[ویکی فقه] در تفسیر پژوهی کنونی مصطلحات متعددی همچون « گرایش »، « روش »، «اتجاه»، «منهج»، « مدرسه »، «مکتب»، «لون»، و « مذهب » به کار می روند که لازم است در آغاز معنای آن ها روشن شود.
این مصطلحات در تاریخ تفسیر سابقه نداشته و همه آن ها در تفسیر پژوهی دوره معاصر رواج یافته اند. به رغم تلاش هایی که برای منضبط ساختن این مصطلحات صورت پذیرفته، همچنان به سبب برداشت های متفاوت از آن ها، بعضاً تعاریف متعدد و متنوعی از این مصطلحات به دست داده شده یا احیاناً به جای یکدیگر به کار می روند. افزون بر این که مرزبندی روشن و مقبول همگان میان آن ها صورت نگرفته است. به نظر می رسد مهم تر از تلاش برای توافق نظر محققان بر تعریف واحدی از هریک از این مصطلحات، آن است که محققان با کاربردهای مختلف هریک از آن ها آشنا شوند و به معنای مورد نظر هریک از صاحب نظران مطرح در حوزه تفسیرپژوهی توجه کنند تا از سوء فهم ها، نزاع ها و نقد و جرح های بی حاصل اجتناب شود.
پیشینه
نخستین رویکرد به تفسیر پژوهی و بحث و بررسی درباره روش ها و گرایش های مفسران به شیوه جدید از سوی ایگناس گلدزیهر (۱۸۵۰ - ۱۹۲۱ م.) مستشرق مجارستانی الاصل بوده و پیش از آن آثار مسلمانان عمدتاً مشتمل بر مباحثی درباره طبقات مفسران و طبقه بندی تفاسیر و معرفی اجمالی آن ها بوده است. کتاب گلدزیهر را عبدالحلیم نجار در سال ۱۹۵۴ میلادی با عنوان مذاهب التفسیر الاسلامی به عربی ترجمه کرد و برای اولین بار عنوان «مذهب تفسیری» برای معرفی گرایش و رویکرد در تفسیر به کار گرفته شد. در همین دوره امین خولی از کتاب گلدزیهر با عنوان اتجاهات التفسیر یاد کرده و این احتمالا نخستین کاربرد واژه «اتجاه» درباره تفسیر بوده است. این کتاب هم از نظر روش بحث و هم از نظر گشودن باب تفسیر پژوهی اثر فراوانی بر آثار پس از خود داشته است. پس از کتاب مذاهب التفسیر الاسلامی، در مناطق عربی اسلامی به ویژه در مصر نهضت تفسیرپژوهی با شیوه ای جدید آغاز و کتاب های فراوانی درباره گرایش های تفسیری و مناهج و رویکردهای مفسران تدوین شدند. در ایران نیز در سه دهه اخیر آثار فراوانی اعم از کتاب ، مقاله و پایان نامه ها در حوزه تفسیرپژوهی و عمدتاً با عناوین مبانی، روش ها و گرایش های تفسیری یا درباره معرفی روش تفسیری یک مفسر رقم خورده و تلاش های مؤثری در جهت شناخت دقیق روش ها و گرایش های تفسیر و مفسران و نیز معرفی مکاتب تفسیری صورت پذیرفته است.
گرایش یا اتجاه
از مصطلحات رایج در موضوع تفسیر پژوهی «گرایش تفسیری» یا «اتجاه تفسیری» است که درباره آن تعابیر و تعاریف متفاوتی بیان شده است. «گرایش» به معنای میل، خواهش و رغبت است و معادل آن در عربی واژه «اتّجاه» است. در عرف قرآن پژوهی نیز «گرایش تفسیری» دلالتی تقریباً برابر با مصطلح «الاتجاه التفسیری» دارد، جز این که در پژوهش های محققان عرب زبان مصطلح «اتجاه تفسیر» اغلب در مورد گرایش های مفسران معاصر اطلاق شده و کتاب های تألیف شده با عنوان «الاتجاه التفسیری» عمدتاً به معرفی همین گرایش های معاصر محدود شده اند. همانند اتجاهات التجدید فی تفسیرالقرآن الکریم از محمد ابراهیم شریف، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث از عبدالمجید عبدالسلام المحتسب که بعداً با عنوان اتجاهات التفسیر فی العصر الراهن منتشر شده، و اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر از فهد رومی. در پژوهش های پژوهشگران عرب زبان ، اصطلاح «اتجاه تفسیر» بیشتر درباره گرایش های تفسیری معاصر و به ندرت درباره گرایش های تفسیری پیشین همچون گرایش اخباریان، نحویان و معتزله به کار رفته است. محمد ابراهیم شریف اتجاه را اساساً مجموعه ای از آرا، افکار، نظریات و مباحثی می داند که نسبت به سایر آرا و اندیشه ها، روشن تر و برجسته تر سراسر یک تفسیر را فرا گیرند و بر سایر نظرها و اندیشه ها غلبه