ماهیت
/mAhiyyat/
مترادف ماهیت: بود، جوهر، وجود، هستی، چگونگی، چیستی، حقیقت، واقعیت، هویت
متضاد ماهیت: غرض
برابر پارسی: نهاد، هستی، سرشت، بن، چبود، چیستی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
( اسم ) چیستی حقیقت ذات جمع : ماهیات . توضیح چیزیست که در جواب ما ی حقیقیه ( چیست ) گفته شود و پرسش از گوهر اشیائ است و بنابر این بر حقیقت شئ و آنچه شیئیت شی. بدان است اطلاق میگردد : حد درست آن بود که دلیلی کند بر ماهیت چیز و لیمت او ... یاماهیت بسیط ( بسیطه ) . ماهیتی که از امور متخالف ترکیب نیافته باشد . قطب الدین گوید : ماهیت اگر ملتئم نباشد از اموری که متخالف باشند بحقیقت آنرا ماهیت بسیطه خوانند و الامرکبه . یا ماهیت بشرط شئ . ماهیت مخلوط . یا ماهیت مجرد ( مجرده ) . ماهیت من حیث هی و لا بشرط است و آنرا ماهیت مرسله هم نامند . یا ماهیت مخلوط ( مخلوطه ) . همان ماهیت بشرط شئ است که عبارت از ماهیت بلحاظ وجود و عوارض و حالات وجودی است . یاماهیت من حیث هی . عبارت از ماهیت باعتبار نفس و ذات خود است بدون لحاظ وجود خارجی یا ذهنی و بدون لحاظ عوارض وو حالات او مانند کثرت و وحدت و غیره .
حقیقت چیزی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] ماهیت به معنای حقیقت شیء ، یا پاسخ سؤال از چیستی شیء می باشد.
کلمه ماهیت، در اصل «ماهویت» بوده که «یا»ی آن نسبت و «تا»ی آن مصدریه است. «واو» آن بدل به «یا» و «یا» در «یا» ادغام و «ها» مکسور گردیده است.برخی نیز گفته اند:ماهیت از «ما هو» است. و نیز گفته اند:ماهیت، مرکب از «ما»ی استفهامیه و «یا»ی نسبت و «تای» مصدریه است و همزه زاید بعد از الف به «ها» تبدیل شده است، چنان که برخی اوقات به جای ماهیت «مائیت» گفته می شود.
تعریف ماهیت
ماهیت یا چیستی، آن است که در جواب «ما هو؟» (آن چیست؟) گفته می شود (الماهیة ما یقال فی جواب ما هو)، مثلاً وقتی متحرکی را از دور می بینیم و درست تشخیص نمی دهیم، می پرسیم:«آن چیست که حرکت می کند؟»، کسی که دید و بینایی قوی دارد، می گوید:«آهو است» و ماهیت آن را بیان می کند. «ما»یی که از ماهیت سؤال می کند، «ما»ی حقیقیه است نه «ما»ی شارحه. در فلسفه ، طرفداران نظریه اصالت وجود ، ماهیت را حد وجود و امری اعتباری می دانند.ماهیت به معنای دیگری هم به کار می رود و آن «ما به الشیء هو هو» است؛ یعنی آن چه حقیقت شیء را تشکیل می دهد.ماهیت به این معنا بر وجود هم قابل اطلاق است، ولی ماهیت به معنای اول در مقابل وجود است.
اعتبارات سه گانه ماهیت
برای ماهیت سه اعتبار لحاظ شده است:۱. ماهیت به شرط شیء ؛ مثل: عتق رقبه به شرط مؤمنه بودن که به آن «ماهیت مخلوط» هم می گویند،۲. ماهیت به شرط لا ؛ مثل:شکسته بودن نماز مسافر به شرط عدم عصیان ؛۳. ماهیت لابشرط ؛ مثل لابشرط بودن وجوب نماز برای انسان آزاد، که به این قسم لابشرط قسمی و ماهیت مجرد و مطلق هم گفته می شود.به اعتبار دیگر، ماهیت به ماهیت بسیطه و ماهیت مرکبه تقسیم می شود.
کلمه ماهیت، در اصل «ماهویت» بوده که «یا»ی آن نسبت و «تا»ی آن مصدریه است. «واو» آن بدل به «یا» و «یا» در «یا» ادغام و «ها» مکسور گردیده است.برخی نیز گفته اند:ماهیت از «ما هو» است. و نیز گفته اند:ماهیت، مرکب از «ما»ی استفهامیه و «یا»ی نسبت و «تای» مصدریه است و همزه زاید بعد از الف به «ها» تبدیل شده است، چنان که برخی اوقات به جای ماهیت «مائیت» گفته می شود.
تعریف ماهیت
ماهیت یا چیستی، آن است که در جواب «ما هو؟» (آن چیست؟) گفته می شود (الماهیة ما یقال فی جواب ما هو)، مثلاً وقتی متحرکی را از دور می بینیم و درست تشخیص نمی دهیم، می پرسیم:«آن چیست که حرکت می کند؟»، کسی که دید و بینایی قوی دارد، می گوید:«آهو است» و ماهیت آن را بیان می کند. «ما»یی که از ماهیت سؤال می کند، «ما»ی حقیقیه است نه «ما»ی شارحه. در فلسفه ، طرفداران نظریه اصالت وجود ، ماهیت را حد وجود و امری اعتباری می دانند.ماهیت به معنای دیگری هم به کار می رود و آن «ما به الشیء هو هو» است؛ یعنی آن چه حقیقت شیء را تشکیل می دهد.ماهیت به این معنا بر وجود هم قابل اطلاق است، ولی ماهیت به معنای اول در مقابل وجود است.
اعتبارات سه گانه ماهیت
برای ماهیت سه اعتبار لحاظ شده است:۱. ماهیت به شرط شیء ؛ مثل: عتق رقبه به شرط مؤمنه بودن که به آن «ماهیت مخلوط» هم می گویند،۲. ماهیت به شرط لا ؛ مثل:شکسته بودن نماز مسافر به شرط عدم عصیان ؛۳. ماهیت لابشرط ؛ مثل لابشرط بودن وجوب نماز برای انسان آزاد، که به این قسم لابشرط قسمی و ماهیت مجرد و مطلق هم گفته می شود.به اعتبار دیگر، ماهیت به ماهیت بسیطه و ماهیت مرکبه تقسیم می شود.
wikifeqh: ماهیت
دانشنامه آزاد فارسی
ماهیَّت
(در لغت به معنی چیستی) در اصطلاح فلسفه دو کاربرد اصلی دارد: ۱. به معنای خاص. واژۀ ماهیت به قولی برگرفته از «مائیت» و به روایتی از «ماهویت» است که در هر دو تقدیر، نشان دهندۀ حقیقت شیء است و پاسخ از «مای حقیقیه» یا پرسش از حقیقت شیء است؛ چنان که بپرسند: «انسان چیست؟» پاسخ آن است که: «حیوان ناطق» و حیوان ناطق، ماهیت یا چیستی انسان است. ۲. به معنای عام، در مقابل وجود. هر شیئی در تحلیل ذهنی به وجود و ماهیت تقسیم می شود و در جهان ذهن وجود آن عارض بر ماهیتش است، و چون برخی از ماهیات در خارج معدوم و ممتنع الوجودند اعتبار وجود در آن ها غیر از ماهیت است، مانند قضیۀ: «سیمرغ موجود نیست». یکی از مباحث مهم دربارۀ ماهیت به معنای خاص، اقسام اعتبارات آن است. هر ماهیت در اعتبار عقلانی سه گونه است: لابشرط، بشرط لا و بشرط شیء. هرگاه ماهیت به طور مطلق و بدون تقید به امری لحاظ شود، «لابشرط مقسمی» است و هرگاه مقید به قید اطلاق باشد، «لابشرط قسمی»؛ هرگاه ماهیت به خودی خود و جدا از دیگر ماهیات اعتبار شود، «بشرط لا» است و هرگاه در شیء خاصی لحاظ شود، ماهیت «بشرط شیء» یا «ماهیت مخلوطه» یا «ماهیت مقیده» است. مثلاً، با مسامحه ای عقلانی، هرگاه استخر آبی و کوزه ای که در آن آب است، لحاظ شود، ماهیت آب، اعم از آن که در استخر یا در کوزه است، «ماهیت لابشرط مقسمی» است؛ آب به اعتبار آن که غیر از حقیقت کوزه یا استخر است، «ماهیت بشرط لا»، و به این اعتبار که مقیّد به کوزه یا استخر شده، «ماهیت بشرط شیء» است. معمولاً سه اصطلاح ماهیت و ذات و حقیقت به یک معنا به کار می رود اما گاه، اندک تفاوت میان ماهیت با ذات و حقیقت هست و آن چنان است که ماهیت، اعم از ذات و حقیقت است؛ زیرا ماهیت هم موجود را دربرمی گیرد، هم معدوم را، در حالی که ذات و حقیقت چنین نیستند و به شرط وجود خارجی بر ماهیت اطلاق می شوند، چنین است که می توان از «ماهیت عنقا» و نه از ذات و حقیقت عنقا، سخن گفت.
(در لغت به معنی چیستی) در اصطلاح فلسفه دو کاربرد اصلی دارد: ۱. به معنای خاص. واژۀ ماهیت به قولی برگرفته از «مائیت» و به روایتی از «ماهویت» است که در هر دو تقدیر، نشان دهندۀ حقیقت شیء است و پاسخ از «مای حقیقیه» یا پرسش از حقیقت شیء است؛ چنان که بپرسند: «انسان چیست؟» پاسخ آن است که: «حیوان ناطق» و حیوان ناطق، ماهیت یا چیستی انسان است. ۲. به معنای عام، در مقابل وجود. هر شیئی در تحلیل ذهنی به وجود و ماهیت تقسیم می شود و در جهان ذهن وجود آن عارض بر ماهیتش است، و چون برخی از ماهیات در خارج معدوم و ممتنع الوجودند اعتبار وجود در آن ها غیر از ماهیت است، مانند قضیۀ: «سیمرغ موجود نیست». یکی از مباحث مهم دربارۀ ماهیت به معنای خاص، اقسام اعتبارات آن است. هر ماهیت در اعتبار عقلانی سه گونه است: لابشرط، بشرط لا و بشرط شیء. هرگاه ماهیت به طور مطلق و بدون تقید به امری لحاظ شود، «لابشرط مقسمی» است و هرگاه مقید به قید اطلاق باشد، «لابشرط قسمی»؛ هرگاه ماهیت به خودی خود و جدا از دیگر ماهیات اعتبار شود، «بشرط لا» است و هرگاه در شیء خاصی لحاظ شود، ماهیت «بشرط شیء» یا «ماهیت مخلوطه» یا «ماهیت مقیده» است. مثلاً، با مسامحه ای عقلانی، هرگاه استخر آبی و کوزه ای که در آن آب است، لحاظ شود، ماهیت آب، اعم از آن که در استخر یا در کوزه است، «ماهیت لابشرط مقسمی» است؛ آب به اعتبار آن که غیر از حقیقت کوزه یا استخر است، «ماهیت بشرط لا»، و به این اعتبار که مقیّد به کوزه یا استخر شده، «ماهیت بشرط شیء» است. معمولاً سه اصطلاح ماهیت و ذات و حقیقت به یک معنا به کار می رود اما گاه، اندک تفاوت میان ماهیت با ذات و حقیقت هست و آن چنان است که ماهیت، اعم از ذات و حقیقت است؛ زیرا ماهیت هم موجود را دربرمی گیرد، هم معدوم را، در حالی که ذات و حقیقت چنین نیستند و به شرط وجود خارجی بر ماهیت اطلاق می شوند، چنین است که می توان از «ماهیت عنقا» و نه از ذات و حقیقت عنقا، سخن گفت.
wikijoo: ماهیت
مترادف ها
ماده، جوهر، امر، مطلب، چیز، خیم، جسم، اهمیت، ذات، ماهیت، موضوع، نکته
نهاد، خوی، طبع، روح، خیم، سیرت، نوع، گونه، خاصیت، سرشت، طبیعت، خو، فطرت، افرینش، مشرب، خمیره، ذات، ماهیت، گوهر، غریزه، منش
خلاصه، معنی، فروهر، وجود، هستی، عمده، خمیره، اسانس، ذات، ماهیت، گوهر، عین
جوهر، ذات، ماهیت، چیستی
شرط، قید، چگونگی، ماهیت، کیفیت، عرضیت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
یک چیزی هست، وجود دارد، موجود است. آن چیز چیست؟ چیز بخودی خود بصورت مفرد، چیست؟ و چیزها بخودی خود به شکل جمع چیستند ؟
در پاسخگویی به این سوالات با کسب رخصت یا اجازه از پیشگاه والای خوانندگان و شنوندگان گرامی و گردش گران ایتترنتی در فضای مجازی، کودکانه سعی میکنم که یک تفسیر علمی از آیه قرآنی 《ما خلقکم و لا بعثکم الا کنفس واحده 》 ارائه دهم با امید زدودن و پاک کردن ابهامات، اوهامات و خرافات عدیده یا فراوان انباشته شده بر روی چراغ حقیقت و نور آن و نشان دادن راه و روش چگونگی رجعت یا بازگشت همه ی افراد انسانی ( منجمله بقیه ی موجودات زنده و غیر زنده ) به این دنیا پس از مرگ از طریق تولد دوباره از مادر در مداری برتر از مدار فعلی و ارائه ی یک مقدمه کوتاه در جهت سرودن افسانه ی آفرینش از نو تحت عنوان 《افسانه ی نوین آفرینش 》در میدان رقابت سالم و مسالمت آمیز با افسانه های قدیمی و به ارث رسیده و مندرج در کتب آئینی و دینی بخصوص کتب وحیانی - آسمانی ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام به ویژه دو داستان مبدئی - بنیادی این سه دین؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد. خداوند متعال حقیقی و واقعی ( یعنی خدای علمی یا خدا از دیدگاه علمی و نه خدای لفظی، کلمه ای، واژه ای، مقوله ای یا مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی که فقط در زبان و خط و خاطره انسان از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد، از دیدگاه های اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، آئینی و دینی، الهیاتی، فلسفی و عرفانی منجمله آتئیستی ) در آفرینش اولیه محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین، کلیه ی نفوس نباتی و حیوانی و انسانی را از نفس واحد و بیکران خویش و هرکدام را بصورت زوجی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی آفریده و به هرکدام جاودانگی اهداء نموده و نه از نفس یک موجود خیالی - اوهامی تحت نام آدم. و کالبده های موجودات زنده و غیر زنده را از ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی و ذرات چهار بعدی بیزمانی بیمکانی نسبی ( هردو ابعاد خود وی ) بر رویهم با ماهیت های معکوس و کمیت های مساوی در ابعاد پلانک تحت عنوان نوسانگر های بنیادی هشت بعدی آفریده و نه از ظلمت و عدم و نیستی از دیدگاه دینی و نه از هیولی اولی از دیدگاه فلسفی که معلوم نیست چیست غیر از یک مفهوم تاریک و تهی یا خالی از حقیقت و نه از تارها یا ریسمان های نوسانگر انرژی از دیدگاه بعضی تخیل گران یا خیال پردازان شبه علمی. و بعد از مرگ، بدن ها یا تن ها را بر نمی انگیزاند بلکه من ها را در نفس یا من واحد و بیکران خویش بموازات خواب سنگین، ژرف و شیرین به کمک حواس و غرایز و فهم و عقل بیکران خود در طی حالت برزخ از مشاهده و تجربه عشق و زندگی روئیایی با کمیت و کیفیت بهشت برین و توانائی و هنرمندی و دانش کامل بر خوردار می نماید تا لحظه ی بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر و آنهم بطور مطلق مستقل از کلیه پندار ها، گفتار ها، کردار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی. این دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی ) همیشه پس از وقوع مهبانگ های هشتم در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود. در همین زمینه لازم به اشاره میدانم که تصویر آسمانی - وحیانی - قرآنی به شکل 《 دنیا - برزخ - آخرت 》 حقیقت ندارد، زیرا همانطور که بیان گردید، پایان عالم یا حالت برزخ وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت نمی باشد بلکه تولد دوباره از مادر در همین دنیا و در بطن و بهمراه آن در مداری برتر. در همین زمینه لازم به اشاره میدانم که آیه دیگر قرآنی به شکل 《کما بدائکم تعودون 》 در اصل و ریشه یعنی از دیدگاه پیامبر اسلام به معنای بازگشت به همان حالت آفرینش اولیه بوده و نه اینکه بسوی او باز می آیید. در مورد آفرینش افراد انسانی بصورت زوجی یک نکته ی بیار مهم اینست که همه ی افراد انسانی در آفرینش اولیه بطور مطلق همزمان و همسن و در یک سن معتدل ملکوتی و هرکدام به شکل خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی و یا به بیانی دیگر هرکدام بصورت پنج زوج مشتمل بر ده نیمزوج آسمانی و هرکدام از نیمزوج ها در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده اند. و آن پنج زوج ملکوتی جملگی بصورت هِترو یا غیر همجنس آفریده نشده اند بلکه مختلط مرکب از سه زوج غیر همجنس یا هترو و دو زوج همجنس یا همو ( دو مرد و دو زن خودی ) . آن ده انسان های آسمانی در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی در طول هم و پشت سر همدیگر و بطور سلسله وار در ۱۰ عالم یا دنیا زیر سقف ۱۰ آسمان و روی ۱۰ کره ی زمین به ظهور و پیدایش و کثرت نمیرسند بلکه در ۷ عالم یا دنیا زیر سقف ۷ آسمان و روی ۷ کره ی زمین. چرا ؟ . کشف و ارائه یک پاسخ حقیقی به این سوال به عهده همگان به ویژه فقیهان، متکلمین، مفسرین آیه و حدیث و روایت شناس، الهی دانان یا خدا شناسان، حکیمان و عارفان دینی چه سنتی و محافظه کار و چه نواندیش و تجدد طلب یا مدرن گرا به ویژه پیروان اصالت های وجود یا ماهیت. اگر ماهیت به معنای ِاسنِس
... [مشاهده متن کامل]
( Essenz , essence ) یا هسته ی وجود بیکران باشد، آنگاه هیچ چیز دیگری نمیتواند باشد، غیر از خود یا منِ مطلق و بینهایت خدای حقیقی و واقعی و ماهیت هرکدام از موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی هیچ چیز دیگری نمیباشند غیر از نفس مجرد یا منِ نامیرای آنها. در پایان کلام کودکانه امروز خود ( با نام های مستعار قدیمی از قبیل قندی، ویانه آئونیان، ماشالا شوالیان و. . . ) لازم به اشاره میدانم که نفس مجرد به معنای من بوده و می باشد و نه روح، نه روان، نه جان، نه احساس و عاطفه و غریزه، نه خاطره و فهم و عقل، نه هوش و شعور و آگاهی و خودآگاهی و نه هوا و هوس و نه چیز دیگری. در این زمینه باز هم لازم به اشاره میدانم که تعریف های ارائه شده از نفس مجرد توسط دو تا از حکیمان بزرگ دینی خودمان؛ یکی ابن سینا و دیگری ملا صدرا به ترتیب به شکل های زیر : الف - نفس از لحاظ حدوث جسمانی و از لحاظ بقا عقلانی ست. ب - نفس از لحاظ حدوث جسمانی و از لحاظ بقاء روحانی ست، هردو به یک سهم مساوی نه تنها تهی یا خالی از حقیقت بلکه گمراه کننده اند . در این زمینه شاید مفید و ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که تقسیم نفس که از جنسیت مردانه و زنانه ( مذکر و موئنث ) بر خوردار است، در قرآن به چهار نوع اماره و لوامه و ملهمه و مطمئنه و اعلام جهاد اکبر یا مبارزه بزرگ با آن، یکی از بنیادی ترین گمراهه روی های حکمت دینی محسوب میشود. پدیده های از قبیل هوا و هوس، خود ستائی، خود پرستی، عقده های خود برتر بینی یا خود بزرگ بینی و حقارت یا خود کوچک بینی، اگوئیسم ، کار نفس مجرد نمی باشند بلکه محصولات عملکرد قوای ادراکی فهم و عقل بر روی داده های حواس پنجگانه، محتوای خاطره و تاثیرات امیال غریزی و آرزوها . لذا تزکیه و تهذیب زاهدانه و پارسایانه نفس مجرد در جهت شناخت حقیقی خود و خدا یکی دیگر از گمراهه روی های بنیادی دینی میباشد.
