[ویکی فقه] این نوشتار در مورد ویژگیها و موانع بصیرت است که خداوند متعال در قرآن کریم، تفکر در آفرینش آسمانها و زمین، و عبرت از سرنوشت گذشتگان را متذکر می شود. به عبارت دیگر قرآن، صاحبان بصیرت را به تفکر و عبرت فرا می خواند.
قرآن، صاحبان بصیرت را به بینش و دقت در وجود خود: «و فی اَنفُسِکُم اَفَلا تُبصِرون» و پدیده های محیط اطراف سفارش می کند: «اَوَلَم یَرَوا اَنّا نَسوقُ الماءَ اِلَی الاَرضِ الجُرُزِ فَنُخرِجُ بِهِ زَرعًا... اَفَلا یُبصِرون» و گاه آنان را از سرنوشت گذشتگان زنهار می دهد و به عبرت گیری از آن ها فرا می خواند: «واللّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصرِهِ مَن یَشاءُ اِنَّ فی ذلِکَ لَعِبرَةً لاُِولِی الاَبصر». آنان که از چشم عبرت و بصیرت بهره برده اند؛ توجهی به دنیا و لذات فانی آن ندارند و آن را با آخرت و قرب خداوند معاوضه می کنند. پارسایان هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند به سرعت متذکر می شوند، حقیقت را با نور بصیرت درمی یابند و از دام وسوسه های شیاطین رهایی می یابند : «اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا اِذا مَسَّهُم طئِفٌ مِنَ الشَّیطنِ تَذَکَّروا فَاِذا هُم مُبصِرون».
آثار کفرورزی و گناه
کفرورزی و گناه باعث خاموش شدن نور الهی در قلب انسان و کور شدن چشم بصیرت وی می شود. تعبیرهایی گوناگون در قرآن حاکی از بستن دل کافران و هدایت ناپذیری آنهاست. در این آیات از ترجیح دنیا بر آخرت، نفاق و دورویی، هواپرستی، رویگردانی از آیات الهی، سرسختی در پذیرش ایمان و مواردی از این دست به عنوان موانع هدایت پذیری و روشنی چشم بصیرت سخن آمده است. خداوند کوری، کری، گنگی و مهر و موم شدن قلب اینان را در قرآن به خود نسبت می دهد: «اُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ فَاَصَمَّهُم و اَعمی اَبصرَهُم» ولی این نافی نقش آنان در گمراهی خود نیست، زیرا آنان خود از پذیرش سخن فطرت و بصیرتشان سر باز زده اند و این موجب ضعف بصیرت و عقل نظری آن ها شده است. در حقیقت انسان در آغاز تولد، فاقد علم حصولی است و خداوند، هم ابزار علم حصولی را به وی می بخشد و هم فطرت او را با الهام از علم حضوری بهره مند می سازد. انسانی که از فطرت و شعور درونی خود بهره نبرد و در مسیر شهوتها و غرایز نفسانی قرار گیرد، و ابزار ادراکی او (سمع، بصر، قلب) که باید معارف و اسرار عالم را بشناسد، با گناه آلوده شود، جایی برای تابش نور هدایت بر آن نمی ماند.
قرآن، صاحبان بصیرت را به بینش و دقت در وجود خود: «و فی اَنفُسِکُم اَفَلا تُبصِرون» و پدیده های محیط اطراف سفارش می کند: «اَوَلَم یَرَوا اَنّا نَسوقُ الماءَ اِلَی الاَرضِ الجُرُزِ فَنُخرِجُ بِهِ زَرعًا... اَفَلا یُبصِرون» و گاه آنان را از سرنوشت گذشتگان زنهار می دهد و به عبرت گیری از آن ها فرا می خواند: «واللّهُ یُؤَیِّدُ بِنَصرِهِ مَن یَشاءُ اِنَّ فی ذلِکَ لَعِبرَةً لاُِولِی الاَبصر». آنان که از چشم عبرت و بصیرت بهره برده اند؛ توجهی به دنیا و لذات فانی آن ندارند و آن را با آخرت و قرب خداوند معاوضه می کنند. پارسایان هنگامی که گرفتار وسوسه های شیطان شوند به سرعت متذکر می شوند، حقیقت را با نور بصیرت درمی یابند و از دام وسوسه های شیاطین رهایی می یابند : «اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا اِذا مَسَّهُم طئِفٌ مِنَ الشَّیطنِ تَذَکَّروا فَاِذا هُم مُبصِرون».
آثار کفرورزی و گناه
کفرورزی و گناه باعث خاموش شدن نور الهی در قلب انسان و کور شدن چشم بصیرت وی می شود. تعبیرهایی گوناگون در قرآن حاکی از بستن دل کافران و هدایت ناپذیری آنهاست. در این آیات از ترجیح دنیا بر آخرت، نفاق و دورویی، هواپرستی، رویگردانی از آیات الهی، سرسختی در پذیرش ایمان و مواردی از این دست به عنوان موانع هدایت پذیری و روشنی چشم بصیرت سخن آمده است. خداوند کوری، کری، گنگی و مهر و موم شدن قلب اینان را در قرآن به خود نسبت می دهد: «اُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ فَاَصَمَّهُم و اَعمی اَبصرَهُم» ولی این نافی نقش آنان در گمراهی خود نیست، زیرا آنان خود از پذیرش سخن فطرت و بصیرتشان سر باز زده اند و این موجب ضعف بصیرت و عقل نظری آن ها شده است. در حقیقت انسان در آغاز تولد، فاقد علم حصولی است و خداوند، هم ابزار علم حصولی را به وی می بخشد و هم فطرت او را با الهام از علم حضوری بهره مند می سازد. انسانی که از فطرت و شعور درونی خود بهره نبرد و در مسیر شهوتها و غرایز نفسانی قرار گیرد، و ابزار ادراکی او (سمع، بصر، قلب) که باید معارف و اسرار عالم را بشناسد، با گناه آلوده شود، جایی برای تابش نور هدایت بر آن نمی ماند.
wikifeqh: موانع_بصیرت