قنبر غلام امام علی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] یکی از نمونه های برتر تاریخی که در میان یاران امام علی (علیه السّلام) از درخشش فراوانی برخوردار است غلام آن حضرت، قنبر می باشد؛ او غلام آزاد شده و خدمت گزار امیرمومنان (علیه السّلام) بود که ایمان و اخلاصش به خدا و ارادت زلالش به امام (علیه السّلام) وی را از بزرگان و اصحاب آن حضرت گردانده است. او در کنار تابعانی مثل اویس قرنی، عمرو بن حمق، میثم تمار، کمیل، حبیب بن مظاهر، مالک اشتر و… از مقربان درگاه امیرمومنان بود. قنبر از جمله کسانی بود که زندگی اش را در ظاهر و باطن وقف امیرالمومنین (علیه السّلام) کرده بود. ارادت و عشق و ایمان قنبر به امیرالمومنین (علیه السّلام) کم شدنی نبود، تا پایان عمر به این دوستی دم زد و به گناه همین عشق به شهادت رسید.
زندگی نامه قنبر از آن جهت که رابطه بسیار نزدیک و تنگاتنگی با امام علی (علیه السّلام) داشته را می توان یکی از مهم ترین منابع شناخت و درک حقیقت امیرالمومنین (علیه السّلام) به شمار آورد.قنبر از آن رو که در تاریخ به عنوان غلام حضرت مطرح شده از جلوه کمتری نسبت به باقی اصحاب و یاران علی (علیه السّلام) برخوردار است، تا آن جا که شخصیت این یار باوفای علی (علیه السّلام) کمتر مورد بررسی قرار گرفته و این بیانگر مظلومیت علی (علیه السّلام) و اصحاب او به ویژه قنبر است.وجود قنبر از چندین وجه مختلف قابلیت بررسی و پرداخت دارد؛اول آن که ایشان با امیرالمومنین در همه جا همراه و ملازم بوده است و این ملازمت را در مقاطع مختلف تاریخی می توان مشاهده کرد.دوم آن که حضور قنبر در کنار امیرالمومنین (علیه السّلام) در تمام وجوه زندگی از جمله اجتماعی، سیاسی، خانوادگی، جنگ ها، قضاوت ها و غیره دیده می شود.سوم آن که قنبر زمان سه امام معصوم دیگر را نیز درک کرده و در تبعیت و ملازمت آن بزرگواران اهتمام ورزیده است.چهارم آن که دشمنان اهل بیت نسبت به قنبر به علت نزدیکی به علی (علیه السّلام) بغض و کینه شدید داشتند تا آن جا که حجاج ملعون، وی را به جرم محب علی (علیه السّلام) بودن به شهادت رساند؛ حساسیت و توجه دشمنان لجوج و معاند امام علی (علیه السّلام) با قنبر آشکار کننده درجه اهمیت و حضور پررنگ وی است.پنجمین و آخرین دلیل برای بحث و بررسی وجود و زندگانی قنبر آن است که همه شیعیان و محبین اهل بیت عصمت و طهارت به جایگاه وی غبطه می خورند و آرزو دارند که همانند وی جزو خدمتگزاران خاندان وحی باشند و زندگانی خویش را همچون وی وقف جانشینان رسول الله کنند.
