[ویکی فقه] شاید در ابتدای امر با مطالعه آیات ۲۰ سوره نساء و ۲۸ سوره قصص، چنین توهم شود که مهریه زیاد مطلوب است از طرف دیگر روایات بسیاری مهریه کم را فضیلت می داند. در این نوشته به بیان مناظره ای در این باره و وجه جمع بین این دو پرداخته ایم.
در جلسه ای با حضور جمعی از مؤمنین، پس از صحبت ها و گفتگوهای علمی میان یک دانشجو و یک روحانی شیعی، شخص دانشجو از آن روحانی سؤال کرد:ما مکرّر شنیده ایم که اسلام تاکید نموده، مهریّهٔ زن ها را در ازدواج، زیاد قرار ندهید، تا آنجا که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) فرمود: «شُومُ الْمَرْئَةِ غَلاءُ مَهْرِ ها زن بدقدم، زنی است که مهرش سنگین است»، «اَفْضَلُ نِساءِ اُمَّتِی اَصْبَحْنَ وَجْهاً وَ اَقَلُّهْنَّ مَهْراً؛ «بهترین زنان امّت من، آنان هستند که سفیدرو تر (یا خوش رو تر) بوده، و مهریّه آن ها اندکتر است». ولی دو مورد در قرآن هست که به نظر می رسد از دیدگاه قرآن، زیاد قرار دادن مهریّه، مطلوب بوده و قرآن آن را امضاء کرده است!روحانی: در کجای قرآن، چنین مطلبی آمده است؟
دلیل مطلوبیت مهریه زیاد
دانشجو: مورد اوّل، در آیه ۲۰ سوره نساء می خوانیم: «وَ اِنْ اَرَدْتُمْ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمِ اِحْدیهُنَّ قِنْطاراً فَلاتَاخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً...؛ اگر تصمیم گرفتید به جای همسر خود، با زن دیگری ازدواج کنید، و مال فراوانی (به عنوان مهر) به او پرداخته اید، چیزی از آن مال را پس نگیرید». واژه «قِنْطارْ» به معنی مال بسیار است، و شامل هزار ها دینار خواهد شد، قرآن در این آیه سخن از «قِنطار» به میان آورده و از آن انتقاد نکرده، بلکه فرموده چیزی از آن را پس نگیرید، بنابراین زیاد قرار دادن مهریّه زن، نامطلوب نیست، وگرنه قرآن، نامطلوبی آن را تذکّر می داد. بر همین اساس، در روایات آمده، عمر بن خطّاب در عصر خلافت خود، وقتی که دید مردم مهریّه ها را سنگین نموده اند، بالای منبر رفت و از مردم انتقاد نموده و به آن ها اعتراض کرد، و گفت: «چرا مهریّه ها را زیاد می کنید؟ و هشدار داد که دیگر نشنوم کسی مهریّه همسرش را بیشتر از چهارصد درهم قرار دهد، و اگر کسی چنین کند، او را حدّ می زنم و زیاد تر از چهارصد درهم را می گیرم و جزء بیت المال قرار می دهم». بانوئی پای منبر به عمر گفت: «آیا تو ما را از قرار دادن مهریهٔ زیاد تر از چهارصد درهم منع می کنی؟ و اضافی را می گیری؟»عمرگفت: آری.