[ویکی فقه] محمود انصاری ملقب به اقتدار فرزند امیرتومان محب علی خان از افسران عالی مرتبه قزاقخانه حدود ۱۲۵۰ تولد یافت. فردی تحصیل کرده، نجیب و اصیل بود، علاوه بر تحصیلات نظامی در مدارس نظامی ترکیه در جنگ بین الملل مشارکت نموده، تجربیات زیادی در زمینۀ جنگ های پارتیزانی داشت به علوم و معارف اسلامی واقف بود و سالی چند دروس حوزه ای را فرا گرفته و به انجام مبانی مذهبی پای بند بود. و در حکومت رضاخان مناسب مختلفی داشت.
پس از طی دوران کودکی و نوجوانی و انجام تحصیلات مقدماتی عازم کشور عثمانی شد و در مدرسه حربّیه استانبول ثبت نام کرد و به درجه افسری نائل آمد و در همان ارتش عثمانی با درجه ستوانی استخدام شد و طی پانزده سال خدمت در نظام عثمانی درجات خود را دریافت کرد و سرتیب شد و فرماندهی چند واحد نظامی را به او دادند. بعد از جنگ بین الملل اول از ارتش عثمانی استعفا داد و عازم نجف و کربلا شد و به تحصیل علوم و معارف اسلامی پرداخت. چند سالی در آن جا باقی و تحصیلات خود را پایان داد و به ایران بازگشت. در سال ۱۲۹۸ در قزاقخانه ایران با درجه سرتیپی استخدام شد. در اوایل حکومت قوام السلطنه در سال ۱۳۰۰ از طرف سردار سپه رضاخان حاکم نظامی تهران گردید و چند ماهی با قدرت کامل با دخالت در مسائل سیاسی امور حکومت نظامی را اداره می کرد و یار و یاور رضاخان بود. در دی ماه ۱۳۰۰ در تشکیل قشون جدید درجه امیرلشکری گرفت و به حکومت اصفهان منصوب شد و به اتفاق امیرلشکر محمودخان آیرم فرمانده لشکر جنوب سر و سامان به کارها دادند. قریب یک سال و نیم ماموریت او در اصفهان به طول انجامید تا به تهران احضار و به معاونت وزارت جنگ و سرپرستی حکومت نظامی منصوب شد. ضمناً رابط وزارت جنگ و مجلس شورای ملی هم بود. (روزی امیراقتدار محمودخان انصاری که گاه گاه به نیابت و نمایندگی از طرف وزیر جنگ در هیئت وزراء حاضر می شود، به دستور وزیر جنگ با مشیرالدوله در هیئت دولت خشونت می کند و به او می فهماند که باید کناره گیری کند). وقتی سردار سپه از طرف سلطان احمدشاه به رئیس الوزرائی منصوب شد، به خدمت ژنرال و ستداهل سوئدی رئیس نظمیه خاتمه داد و موقتاٌ محمودخان انصاری را با حفظ سمت های قبلی رئیس شهربانی نمود؛ ولی مدت زیادی در آن شغل و جای خود را به سرهنگ محمدخان درگاهی داد. در سفر سوم احمدشاه به اروپا در معیت سردار سپه، احمد شاه را تا خانقین بدرقه نمود و احمد شاه نیز به او لقب((امیر اقتدار)) داد.
← وزیر پست و تلگراف
محمودخان انصاری (امیرلشکر) در دوره وزارت خود دست به اقدامات اساسی و تغییر و تبدیل بعضی از اعضاء وزارت کشور زد، عده ای که از این تغییر و تبدیل ناراضی بودند بر علیه وزیر کشور شروع به اقدامات کردند و چون بین محمودخان و سردار معزز بجنوردی روابط دوستی برقرار بود از آن استفاده کرده، کاغذی به امضای سردار معزز به عنوان سلطان احمدشاه به پاریس و هم چنین کاغذی از سلطان احمدشاه به عنوان سردار معزز ساختند که روابط دربار و سردار معزز را می رساند و به وسیله جواسیس موضوع را به سردار سپه رساندند و در پست خانه کاغذ سانسور شد. سردار سپه از امیراقتدار که واسطه سردار معزز بود، عصبانی شده روز ۲۸ دلو ۱۳۰۳ دستور داد از وزارت کشور استعفاء نماید، امیر اقتدار نیز ناچار به اطاعت بوده، بلافاصله پس از استعفاء مدتی در زندان د ژبانی توقیف و چندی هم حبس نظر بود. وزارت پست کشور نیز به عهده خود رئیس الوزراء محول گردید.
