مکتب اصفهان، اثری از رضا عباسی
مکتبی در نگارگری ایرانی. با شروع سلطنت شاه عباس اول (۹۹۶ق)، هنرهای ایران از نو رونق گرفت. پس از انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان (۱۰۰۶ق)، از سوی شاه عباس فعالیتی گسترده برای ساختن و آراستن کاخ ها و کوشک ها و بناهای عمومی آغاز شد. صادقی بیگ سرپرستی کتابخانۀ شاهی را برعهده داشت. او نخست در خلق آثارش از شیوۀ پیکرنگاری قزوین (آدم های لاغر و بلندقامت، چهره های گرد، و لب های ورچیده) پیروی می کرد، ولی در خدمت شاه عباس اول طراحی اش روان و استادانه شد. بعدها رضا عباسی پا به عرصه گذاشت که پروردۀ مکتب قزوین بود، لیکن چندی نگذشت که شیوه ای نو و پویاتر پدید آورد که در سال های بعد سیمای نقاشی ایران را دگرگون ساخت. هر دو هنرمند به سنّت واقع گرایی بهزاد وفادار بودند. سبک نومایۀ رضا عباسی بر ارزش های بصری خط استوار بود. او رسّام چیره دستی بود که با تغییر ضخامت خط به وسیله قلم زنی می توانست حجم ها و شکن ها را در نهایت ظرافت نشان دهد. طراحی پرپیچ و تابش با خوشنویسی نستعلیق تجانسی بارز دارد. طراحی رضا نقطۀ اوج روند تحولی است که از میانۀ قرن ۱۰ق شروع شده بود. در این زمان اروپاییان به ایران راه یافته بودند و رضا عباسی گاه مردان اروپایی را موضوع کار خود قرار می داد، ولی هرگز از اسلوب های سایه پردازی و هندسۀ مناظر غربی استفاده نکرد. پس از درگذشت رضا عباسی، سبک او از سوی نقاشانی همچون محمدقاسم، افضل حسینی، محمد یوسف، محمدعلی، معین مصور، و تا حدی شفیع عباسی، تداوم یافت، لیکن کمابیش به تصنع گرایید. فعالیت آنان بر ترسیم موضوع های جدید به روش سیاه قلم و یا با رنگ پردازی محدود متمرکز بود. به طور کلی، مکتب اصفهان (رضا عباسی و پیروانش) از جنبه های مختلف از سنّت های پیشین نگارگری بسیار فاصله گرفت. پیوند نقاشی و ادبیات سست شد. کاهش حمایت درباری و رشد طبقۀ بازرگانان به رونق سفارش های دیوارنگاری و رقعه های مصور انجامید، و به این ترتیب نقاشی از محدودۀ مصورسازی نسخ خطی خارج شد. خروج از محدودۀ کتاب نگاری، به نقاش امکان داد وقایع روزمره و دیدنی های پیرامونش را به صورت تک نگاره و طراحی ثبت کند. در طراحی و نقاشی مستقل از کتاب این مکتب، غالباً پیکری یا زوج جوانی به اضافۀ چند گیاه و ابر پیچان بر زمینه ای ساده بازنمایی شده اند. رکود آشکار سفارش های نسخ خطی مصوّر در قرن ۱۱ق، رواج دیوارنگاری (ازجمله در کاخ چهلستون اصفهان)، و سبک دورگۀ ایرانی ـ اروپایی از دیگر مشخصات این مکتب است.
مکتبی در نگارگری ایرانی. با شروع سلطنت شاه عباس اول (۹۹۶ق)، هنرهای ایران از نو رونق گرفت. پس از انتقال پایتخت از قزوین به اصفهان (۱۰۰۶ق)، از سوی شاه عباس فعالیتی گسترده برای ساختن و آراستن کاخ ها و کوشک ها و بناهای عمومی آغاز شد. صادقی بیگ سرپرستی کتابخانۀ شاهی را برعهده داشت. او نخست در خلق آثارش از شیوۀ پیکرنگاری قزوین (آدم های لاغر و بلندقامت، چهره های گرد، و لب های ورچیده) پیروی می کرد، ولی در خدمت شاه عباس اول طراحی اش روان و استادانه شد. بعدها رضا عباسی پا به عرصه گذاشت که پروردۀ مکتب قزوین بود، لیکن چندی نگذشت که شیوه ای نو و پویاتر پدید آورد که در سال های بعد سیمای نقاشی ایران را دگرگون ساخت. هر دو هنرمند به سنّت واقع گرایی بهزاد وفادار بودند. سبک نومایۀ رضا عباسی بر ارزش های بصری خط استوار بود. او رسّام چیره دستی بود که با تغییر ضخامت خط به وسیله قلم زنی می توانست حجم ها و شکن ها را در نهایت ظرافت نشان دهد. طراحی پرپیچ و تابش با خوشنویسی نستعلیق تجانسی بارز دارد. طراحی رضا نقطۀ اوج روند تحولی است که از میانۀ قرن ۱۰ق شروع شده بود. در این زمان اروپاییان به ایران راه یافته بودند و رضا عباسی گاه مردان اروپایی را موضوع کار خود قرار می داد، ولی هرگز از اسلوب های سایه پردازی و هندسۀ مناظر غربی استفاده نکرد. پس از درگذشت رضا عباسی، سبک او از سوی نقاشانی همچون محمدقاسم، افضل حسینی، محمد یوسف، محمدعلی، معین مصور، و تا حدی شفیع عباسی، تداوم یافت، لیکن کمابیش به تصنع گرایید. فعالیت آنان بر ترسیم موضوع های جدید به روش سیاه قلم و یا با رنگ پردازی محدود متمرکز بود. به طور کلی، مکتب اصفهان (رضا عباسی و پیروانش) از جنبه های مختلف از سنّت های پیشین نگارگری بسیار فاصله گرفت. پیوند نقاشی و ادبیات سست شد. کاهش حمایت درباری و رشد طبقۀ بازرگانان به رونق سفارش های دیوارنگاری و رقعه های مصور انجامید، و به این ترتیب نقاشی از محدودۀ مصورسازی نسخ خطی خارج شد. خروج از محدودۀ کتاب نگاری، به نقاش امکان داد وقایع روزمره و دیدنی های پیرامونش را به صورت تک نگاره و طراحی ثبت کند. در طراحی و نقاشی مستقل از کتاب این مکتب، غالباً پیکری یا زوج جوانی به اضافۀ چند گیاه و ابر پیچان بر زمینه ای ساده بازنمایی شده اند. رکود آشکار سفارش های نسخ خطی مصوّر در قرن ۱۱ق، رواج دیوارنگاری (ازجمله در کاخ چهلستون اصفهان)، و سبک دورگۀ ایرانی ـ اروپایی از دیگر مشخصات این مکتب است.
wikijoo: مکتب_اصفهان