بانو گفت: آیا این آیه قرآن را نشنیده ای که خدا می فرماید: «وَ آتَیْتُمْ اِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَاْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً؛ هرگاه به بانوئی (به عنوان مهر) مال بسیاری دادید، چیزی از آن پس نگیرید، بلکه همه را به طور کامل به او بدهید.» عمر، سخن آن بانو را تصدیق نمود و استغفار کرد و گفت: «کُلُّ النّاسِ اَفْقَهُ مِنْ عُمَر حَتّی الْمُخَدَّراتِ فِی الْحِجالِ: «همهٔ مردم، حتّی بانوان پشت پرده در حجله ها، از عمر داناترند.» مورد دوم: در قرآن، در سرگذشت حضرت موسی (علیه السّلام) و شعیب پیامبر (علیه السّلام) آمده وقتی که موسی (علیه السّلام) از خطر گزند فرعونیان، از سوی مصر به شهر «مَدْیَنْ» رفت، و سرانجام به خانه حضرت شعیب (علیه السّلام) وارد شد، شعیب به موسی (علیه السّلام) گفت: «اِنِّی اُریدُ اَنْ اَنْکِحَکَ اِحْدی ابْنَتَیْ هاتَیْنِ عَلی اَنْ تَاْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَاِنْ اَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما اُرِیدُ اَنْ اَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنی اِنْ شاءَاللّهُ مِنَ الصّابِرِینَ؛ «من می خواهم یکی از دو دخترم (صفورا و لعیا) را به همسری تو، درآورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی، و اگر ده سال کار کنی، محبّتی از ناحیه تو است، من نمی خواهم کار سنگینی بر دوشت بگذارم، و ان شاءالله مرا از افراد صالح خواهی یافت» موسی (علیه السّلام) پیشنهاد شعیب (علیه السّلام) را پذیرفت. روشن است که هشت سال کار کردن، مهریّه سنگینی است، که دو نفر پیامبر آن را پذیرفته اند، و قرآن نیز بی آنکه از آن انتقاد نماید، به نقل آن پرداخته است، و عدم انتقاد قرآن، بیانگر مطلوبیّت قرار دادن مهریّه سنگین است.
پاسخ از دلیل مطلوبیت مهریه زیاد
پاسخ آیه اول: آیه مذکور شان نزولی دارد و آن این که: قبل از اسلام، در زمان جاهلیّت رسم بود که اگر کسی می خواست همسر سابق خود را طلاق دهد و ازدواج جدیدی کند، برای فرار از پرداخت مهر، با نسبت های ناروا به همسرش، او را در فشار قرار می داد، تا او حاضر شود مهر خود را که معمولاً قبلاً دریافت می شد بپردازد و طلاق گیرد، آنگاه همان مهر را برای همسر دوّم قرار می داد. آیه مذکور، این کار زشت را شدیداً محکوم کرده و مورد نکوهش قرار داده است، و می فرماید: «اگر مهری که قرار داده اید به اندازه قِنْطار (مال بسیار) هم باشد، چیزی از آن را از روی اجبار نگیرید»، از نظر اسلام آنچه که مطلوب و بهتر است، آن است که مهر را سنگین قرار ندهند، ولی اگر این کار نیک ترک شد، و مهر سنگین قرار داده شد، بعد از قرارداد، بدون رضایت زن، نمی توان از آن کم کرد، بنابراین آیه مذکور هیچ گونه منافاتی با سبک قرار دادن مهر، ندارد. و در مورد داستان عمر، و پاسخ بانو، باید گفت که پاسخ بانو درست بوده، زیرا عمر گفت: هرگاه بعد از قرارداد نیز مهر را زیاد تر از چهارصد درهم قرار دهید، اضافی را می گیرم و به بیت المال ملحق می کنم، بانوی مذکور، با خواندن آیه فوق، به عمر گفت، بعد از قرارداد تو چنین حقّی نداری، عمر نیز تسلیم سخن آن بانو شد.