[ویکی فقه] معیار خوب و بد در اخلاق، دو گونه است نخست معیارهای «مطلق» یا «همیشگی و همه جایی» که قطع نظر از فشارهای عاطفی، خوب و یا بد هستند دوم معیارهای خوب و بد نسبی، در شرایطی خوب و در شرایطی بد هستند؛ یعنی در شرایطی و از بعضی افراد، خوب اند و در شرایط دیگر و از افرادی دیگر، بد هستند
آیا تاکنون فکر کرده اید که چه کاری اخلاقی است و چه کاری اخلاقی نیست؟ وقتی این عبارت را می شنوید که: «فلانی از اخلاق خوبی برخوردار است» و یا «فلان شخص، بداخلاق است»، چه مفهومی در ذهن شما نقش می بندد؟اگر از شما بپرسند که «خوش اخلاقی چیست؟» چه پاسخی می دهید؟ حتماً خواهید گفت کسی که همواره لبخند می زند و چهره عبوس و گرفته ندارد و از روابط عمومی خوبی برخوردار است، فرد خوش اخلاقی است. ولی همه سخن در این است که شاید این فرد برای دست یابی به منافع خودش چنین برخوردی دارد؟ اگر چنین است، در واقع، او شما را گول می زند و می خواهد از زودباوری شما سوء استفاده کند در این صورت، آدم متقلّبی است. پس چگونه می توان او را فردی «خوب» و «اخلاقی» دانست؟احتمالاً وقتی برای خرید به بازار رفته اید، با فروشندگانی برخورد کرده اید که با لبخند و خوش رویی، مشتریان را تحت تاثیر قرار داده و توانسته اند جنس خودشان را بفروشند آیا در ذهنتان این پرسش نقش نبسته است که فروشنده، لبخند و خوش رویی را ابزاری برای فروش کالا و جذب مشتری قرار داده است؟ اگر چنین است، چگونه می توانیم بین یک خوش اخلاق واقعی و خوش اخلاقی که از این ویژگی به عنوان ابزار استفاده می کند، فرق بگذاریم؟ آیا نتیجه چنین تردید و دودلی در برخورد با افراد خوش اخلاق، نوعی بدگمانی در ما ایجاد نمی کند؟ پس از این، به چه کسی اطمینان خواهیم داشت؟ و اگر بدگمانی و عدم اطمینان وجودمان را پر کند، چگونه می توانیم در جامعه خودمان زندگی کنیم؟
معیار خوب و بد
آیا معیاری برای تشخیص خوب و بد وجود دارد؟ می توانیم بگوییم که همه ما انسان ها، چیز هایی را خوب می دانیم، چیزهایی را بد می دانیم و در مواردی هم اختلاف سلیقه و یا برداشت داریم. بنابراین، می توانیم مواردی را که اتفاق نظر وجود دارد، ملاک خوب و بد بدانیم و بر آن پایه عمل کنیم؟به عنوان نمونه، همه ما دروغ گفتن، دزدی کردن، مردم آزاری، بی وفایی، پیمان شکنی، نیرنگ بازی و ویژگی هایی از این دست را بد می دانیم و در مقابل، راستگویی، بی آزاری، وفاداری، صداقت و صمیمیت و امثال آن را خوب می دانیم.بنابراین، می توانیم همین ها را اخلاق خوب و بد بدانیم و بر این پایه، داوری کنیم؛ اما سخن در این است که اگر در شرایطی قرار گرفتیم که چاره ای جز دروغ گفتن یا دزدی کردن و امثال این ها نداشتیم، تکلیف چیست؟ اگر کسی از گرسنگی در حال مرگ بود و یا بیماری لاعلاجی داشت و به خاطر زشتی دزدی، دست به دزدی نزد و به خاطر نداشتن غذا و دارو، جان باخت، شما کار او را تحسین می کنید یا تقبیح؟حتما همه ما یک نظر نخواهیم داشت. پاره ای کار او را تحسین می کنیم و پاره ای دیگر تقبیح! بنابراین، به یک توافق و وحدت نظر نرسیدیم. آیا در این صورت می توانیم بگوییم که دروغ گویی یا راست گویی نمی تواند از معیار اخلاقی بودن و یا بی اخلاقی باشد؟