بهر حال میتوان به سهولت هم باور داشت و هم دانست که اموات یا مردگان از زندگی بسیار طولانی تری برخوردارند تا زندگان و آن زندگی برزخی ادامه ی زندگی دنیوی نمی باشد که آغشته به جنبه های جهنمی است، بلکه روئیائی با کمیت و کیفیت بهشت برین بهمراه علم و آگاهی کامل به کلیه ی زندگی های فراوان دنیوی خود در طول سلسله دایره وار دهّر ها بین مبداء و معاد.
حدیث از مُطرب و مَی گو و راز دهّر کمتر جو / که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را/ حافظا!!!؟ / بیا تا باهم پیاله ای از شراب کودکانه این حکیمک نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول سخنان شیرین خود نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/ دعوت ات مبارک باد از اینکه تمنا نموده ای بیا تا باهم طرحی نو در اندازیم/ هم اکنون در برزخ بخوبی میدانی که به کمک آن نمی توانیم سقف این فلک را با هم بشکافیم/ باده های دُرد آلود دنیوی چون خسرو و شیرین و فرهاد، ویس و رامین، لیلی و مجنون، همچنون شمس و جلال تان کنند/ گر صافی و برزخی و ملکوتی گردند وانگه فقط این کودک دادند و خدا که چون و مون تان کنند/. . . .
در پاسخگویی به این سوالات با کسب رخصت یا اجازه از پیشگاه والای خوانندگان و شنوندگان گرامی و گردش گران ایتترنتی در فضای مجازی، کودکانه سعی میکنم که یک تفسیر علمی از آیه قرآنی 《ما خلقکم و لا بعثکم الا کنفس واحده 》 ارائه دهم با امید زدودن و پاک کردن ابهامات، اوهامات و خرافات عدیده یا فراوان انباشته شده بر روی چراغ حقیقت و نور آن و نشان دادن راه و روش چگونگی رجعت یا بازگشت همه ی افراد انسانی ( منجمله بقیه ی موجودات زنده و غیر زنده ) به این دنیا پس از مرگ از طریق تولد دوباره از مادر در مداری برتر از مدار فعلی و ارائه ی یک مقدمه کوتاه در جهت سرودن افسانه ی آفرینش از نو تحت عنوان 《افسانه ی نوین آفرینش 》در میدان رقابت سالم و مسالمت آمیز با افسانه های قدیمی و به ارث رسیده و مندرج در کتب آئینی و دینی بخصوص کتب وحیانی - آسمانی ادیان ابراهیمی یعنی یهودیت و مسیحیت و اسلام به ویژه دو داستان مبدئی - بنیادی این سه دین؛ یکی آفرینش شش روزه جهان و دیگری خلق بابا آدم و ننه حوای موسا و ایسا و محمّد. خداوند متعال حقیقی و واقعی ( یعنی خدای علمی یا خدا از دیدگاه علمی و نه خدای لفظی، کلمه ای، واژه ای، مقوله ای یا مفهومی و ایده ای با نام های گوناگون در زبان های مختلف انسانی که فقط در زبان و خط و خاطره انسان از موجودیت برخوردار ست و در خارج از آنها هیچگونه مصداق و مثال بیرونی ندارد، از دیدگاه های اسطوره ای، افسانه ای، حماسی، آئینی و دینی، الهیاتی، فلسفی و عرفانی منجمله آتئیستی ) در آفرینش اولیه محتوای هرکدام از گیتی ها یا کیهان ها و یا جهان های متناهی، مساوی، موازی و بیشمار در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، اعتدال و نظم و هماهنگی با کمیت و کیفیت بهشت برین، کلیه ی نفوس نباتی و حیوانی و انسانی را از نفس واحد و بیکران خویش و هرکدام را بصورت زوجی در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی آفریده و به هرکدام جاودانگی اهداء نموده و نه از نفس یک موجود خیالی - اوهامی تحت نام آدم. و کالبده های موجودات زنده و غیر زنده را از ذرات چهار بعدی زمانمکان نسبی و ذرات چهار بعدی بیزمانی بیمکانی نسبی ( هردو ابعاد خود وی ) بر رویهم با ماهیت های معکوس و کمیت های مساوی در ابعاد پلانک تحت عنوان نوسانگر های بنیادی هشت بعدی آفریده و نه از ظلمت و عدم و نیستی از دیدگاه دینی و نه از هیولی اولی از دیدگاه فلسفی که معلوم نیست چیست غیر از یک مفهوم تاریک و تهی یا خالی از حقیقت و نه از تارها یا ریسمان های نوسانگر انرژی از دیدگاه بعضی تخیل گران یا خیال پردازان شبه علمی. و بعد از مرگ، بدن ها یا تن ها را بر نمی انگیزاند بلکه من ها را در نفس یا من واحد و بیکران خویش بموازات خواب سنگین، ژرف و شیرین به کمک حواس و غرایز و فهم و عقل بیکران خود در طی حالت برزخ از مشاهده و تجربه عشق و زندگی روئیایی با کمیت و کیفیت بهشت برین و توانائی و هنرمندی و دانش کامل بر خوردار می نماید تا لحظه ی بسته شدن مجدد نطفه در رحم مادر و بیداری و تولد دوباره در همین دنیا در مداری برتر و آنهم بطور مطلق مستقل از کلیه پندار ها، گفتار ها، کردار ها یا اعمال نیک و بد دنیوی و بدون کوچکترین تبعیض و استثنائی بین افراد انسانی. این دنیا به شکل این آسمان و زمین و هرآنچه که بین آنهاست، در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی، مقطعی، نزولی و صعودی محتوای کیهان یا جهان بین دو بهشت برین متوالی یعنی بین مبدء و معاد حقیقی و واقعی ( منظور از دیدگاه علمی و نه دینی ) همیشه پس از وقوع مهبانگ های هشتم در یک درجه تکاملی برتر از قبل از نو آفریده میشود. در همین زمینه لازم به اشاره میدانم که تصویر آسمانی - وحیانی - قرآنی به شکل 《 دنیا - برزخ - آخرت 》 حقیقت ندارد، زیرا همانطور که بیان گردید، پایان عالم یا حالت برزخ وقت رسیدن به معاد و برپائی قیامت کبری و فصل برداشت محصول در آخرت نمی باشد بلکه تولد دوباره از مادر در همین دنیا و در بطن و بهمراه آن در مداری برتر. در همین زمینه لازم به اشاره میدانم که آیه دیگر قرآنی به شکل 《کما بدائکم تعودون 》 در اصل و ریشه یعنی از دیدگاه پیامبر اسلام به معنای بازگشت به همان حالت آفرینش