توطئه علیه امیر اقتدار
هنگامی که آقای امیر اقتدار (سرلشکرمحمود آقا انصاری) وزیر داخله کابینه سردار سپه بود. سردار بجنوردی به تهران می آید و در خانه امیر اقتدار منزل می کند. چون سردار بجنوردی (یکی از خوانین صاحب قدرت خراسان) برخلاف انتظار بدخواهان و مخالفان سردار سپه از در دوستی داخل می شود و امیر اقتدار هم در خدمت سردار سپه از سردار و صمیمیت او ضمانت می کند، سردار بجنوردی از طرف سردار سپه به اخذ یک قبضه شمشیر مرصع مفتخر و عازم بجنورد می گردد. امیر اقتدار در وزارت داخله مشغول اصلاحات می شود و از جمله چند نفر از روءسا درجه اول وزارت داخله را بیرون می اندازد. یکی از مخالفان وی که مردی بد کینه و اهل فن بود. وقتی از وزارت داخله بیرون می رود کینه امیراقتدار را بدل می گیرد و در صدد خراب کردن او بر می آید. برای خراب کردن وزیر کشوری مثل امیراقتدار که چیزی به او نمی چسبید باید راه چاره ای بلندی اندیشید و بهترین راه آقای بد کینه این می رسد که چون آقای امیراقتدار از اعمال و رفتار سردار بجنوردی نزد سردار سپه ضمانت کرده باید با خراب کردن سردار بجنوردی، امیر اقتدار را از بین برد. مخالفان به اتفاق یکی از نزدیکانش نامه ای به خط و امضای احمدشاه جعل می کنند و در پاکتی مهمور را (که عنوانش ایران بجنورد جناب اجل سردار معزز بجنوردی ملاحظه فرمائید) بود به ایران برگردانند. بعد از فرستادن این پاکت شرحی بدون امضاء به رئیس شهربانی و شخص حضرت اشرف نوشته می شود که: سردار معزز بجنوردی علیه حضرت اشرف سردار سپه کمیته سری تشکیل داده و با احمد شاه مکاتبه محرمانه دارد! در این کاغذ مخصوصا سردار سپه را به عصمت مادر وطن قسم می دهند که موضوع را سرسری نگرفته و به پستخانه تهران و خراسان دستور دهند کاغذهایی را که از خارجه به عنوان سردار بجنوردی می رسد سانسور نمایند تا صدق و کذب ادعای نویسنده بر حضرت اشرف ثابت گردد. وقتی این نامه با اینکه بدون امضاء بود به شهربانی و حضرت اشرف سردار سپه می رسد چه الم شنگه ای به پا می شود؛ اولا همان روز تلگرافی رمزی از شهربانی مرکز به شهربانی مشهد یکی هم به ستاد لشکر به سرتیپ جان محمدخان مخابره می شود که عملیات سردار را کاملا زیر نظر بگیرند و ثانیا به گمرکات سر حدی و پستخانه ها دستور محرمانه موکد صادر می گردد که نامه های واصله از خارج ایران به نام سردار بجنوردی یا کسان او سانسور شود. مدت یک ماه مامورین مربوطه با مراقبت های شدید اعمال و رفتار سردار را زیر نظر می گیرند تا پستخانه مرکزی نامه لاک و مهر شده ای به عنوان سردار بجنوردی که از پاریس فرستاده شده بود، دریافت می کند، نامه مزبور با سلام و صلوات تقدیم حضرت اشرف می گردد. وقتی نامه را باز می کنند، می خوانند که احمدشاه به خط و امضاء خودش در جواب نامه ای که سردار به او نوشته است بعد از اظهار رضایت های زیاد و اظهار قدردانی از صمیمیت و شاه پرستی سردار می نویسد: برای از بین بردن رضاخان (بوسیله کمیته سری) موافقت نمی شود، زیرا بلافاصله خارجی ها امامزاده ای برای ما درست خواهند کرد، لیکن برای کوتاه نمودن دست مشارالیه هنوز وقت باقی است و باید منتظر دستور باشید. بعد از آن که حضرت اشرف از مضمون نامه احمدشاه و توطئه سردار حکم دستگیری او را صادر می کند و از طرفی امیر اقتدار بیچاره مغضوب و خانه نشین می گردد. تا این که نظر به سوابقی که با سردار سپه داشت امیر اقتدار آزاد گردید.