نسب و طایفه
متاسفانه از زندگی و دوران عمرش، اطلاع زیادی در دست نیست، فقط نقل های کوتاه تاریخی و حکایت هایی از او در کنار علی (علیه السّلام) و خاندانش، ارزش وجودی و باصفای او را نشان می دهد. قنبر از حیث حسب و نسب نیز شخصی مجهول است و اطلاعات متقنی درباره آباء و اجداد او در دست نیست.اما چه حسب و نسبی بالاتر از این که قنبر را منتسب به علی (علیه السّلام) می دانند و او را در کنار علی و با عنوان غلام علی می شناسند و چه اصل و نسبی بالاتر از این که در پرتو دین اسلام جان و روحش را صفا بخشید و خود را مانند سلمان فارسی و دیگر یاران امیرالمومنین (علیه السّلام) منتسب به اسلام می دانست.امام باقر (علیه السّلام) فرمود: روزی یاران و اصحاب پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) گرد هم نشسته بودند، و هرکسی به نسب خود می نازید و از خود می گفت. در این گفتگوی حساس، عمر بن خطاب گفت: تو هم نسب خود را بگو.سلمان گفت: «من بنده خدا هستم، گمراه و تهیدست و برده بودم خداوند به برکت وجود پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) مرا هدایت کرد و بی نیار و آزاد نمود، این است حسب و نسب من ای عمر! در همین وقت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) حاضر شد و از مضمون گفتگوی آنها با خبر گشت، به اصحاب خطاب کرد و فرمود: «شرف مرد، دین و ایمان او است، آبروی مرد خلق و خوی او است، ریشه و اصل مرد، عقل او است، سپس آیه ۱۳ حجرات را تلاوت فرمود که ترجمه اش این است: «ای مردم جهان، ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم و به شکل دسته ها و قبیله ها (ی مختلف) در آوردیم تا همدیگر را بشناسید، همانا گرامی ترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شما است؛ »شبیه این جریان برای قنبر اتفاق افتاد. در یکی از روزها «حجاج بن یوسف ثقفی» به اطرافیان خود گفت: آرزومندم یکی از اصحاب علی را به چنگ آورم و با ریختن خونش به درگاه خداوند تقرب جویم! درباریان نام قنبر را بردند و به دستور حجاج او را احضار کردند. وقتی قنبر وارد شد، حجاج خطاب به او گفت: تو کیستی؟ قنبر با بیانی رسا و بدون هیچ خوف و ترسی خود را چنین معرفی کرد: «انا مولی من ضرب بسیفین و طعن برمحین، و صلی قبلتین و بایع البیعتین و هاجر الهجرتین و لم یکفر بالله طرفه عین، انا مولی صالح المومنین و وارث النبیین و خیرالوصیین…؛من غلام آن کسی هستم که با دو شمشیر و دو نیزه می جنگید و به دو قبله نماز خواند و دو نوبت با رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) بیعت کرد و دو نوبت هجرت نمود و لحظه و چشم به هم زدنی کافر نشد، من غلام صالح مومنانم و غلام وارث انبیا و بهترین اوصیا هستم...»چون حجاج این سخنان را از قنبر شنید، دستور داد گردن او را زدند و آن مرد خدا و یار و همراه امیرمومنان (علیه السّلام) را به شهادت رساندند. اما از آنچه در کتب تاریخی درباره زندگی این غلام وفادار امیرالمومنین علی بن ابیطالب (علیه السّلام) آمده، روشن می شود که وی از قبیله همدان بود و و او را به لقب «ابوهمدان» می خوانده اند.وی در کوفه زندگی می کرد و از سال های قبل، علی (علیه السّلام) را به حقانیت می شناخت. از سابقین در ولایت و معرفت آن حضرت و همیشه وفادار و مطیع امر مولای خود بود. امام نیز در کارهای مختلف از او استفاده می کرد و در مواقع حساس او را می طلبید و مامور کاری مهم می کرد.
از اسارت تا پذیرفتن اسلام
یکی از روزهایی که جنگ میان مسلمانان و ساسانیان ادامه داشت ... سپاهیان مسلمان با کوله باری از غنایم جنگی از راه رسیدند و مانند همیشه گروهی از ایرانیان اسیر را به همراه داشتند. آن ها را به اهل مدینه عرضه داشتند تا هریک دوران اسارات خود را جایی بگذراند.... در آن میان جوانی بود با موهای برآمده و زایده ای بر سرش که می گفتند پسر حمدان و از سخن گویان حکومتی بوده است. سر به زیر افکنده و خود را از نگاه های پیروز شدگان جنگ می رهانید. ناگهان نگاهی محبت آمیز بر سرش سنگینی کرد، می خواست خود را پنهان سازد ولی غافلگیر شده بود. زیرچشمی بدان عرب نگریست، او هم جوانی بود با چشم هایی مهربان ولی پر کشش اندکی موهای جلوی سر را نداشت و آثار جنگ در چهره اش می نمود.آن جوان عرب این جوان عجم را به غلامی اش برگزید. به این عزیز دیروز و ذلیل امروز کنیه ابوهمدان بخشید و وی را قنبر نامید. از آن پس همواره همراه و یار مولایش علی بود. خیلی زود با محیط خو گرفت و خیلی چیزها آموخت. اجرای حدود الهی و تعزیرات حکومتی را برعهده گرفت و با این اجرای عدالت خود را در زمره عادلان وارد ساخت تا جایی که مولایش نیز به عدالت وی گواهی داد.
معرفت قنبر از علی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس