشناختی آن ها را به خطر اندازد. این عوامل می تواند ترکیبی از محرک های درونی، مانند شخصیت (که زمینه ساز شکست و تسلیم فرد در برابر مشکلات است) یا عوامل بیرونی، مانند تنیدگی های محیطی باشد. سلامت روان به عنوان یکی از ابعاد سلامت در نظر گرفته شده است. طبق تعریف کارشناسان سازمان بهداشت جهانی، سلامتی عبارتست از «حالت رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط عدم بیماری و ناتوانی» و تأکید بر این که هیچ یک از این ابعاد بر دیگری برتری ندارد.تحقیقات متعدد نشان می دهد که همبستگی معناداری بین بهزیستی روحی و معنوی و اعمال مذهبی افسردگی، عزت نفس و جهت گیری مذهبی درونی ، بهزیستی هیجانی و رضایت از زندگی ، بی ثباتی هیجانی و آشفتگی خلق و استرس گزارش شده است. از سوی دیگر، سلامت روانی را حالت سازگارانه، کم وبیش خوب، احساس بهزیستی و شکوفایی استعدادهای شخصی تعریف کرده اند . این اصطلاح، عموماً برای کسی به کار می رود که در سطح بالایی از سازگاری و انطباق عاطفی عمل می کند و نه کسی که تنها بیمار نیست.فوتولاکیس، سیامولی، ماگیرا و کارپینس بیان می کنند، باور به این که خدایی هست که موقعیت ها را کنترل می کند و ناظر بر بندگان است، تاحد بسیاری اضطراب مرتبط با موقعیت را کاهش می دهد. به طوری که اینان معتقدند می توان از طریق اتکا به خداوند، موقعیت های غیرقابل کنترل را تحت کنترل در آورد.مطالعات داگلاس نشان می دهد که نگاه ابزاری به باورهای مذهبی اثرات پایدار در سلامت روانشناختی ندارد در حالی که هدفمند بودن باورهای دینی، مؤلفه های سلامت روانشناختی را توسعه می دهد . همچنین مطالعات لوینسون نشان می دهد که داشتن تصویری مطلوب از خود و آینده، زمینه ساز تلاش های سودمند و پیشرفت گرا است و موجب بهبود مؤلفه های سلامت روانشناختی می شود.تحقیقات کیز ( ۲۰۰۷) نشان می دهد که ناتوانی در انجام فعالیت های روزانه، شیوع بیماری های قلبی، عروقی، نشان دهنده ابتلا به مشکلات جسمی و تعامل روانشناختی اجتماعی ضعیف بوده در میان افراد در حال شکوفایی در کمترین سطح، در میان افرادی که از سلامت روانی نسبی برخوردارند در حد متوسط و در میان افراد در حال پژمردگی در بالاترین سطح خود قرار دارند.مطالعه دسرتر و همکاران نشان می دهد که رویکرد دینی تنها پیش بینی کننده سلامت روانشناختی بوده است. بدین معنی که رویکرد بالد با سطح بالاتر سلامتی و رویکرد مذهبی پایین با سطح سلامتی روانشناختی پایین تر ارتباط دارد.تحقیقات پاتیلو نشان می دهد که مثبت اندیشی درباره جهان پیرامون آن، رخوت، افسردگی و رفتارهای اجتنابی را به دنبال نخواهد آورد.از نظر کوئینگ مذهب برای افراد، نقش سپر دفاعی در برابر عوامل مخرب، زیان آور و تنش زای محیطی را ایفا می کند. کوئینگ و همکاران در نتیجه تحقیقات خود بیان می کنند که دین اثر مفید و مطلوبی در از بین بردن فساد و کاهش مرگ و میر دارد و افرادی که در امور مذهبی شرکت می کنند، از نظر روحی و جسمی سالم تر از افرادی هستند که اعتقادات مذهبی ندارند.
