قاعده اکراه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] در متون فقه اسلامی ، نقش اکراه در رفع مسئولیت کیفری به عنوان قاعده ای مسلم محسوب است و تحت عنوان «رفع ما استکرهوا علیه» بیان شده است. البته اکراه در مباحث مدنی دارای احکام و آثار بسیاری است که ما اینک در مقام بیان آن نیستیم. نظر به اهمیت این قاعده و بویژه کارآیی آن، مفاهیم، مستندات، قلمرو و کار برد آن در مباحث زیر مورد بررسی قرار می گیرد.
اکراه از ماده ی کره (به فتح و ضم اوّل و سکون ثانی) است؛ هر چند اهل لغت تصریح کرده اند که کره (به فتح) مفهومی غیر از کره (به ضم) در بر دارد. در لسان العرب به نقل از فرّاء ، از لغویین و نحویین بزرگ، گفته شده است:الکره بالضم ما اکرهت نفسک علیه و بالفتح ما اکرهک غیرک علیه. تقول:جئتک کرها و ادخلتنی کرها؛ کره (با ضمه)؛ آنچه نفس تو از آن کراهت دارد. کره (با فتحه)؛ آنچه که دیگری تو را بر آن وادار می کند.در تاج العروس از راغب اصفهانی نقل شده است:الکره بالفتح المشقة التی تناول الانسان من خارج ممّا یحمل علیه بالاکراه و بالضّم ما یناله الانسان من ذاته؛ کره (با فتحه) مشقتی است که از خارج به انسان می رسد و بر او با اکراه تحمیل می شود و کره (با ضمه) کراهتی است که از درون انسان را آزار می دهد.
واژه اکراه در قرآن
کاربرد واژه اکراه در آیات قرآن کریم نیز مؤیدی بر تفکیک مورد نظر اهل لغت است؛ چرا که در قرآن مجید این کلمه، هم به فتح و هم به ضمّ وارد شده و هر کدام همان معنای مورد نظر لغویین را در بر دارند. در سوره ی آل عمران آمده است:أَ فَغَیْرَ دِینِ اللّٰهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمٰاوٰاتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ ؛ آیا جز دین خدا می جویند و حال آنکه هر که و هر چه در آسمانها و زمین است خواه و ناخواه او را گردن نهاده اند و همه به سوی او بازگردانده می شوند.ابن کثیر در تفسیر این آیه نوشته است:المؤمن مستسلم بقلبه اللّه طوعا و الکافر مستسلم للّه کرها فإنّه تحت السیطرة و التسخیر و القهر و السلطان العظیم الذی لا یخالف و لا یمانع. در سوره ی بقره می خوانیم:«کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتٰالُ وَ هُوَ کُرْهٌ لَکُمْ» .بنا بر آنچه برخی مفسّرین قرآن نوشته اند، در این آیه مصدر «کره» به جهت مبالغه ، جایگزین اسم مفعول «مکروه» شده است. اما خود لفظ اکراه که از باب افعال و از مصادر متعدی است به معنای واداشتن شخصی به انجام کاری است که برای وی ناخوشایند باشد. البته این اجبار و واداشتن باید مقرون به قهر و جبر باشد. اکثر اهل لغت در این خصوص می نویسند:«و اکره فلانا علی امر ای حمله علیه قهرا؛ فلانی را بر امری اکراه کردند؛ یعنی او را به نحو قهر و اجبار بر آن کار وادار نمودند.»
اکراه در اصطلاح فقها
اکراه از آن دسته کلماتی است که معنای لغوی آن با مفهوم اصطلاحی اش چندان تفاوتی ندارد. صرف نظر از قیود، شرایط و اوصافی که فقها برای اکراه و تحقق آن بر شمرده اند، معنای اصطلاحی این کلمه نزد فقها همان معنا و مفهوم مورد نظر اهل لغت است؛ یعنی، اکراه عبارت است از واداشتن دیگری به کاری که بدان مایل نیست؛ در صورتی که همراه با تهدید باشد.
← اکراه از نگاه ابن حزم اندلسی
...

پیشنهاد کاربران

بپرس