نأمة. [ ن َءْ م َ ] ( ع اِ ) سرود یا آواز. ( منتهی الارب ) نغمه. صوت. ( معجم متن اللغة ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ). || اسکت اﷲ نأمته ؛ بمیراند او را. ( منتهی الارب ). اماتة. ( المنجد ). رجوع به نامة.
نامه. [ م َ / م ِ ] ( اِ ) پهلوی «نامک » ( = کتاب ) مأخوذ از «نام »، کردی «نامه » ( = مراسله ) ( از حاشیه برهان قاطع چ معین ). مکتوب. قرطاس قرطس. ( منتهی الارب ). کتابت. ( برهان قاطع ). ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). کاغذی که به نام کسی نوشته شود. ( فرهنگ نظام ). نوشته. مکتوب. رقعه. تعلیقه. خط. کتابت. ( ناظم الاطباء ). مراسله. مرقومه. ( لغات فرهنگستان ). رقیمه. کاغذ که به کسی نویسند :
سخن نیز نشنید و نامه نخواند
مرا پیش تختش به پایان نشاند.
فردوسی.
سر نامه بود از نخست آفرین ز دادار بر شهریار زمین.
فردوسی.
فرستاده آمد چو باد دمان رسانید نامه برِ پهلوان.
فردوسی.
نامه نانوشته برخوانَدخاطر پاک او به روز هزار.
فرخی.
نامه نویسد بدیع و نظم کند خوب تیغ زند نیک و پهنه بازدو چوگان.
فرخی.
همچو نوباوه برنهد بر چشم نامه او خلیفه بغداد.
فرخی.
خواجه گفت : هنوز چیزی نشده است نامه ها نوشت به انکار وی و ملامت. ( تاریخ بیهقی ص 294 ). نماز دیگر وزیر و استادم برگشتند به دیوان و مرا بخواندند و نامه نسخت کردن گرفتم. ( تاریخ بیهقی ص 379 ).چو دیر آیدت پاسخ نامه باز
بدان کاوفتاده ست کاری دراز.
اسدی.
به نامه درشتی فراوان مگوی که تنگی دل شاه دانند از اوی.
اسدی.
نیست بر عقل میر هیچ دلیل راهبرتر ز نامه های دبیر.
ناصرخسرو.
اینک پدرْت نامه چرخست سوی تومر فعل چرخ را جز از این نامه برمخوان.بیشتر بخوانید ...