اولیه بوده و نه اینکه بسوی او باز می آیید. در مورد آفرینش افراد انسانی بصورت زوجی یک نکته ی بیار مهم اینست که همه ی افراد انسانی در آفرینش اولیه بطور مطلق همزمان و همسن و در یک سن معتدل ملکوتی و هرکدام به شکل خانواده های ده عضوی مشتمل بر پنج مرد و پنج زن خودی و یا به بیانی دیگر هرکدام بصورت پنج زوج مشتمل بر ده نیمزوج آسمانی و هرکدام از نیمزوج ها در نهایت کمال ایده آل خوبی و زیبایی، توانائی و دانائی و هنرمندی آفریده شده و از عشق و زندگی جاودانه برخوردار گردیده اند. و آن پنج زوج ملکوتی جملگی بصورت هِترو یا غیر همجنس آفریده نشده اند بلکه مختلط مرکب از سه زوج غیر همجنس یا هترو و دو زوج همجنس یا همو ( دو مرد و دو زن خودی ) . آن ده انسان های آسمانی در طول این سفر بسیار طولانی و دایره وار دنیوی در طول هم و پشت سر همدیگر و بطور سلسله وار در ۱۰ عالم یا دنیا زیر سقف ۱۰ آسمان و روی ۱۰ کره ی زمین به ظهور و پیدایش و کثرت نمیرسند بلکه در ۷ عالم یا دنیا زیر سقف ۷ آسمان و روی ۷ کره ی زمین. چرا ؟ . کشف و ارائه یک پاسخ حقیقی به این سوال به عهده همگان به ویژه فقیهان، متکلمین، مفسرین آیه و حدیث و روایت شناس، الهی دانان یا خدا شناسان، حکیمان و عارفان دینی چه سنتی و محافظه کار و چه نواندیش و تجدد طلب یا مدرن گرا به ویژه پیروان اصالت های وجود یا ماهیت. اگر ماهیت به معنای ِاسنِس
... [مشاهده متن کامل]
( Essenz , essence ) یا هسته ی وجود بیکران باشد، آنگاه هیچ چیز دیگری نمیتواند باشد، غیر از خود یا منِ مطلق و بینهایت خدای حقیقی و واقعی و ماهیت هرکدام از موجودات زنده نباتی و حیوانی و انسانی هیچ چیز دیگری نمیباشند غیر از نفس مجرد یا منِ نامیرای آنها. در پایان کلام کودکانه امروز خود ( با نام های مستعار قدیمی از قبیل قندی، ویانه آئونیان، ماشالا شوالیان و. . . ) لازم به اشاره میدانم که نفس مجرد به معنای من بوده و می باشد و نه روح، نه روان، نه جان، نه احساس و عاطفه و غریزه، نه خاطره و فهم و عقل، نه هوش و شعور و آگاهی و خودآگاهی و نه هوا و هوس و نه چیز دیگری. در این زمینه باز هم لازم به اشاره میدانم که تعریف های ارائه شده از نفس مجرد توسط دو تا از حکیمان بزرگ دینی خودمان؛ یکی ابن سینا و دیگری ملا صدرا به ترتیب به شکل های زیر : الف - نفس از لحاظ حدوث جسمانی و از لحاظ بقا عقلانی ست. ب - نفس از لحاظ حدوث جسمانی و از لحاظ بقاء روحانی ست، هردو به یک سهم مساوی نه تنها تهی یا خالی از حقیقت بلکه گمراه کننده اند . در این زمینه شاید مفید و ثمر بخش و راه گشا باشد بدانیم که تقسیم نفس که از جنسیت مردانه و زنانه ( مذکر و موئنث ) بر خوردار است، در قرآن به چهار نوع اماره و لوامه و ملهمه و مطمئنه و اعلام جهاد اکبر یا مبارزه بزرگ با آن، یکی از بنیادی ترین گمراهه روی های حکمت دینی محسوب میشود. پدیده های از قبیل هوا و هوس، خود ستائی، خود پرستی، عقده های خود برتر بینی یا خود بزرگ بینی و حقارت یا خود کوچک بینی، اگوئیسم ، کار نفس مجرد نمی باشند بلکه محصولات عملکرد قوای ادراکی فهم و عقل بر روی داده های حواس پنجگانه، محتوای خاطره و تاثیرات امیال غریزی و آرزوها . لذا تزکیه و تهذیب زاهدانه و پارسایانه نفس مجرد در جهت شناخت حقیقی خود و خدا یکی دیگر از گمراهه روی های بنیادی دینی میباشد.
بهر حال میتوان به سهولت هم باور داشت و هم دانست که اموات یا مردگان از زندگی بسیار طولانی تری برخوردارند تا زندگان و آن زندگی برزخی ادامه ی زندگی دنیوی نمی باشد که آغشته به جنبه های جهنمی است، بلکه روئیائی با کمیت و کیفیت بهشت برین بهمراه علم و آگاهی کامل به کلیه ی زندگی های فراوان دنیوی خود در طول سلسله دایره وار دهّر ها بین مبداء و معاد.
حدیث از مُطرب و مَی گو و راز دهّر کمتر جو / که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را/ حافظا!!!؟ / بیا تا باهم پیاله ای از شراب کودکانه این حکیمک نوشیم در همین جا و حال بر گرد این میز زرین/ که به قول سخنان شیرین خود نمونه اش را نیابی در قنات کوثر و جویبار زمزم در بهشت برین/ دعوت ات مبارک باد از اینکه تمنا نموده ای بیا تا باهم طرحی نو در اندازیم/ هم اکنون در برزخ بخوبی میدانی که به کمک آن نمی توانیم سقف این فلک را با هم بشکافیم/ باده های دُرد آلود دنیوی چون خسرو و شیرین و فرهاد، ویس و رامین، لیلی و مجنون، همچنون شمس و جلال تان کنند/ گر صافی و برزخی و ملکوتی گردند وانگه فقط این کودک دادند و خدا که چون و مون تان کنند/. . . .
چیست پایه:اصالت ماهیت آنچه پایهء آن چیستی است و برپایهء چیستی گفتگو می شود.
ماهیت: سرشت، ساختار یا ایده ی چیزی؛ ویژگی هایی که روی هم شخصیت چیزی را می سازند.
( https://www. cnrtl. fr/definition/ESSENCE )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
شتون ŝatun ( پشتو )
ناویروک ( کردی: nāveruk )
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
شتون ŝatun ( پشتو )
ناویروک ( کردی: nāveruk )
ماهیت: مجموعه آنچه که یک چیز به آنها دانسته و شناخته می شود یا مجموعه ویژگی های یک چیز که آن چیز با آن ویژگی ها شناخته می شود
چیستی
✍️ essence
چه چیزی . [ چ ِ ] ( حامص مرکب ) ماهیت . اصل و کنه هر چیز : چنانک اندررسید به چه چیزی روان و تصور کردن وی چنانک گردیدن به نامردن روان و تصدیق کردن به وی . ( ابن سینا دانشنامه علائی ص 4 ) .
