[ویکی فقه] صفاح موضعی است، میان حنین و مرز حرم؛ این منزل در سمت چپ کسانی که به مکه وارد میشوند، واقع می شود. صفاح یکی از منازلی است که کاروان امام حسین (علیه السلام) از آنجا عبور کرده و طبق نقل ها امام با فرزدق شاعر در این منزل دیدار کرده است.
نام فرزدق بن غالب شاعر، همام بوده است و نسب او چنین است: همام بن غالب بن سفیان بن مجاشع بن دارم بن مالک بن حنظلة بن زید مناة بن تمیم. وی از بصریین به حساب می آمده است. او از ابوسعید خدری، ابوهریره و عبدالله بن عمر روایت کرده است و افرادی همانند مروان اصفر، ابن ابی نجیح، خالد حذاء، حجاج بن حجاج، صعق بن ثابت و فرزندش لبطه، از وی روایت کرده اند. ابومخنف از عبدالله بن سلیم اسدی و مذری بن مشمعل اسدی نقل کرده که در منزل صفاح، فرزدق بن غالب شاعر آمد و در کنار امام حسین (علیه السلام) توقف کرد و گفت: خداوند خواسته و آرزویت را درباره آنچه دوست می داری، برآورده سازد.امام حسین به او فرمود: درباره اخبار مردم پشت سرت (مردم کوفه) برای ما بگو.فرزدق گفت: از فرد آگاهی سؤال کردی. دل های مردم با شماست و شمشیرهایشان با بنی امیه، و قضای الهی از آسمان نازل می شود و خدا آنچه را بخواهد انجام می دهد. (قال له الفرزدق: من الخبیر سئلت، قلوب الناس معک وسیوفهم مع بنی امیه والقضاء ینزل من السماء والله یفعل ما یشاء.)امام حسین (علیه السّلام) فرمود: راست گفتی؛ کارها در دست خداست و خداوند آنچه را بخواهد انجام می دهد و پروردگار ما هر روز در کاری است. اگر قضا (ی الهی) بر وفق مراد ما نازل گردد، خداوند را بر نعمت هایش ستایش می کنیم و برای ادای شکر از او یاری می طلبیم و اگر قضا برخلاف آرزوی ما رقم بخورد، آنکس که طالب حق باشد و سرشتش تقوا و پرهیزگاری، ضرر نکرده است. آن گاه امام شترش را به حرکت درآورد و فرمود: السلام علیک، و از هم جدا شدند.
نقل لبطه پسر فرزدق
لبطه پسر فرزدق از پدرش نقل می کند که گفت: در سال ٦٠ق مادرم را به حج بردم در ایام حج در داخل حرم، وقتی شتر او را می راندم ناگاه حسین بن علی را دیدم، در حالی که شمشیرها و سپرهای خود را به همراه داشت و از مکه خارج می شد. پرسیدم این کاروان از آن کیست؟ گفتند: از آن حسین بن علی، نزد ایشان رفتم و گفتم: پدر و مادرم فدایت باد ای پسر رسول خدا؛ چه چیز شما را پیش از انجام حج به شتاب واداشته است؟فرمود: اگر عجله نمی کردم حتما دستگیر می شدم. سپس ایشان از من پرسید: تو از چه قبیله ای هستی؟ گفتم اهل عراق (بیش از این از من سؤال نفرمود و به همین مقدار اکتفا کرد). سپس فرمود: از مردمی که پشت سر گذاشتی (یعنی مردم عراق) به من خبر بده. گفتم: قلوبشان با شما و شمشیرشان با بنی امیه است و قضا و قدر به دست خداست. فرمود: راست گفتی، فرزدق می گوید: از ایشان سؤالاتی درباره نذر و اعمال حج پرسیدم و ایشان پاسخ فرمود. سپس (از نزد ایشان) رفتم. ناگاه چادر بزرگی را دیدم که بسیار زیبا و نیکو بود. به سوی آن رفتم و فهمیدم که متعلق به عبدالله بن عمرو بن عاص است. از من درباره اخبار و اوضاع روز جویا شد و من از ملاقاتم با حسین به او خبر دادم. گفت: وای بر تو؛ چرا او را همراهی نکردی؟ به خدا قسم او به حکومت می رسد و سلاح در او و اصحابش کارگر نیست. فرزدق می گوید: به خدا قسم تصمیم گرفتم که به او ملحق شوم؛ زیرا کلام عبدالله در قلبم اثر گذاشت؛ اما چون سرگذشت پیامبران و کشته شدنشان را یاد آوردم، از این تصمیم برگشته، به نزد خاندانم در عسفان رفتم و پیوسته نزد آنها بودم تا اینکه کاروانی که از کوفه آذوقه گرفته بود نزد ما آمد. وقتی از آمدن آن آگاه شدم، دنبال آن کاروان رفتم و چون به محلی رسیدم که صدای من را می شنیدند، دیگر صبر نداشتم تا به آنها برسم؛ از این رو با صدای بلند از آنها پرسیدم: حسین بن علی چه کرد؟ آنها جواب دادند: او کشته شد! و من برگشتم؛ در حالی که عبدالله بن عمرو را لعنت می کردم (چون خلاف واقع گفته بود و با سخنش نزدیک بود مرا به کشتن دهد).