نظریه کوئینگ ده
کوئینگ ده سازوکار را برای تبیین رابطه بین مذهب و سلامت روان مطرح می کند:مذهب باعث ایجاد نگرش مثبت نسبت به دنیا در فرد می شود و او را در مقابل رویددهای ناگوار زندگی، مانند فقدان یا بیماری یاری می رساند؛ مذهب به زندگی فرد معنا می دهد. داشتن معنا و هدف در زندگی نشان دهنده سلامت روان است و باعث افزایش توانایی فرد در انجام کارها می شود؛ افراد مذهبی با حوادث تروماتیک زندگی که پذیرفتنی نیستند، راحت تر سازگار می شوند؛ مذهب باعث ایجاد امید شده و امید باعث ایجاد انگیزه و انرژی در فرد می شود که او را به بهتر شدن اوضاع زندگی امیدوار می کند؛ افراد مذهبی احساس آزادی بیشتری نسبت به دیگران می کنند. آنها وابستگی عاطفی کمتری به اطرافیان دارند؛ احساس کنترل در افراد مذهبی به واسطه دعا کردن ایجاد می شود، به این گونه که دعا کردن احساس کنترل غیرمستقیم بر شرایط به ظاهر غیرقابل تغییر و ناگوار می شود؛ افراد مذهبی از شخصیت های دینی که رنج بسیار کشیده اند، الگو برداری می کنند و این مسئله باعث افزایش تحمل و پذیرش موقعیت های غیرقابل تغییر و ناگوار می شود؛ افراد مذهبی از الگوی تصمیم گیری خاصی استفاده می کنند. این الگو فرد را در جهت افزایش تصمیم گیری های مفید برای خود و اطرافیان و کاهش تصمیم گیری های مخرب سوق می دهد. این امر تا حدی از شدت استرس های زندگی می کاهد؛ مذهب تنها منبع پاسخگو به سوالات نهایی است، به ویژه در موارد نهایی که علم قادر نیست به فرد کمک کند. این مسئله به ویژه در موارد جدی، مانند بیماری های لاعلاج از اهمیت خاصی برخوردار است؛ مذهب باعث برخورداری فرد از حمایت اجتماعی بیش تر می شود. این امر به سبب ارتباط فرد با جامعه مذهبی و روحانیون، حتی خداوند (توکل) ایجاد می شود. برخی از مطالعات نشان می دهند که آموزش روش های حل مسئله در چارچوب مذهبی، ضمن افزایش سازش یافتگی روانشناختی اضطراب آزمودنی ها را کاهش می دهد. در مطالعه بین فرهنگی در ۱۹ کشور غرب که بر روی ۲۸۰۸۵ نفر آزمودنی انجام شده بود، دریافتند که هرچه انسان ها، پایبندی بیشتری به مذهب داشته باشند، درجه گرایش آن ها به خودکشی کمتر است. تحقیقات واتسون نشان می دهد که افراد با جهت گیری مذهبی درونی از نظر شناختی منطقی تر و از سلامت روانی بیشتری برخوردارند و میزان رضایتمندی آن ها از زندگی بیش تر است.یافته های طهماسبی پور و کمانگیری ، بیرشک و همکاران، پورحسینی، جمالی، آلیانی و همایون و جلیلوند، طالقانی، صادقی، باقرزاده و حق شناس نشان می دهد که بین دین، معنویت و سلامت روان همبستگی وجود دارد. نتایج تحقیق برقی و علیپور بر روی باورهای مذهبی اساتید دانشگاه های تهران و تأثیر آن بر سلامت روان به این نتیجه رسیده است که باورهای مذهبی با خوش بینی و منبع کنترل رابطه معنادار داشته و این سه متغیر بر سلامت روانشناختی اساتید تأثیرگذارند. بر این اساس هرچه میزان باورهای مذهبی، منبع کنترل و خوش بینی اساتید افزایش یابد، نمرات سلامت روانشناختی آنان نیز بالا می رود. بر اساس آنچه گفته شد می توان به اهمیت موضوع رابطه باورهای دینی و سلامت روانی پی برد. سوال اصلی در این پژوهش این است که آیا بین دانشجویان متفاوت به لحاظ سلامت روانی و باورهای دینی تفاوت معناداری وجود دارد یا نه؟ وضعیت سلامت روانی دانشجویان بر اساس ابعاد مختلف دینداری چگونه است؟
تحقیقات بین مذهب و سلامت روانی
...
wikifeqh: نقش_باور_مذهبی_در_سلامت_عمومی