ماهیت نفس:دریافت کننده جسم ( نوع ماده ومواد ) بنا بر شخصیت نفس.
تلفظ: ( یَّ )
[ عربی ]
( اسم )
حقیقت و نهاد و ذات چیزی
Nature
The nature of these people : ماهیت این افراد
[ عربی ]
( اسم )
حقیقت و نهاد و ذات چیزی
The nature of these people : ماهیت این افراد
تعریف ماهیت به زبان ساده و در قالب یک سوال و یک پاسخ : آیا خداوند متعال در آفرینش من در قدم اول بازی کردن با هستی یا وجود مطلق و بیکران و بسیط یا ساده و بی رنگ و بی بو و بی مزه و بی صوت خویش را آغاز نموده است و من بطور تصادفی حاصل آن بازی می باشم و یا اینکه در قدم اول مرا در ذهن مطلق و بیکران خویش اندیشیده و تصور نموده و ایده و الگوی مرا از نهایت نقصان تا نهایت کمال ایده آل در ذهن خویش پرورانده است و پس از رسیدن به اطمینان مطلق، آنگاه مرا از وجود خویش آفریده است ؟ مطمئنن چنین اندیشیدن و تصور نمودنی در یک شب مهتابی در طی یک روئیا اتفاق نیفتاده است بلکه در طول یک زمان بسیار طولانی که طول آن در ذهن محدود انسانی نمی گنجد. وجود فقط خمیر مایه یا مسالح ( مصالح ) ساختاری می باشد و از خود هیچگونه استعداد تصمیم گیری ندارد. به عنوان مثال وجود اصیل حکیمان متعالیه هرگز قادر و توانا نخواهد بود که از خود یک انسان و یا یک گربه و یا یک درخت بسازد و یا تولید نماید و یا به وجود بیاورد. دموکریت متفکر بزرگ یونان باستان بر این باور بوده است که خمیر مایه هستی یا وجود از ذرات ریز و نشکنی به نام اتم تشکیل شده است که در خلاء در جهات مختلف در حرکت اند و از تجمع تعداد وسیعی از آنها دور هم ، موجودات زنده و غیر زنده به وجود می آیند. اما مجموعه وسیعی از اتم ها هم مثل وجود اصیل ملاصدرا از استعداد تصمیم گیری برخوردار نمی باشند و نمی توانند بطور دلخواه خودرا به یک اسب یا به یک درخت تبدیل نمایند. لذا پروسه یا روند پیدایش و یا آفرینش تدریجی موجودات و هرکدام در زمان و مکان و بیزمانی و بیمکانی خاص و ویژه خویش در چهارچوب طرح مطلق آفرینش و بر اساس مفاد و آئین نامه اجرایی ثابت و پایدار و تغییر ناپذیر آن ، صورت می پذیرد که از پیش توسط طراح مطلق و مجهز به قدرت و علم و آگاهی مطلق و بیکران طراحی گردیده و مُهر و موم قضا و قدر بر آن نهاده شده است، طوریکه جاودانه هیچگونه تغییر و تحول و تجدید نظری در چهارچوب و محتوای آن رُخ نخواهد داد و کوچکترین لرزش و خللی در آن اتفاق نخواهد افتاد. ذهنیت و وجود خداوند متعال هردو از اصالت برخوردار اند و هیچکدام بر دیگری تقدم و تاخری ندارند. اما آفرینش ذهنی موجودات در ذهن خداوند مقدم تر اند بر آفرینش عینی آنها از وجود وی. البته باید بین خدای دینی با خدای علمی فرق و تمیز بنیادی قائل شویم ، زیرا خدای دینی موجودی ناتوان و نیازمند است و برای تربیت و هدایت بشر به انتخاب و اعزام و ارسال نبی و پسر و رسول بوده و خود وی توانایی چنین کاری را نداشته است. اما خدای علمی بی نیاز مطلق است و افسار کار و بار خودرا به دست هیچ فرد انسانی نمی سپارد. نتیجه اینکه ماهیات موجودات زنده و غیر زنده نسبت به وجود آمدن آنها از خمیر مایه ساختاری و مشترک وجود آنها همیشه مقدم تر می باشند. وجود مطلق و بیکران خداوند هم قبل از آفرینش جهان های موازی و مساوی و بیشمار و محتوای یکسان آنها، هیچگونه ماهیتی نداشته است، اما با آغاز آفرینش دارای ماهیات گوناگون و بیشمار گردیده که هرکدام پس از آفریده شدن در سطح کمال ایده آل ، جاودانه باقی خواهند ماند و مشمول حال فنا و عدم و نیستی نمی باشند. نظام احسن آفرینش مبداء و حیات بهشتی درون آن دیگر مستقل و بریده از واقعیت عینی و بصورت مجردات در ورای عالم واقعی و عینی و شهودی وجود ندارد بلکه با آغاز سَفَر مقطعی و نزولی - صعودی در طول سفر بینهایت به پایان رسیده و از طریق انقباض، محتوای آن در مرکز جهان متراکم گردیده و به دمای محض و همگن و پیوسته و بسیار داغ و چگال ( به زبان علمی : تکینگی یا تجرد فیزیکی اولیه ) تبدیل گشته و پس وقوع اولین مه بانگ با پایین ترین درجه تکاملی یا در حد نهایت نقصان، انبساط یافته و به کثرت رسیده و از آن به بعد از طریق چرخه یا گردش وقوع مه بانگ های متوالی بر اثر نوسانات باز و بسته شدن یا انبساط و انقباض محتوای کیهان بسوی معاد یا بازگشت به همان نظام احسن آفرینش مبداء در حال صعود به سر می برد. تعداد حلقه های سلسله طول مه بانگ های متوالی فراوان می باشند و به روش ریاضی هم قابل محاسبه و تعیین هستند، اما هرکدام از این حلقه های این زنجیره در بر گیرنده هفت مه بانگ می باشند. به بیانی دیگر، هرکدام از این حلقه ها یا چرخ ها در بر گیرنده هفت پله یا مقام یا منزل و یا وادی و یا هفت عالم بهمراه هفت آسمان و هفت زمین می باشند. اگر خوانندگان گرامی در این رابطه سوال زیر را مطرح نمودند : چرا هفت تا عالم بهمراه هفت آسمان و هفت زمین ؟
... [مشاهده متن کامل]
پاسخ حقیر به طور کوتاه به شرح زیر می باشد: پاسخ حقیقی و روشن و صحیح و منطبق بر واقعیت این سوال در هیچ منبع دیگری یافت نمی شود غیر از در کان یا معدن وجود یا طبع انسان یعنی در بطن عالم صغیر ( به قول بعضی حکیمان و عارفان دینی ) . و آنهم نه در ابعاد ماده ؛ روح ؛ روان ؛ فطرت ؛ وجدان ؛ معرفت فطری یا شناخت ماقبل تجربه ؛ قوای ادراکی فهم و عقل بلکه در تمایلات جنسی پنجگانه موجود در وجود افراد انسانی مشتمل بر چهار تا فرعی و پنهانی و یکی اصلی و آشکار و ظاهری.