امیراقتدار و مدرّس
...
پس از طی دوران کودکی و نوجوانی و انجام تحصیلات مقدماتی عازم کشور عثمانی شد و در مدرسه حربّیه استانبول ثبت نام کرد و به درجه افسری نائل آمد و در همان ارتش عثمانی با درجه ستوانی استخدام شد و طی پانزده سال خدمت در نظام عثمانی درجات خود را دریافت کرد و سرتیب شد و فرماندهی چند واحد نظامی را به او دادند. بعد از جنگ بین الملل اول از ارتش عثمانی استعفا داد و عازم نجف و کربلا شد و به تحصیل علوم و معارف اسلامی پرداخت. چند سالی در آن جا باقی و تحصیلات خود را پایان داد و به ایران بازگشت. در سال ۱۲۹۸ در قزاقخانه ایران با درجه سرتیپی استخدام شد. در اوایل حکومت قوام السلطنه در سال ۱۳۰۰ از طرف سردار سپه رضاخان حاکم نظامی تهران گردید و چند ماهی با قدرت کامل با دخالت در مسائل سیاسی امور حکومت نظامی را اداره می کرد و یار و یاور رضاخان بود. در دی ماه ۱۳۰۰ در تشکیل قشون جدید درجه امیرلشکری گرفت و به حکومت اصفهان منصوب شد و به اتفاق امیرلشکر محمودخان آیرم فرمانده لشکر جنوب سر و سامان به کارها دادند. قریب یک سال و نیم ماموریت او در اصفهان به طول انجامید تا به تهران احضار و به معاونت وزارت جنگ و سرپرستی حکومت نظامی منصوب شد. ضمناً رابط وزارت جنگ و مجلس شورای ملی هم بود. (روزی امیراقتدار محمودخان انصاری که گاه گاه به نیابت و نمایندگی از طرف وزیر جنگ در هیئت وزراء حاضر می شود، به دستور وزیر جنگ با مشیرالدوله در هیئت دولت خشونت می کند و به او می فهماند که باید کناره گیری کند). وقتی سردار سپه از طرف سلطان احمدشاه به رئیس الوزرائی منصوب شد، به خدمت ژنرال و ستداهل سوئدی رئیس نظمیه خاتمه داد و موقتاٌ محمودخان انصاری را با حفظ سمت های قبلی رئیس شهربانی نمود؛ ولی مدت زیادی در آن شغل و جای خود را به سرهنگ محمدخان درگاهی داد. در سفر سوم احمدشاه به اروپا در معیت سردار سپه، احمد شاه را تا خانقین بدرقه نمود و احمد شاه نیز به او لقب((امیر اقتدار)) داد.
← وزیر پست و تلگراف
محمودخان انصاری (امیرلشکر) در دوره وزارت خود دست به اقدامات اساسی و تغییر و تبدیل بعضی از اعضاء وزارت کشور زد، عده ای که از این تغییر و تبدیل ناراضی بودند بر علیه وزیر کشور شروع به اقدامات کردند و چون بین محمودخان و سردار معزز بجنوردی روابط دوستی برقرار بود از آن استفاده کرده، کاغذی به امضای سردار معزز به عنوان سلطان احمدشاه به پاریس و هم چنین کاغذی از سلطان احمدشاه به عنوان سردار معزز ساختند که روابط دربار و سردار معزز را می رساند و به وسیله جواسیس موضوع را به سردار سپه رساندند و در پست خانه کاغذ سانسور شد. سردار سپه از امیراقتدار که واسطه سردار معزز بود، عصبانی شده روز ۲۸ دلو ۱۳۰۳ دستور داد از وزارت کشور استعفاء نماید، امیر اقتدار نیز ناچار به اطاعت بوده، بلافاصله پس از استعفاء مدتی در زندان د ژبانی توقیف و چندی هم حبس نظر بود. وزارت پست کشور نیز به عهده خود رئیس الوزراء محول گردید.