نتیجه این که: اسلام دستور مؤکّد مستحبّی می دهد که هنگام قرارداد، مهریّه را سبک بگیرید، ولی اگر این سنّت نیک را ترک نمودید و مهریّه سنگین قرار دادید، باید از آن کم نکنید مگر با رضایت زن.پاسخ آیه دوم: در ماجرای موسی (علیه السّلام) و شعیب (علیه السّلام) باید دانست که ازدواج موسی (علیه السّلام) با دختر شعیب (علیه السّلام) یک ازدواج معمولی نبود، بلکه مقدمّه ای بود تا موسی (علیه السّلام) در کنار «پیر مَدْیَن»، شعیب پیغمبر بماند، تا در مکتب آن پیر عارف، در سالیان دراز، کسب علم و کمال کند، وانگهی درست است که موسی (علیه السّلام) سالیان دراز برای شعیب (علیه السّلام) به عنوان پرداخت مهریّه، کار کرد، ولی شعیب (علیه السّلام) نیز هزینه زندگی موسی و همسرش را تامین می نمود، و اگر هزینه زندگی موسی و همسرش را از مزد کار موسی (علیه السّلام) کم کنیم، مبلغ زیادی باقی نخواهد ماند، که آن باقی مانده، مهریّه سبکی خواهد بود، بنابراین چنان مهریّه به ظاهر سنگین، مقدّمه ای برای تامین زندگی معنوی و مادّی موسی (علیه السّلام) بود، که شعیب (علیه السّلام) با وساطت خود و با رضایت دخترش، به آن اقدام نمود، به عبارت روشن تر، شعیب با مطرح کردن چنان مهریّه به ظاهر سنگین، می خواست، موسی (علیه السّلام) را از تنهایی و دربدری و فشار زندگی، بیرون بیاورد، و هدفش در مجموع سختگیری نبود، بلکه هدفش سهل و آسان نمودن زندگی برای موسی (علیه السّلام) بود، چنان که فرمود: «و ما ارید ان اشق علیک... : «تصمیم ندارم تو را به سختی و زحمت بیندازم، و به زودی می یابی که من فردی صالح هستم».دانشجو: از بیان جالب و مستدّل شما سپاسگذارم، براستی که حضرت شعیب (علیه السّلام) با اتّخاذ چنان شیوهٔ داهیانه، و تدبیر هوشمندانه، خدمت خوبی به موسی (علیه السّلام) کرد.
در جلسه ای با حضور جمعی از مؤمنین، پس از صحبت ها و گفتگوهای علمی میان یک دانشجو و یک روحانی شیعی، شخص دانشجو از آن روحانی سؤال کرد:ما مکرّر شنیده ایم که اسلام تاکید نموده، مهریّهٔ زن ها را در ازدواج، زیاد قرار ندهید، تا آنجا که پیامبر (صلی اللّه علیه و آله) فرمود: «شُومُ الْمَرْئَةِ غَلاءُ مَهْرِ ها زن بدقدم، زنی است که مهرش سنگین است»، «اَفْضَلُ نِساءِ اُمَّتِی اَصْبَحْنَ وَجْهاً وَ اَقَلُّهْنَّ مَهْراً؛ «بهترین زنان امّت من، آنان هستند که سفیدرو تر (یا خوش رو تر) بوده، و مهریّه آن ها اندکتر است». ولی دو مورد در قرآن هست که به نظر می رسد از دیدگاه قرآن، زیاد قرار دادن مهریّه، مطلوب بوده و قرآن آن را امضاء کرده است!روحانی: در کجای قرآن، چنین مطلبی آمده است؟
دلیل مطلوبیت مهریه زیاد