در پایان این کامنت کوتاه یا پیامچه امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.
... [مشاهده متن کامل]
پاسخ حقیر به طور کوتاه به شرح زیر می باشد: پاسخ حقیقی و روشن و صحیح و منطبق بر واقعیت این سوال در هیچ منبع دیگری یافت نمی شود غیر از در کان یا معدن وجود یا طبع انسان یعنی در بطن عالم صغیر ( به قول بعضی حکیمان و عارفان دینی ) . و آنهم نه در ابعاد ماده ؛ روح ؛ روان ؛ فطرت ؛ وجدان ؛ معرفت فطری یا شناخت ماقبل تجربه ؛ قوای ادراکی فهم و عقل بلکه در تمایلات جنسی پنجگانه موجود در وجود افراد انسانی مشتمل بر چهار تا فرعی و پنهانی و یکی اصلی و آشکار و ظاهری.
در پایان این کامنت کوتاه یا پیامچه امیدوارم که سر خوانندگان گرامی را بدرد نیاورده باشم.
چه چیزی از موجودیت افراد انسانی از گزند روزگار مصون و محفوظ و در امان باقی می ماند و دستخوش تغییر و تحول و دگرگونی قرار ندارد و مشمول گذر زمان نمی باشد و ثابت و پایدار و جاودانه است ؟ تکلیف بدن که روشن است، اتم های تشکیل دهنده بدن پس از مرگ از هم جدا و پراکنده و جذب خاک میشوند و از بین نمیروند بلکه فقط انسجام آنها تخریب می گردد. روح و روان چطور ؟ آیا پس از فرا رسیدن لحظه اجل مرگ، این دو موجود کالبد و قفس بدن مادی را رها میکنند و از افق طبیعت میگذرند و وارد عالم برزخ میشوند ؟ جان چطور ؟ آیا جان در لحظه بسته شدن نطفه به آن تعلق میگیرد و در لحظه مرگ از تن می پرد؟ اگر پرید کجا می رود ؟ اگر روح و روان و جان از بدن جدا شدند و فرض اینکه محیط جهان مطلقا مسدود و نفوذ ناپذیر باشد، آنگاه آیا این موجودات در لحظات بسته شدن نطفه های دیگر در آنها حلول می کنند و به حیات خود ادامه می دهند ؟ جنسیت چطور ؟ آیا مردان و زنان پس از مرگ، مردانگی و زنانگی خود را از دست می دهند ؟ نام ها چطور ؟ آیا نام ها از گزند روزگار محفوظ می مانند ؟ تاریخچه های انفرادی و اجتماعی چطور؟ بر سر حیات ها چه بلائی وارد میشود؟ از ما چه چیزی باقی می ماند؟ من ها ، خود ها ، خویشتن ها و یا نفوس چطور؟ عَرَض حکیمانه و عارفانه را می شناسیم ، اما منظور آنان از جوهر چیست ؟ جوهر ما چیست ؟ تا زمانی که مفاهیم ماده ؛ روح ؛ روان ؛ جان و نفس بطور واضح و روشن توضیح داده نشوند، نمیتوانیم آن چیزی که از موجودیت ما جاودانه است تعیین نمائیم. از دیدگاه این حقیر ماده و روح و روان سه جنبه ظهوری از یک خمیر مایه واحد و یگانه و مطلق اند که همیشه باهم بوده و هستند و هرگز از هم جدا نمی شوند. این خمیر مایه تثلیثی ( سه جنبه ای ) بطور کلی دارای دو حالت می باشد؛ یکی محض و دیگری واقعی. جان پیوسته ترین و بنیادی ترین بخش هستی می باشد و نقش اصلی آن بخشیدن حیات در لحظه بسته شدن نطفه و باز پس گرفتن آن در لحظه مرگ می باشد. من یا خود یا خویشتن و یا نفس مجرد ترین بخش هستی کل بیکران و هستی های جزئی و محدود و کثیر می باشد. هستی کل و بیکران خداوند است و نفس او من او. در اینجا یک اشاره به گفت و شنود خداوند با موسا در روی تپه طور یکی از قله های جبال سینا : موسا می گوید: قوم خواهند پرسید که نام او چیست؟ اورا با چه نامی صدا بزنیم ؟ در پاسخ می شنود : من آنم که هستم. طبق باور این حقیر این پاسخ از طرف خداوند نبوده است، زیرا جواب حقیقی خداوند بصورت زیر می بود : من همان خویشتن هستی بیکران خویش ام. از اندیشمندان مسلمان هم این عبارت به گوشمان می رسد که : الله در عین واحد هم ظاهر است و هم باطن . اما همیشه سعی میکنند خداوند را از عالم مادی جدا کنند و اورا در عالم لاهوت و غیب قرار دهند. حال تکلیف ما شنوندگان در برابر چنین نقیضه گویی ها چیست؟ بقول ملا نصرالدین؛ پاسخ ملا به همسایه را پذیرا باشیم یا عرعر حرکت جوهری صدرا را؟ اصالت وجود؛ تشکیک وجود ؛ وحدت وجود ؛ جسمانیته الحدوث و روحانیته البقاء نفس ؛ مُهر اصالت ماهیت را بر پیشانی بزنیم یا خال اصالت وجود را؟ دو حقیقت ژرف و بنیادی در باطن انسان موجودند که در طول تاریخ بشریت تاکنون در مقابل چشمان سر و دل و باطن پیشینیان مثل یک گنج گرانبها زیر خاک موجودیت انسان پنهان شده و نامکشوف باقی مانده است. بدون در نظر گرفتن این دو حقیقت نمیتوان به یقین گفت که انسان چیست و معنا و مفهوم زندگی و هدف خلقت و آفرینش و حکمت الاهی چیست. این دو حقیقت بطور مختصر به شرح زیر می باشند :
... [مشاهده متن کامل]
الف - افراد انسانی تنها دارای یک سرنوشت جنسی و عشقی به شکل سنتی یا کلاسیک آن یعنی " یا مرد و یا زن " نمی باشند بلکه پنج نوع متفاوت و مستقل از هم.
ب - افراد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود یا یک خویشتن و یا یک نفس مجرد و واحد و یگانه و منحصر به فرد نیستند بلکه 10 تا.
بدون در نظر گرفتن این دو حقیقت حکیمان و عارفان دینی و فلاسفه و منطق دانان هرگز قادر نخواهند بود که بطور حقیقی و مطابق با واقعیت ، مراتب اصلی هستی را تعیین کنند و به ما بگویند که چند تا می باشند، چه رسد به تعیین تعداد لایه ها یا مراتب فرعی بیشمار مراتب اصلی. غیر از این دو حقیقت اگر حکیمان و فلاسفه و عارفان نظریه علمی نوسانات انبساط و انقباض کیهانی را مورد لطف و توجه غایت شناسانه قرار ندهند، هرگز قادر نخواهند بود که بطور حقیقی و مطابق بر واقعیت روش و روند و چگونگی ظهور مراتب هستی را از حالت کمال محض و مطلق به حالت های واقعی و عینی و شهودی شرح و توضیح دهند.
