[ویکی فقه] میرزا مسیح استرآبادی. میرزا مسیح استرآبادی، از علمای نامدار ایران در قرن سیزدهم هجری. وی فرزند محمد سعید و نسب او از استرآباد بود و در ۱۹۳ ق در تهران به دنیا آمد. در این شهر درس خواند و سپس برای ادامه تحصیل عازم عتبات شد و از محضر درس میرزای قمی در قم نیز بهره مند گردید.
در رجب ۱۲۴۳ ق گریبایدوف (نویسنده نامدار روسیه)، متعاقب شکست ایران در جنگ دوم ایران و روس (۱۲۴۱-۱۲۴۳) و معاهده ترکمانچای بین دو کشور به عنوان سفیر روسیه به تهران آمد. به نوشته همه تواریخ آن دوره، از جمله ناسخ التواریخ «گریبایدوف را تکبر و تنمری غیر معروف بود… و قدم به جرات و جسارت همی زد و سخن به غلظت و خشونت همی گفت…»
اقدامات سفیر روسیه
یکی از اقدامات او طبق معاهده نامه، شناسایی و کوچاندن اسرای ارمنی و روس بود که در دو جنگ پیشین در ایران به سر می بردند. ماموران گریبایدوف به این بهانه، بدون اجازه و هماهنگی با مقامات دولت ایران به خانه های تجار و افراد سرشناس می رفتند و در صورتی که زنان ارمنی یا گرجی ولو آن که به عقد مسلمانان در آمده بودند یافت می کردند، علی رغم میل خودشان به سفارت می بردند. از جمله آنها دو نفر از زنان گرجی مسلمان شدة آصف الدوله (صدر اعظم فتحعلی شاه) بودند که ماموران گریبایدوف، آنها را به زور به سفارت برده و شب در آنجا نگاه داشتند و گریبایدوف نیز اعتنایی به تذکر دولت نکرد. به نوشته ناسخ التواریخ «علمای اثنی عشریه تکلیف خویش دانستند که کنیزکان گرجیه را که سال ها کیش مسلمانان داشتند، از گریبایدوف به هر نحو که توانند استرار فرمایند، و مردم شهر نیز روز دوشنبه دوم شعبان المعظم (۱۲۴۴ق) به یک بار بشوریدند و غوغا برداشتند و در مسجدی که حاجی میرزا مسیح تهرانی امام جماعت بود این غوغا فزونی داشت. اما رای علما در قتل ایلچی (= سفیر) نبود، بلکه غرض ایشان، تهدید ایلچی و استرداد زنان مسلمه بود، اما عوام، سر از انقیاد علما به در کردند و به یک باره نزدیک به صد هزار مرد و زن غوغا کنان روی به خانه گریبایدوف نهادند.»
فتوای میرزا مسیح بر علیه سفیر
به نوشته جهانگیر میرزا در تاریخ نو: «اهل اسلام از دیدن این اوضاع پریشان شده. محلات و محالات را خبر کرده و جمیع کسبه و رعایا از زن و مرد اسلحه پوشیده و اکثر نوکر باب دولتی نیز به جهت اسلام، ترک آمدن ارگ مبارکه را کرده، به دولت سرای مجتهد العصر و الزمانی جمع آمدند و میرزای مجتهد (= میرزا مسیح) را از دولت سرای خود به مسجد جامع برده، دروب اسواق و خانات را بسته به مسجد جامع مجتمع گشتند و کثرت و غوغای عظیم از عام و خاص در مسجد پیدا آمد.» او در ادامه می نویسد: «امنای دولت از شنیدن این اخبار، ابواب ارگه مبارکه با بسته و مستحفظ گذاشته، از غوغای عوام محترز آمدند.» میرزا مسیح نیز نمایندگانی به نزد گریبایدوف فرستاد و از او خواست تا زنان را آزاد نماید اما او آنان را با سخنان زشت و درشت برگرداند و حدود دویست نفر محافظ در اطراف خانه اش گماشت. بنابراین میرزا مسیح فتوا داد که نجات دادن زنان مسلمان از چنگال کافران مجاز است. یک روز پس از صدور این فتوا بازار بسته شد و گروهی از مردم شهر به سوی خانه گریبایدوف به راه افتادند. بار دیگر میرزا مسیح نمایندگی به نزد گریبایدوف فرستاد و تقاضای آزادی دو زن مزبور را نمود، اما مؤثر واقع نشد و محافظان مسلح خانه گریبایدوف یک نفر از کسانی را که در اطراف خانه اجتماع کرده بودند به قتل رساندند.به نوشتة ناسخ التواریخ، «این خبر در ارگ گوشزد شهریار تاجدار گشت. در زمان، جمعی از شاهزادگان و بزرگان درگاه را بیرون فرستاد تا عوام را از اقدام این امر دفع کردند. مردم شهر با ملک زادگان سخن به خشونت کردند و گفتند: آنجا که پای دین در میان باشد ما از دولت دست بازداریم. اینک این تیغ های آخته را از بهر دشمنان دین افراخته ایم، اگر شما حمایت دشمن کنید حشمت شما نگاه نداریم و نخست این تیغ ها بر شما برانیم.