توطئه علیه امیر اقتدار
هنگامی که آقای امیر اقتدار (سرلشکرمحمود آقا انصاری) وزیر داخله کابینه سردار سپه بود. سردار بجنوردی به تهران می آید و در خانه امیر اقتدار منزل می کند. چون سردار بجنوردی (یکی از خوانین صاحب قدرت خراسان) برخلاف انتظار بدخواهان و مخالفان سردار سپه از در دوستی داخل می شود و امیر اقتدار هم در خدمت سردار سپه از سردار و صمیمیت او ضمانت می کند، سردار بجنوردی از طرف سردار سپه به اخذ یک قبضه شمشیر مرصع مفتخر و عازم بجنورد می گردد. امیر اقتدار در وزارت داخله مشغول اصلاحات می شود و از جمله چند نفر از روءسا درجه اول وزارت داخله را بیرون می اندازد. یکی از مخالفان وی که مردی بد کینه و اهل فن بود. وقتی از وزارت داخله بیرون می رود کینه امیراقتدار را بدل می گیرد و در صدد خراب کردن او بر می آید. برای خراب کردن وزیر کشوری مثل امیراقتدار که چیزی به او نمی چسبید باید راه چاره ای بلندی اندیشید و بهترین راه آقای بد کینه این می رسد که چون آقای امیراقتدار از اعمال و رفتار سردار بجنوردی نزد سردار سپه ضمانت کرده باید با خراب کردن سردار بجنوردی، امیر اقتدار را از بین برد. مخالفان به اتفاق یکی از نزدیکانش نامه ای به خط و امضای احمدشاه جعل می کنند و در پاکتی مهمور را (که عنوانش ایران بجنورد جناب اجل سردار معزز بجنوردی ملاحظه فرمائید) بود به ایران برگردانند. بعد از فرستادن این پاکت شرحی بدون امضاء به رئیس شهربانی و شخص حضرت اشرف نوشته می شود که: سردار معزز بجنوردی علیه حضرت اشرف سردار سپه کمیته سری تشکیل داده و با احمد شاه مکاتبه محرمانه دارد! در این کاغذ مخصوصا سردار سپه را به عصمت مادر وطن قسم می دهند که موضوع را سرسری نگرفته و به پستخانه تهران و خراسان دستور دهند کاغذهایی را که از خارجه به عنوان سردار بجنوردی می رسد سانسور نمایند تا صدق و کذب ادعای نویسنده بر حضرت اشرف ثابت گردد. وقتی این نامه با اینکه بدون امضاء بود به شهربانی و حضرت اشرف سردار سپه می رسد چه الم شنگه ای به پا می شود؛ اولا همان روز تلگرافی رمزی از شهربانی مرکز به شهربانی مشهد یکی هم به ستاد لشکر به سرتیپ جان محمدخان مخابره می شود که عملیات سردار را کاملا زیر نظر بگیرند و ثانیا به گمرکات سر حدی و پستخانه ها دستور محرمانه موکد صادر می گردد که نامه های واصله از خارج ایران به نام سردار بجنوردی یا کسان او سانسور شود. مدت یک ماه مامورین مربوطه با مراقبت های شدید اعمال و رفتار سردار را زیر نظر می گیرند تا پستخانه مرکزی نامه لاک و مهر شده ای به عنوان سردار بجنوردی که از پاریس فرستاده شده بود، دریافت می کند، نامه مزبور با سلام و صلوات تقدیم حضرت اشرف می گردد. وقتی نامه را باز می کنند، می خوانند که احمدشاه به خط و امضاء خودش در جواب نامه ای که سردار به او نوشته است بعد از اظهار رضایت های زیاد و اظهار قدردانی از صمیمیت و شاه پرستی سردار می نویسد: برای از بین بردن رضاخان (بوسیله کمیته سری) موافقت نمی شود، زیرا بلافاصله خارجی ها امامزاده ای برای ما درست خواهند کرد، لیکن برای کوتاه نمودن دست مشارالیه هنوز وقت باقی است و باید منتظر دستور باشید. بعد از آن که حضرت اشرف از مضمون نامه احمدشاه و توطئه سردار حکم دستگیری او را صادر می کند و از طرفی امیر اقتدار بیچاره مغضوب و خانه نشین می گردد. تا این که نظر به سوابقی که با سردار سپه داشت امیر اقتدار آزاد گردید.
امیراقتدار و مدرّس
...
wikifeqh: محمود_انصاری