بستر روانی رفتار ها
ما، در زندگی، تحت فشارهای بسیار قرار داریم. بخشی از این فشار ها کاملاً آشکار و واضح است؛ اما بخش عمده این فشار ها پنهان است که در بسیاری مواقع، خودمان هم به آن آگاهی نداریم. رفتارهای ما بازتابی از اندیشه، باور، احساس و عاطفه مان است. و عاطفه ما معمولاً رها و آزاد نیست. گاهی از چیزی خوشمان می آید و فکر می کنیم که آگاهانه آن را دوست داریم، در حالی که این خوشی، پیشینه ای دارد که اگر نبود، چنین حالتی به ما دست نمی داد، و گاه از چیزی بدمان می آید و این بد آمدن، تحت فشاری ناپیداست که بر عاطفه مان سنگینی می کند آیا در این موارد، رفتارهای ما می تواند به خوبی و یا بدی توصیف شود؟در روان شناسی جرم گفته می شود که پاره ای از رفتارهای مجرمان، ریشه در گذشته های دور شخصی دارد و حتی گاه در دوران کودکی و بلکه در زمان شیر خوارگی و نوع ابزار احساسات مادر و یا پدر، نهفته است. در این صورت، توصیف رفتار ها به خوبی یا بدی، بسیار دشوار است. ارائه ملاک برای داوری در رفتارهای انسان ها بدون در نظر گرفتن دو عامل: محیط های موثر در رفتار شخصی و نیز فشارهای عاطفی و ذهنیت های نهفته، کاری ناسنجیده به نظر می رسد.از سوی دیگر، فقدان ملاک داوری در رفتارهای انسان ها، موجب پذیرش هر رفتاری از هر شخص می گردد و باعث آشوب و بلبشو و بی سامانی در زندگی بشر می شود و زندگی را برای انسان در جامعه، دشوار و بلکه ناممکن می سازد.
معیارهای مطلق و نسبی
...
آیا تاکنون فکر کرده اید که چه کاری اخلاقی است و چه کاری اخلاقی نیست؟ وقتی این عبارت را می شنوید که: «فلانی از اخلاق خوبی برخوردار است» و یا «فلان شخص، بداخلاق است»، چه مفهومی در ذهن شما نقش می بندد؟اگر از شما بپرسند که «خوش اخلاقی چیست؟» چه پاسخی می دهید؟ حتماً خواهید گفت کسی که همواره لبخند می زند و چهره عبوس و گرفته ندارد و از روابط عمومی خوبی برخوردار است، فرد خوش اخلاقی است. ولی همه سخن در این است که شاید این فرد برای دست یابی به منافع خودش چنین برخوردی دارد؟ اگر چنین است، در واقع، او شما را گول می زند و می خواهد از زودباوری شما سوء استفاده کند در این صورت، آدم متقلّبی است. پس چگونه می توان او را فردی «خوب» و «اخلاقی» دانست؟احتمالاً وقتی برای خرید به بازار رفته اید، با فروشندگانی برخورد کرده اید که با لبخند و خوش رویی، مشتریان را تحت تاثیر قرار داده و توانسته اند جنس خودشان را بفروشند آیا در ذهنتان این پرسش نقش نبسته است که فروشنده، لبخند و خوش رویی را ابزاری برای فروش کالا و جذب مشتری قرار داده است؟ اگر چنین است، چگونه می توانیم بین یک خوش اخلاق واقعی و خوش اخلاقی که از این ویژگی به عنوان ابزار استفاده می کند، فرق بگذاریم؟ آیا نتیجه چنین تردید و دودلی در برخورد با افراد خوش اخلاق، نوعی بدگمانی در ما ایجاد نمی کند؟ پس از این، به چه کسی اطمینان خواهیم داشت؟ و اگر بدگمانی و عدم اطمینان وجودمان را پر کند، چگونه می توانیم در جامعه خودمان زندگی کنیم؟