اختلاف نقل دیدار امام و فرزدق
ابومخنف از ابوجناب بن ابی حیه از عدی بن حرمله از عبدالله بن سلیم و مذری بن مشمعل سه گونه گزارش نقل کرده است. در یک جا این دو نفر (عبدالله بن سلیم و مذری بن مشمعل) گفته اند: ما به قصد حج به سوی مکه رفتیم و در روز ترویه بین حجر و باب کعبه، حسین را دیدیم که با ابن زبیر صحبت می کرد در جای دیگر گفته اند. ما (با حسین آمدیم و) در منزل صفاح، فرزدق را ملاقات کردیم که با امام گفت و گو کرد ، و در جای دیگر می گویند. بعد از مراسم حج تنها فکرمان این بود که خود را به حسین برسانیم تا ببینیم کار او به کجا می انجامد؛ لذا به سوی حسین حرکت کردیم و در منزل زرود به او ملحق شدیم این اقوال باهم تعارض دارند و بالاخره معلوم نمی شود محل ملحق شدن آنها به امام کدام منزل بوده است. تنها راهی که برای حل این تعارض به نظر می رسد این است که بگوییم: این دو نفر برای انجام مناسک حج از کوفه به مکه رفتند و در روز ترویه امام را ملاقات کردند و زمانی که امام از مکه خارج شد، اینها امام را تا منزل صفاح مشایعت کردند و سپس برای تمام مناسک به مکه برگشتند و پس از پایان مراسم حج با سرعت به سوی امام حرکت کردند و در منزل زرود به او ملحق شدند.
اختلاف در محل ملاقات
...
نام فرزدق بن غالب شاعر، همام بوده است و نسب او چنین است: همام بن غالب بن سفیان بن مجاشع بن دارم بن مالک بن حنظلة بن زید مناة بن تمیم. وی از بصریین به حساب می آمده است. او از ابوسعید خدری، ابوهریره و عبدالله بن عمر روایت کرده است و افرادی همانند مروان اصفر، ابن ابی نجیح، خالد حذاء، حجاج بن حجاج، صعق بن ثابت و فرزندش لبطه، از وی روایت کرده اند. ابومخنف از عبدالله بن سلیم اسدی و مذری بن مشمعل اسدی نقل کرده که در منزل صفاح، فرزدق بن غالب شاعر آمد و در کنار امام حسین (علیه السلام) توقف کرد و گفت: خداوند خواسته و آرزویت را درباره آنچه دوست می داری، برآورده سازد.امام حسین به او فرمود: درباره اخبار مردم پشت سرت (مردم کوفه) برای ما بگو.فرزدق گفت: از فرد آگاهی سؤال کردی. دل های مردم با شماست و شمشیرهایشان با بنی امیه، و قضای الهی از آسمان نازل می شود و خدا آنچه را بخواهد انجام می دهد. (قال له الفرزدق: من الخبیر سئلت، قلوب الناس معک وسیوفهم مع بنی امیه والقضاء ینزل من السماء والله یفعل ما یشاء.)امام حسین (علیه السّلام) فرمود: راست گفتی؛ کارها در دست خداست و خداوند آنچه را بخواهد انجام می دهد و پروردگار ما هر روز در کاری است. اگر قضا (ی الهی) بر وفق مراد ما نازل گردد، خداوند را بر نعمت هایش ستایش می کنیم و برای ادای شکر از او یاری می طلبیم و اگر قضا برخلاف آرزوی ما رقم بخورد، آنکس که طالب حق باشد و سرشتش تقوا و پرهیزگاری، ضرر نکرده است. آن گاه امام شترش را به حرکت درآورد و فرمود: السلام علیک، و از هم جدا شدند.