هجوم به خانه سفیر و قتل او
...
در رجب ۱۲۴۳ ق گریبایدوف (نویسنده نامدار روسیه)، متعاقب شکست ایران در جنگ دوم ایران و روس (۱۲۴۱-۱۲۴۳) و معاهده ترکمانچای بین دو کشور به عنوان سفیر روسیه به تهران آمد. به نوشته همه تواریخ آن دوره، از جمله ناسخ التواریخ «گریبایدوف را تکبر و تنمری غیر معروف بود… و قدم به جرات و جسارت همی زد و سخن به غلظت و خشونت همی گفت…»
اقدامات سفیر روسیه
یکی از اقدامات او طبق معاهده نامه، شناسایی و کوچاندن اسرای ارمنی و روس بود که در دو جنگ پیشین در ایران به سر می بردند. ماموران گریبایدوف به این بهانه، بدون اجازه و هماهنگی با مقامات دولت ایران به خانه های تجار و افراد سرشناس می رفتند و در صورتی که زنان ارمنی یا گرجی ولو آن که به عقد مسلمانان در آمده بودند یافت می کردند، علی رغم میل خودشان به سفارت می بردند. از جمله آنها دو نفر از زنان گرجی مسلمان شدة آصف الدوله (صدر اعظم فتحعلی شاه) بودند که ماموران گریبایدوف، آنها را به زور به سفارت برده و شب در آنجا نگاه داشتند و گریبایدوف نیز اعتنایی به تذکر دولت نکرد. به نوشته ناسخ التواریخ «علمای اثنی عشریه تکلیف خویش دانستند که کنیزکان گرجیه را که سال ها کیش مسلمانان داشتند، از گریبایدوف به هر نحو که توانند استرار فرمایند، و مردم شهر نیز روز دوشنبه دوم شعبان المعظم (۱۲۴۴ق) به یک بار بشوریدند و غوغا برداشتند و در مسجدی که حاجی میرزا مسیح تهرانی امام جماعت بود این غوغا فزونی داشت. اما رای علما در قتل ایلچی (= سفیر) نبود، بلکه غرض ایشان، تهدید ایلچی و استرداد زنان مسلمه بود، اما عوام، سر از انقیاد علما به در کردند و به یک باره نزدیک به صد هزار مرد و زن غوغا کنان روی به خانه گریبایدوف نهادند.»
فتوای میرزا مسیح بر علیه سفیر
به نوشته جهانگیر میرزا در تاریخ نو: «اهل اسلام از دیدن این اوضاع پریشان شده. محلات و محالات را خبر کرده و جمیع کسبه و رعایا از زن و مرد اسلحه پوشیده و اکثر نوکر باب دولتی نیز به جهت اسلام، ترک آمدن ارگ مبارکه را کرده، به دولت سرای مجتهد العصر و الزمانی جمع آمدند و میرزای مجتهد (= میرزا مسیح) را از دولت سرای خود به مسجد جامع برده، دروب اسواق و خانات را بسته به مسجد جامع مجتمع گشتند و کثرت و غوغای عظیم از عام و خاص در مسجد پیدا آمد.» او در ادامه می نویسد: «امنای دولت از شنیدن این اخبار، ابواب ارگه مبارکه با بسته و مستحفظ گذاشته، از غوغای عوام محترز آمدند.» میرزا مسیح نیز نمایندگانی به نزد گریبایدوف فرستاد و از او خواست تا زنان را آزاد نماید اما او آنان را با سخنان زشت و درشت برگرداند و حدود دویست نفر محافظ در اطراف خانه اش گماشت. بنابراین میرزا مسیح فتوا داد که نجات دادن زنان مسلمان از چنگال کافران مجاز است. یک روز پس از صدور این فتوا بازار بسته شد و گروهی از مردم شهر به سوی خانه گریبایدوف به راه افتادند. بار دیگر میرزا مسیح نمایندگی به نزد گریبایدوف فرستاد و تقاضای آزادی دو زن مزبور را نمود، اما مؤثر واقع نشد و محافظان مسلح خانه گریبایدوف یک نفر از کسانی را که در اطراف خانه اجتماع کرده بودند به قتل رساندند.به نوشتة ناسخ التواریخ، «این خبر در ارگ گوشزد شهریار تاجدار گشت. در زمان، جمعی از شاهزادگان و بزرگان درگاه را بیرون فرستاد تا عوام را از اقدام این امر دفع کردند. مردم شهر با ملک زادگان سخن به خشونت کردند و گفتند: آنجا که پای دین در میان باشد ما از دولت دست بازداریم. اینک این تیغ های آخته را از بهر دشمنان دین افراخته ایم، اگر شما حمایت دشمن کنید حشمت شما نگاه نداریم و نخست این تیغ ها بر شما برانیم.
هجوم به خانه سفیر و قتل او
...
wikifeqh: میرزا_مسیح_استرآبادی