قاعده واجب الوجود بالذات واجب من جمیع الجهات

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] واجب الوجود بالذات در فلسفه ، به معنی موجودی است که هستی و وجود او، ناشی از موجود دیگری نیست و از سوی ذات خود او، وجودش دارای ضرورت می باشد ولذا ذاتش برای موجود بودنش کافی است و نیاز به فرض موجود دیگری نیست. بدین ترتیب، واجب الوجود بالذات همان خداوند می باشد.
یکی از قاعده های فلسفی راجع به واجب الوجود بالذات، این است که وجود همه جهات و صفات و ویژگی های او برایش ضروری است. یعنی صفات واجب الوجود، برایش واجب (ضروری الوجود) هستند که این، به معنای آن است که هیچ جهت و صفت و ویژگی ممکنی در ذات واجب الوجود نیست و هر جهت و ویژگی او، مانند ذاتش، دارای صفت وجوب است. پس واجب الوجود از جمیع وجوه واجب و واحد است و هیچ تعدد و تغایری حتی اعتباری هم در واقع خود ندارد.
عدم حالت منتظره برای واجب الوجود
یکی از نتایج فلسفی مهم این قاعده، این است که واجب الوجود بالذات، هیچ حالت منتظره ای ندارد تا برخی صفات و ویژگی هایی که برای او امکان دارند، برای او حاصل شوند؛ زیرا، مفاد قاعده فوق این است که در همه حالات، صفات و ویژگی های واجب الوجود بالذات، واجب اند در حالی که اگر بگوییم برخی از این صفات و ویژگی ها در خداوند نبودند و بعدا به وجود آمده اند یا به وجود می آیند، به معنای این است که این صفات در حالتی که هنوز موجود نیستند، واجب نیستند بلکه ممکن اند که این با قاعده فوق در تقابل است. بنابراین، قاعده فوق به ما می گوید که هر صفتی که برای واجب الوجود بالذات، محال و ممتنع نباشد (یعنی ممکن به امکان عام باشد)، حتما و ضرورتا در ذات او وجود دارد که این، به معنی واجب بودن آن صفت خداوند است. بنابراین می توان گفت بر اساس این قاعده، هر چیزی که برای وجود بما هو وجود کمال مطلق است، برای خداوند متعال واجب الثبوت است.
منظور از واجب الوجود
پس منظور از این قاعده این است که هیچ جهت و صفت امکانی در او راه ندارد و همه صفات او واجبند که از نتایج این بحث، آن است که در او حالت منتظره ای نیست. اما این مطلب، عین محتوای قاعده نیست و هرکس چنین پنداشته، اشتباه کرده است. زیرا این قاعده از مختصات واجب است ولی این نتیجه از مختصات واجب نیست و دیگر مفارقات هم به دلیل نبود امکان استعدادی و قوه و حرکت در آنها هیچ حالت منتظره ای ندارند.
عدم تغیر در واجب الوجود
...

پیشنهاد کاربران

بپرس