[ویکی فقه] از اصول و مبانی معتزله به معارف و نظرات مختلفی مانند دیدگاه ایشان در مورد قضاء و قدر می رسیم. ایشان با توجه به اندیشه عقل گرائی زمینه بررسی عقلی قضاء و قدر را برای خویش بوجود آوردند، ولی تحلیل نادرست ایشان از قضاء و قدر به مقدمات و اصول عقلی ایشان سرایت می کند و در نتیجه بنیان فکری معتزله در بوته نقد قرار می گیرد. مساله قضاء و قدر از مسائلی است که برای معتزله یک آسیب و لغزشگاه اعتقادی محسوب می شود. به این دیدگاه معتزلی توجه می کنیم.
قضاء در لغت به معنی حکم و قدر به معنی قضاء معین شده می باشد. قدری و قدریه در موارد مختلفی بکار می رود، از جمله به منکرین قضاء و قدر خداوند در امور گفته می شود. در شرح مواقف گفته شده است که به معتزله قدری می گویند؛ زیرا افعال را بدون مشیت الهی، به خود منتسب می کنند. همچنین به افرادی که با تفسیر ناصحیح از قضاء و قدر به جبر معتقد شدند نیز قدری گفته می شود. در اعتقادات از قضاء و قدر به عنوان کیفیت و نحوه اراده الهی نسبت به افعال بندگان یاد می شود. این اصل اعتقادی موجب اختلاف شدید بین معتزله و اشاعره می باشد.
اهمیت قضاء و قدر
نزد تشیع اهمیت این مساله از اعتقادی بودن آن کشف می شود. رابطه بین قضاء و قدر و اعتراف به توحید و خالقیت خداوند رابطه ای همسو است و نمی توان با اعتراف به یکی دیگری را انکار نمود. در حقیقت مساله قضاء و قدر یکی از شئون توحید را به تصویر می کشد و به همین دلیل یکی از ارکان شناخت توحید قضاء و قدر معرفی شده است، چنانکه در روایت از قول خداوند متعال آمده است که: هرکس به قضاء و بلاء من صبر ندارد و راضی نیست، پروردگار دیگری انتخاب کند. همچنین امام زین العابدین (علیه السّلام) فرمودند: فلو لم یکن القدر واقعا علی العمل لم یعرف الخالق من المخلوقاگر قدر بر اعمال نبود، خالق از مخلوق شناخته نمی شد. در نتیجه منکرین قضاء و قدر (معتزله، مفوضه) از این جهت که شناخت صحیحی از توحید و خالقیت خداوند ندارد، محکوم به لعن و کفر و الحاد و تشبیه شده اند.
مبنای انکار قضاء و قدر
برداشت و تفسیر ناصحیح از قضاء و قدر باعث شد تا عده ای با اعتقاد به قضاء و قدر به دام جبرگرائی بلغزند و در برابر ایشان عده ای به انکار جبر و قضاء و قدر بپردازند. گروه اول عموم اهل حدیث از جامعه اهل سنت بودند و گروه دوم معتزله بود. تفویض که یکی از اصول اعتقادی معتزله است، برای نفی جبرگرائی و رد توحید افعالی و بالتبع رد قضاء و قدر اهل حدیث در افکار معتزله مطرح شد. اما غافل از اینکه با اصل تفویض به توحید ضربه زدند؛ زیرا خدای مکتب معتزلی اراده ای حاکم بر افعال مخلوقات خویش ندارد. این متفکرین قائل به آزادی عمل و خارج دانستن افعال از اراده خداوند هستند. به همین دلیل قضاء و قدر نیز به تبع انکار تاثیر اراده الهی نفی می شود.
رابطه خداوند و افعال بندگان
...
قضاء در لغت به معنی حکم و قدر به معنی قضاء معین شده می باشد. قدری و قدریه در موارد مختلفی بکار می رود، از جمله به منکرین قضاء و قدر خداوند در امور گفته می شود. در شرح مواقف گفته شده است که به معتزله قدری می گویند؛ زیرا افعال را بدون مشیت الهی، به خود منتسب می کنند. همچنین به افرادی که با تفسیر ناصحیح از قضاء و قدر به جبر معتقد شدند نیز قدری گفته می شود. در اعتقادات از قضاء و قدر به عنوان کیفیت و نحوه اراده الهی نسبت به افعال بندگان یاد می شود. این اصل اعتقادی موجب اختلاف شدید بین معتزله و اشاعره می باشد.
اهمیت قضاء و قدر
نزد تشیع اهمیت این مساله از اعتقادی بودن آن کشف می شود. رابطه بین قضاء و قدر و اعتراف به توحید و خالقیت خداوند رابطه ای همسو است و نمی توان با اعتراف به یکی دیگری را انکار نمود. در حقیقت مساله قضاء و قدر یکی از شئون توحید را به تصویر می کشد و به همین دلیل یکی از ارکان شناخت توحید قضاء و قدر معرفی شده است، چنانکه در روایت از قول خداوند متعال آمده است که: هرکس به قضاء و بلاء من صبر ندارد و راضی نیست، پروردگار دیگری انتخاب کند. همچنین امام زین العابدین (علیه السّلام) فرمودند: فلو لم یکن القدر واقعا علی العمل لم یعرف الخالق من المخلوقاگر قدر بر اعمال نبود، خالق از مخلوق شناخته نمی شد. در نتیجه منکرین قضاء و قدر (معتزله، مفوضه) از این جهت که شناخت صحیحی از توحید و خالقیت خداوند ندارد، محکوم به لعن و کفر و الحاد و تشبیه شده اند.
مبنای انکار قضاء و قدر
برداشت و تفسیر ناصحیح از قضاء و قدر باعث شد تا عده ای با اعتقاد به قضاء و قدر به دام جبرگرائی بلغزند و در برابر ایشان عده ای به انکار جبر و قضاء و قدر بپردازند. گروه اول عموم اهل حدیث از جامعه اهل سنت بودند و گروه دوم معتزله بود. تفویض که یکی از اصول اعتقادی معتزله است، برای نفی جبرگرائی و رد توحید افعالی و بالتبع رد قضاء و قدر اهل حدیث در افکار معتزله مطرح شد. اما غافل از اینکه با اصل تفویض به توحید ضربه زدند؛ زیرا خدای مکتب معتزلی اراده ای حاکم بر افعال مخلوقات خویش ندارد. این متفکرین قائل به آزادی عمل و خارج دانستن افعال از اراده خداوند هستند. به همین دلیل قضاء و قدر نیز به تبع انکار تاثیر اراده الهی نفی می شود.
رابطه خداوند و افعال بندگان
...
wikifeqh: نقد_قضا_و_قدر_معتزله