قناعت ، اقناع ؛ فلسفه ی ایجاد و پیدایش این کلیدواژه بر مبنای قانون و قواعد ایجاد کلمات در پهنه ی واژگان و دریای لغات در متن زیر از زوایای مختلف تحلیل و تبیین شده است ؛
نَقم نقب ؛ مفهوم این کلیدواژه را از طریق دو قانون از قانون و قواعد ایجاد کلمات می توانیم از صندوقچه ی این کلمه به راحتی بیرون بکشیم.
... [مشاهده متن کامل]
یک ؛ قانون لاتین و تلاطم حروف در پاتیل کلمات
دو ؛ قانون بازچینی و بازخوانی حروف معکوس جهت پی بردن به کاربری و بار مخالف کلمه.
در شروع تحلیل و تفسیر این کلمه یک جمله با این مضمون اگر بخواهیم بنویسیم می تواند ما را به درک بهتر مفهوم این کلمه کمک کند ؛
( مُقَنّی نقمی زد و دست به قنوت شد
قنات غنی شد و چشمه ی هور درختشید. )
در صندوقچه ی کلمه ی نقم، حقایق و مفاهیمی از قبیل ؛
( شیرینی امتداد تونل حفره دالان سوراخ چشمه اغنا شدن غنی شدن جاری شدن قانون قناعت داشتن قانع شدن رضایت خوشنودی مکان نابغه نخبه و. . . ) منطبق بر عالم واقع قابل مشاهده است.
در کلمه ی نقم حرف م در قانون قلب ها به دلیل نقطه ی مشترک در محل صدور آوا جهت منقلب شدن مفهوم کلمه ی نقم به سمت یک کلمه ی دیگر در موقعیت کاربردی متفاوت قابل تبدیل به حرف ب می باشد.
فلذا کلمه ی نقم قابل منقلب شدن و خیز برداشتن به سمت کلمه ی نقب نغبه نخبه و نابغه می شود.
اصطلاح نقم زدن در شغل مقنی گری و ایجاد قنات برای حالتی می باشد که مقنی بخواهد میل چاه هایی که برای دسترسی به یک سفره ی آب در زیر زمین حفر نموده بخواهد این میل چاه ها را به همدیگر راه بدهد و نغ و نغب و نخ و نخبی از جریان آب ایجاد کند و این سفره را به سطح زمین جاری کند.
بر همین مبنا و بر اساس مفهوم کلمه ی نخب و نغب، منشعب از بن واژه ی کلمه ی مقنی و نقم، مفهوم کلمه ی نخبه و نابغه در حالتی ایجاد می شود و به شخصی اطلاق می شود که با تقنین قانون در حالت ها و موقعیت های کاربردی مختلف منطبق بر عالم واقع با نقم زدن بخواهد یک جریانی از نور و یک جریانی از سفره و خان کرم الهی به سمت بندگان خدا جاری کند و نعمات خداوند متعال را به دست بندگانش برساند.
توسنگ
قناعت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
توسنگ tusang ( دری )
وسنگ vasang ( اوستایی: vasangh )
هونسندی hunsandi ( پهلوی: hunsandih )
ارزند، بسنده
روزگاری کسانی در راه سفر یا گلگشت ومانند آن نان بر سر قد خود می بستند و با خود می بردند"قِه نِیایَه" که کم کم به قناعت گرایید .
آخه؛ چی ندارم که الآن ندارم؟؟؟
قناعت:
ساده زیستی
به اندک بسندگی
قناعت توانگر کند مرد را
قناعت استقناع اقناع قانع قنا قنات قنوت مقنی قنی قانون. ریشه این کلمه سه حرف ق ن ع می باشد و حرف ت برای این مفهوم حرف تکاملی برای ایجاد غالب کلمه می باشد. ریشه کلمه مثل چشمه ای می باشد که از سرچشمه شُعَبات
... [مشاهده متن کامل] مفهومی مختلفی را ایجاد می کند. کلمه ای که با این کلمه وجود دارد و در حال استفاده می باشد کلمه قرآن با نگارش فارسی و معرب آن قرعان و قراعت می باشد. یعنی قراعت قوانین فطری برای قناعت و اقناع و قنی شدن. مثل آتنا با نگارش فارسی در قنوت و عاطنا به مفهوم عطا کردن. در کل قناعت مفهومی است که مرتبط با تفکر و چشم انسان و سیری چشم می باشد. و چشم هم نماد بینایی و جوشش تفکر انسان می باشد که با جوشش اشک مثل یک قنات در غم و شادی خودنمایی می کند. قناعت یعنی درست دیدن درستی دیدن خوب دیدن به اندازه دیدن اندازه ها را دیدن. اصطلاح اینکه می گویند به حق خودت قانع باش یعنی حق را دیدن و حقیقت رو درک کردن و رعایت اون حق نسبت به رعایا. کلمه تنقیه هم یعنی پاکسازی و لایروبی قنات می باشد که کلمه قی کردن به مفهوم امروزی بالا آوردن و در اصل پاکسازی کردن و طهارت می باشد. البته حرف ق و غ در این کلمه در بعد خواندن آواز غنا و در بعد کسب آب حیات قنا استفاده می شود.
واژه هایی که در آخر عین دارند ، هند و اروپایی و ایرانی هستند ، عرب یا ایرانیان عربی ساز با افزدون عین به بسیاری از واژه های ایرانی ، عربی سازی کردند ، در لاتین ، زبان همخانواده زبان های ایرانی ( بیش از سیصد زبان ) به قناعت می گویند :contentum که همانندی آن با واژه قناعت آشکار.
نفهمیدم این کلمه. . قناعت. . ایرانی یا عربی هست؟
دوستانی که اطلاع دارن پیام بدن لطفا. .
سازگاری
عزت نفس، خرسندی، ساختن.
قلهء قافِ نا و توانت ( بالاترین سطحی که تا حد توان رسیدی )
ویکی فقه و ویکی اهل بیت فرهنگ لغاتشون برای زندگی عشیره ای و صحرایی و بدوی هستش و با فرهنگ ما کاملا بیگانه ست دوستان، رجوع به اونها باعث دور شدن هرچه بیشتر از تمدن میشه.
واژه های که آخرشان عین دارد بیشترشان ایرانی اند مانند رجوع ( رو ) دفع و . . .
قناعت = توسنگ
بن مایه: لغت نامه دهخدا
ریشه ی واژه ی #قانع #قناعت در عربی ✅
در ترکی به صورت قانیق گفته میشود.
قانیق وئرمک - قانع کردن
از قانماق به معنی حالی شدن است بن اصلی ترکی است.
از قانیق - قانع تشکیل شده و از آن بن عربی قنع ساخته است. ♦️
قانع بودن
قِناعَت
اسل این واژه پارسی است و از غُنودَن اَخز و گرفته شده
قَنَعَ < قَن< غُن < غُنو < غُنود< غُنودَن
مینه : آرامش ، آسایِش ، غُنیدن ( غُنچه زدن = شکوفیدن )
قناعت : کوشیدن که در نَهَند و وضع بوده و موجود خوشنود و خورسَند و راضی بودن و به آرامش و آسایش رسیدن.
... [مشاهده متن کامل]
قانِع = غُناینده ، غُنَنده
قِناعَت = غُنایِش ، غُنِش
اِقناع = غنایاندن ، غُناندن ، غُنایَندِگی
کم خواهی
بسنده گری
از کتاب دکتر کزازی برابر است با. اندک جویی. اندک خواهی. کم جویی و خرسندی
راضی شدن به چیز کم
اکتفا کردن به چیز کمی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)