یابند؛ مانند این گرایش که در گذشته برخی مفسران اِعمال فکر و اجتهاد را در تفسیر آیات نمی پذیرفته اند و بر این اساس و اتجاه به گردآوری روایات تفسیری می پرداخته و هیچ آیه ای را خارج از چارچوب روایات، تفسیر نمی کرده اند. این رویکرد در تفسیر را گرایش یا اتجاه مأثور خوانند. در مقابل این گرایش ، گرایش تفسیر به رأی (تفسیر اجتهادی) قرار دارد که اندیشه و نظر و استنباط را در تفسیر دخالت می دهد. صاحبان این گرایش که از یک سو معتقدند قرآن کریم نازل شده است تا همگان آن را بفهمند و معانی آن را استنباط کنند و از سوی دیگر بر این باورند که تفسیر کامل قرآن از معصوم به ما نرسیده است، می گویند: اگر به همه آداب و شرایط تفسیر عمل شود می توان تفسیر صحیح و نوی از آیات قرآن فراتر از سطح پیروی از روایات، ارائه داد. این دو گرایش اساسی و رو در رو در طول تاریخ تفسیر پا به پای هم به پیش آمده اند، با این حال هیچ گاه تقابلی کامل نداشته اند، بلکه در هر دوره ای طرفداران هریک از این دو گرایش از گرایش مقابل خود نیز بهره می گرفته اند، چنان که صاحبان گرایش تفسیر به مأثور گاه مقداری از اندیشه عقلی و اجتهادی در تفسیر بهره می جسته اند و در مقابل، اصحاب گرایش اجتهادی نیز بعضاً از روایات تفسیری بهره می گرفته اند، بنابراین مراد از گرایش اثری (مأثور) یا گرایش عقلی و اجتهادی، گرایش غالب است نه گرایش تام و کامل. سپس به تدریج در سایه این دو گرایش اصلی در تفسیر، جریان های فکری و گرایش های متنوع دیگری چون گرایش لغوی و فقهی پدید آمدند.
← دیدگاه محمد ابراهیم شریف درباره ویژگی اتجاه تفسیری
...
این مصطلحات در تاریخ تفسیر سابقه نداشته و همه آن ها در تفسیر پژوهی دوره معاصر رواج یافته اند. به رغم تلاش هایی که برای منضبط ساختن این مصطلحات صورت پذیرفته، همچنان به سبب برداشت های متفاوت از آن ها، بعضاً تعاریف متعدد و متنوعی از این مصطلحات به دست داده شده یا احیاناً به جای یکدیگر به کار می روند. افزون بر این که مرزبندی روشن و مقبول همگان میان آن ها صورت نگرفته است. به نظر می رسد مهم تر از تلاش برای توافق نظر محققان بر تعریف واحدی از هریک از این مصطلحات، آن است که محققان با کاربردهای مختلف هریک از آن ها آشنا شوند و به معنای مورد نظر هریک از صاحب نظران مطرح در حوزه تفسیرپژوهی توجه کنند تا از سوء فهم ها، نزاع ها و نقد و جرح های بی حاصل اجتناب شود.
پیشینه
نخستین رویکرد به تفسیر پژوهی و بحث و بررسی درباره روش ها و گرایش های مفسران به شیوه جدید از سوی ایگناس گلدزیهر (۱۸۵۰ - ۱۹۲۱ م.) مستشرق مجارستانی الاصل بوده و پیش از آن آثار مسلمانان عمدتاً مشتمل بر مباحثی درباره طبقات مفسران و طبقه بندی تفاسیر و معرفی اجمالی آن ها بوده است. کتاب گلدزیهر را عبدالحلیم نجار در سال ۱۹۵۴ میلادی با عنوان مذاهب التفسیر الاسلامی به عربی ترجمه کرد و برای اولین بار عنوان «مذهب تفسیری» برای معرفی گرایش و رویکرد در تفسیر به کار گرفته شد. در همین دوره امین خولی از کتاب گلدزیهر با عنوان اتجاهات التفسیر یاد کرده و این احتمالا نخستین کاربرد واژه «اتجاه» درباره تفسیر بوده است. این کتاب هم از نظر روش بحث و هم از نظر گشودن باب تفسیر پژوهی اثر فراوانی بر آثار پس از خود داشته است. پس از کتاب مذاهب التفسیر الاسلامی، در مناطق عربی اسلامی به ویژه در مصر نهضت تفسیرپژوهی با شیوه ای جدید آغاز و کتاب های فراوانی درباره گرایش های تفسیری و مناهج و رویکردهای مفسران تدوین شدند. در ایران نیز در سه دهه اخیر آثار فراوانی اعم از کتاب ، مقاله و پایان نامه ها در حوزه تفسیرپژوهی و عمدتاً با عناوین مبانی، روش ها و گرایش های تفسیری یا درباره معرفی روش تفسیری یک مفسر رقم خورده و تلاش های مؤثری در جهت شناخت دقیق روش ها و گرایش های تفسیر و مفسران و نیز معرفی مکاتب تفسیری صورت پذیرفته است.
گرایش یا اتجاه
از مصطلحات رایج در موضوع تفسیر پژوهی «گرایش تفسیری» یا «اتجاه تفسیری» است که درباره آن تعابیر و تعاریف متفاوتی بیان شده است. «گرایش» به معنای میل، خواهش و رغبت است و معادل آن در عربی واژه «اتّجاه» است. در عرف قرآن پژوهی نیز «گرایش تفسیری» دلالتی تقریباً برابر با مصطلح «الاتجاه التفسیری» دارد، جز این که در پژوهش های محققان عرب زبان مصطلح «اتجاه تفسیر» اغلب در مورد گرایش های مفسران معاصر اطلاق شده و کتاب های تألیف شده با عنوان «الاتجاه التفسیری» عمدتاً به معرفی همین گرایش های معاصر محدود شده اند. همانند اتجاهات التجدید فی تفسیرالقرآن الکریم از محمد ابراهیم شریف، اتجاهات التفسیر فی العصر الحدیث از عبدالمجید عبدالسلام المحتسب که بعداً با عنوان اتجاهات التفسیر فی العصر الراهن منتشر شده، و اتجاهات التفسیر فی القرن الرابع عشر از فهد رومی. در پژوهش های پژوهشگران عرب زبان ، اصطلاح «اتجاه تفسیر» بیشتر درباره گرایش های تفسیری معاصر و به ندرت درباره گرایش های تفسیری پیشین همچون گرایش اخباریان، نحویان و معتزله به کار رفته است. محمد ابراهیم شریف اتجاه را اساساً مجموعه ای از آرا، افکار، نظریات و مباحثی می داند که نسبت به سایر آرا و اندیشه ها، روشن تر و برجسته تر سراسر یک تفسیر را فرا گیرند و بر سایر نظرها و اندیشه ها غلبه یابند؛ مانند این گرایش که در گذشته برخی مفسران اِعمال فکر و اجتهاد را در تفسیر آیات نمی پذیرفته اند و بر این اساس و اتجاه به گردآوری روایات تفسیری می پرداخته و هیچ آیه ای را خارج از چارچوب روایات، تفسیر نمی کرده اند. این رویکرد در تفسیر را گرایش یا اتجاه مأثور خوانند. در مقابل این گرایش ، گرایش تفسیر به رأی (تفسیر اجتهادی) قرار دارد که اندیشه و نظر و استنباط را در تفسیر دخالت می دهد. صاحبان این گرایش که از یک سو معتقدند قرآن کریم نازل شده است تا همگان آن را بفهمند و معانی آن را استنباط کنند و از سوی دیگر بر این باورند که تفسیر کامل قرآن از معصوم به ما نرسیده است، می گویند: اگر به همه آداب و شرایط تفسیر عمل شود می توان تفسیر صحیح و نوی از آیات قرآن فراتر از سطح پیروی از روایات، ارائه داد. این دو گرایش اساسی و رو در رو در طول تاریخ تفسیر پا به پای هم به پیش آمده اند، با این حال هیچ گاه تقابلی کامل نداشته اند، بلکه در هر دوره ای طرفداران هریک از این دو گرایش از گرایش مقابل خود نیز بهره می گرفته اند، چنان که صاحبان گرایش تفسیر به مأثور گاه مقداری از اندیشه عقلی و اجتهادی در تفسیر بهره می جسته اند و در مقابل، اصحاب گرایش اجتهادی نیز بعضاً از روایات تفسیری بهره می گرفته اند، بنابراین مراد از گرایش اثری (مأثور) یا گرایش عقلی و اجتهادی، گرایش غالب است نه گرایش تام و کامل. سپس به تدریج در سایه این دو گرایش اصلی در تفسیر، جریان های فکری و گرایش های متنوع دیگری چون گرایش لغوی و فقهی پدید آمدند.
← دیدگاه محمد ابراهیم شریف درباره ویژگی اتجاه تفسیری
...
wikifeqh: مصطلحات_تفسیر_پژوهی