نقل لبطه پسر فرزدق
لبطه پسر فرزدق از پدرش نقل می کند که گفت: در سال ٦٠ق مادرم را به حج بردم در ایام حج در داخل حرم، وقتی شتر او را می راندم ناگاه حسین بن علی را دیدم، در حالی که شمشیرها و سپرهای خود را به همراه داشت و از مکه خارج می شد. پرسیدم این کاروان از آن کیست؟ گفتند: از آن حسین بن علی، نزد ایشان رفتم و گفتم: پدر و مادرم فدایت باد ای پسر رسول خدا؛ چه چیز شما را پیش از انجام حج به شتاب واداشته است؟فرمود: اگر عجله نمی کردم حتما دستگیر می شدم. سپس ایشان از من پرسید: تو از چه قبیله ای هستی؟ گفتم اهل عراق (بیش از این از من سؤال نفرمود و به همین مقدار اکتفا کرد). سپس فرمود: از مردمی که پشت سر گذاشتی (یعنی مردم عراق) به من خبر بده. گفتم: قلوبشان با شما و شمشیرشان با بنی امیه است و قضا و قدر به دست خداست. فرمود: راست گفتی، فرزدق می گوید: از ایشان سؤالاتی درباره نذر و اعمال حج پرسیدم و ایشان پاسخ فرمود. سپس (از نزد ایشان) رفتم. ناگاه چادر بزرگی را دیدم که بسیار زیبا و نیکو بود. به سوی آن رفتم و فهمیدم که متعلق به عبدالله بن عمرو بن عاص است. از من درباره اخبار و اوضاع روز جویا شد و من از ملاقاتم با حسین به او خبر دادم. گفت: وای بر تو؛ چرا او را همراهی نکردی؟ به خدا قسم او به حکومت می رسد و سلاح در او و اصحابش کارگر نیست. فرزدق می گوید: به خدا قسم تصمیم گرفتم که به او ملحق شوم؛ زیرا کلام عبدالله در قلبم اثر گذاشت؛ اما چون سرگذشت پیامبران و کشته شدنشان را یاد آوردم، از این تصمیم برگشته، به نزد خاندانم در عسفان رفتم و پیوسته نزد آنها بودم تا اینکه کاروانی که از کوفه آذوقه گرفته بود نزد ما آمد. وقتی از آمدن آن آگاه شدم، دنبال آن کاروان رفتم و چون به محلی رسیدم که صدای من را می شنیدند، دیگر صبر نداشتم تا به آنها برسم؛ از این رو با صدای بلند از آنها پرسیدم: حسین بن علی چه کرد؟ آنها جواب دادند: او کشته شد! و من برگشتم؛ در حالی که عبدالله بن عمرو را لعنت می کردم (چون خلاف واقع گفته بود و با سخنش نزدیک بود مرا به کشتن دهد).
اختلاف نقل دیدار امام و فرزدق
ابومخنف از ابوجناب بن ابی حیه از عدی بن حرمله از عبدالله بن سلیم و مذری بن مشمعل سه گونه گزارش نقل کرده است. در یک جا این دو نفر (عبدالله بن سلیم و مذری بن مشمعل) گفته اند: ما به قصد حج به سوی مکه رفتیم و در روز ترویه بین حجر و باب کعبه، حسین را دیدیم که با ابن زبیر صحبت می کرد در جای دیگر گفته اند. ما (با حسین آمدیم و) در منزل صفاح، فرزدق را ملاقات کردیم که با امام گفت و گو کرد ، و در جای دیگر می گویند. بعد از مراسم حج تنها فکرمان این بود که خود را به حسین برسانیم تا ببینیم کار او به کجا می انجامد؛ لذا به سوی حسین حرکت کردیم و در منزل زرود به او ملحق شدیم این اقوال باهم تعارض دارند و بالاخره معلوم نمی شود محل ملحق شدن آنها به امام کدام منزل بوده است. تنها راهی که برای حل این تعارض به نظر می رسد این است که بگوییم: این دو نفر برای انجام مناسک حج از کوفه به مکه رفتند و در روز ترویه امام را ملاقات کردند و زمانی که امام از مکه خارج شد، اینها امام را تا منزل صفاح مشایعت کردند و سپس برای تمام مناسک به مکه برگشتند و پس از پایان مراسم حج با سرعت به سوی امام حرکت کردند و در منزل زرود به او ملحق شدند.
اختلاف در محل ملاقات
...
wikifeqh: منزل_صفاح