معیار خوب و بد
آیا معیاری برای تشخیص خوب و بد وجود دارد؟ می توانیم بگوییم که همه ما انسان ها، چیز هایی را خوب می دانیم، چیزهایی را بد می دانیم و در مواردی هم اختلاف سلیقه و یا برداشت داریم. بنابراین، می توانیم مواردی را که اتفاق نظر وجود دارد، ملاک خوب و بد بدانیم و بر آن پایه عمل کنیم؟به عنوان نمونه، همه ما دروغ گفتن، دزدی کردن، مردم آزاری، بی وفایی، پیمان شکنی، نیرنگ بازی و ویژگی هایی از این دست را بد می دانیم و در مقابل، راستگویی، بی آزاری، وفاداری، صداقت و صمیمیت و امثال آن را خوب می دانیم.بنابراین، می توانیم همین ها را اخلاق خوب و بد بدانیم و بر این پایه، داوری کنیم؛ اما سخن در این است که اگر در شرایطی قرار گرفتیم که چاره ای جز دروغ گفتن یا دزدی کردن و امثال این ها نداشتیم، تکلیف چیست؟ اگر کسی از گرسنگی در حال مرگ بود و یا بیماری لاعلاجی داشت و به خاطر زشتی دزدی، دست به دزدی نزد و به خاطر نداشتن غذا و دارو، جان باخت، شما کار او را تحسین می کنید یا تقبیح؟حتما همه ما یک نظر نخواهیم داشت. پاره ای کار او را تحسین می کنیم و پاره ای دیگر تقبیح! بنابراین، به یک توافق و وحدت نظر نرسیدیم. آیا در این صورت می توانیم بگوییم که دروغ گویی یا راست گویی نمی تواند از معیار اخلاقی بودن و یا بی اخلاقی باشد؟
بستر روانی رفتار ها
ما، در زندگی، تحت فشارهای بسیار قرار داریم. بخشی از این فشار ها کاملاً آشکار و واضح است؛ اما بخش عمده این فشار ها پنهان است که در بسیاری مواقع، خودمان هم به آن آگاهی نداریم. رفتارهای ما بازتابی از اندیشه، باور، احساس و عاطفه مان است. و عاطفه ما معمولاً رها و آزاد نیست. گاهی از چیزی خوشمان می آید و فکر می کنیم که آگاهانه آن را دوست داریم، در حالی که این خوشی، پیشینه ای دارد که اگر نبود، چنین حالتی به ما دست نمی داد، و گاه از چیزی بدمان می آید و این بد آمدن، تحت فشاری ناپیداست که بر عاطفه مان سنگینی می کند آیا در این موارد، رفتارهای ما می تواند به خوبی و یا بدی توصیف شود؟در روان شناسی جرم گفته می شود که پاره ای از رفتارهای مجرمان، ریشه در گذشته های دور شخصی دارد و حتی گاه در دوران کودکی و بلکه در زمان شیر خوارگی و نوع ابزار احساسات مادر و یا پدر، نهفته است. در این صورت، توصیف رفتار ها به خوبی یا بدی، بسیار دشوار است. ارائه ملاک برای داوری در رفتارهای انسان ها بدون در نظر گرفتن دو عامل: محیط های موثر در رفتار شخصی و نیز فشارهای عاطفی و ذهنیت های نهفته، کاری ناسنجیده به نظر می رسد.از سوی دیگر، فقدان ملاک داوری در رفتارهای انسان ها، موجب پذیرش هر رفتاری از هر شخص می گردد و باعث آشوب و بلبشو و بی سامانی در زندگی بشر می شود و زندگی را برای انسان در جامعه، دشوار و بلکه ناممکن می سازد.
معیارهای مطلق و نسبی
...
wikifeqh: معیار_اخلاقی_بودن_رفتارها