نفوس عشره یا خویشتن های دهگانه افراد انسانی برخلاف حکمت متعالیه صدر المتالهین از هرگونه تغییر و تحول و تکامل مبّرا و منزه می باشند. و میتوان آنها را جواهر جاودانه ؛ الگو های ثابت ؛ مَلَک ها و ملائکه ؛ فرمان روایان ؛ پادشاهان ؛ خلفا ؛ سلاطین ؛ امیران و یا ریس جمهور های مذکر و موئنث هستی انسانی دانست که پنج مرد و پنج زن اند که در حالت بهشتی محض هستی ( قبل از آغاز تحول آن حالت به حالات واقعی یا قبل از آغاز سفر خلقت و آفرینش ) یک بار برای همیشه توسط خداوند و از هستی خود وی در سطح کمال ( احتمالا همگی در سن چهل سالگی ) بطور مطلقا همزمان و معجزه وار آفریده شده اند و جاودانه باقی خواهند ماند. خوش و خرّم باشید انشاءالله.
بدن مادی - روحی - روانی در طول سفر سرا یا منزل یا تمپل واقعی و عینی و در حالت قبل و بعد از سفر سرای محض آنان می باشد. و حواس پنجگانه ابزار دریافت تصاویر و اصوات و بوها و مزه ها و لمس ها و قوای ادراکی فهم و عقل با ابزار های احساسات و افکار و تخیلات و اوهامات در خدمت مشاهدات آن ملائک دهگانه. فرشتگان مقرب درگاه کبریایی از قبیل میخائیل و جبرئیل و عزرائیل و اسرافیل همیشه یک چشم خودرا به عرش و چشم دیگر را به جمال و جلوه این انسان ها بر روی فرش و در اطراف عرش، دوخته اند و بطور دائم عبارت "سلام علیکم " برزبانشان جاریست بدون اینکه خسته شوند.
... [مشاهده متن کامل]
الف - افراد انسانی تنها دارای یک سرنوشت جنسی و عشقی به شکل سنتی یا کلاسیک آن یعنی " یا مرد و یا زن " نمی باشند بلکه پنج نوع متفاوت و مستقل از هم.
ب - افراد انسانی تنها دارای یک من یا یک خود یا یک خویشتن و یا یک نفس مجرد و واحد و یگانه و منحصر به فرد نیستند بلکه 10 تا.
بدون در نظر گرفتن این دو حقیقت حکیمان و عارفان دینی و فلاسفه و منطق دانان هرگز قادر نخواهند بود که بطور حقیقی و مطابق با واقعیت ، مراتب اصلی هستی را تعیین کنند و به ما بگویند که چند تا می باشند، چه رسد به تعیین تعداد لایه ها یا مراتب فرعی بیشمار مراتب اصلی. غیر از این دو حقیقت اگر حکیمان و فلاسفه و عارفان نظریه علمی نوسانات انبساط و انقباض کیهانی را مورد لطف و توجه غایت شناسانه قرار ندهند، هرگز قادر نخواهند بود که بطور حقیقی و مطابق بر واقعیت روش و روند و چگونگی ظهور مراتب هستی را از حالت کمال محض و مطلق به حالت های واقعی و عینی و شهودی شرح و توضیح دهند.
نفوس عشره یا خویشتن های دهگانه افراد انسانی برخلاف حکمت متعالیه صدر المتالهین از هرگونه تغییر و تحول و تکامل مبّرا و منزه می باشند. و میتوان آنها را جواهر جاودانه ؛ الگو های ثابت ؛ مَلَک ها و ملائکه ؛ فرمان روایان ؛ پادشاهان ؛ خلفا ؛ سلاطین ؛ امیران و یا ریس جمهور های مذکر و موئنث هستی انسانی دانست که پنج مرد و پنج زن اند که در حالت بهشتی محض هستی ( قبل از آغاز تحول آن حالت به حالات واقعی یا قبل از آغاز سفر خلقت و آفرینش ) یک بار برای همیشه توسط خداوند و از هستی خود وی در سطح کمال ( احتمالا همگی در سن چهل سالگی ) بطور مطلقا همزمان و معجزه وار آفریده شده اند و جاودانه باقی خواهند ماند. خوش و خرّم باشید انشاءالله.
بدن مادی - روحی - روانی در طول سفر سرا یا منزل یا تمپل واقعی و عینی و در حالت قبل و بعد از سفر سرای محض آنان می باشد. و حواس پنجگانه ابزار دریافت تصاویر و اصوات و بوها و مزه ها و لمس ها و قوای ادراکی فهم و عقل با ابزار های احساسات و افکار و تخیلات و اوهامات در خدمت مشاهدات آن ملائک دهگانه. فرشتگان مقرب درگاه کبریایی از قبیل میخائیل و جبرئیل و عزرائیل و اسرافیل همیشه یک چشم خودرا به عرش و چشم دیگر را به جمال و جلوه این انسان ها بر روی فرش و در اطراف عرش، دوخته اند و بطور دائم عبارت "سلام علیکم " برزبانشان جاریست بدون اینکه خسته شوند.
هویت اصلی
هستی یا ذات یک چیز
نهاد - بود
ساختار
فربودش/فربودی/ فرهستش/ فرستش/ فرستی
ماهیت همان هویت کسان و چیزهاست! به روشنگری من زیر چم هویت ایاسش ( توجه ) کنید.
/ سپاس
ماهیت همان هویت کسان و چیزهاست! به روشنگری من زیر چم هویت ایاسش ( توجه ) کنید.
/ سپاس
درون. اصالت
این واژه تازى ( اربى ) است و یک ایرانى راستین برابر پارسى را به کار مى برد: چِتیهْ Chetih ( پهلوى: ماهیت، چیستى ) ، چِگُنیهْ Chegonih ( پهلوى: ماهیت، چیستى، چگونگى ) ، مادَیان Madayan ( پهلوى: ماهیت ، هسته ، زمینه و . . . ) ، چیستى Chisti ، چیجانون Chijanun ( پهلوى - پیشنهادى:
... [مشاهده متن کامل]
چى + جانون Janun ( از جانونْتن Januntan ( بودن ، وجود داشتن ) : چى بودن ، چه چیزى بودن : ماهیت ) ، چِبود Chebud ( پارسى: چه بودن ، چه چیز بودن، ماهیت )
... [مشاهده متن کامل]
چى + جانون Janun ( از جانونْتن Januntan ( بودن ، وجود داشتن ) : چى بودن ، چه چیزى بودن : ماهیت ) ، چِبود Chebud ( پارسى: چه بودن ، چه چیز بودن، ماهیت )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٨)