فساد در فقه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] فساد به معنای اختلال عمل از جهت اجزا یا شرایط و همچنین ضد صلاح( تباهی ) به کار رفته است.
فساد در لغت در معنای تباهی و ضد صلاح به کار رفته است. برخی لغویان گفته اند: فساد عبارت است از خروج از حدّ اعتدال ؛ کم باشد یا زیاد. این معنا در نفس و بدن و اشیایی که خروج از استقامت و حدّ اعتدال در آنها متصور است به کار می رود. فساد در هر چیزی بر حسب آن است. فساد میوه به تغییر مزه ، رنگ یا بوی آن و فساد عقیده به شرک ، کفر و امثال آن از انحرافات اعتقادی است؛ چنان که فساد در زمین با ایجاد رعب و وحشت در مردم و ناامن کردن راهها و مانند آن تحقق می یابد. فساد در اصطلاح، مقابل صحّت به کار می رود و عبارت است از ناتمام بودن عملی به جهت نقصان در جزء یا شرطی که عمل بدون آن فاقد آثار مطلوب خواهد بود. به عنوان مثال، نماز فاسد به نمازی گفته می شود که فاقد بعضی اجزا و ارکان، مانند رکوع یا شرایط، مانند طهارت باشد و معامله فاسد به معامله ای اطلاق می شود که فاقد ارکان و یا شرایط لازم باشد، مانند مجهول بودن عوض در معامله.
احکام مرتبط با فساد به معنای نخست
از احکام فساد به معنای نخست در ابواب عبادات ، عقود و ایقاعات سخن گفته اند. فساد یا در عبادت است و یا در عقد و ایقاع .
فساد در عبادات
فساد در عبادت یا با ترک یکی از ارکان آن تحقق می یابد، مانند ترک رکوع یا دو سجده در نماز ؛ خواه از روی عمد یا سهو و ترک احرام یا طواف در حج از روی عمد، و یا با ترک عمدی یکی از اجزای واجب آن، مانند ترک قرائت یا تشهد ، و یا با ارتکاب فعلی از افعال، از قبیل قهقهه در نماز و آمیزش در حال روزه .
نهی در عبادات
...

پیشنهاد کاربران

بپرس