دانشجو: مورد اوّل، در آیه ۲۰ سوره نساء می خوانیم: «وَ اِنْ اَرَدْتُمْ اسْتِبْدالَ زَوْجٍ وَ آتَیْتُمِ اِحْدیهُنَّ قِنْطاراً فَلاتَاخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً...؛ اگر تصمیم گرفتید به جای همسر خود، با زن دیگری ازدواج کنید، و مال فراوانی (به عنوان مهر) به او پرداخته اید، چیزی از آن مال را پس نگیرید». واژه «قِنْطارْ» به معنی مال بسیار است، و شامل هزار ها دینار خواهد شد، قرآن در این آیه سخن از «قِنطار» به میان آورده و از آن انتقاد نکرده، بلکه فرموده چیزی از آن را پس نگیرید، بنابراین زیاد قرار دادن مهریّه زن، نامطلوب نیست، وگرنه قرآن، نامطلوبی آن را تذکّر می داد. بر همین اساس، در روایات آمده، عمر بن خطّاب در عصر خلافت خود، وقتی که دید مردم مهریّه ها را سنگین نموده اند، بالای منبر رفت و از مردم انتقاد نموده و به آن ها اعتراض کرد، و گفت: «چرا مهریّه ها را زیاد می کنید؟ و هشدار داد که دیگر نشنوم کسی مهریّه همسرش را بیشتر از چهارصد درهم قرار دهد، و اگر کسی چنین کند، او را حدّ می زنم و زیاد تر از چهارصد درهم را می گیرم و جزء بیت المال قرار می دهم». بانوئی پای منبر به عمر گفت: «آیا تو ما را از قرار دادن مهریهٔ زیاد تر از چهارصد درهم منع می کنی؟ و اضافی را می گیری؟»عمرگفت: آری.بانو گفت: آیا این آیه قرآن را نشنیده ای که خدا می فرماید: «وَ آتَیْتُمْ اِحْداهُنَّ قِنْطاراً فَلا تَاْخُذُوا مِنْهُ شَیْئاً؛ هرگاه به بانوئی (به عنوان مهر) مال بسیاری دادید، چیزی از آن پس نگیرید، بلکه همه را به طور کامل به او بدهید.» عمر، سخن آن بانو را تصدیق نمود و استغفار کرد و گفت: «کُلُّ النّاسِ اَفْقَهُ مِنْ عُمَر حَتّی الْمُخَدَّراتِ فِی الْحِجالِ: «همهٔ مردم، حتّی بانوان پشت پرده در حجله ها، از عمر داناترند.» مورد دوم: در قرآن، در سرگذشت حضرت موسی (علیه السّلام) و شعیب پیامبر (علیه السّلام) آمده وقتی که موسی (علیه السّلام) از خطر گزند فرعونیان، از سوی مصر به شهر «مَدْیَنْ» رفت، و سرانجام به خانه حضرت شعیب (علیه السّلام) وارد شد، شعیب به موسی (علیه السّلام) گفت: «اِنِّی اُریدُ اَنْ اَنْکِحَکَ اِحْدی ابْنَتَیْ هاتَیْنِ عَلی اَنْ تَاْجُرَنِی ثَمانِیَ حِجَجٍ فَاِنْ اَتْمَمْتَ عَشْراً فَمِنْ عِنْدِکَ وَ ما اُرِیدُ اَنْ اَشُقَّ عَلَیْکَ سَتَجِدُنی اِنْ شاءَاللّهُ مِنَ الصّابِرِینَ؛ «من می خواهم یکی از دو دخترم (صفورا و لعیا) را به همسری تو، درآورم به این شرط که هشت سال برای من کار کنی، و اگر ده سال کار کنی، محبّتی از ناحیه تو است، من نمی خواهم کار سنگینی بر دوشت بگذارم، و ان شاءالله مرا از افراد صالح خواهی یافت» موسی (علیه السّلام) پیشنهاد شعیب (علیه السّلام) را پذیرفت. روشن است که هشت سال کار کردن، مهریّه سنگینی است، که دو نفر پیامبر آن را پذیرفته اند، و قرآن نیز بی آنکه از آن انتقاد نماید، به نقل آن پرداخته است، و عدم انتقاد قرآن، بیانگر مطلوبیّت قرار دادن مهریّه سنگین است.
پاسخ از دلیل مطلوبیت مهریه زیاد
پاسخ آیه اول: آیه مذکور شان نزولی دارد و آن این که: قبل از اسلام، در زمان جاهلیّت رسم بود که اگر کسی می خواست همسر سابق خود را طلاق دهد و ازدواج جدیدی کند، برای فرار از پرداخت مهر، با نسبت های ناروا به همسرش، او را در فشار قرار می داد، تا او حاضر شود مهر خود را که معمولاً قبلاً دریافت می شد بپردازد و طلاق گیرد، آنگاه همان مهر را برای همسر دوّم قرار می داد. آیه مذکور، این کار زشت را شدیداً محکوم کرده و مورد نکوهش قرار داده است، و می فرماید: «اگر مهری که قرار داده اید به اندازه قِنْطار (مال بسیار) هم باشد، چیزی از آن را از روی اجبار نگیرید»، از نظر اسلام آنچه که مطلوب و بهتر است، آن است که مهر را سنگین قرار ندهند، ولی اگر این کار نیک ترک شد، و مهر سنگین قرار داده شد، بعد از قرارداد، بدون رضایت زن، نمی توان از آن کم کرد، بنابراین آیه مذکور هیچ گونه منافاتی با سبک قرار دادن مهر، ندارد. و در مورد داستان عمر، و پاسخ بانو، باید گفت که پاسخ بانو درست بوده، زیرا عمر گفت: هرگاه بعد از قرارداد نیز مهر را زیاد تر از چهارصد درهم قرار دهید، اضافی را می گیرم و به بیت المال ملحق می کنم، بانوی مذکور، با خواندن آیه فوق، به عمر گفت، بعد از قرارداد تو چنین حقّی نداری، عمر نیز تسلیم سخن آن بانو شد.نتیجه این که: اسلام دستور مؤکّد مستحبّی می دهد که هنگام قرارداد، مهریّه را سبک بگیرید، ولی اگر این سنّت نیک را ترک نمودید و مهریّه سنگین قرار دادید، باید از آن کم نکنید مگر با رضایت زن.پاسخ آیه دوم: در ماجرای موسی (علیه السّلام) و شعیب (علیه السّلام) باید دانست که ازدواج موسی (علیه السّلام) با دختر شعیب (علیه السّلام) یک ازدواج معمولی نبود، بلکه مقدمّه ای بود تا موسی (علیه السّلام) در کنار «پیر مَدْیَن»، شعیب پیغمبر بماند، تا در مکتب آن پیر عارف، در سالیان دراز، کسب علم و کمال کند، وانگهی درست است که موسی (علیه السّلام) سالیان دراز برای شعیب (علیه السّلام) به عنوان پرداخت مهریّه، کار کرد، ولی شعیب (علیه السّلام) نیز هزینه زندگی موسی و همسرش را تامین می نمود، و اگر هزینه زندگی موسی و همسرش را از مزد کار موسی (علیه السّلام) کم کنیم، مبلغ زیادی باقی نخواهد ماند، که آن باقی مانده، مهریّه سبکی خواهد بود، بنابراین چنان مهریّه به ظاهر سنگین، مقدّمه ای برای تامین زندگی معنوی و مادّی موسی (علیه السّلام) بود، که شعیب (علیه السّلام) با وساطت خود و با رضایت دخترش، به آن اقدام نمود، به عبارت روشن تر، شعیب با مطرح کردن چنان مهریّه به ظاهر سنگین، می خواست، موسی (علیه السّلام) را از تنهایی و دربدری و فشار زندگی، بیرون بیاورد، و هدفش در مجموع سختگیری نبود، بلکه هدفش سهل و آسان نمودن زندگی برای موسی (علیه السّلام) بود، چنان که فرمود: «و ما ارید ان اشق علیک... : «تصمیم ندارم تو را به سختی و زحمت بیندازم، و به زودی می یابی که من فردی صالح هستم».دانشجو: از بیان جالب و مستدّل شما سپاسگذارم، براستی که حضرت شعیب (علیه السّلام) با اتّخاذ چنان شیوهٔ داهیانه، و تدبیر هوشمندانه، خدمت خوبی به موسی (علیه السّلام) کرد.
wikifeqh: مهریه_زن_در_اسلام