فرقه باطنیه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] الحاد و کفر برخی فرق و مذاهب توسط بسیاری از نویسندگان، توجه محققین را جلب می نماید. بدون شک تحقیق در مساله تکفیر فرق و مذاهب بدون بررسی عقائد و عملکرد فرقه ناممکن است و از سوئی سوء برداشتها و افترائاتی نیز دیده می شود که باید با تحقیق واضح شود. از این رو در این نوشتار به بررسی فرقه باطنیه و نیز سوء برداشتهای وابسته به این عقیده پرداخته می شود.
با وفات اسماعیل، طرفداران او معتقد بودند که اسماعیل نمرده بلکه غیبت اختیار کرده است! و دوباره ظهور می کند و همان مهدی موعو د است و معتقدند که استشهاد امام صادق (علیه السّلام) به مرگ او یک نوع تقیه بوده که از ترس خلیفه عباسی به عمل آورده است و عده ای دیگر معتقد شدند که امامت، حق اسماعیل بود و با مرگ او به پسرش محمدمنتقل شد و جمعی معتقد شدند اسماعیل -با اینکه در حال حیات پدر در گذشته است- امام می باشد و امامت پس از اسماعیل در محمد بن اسماعیل و نسل اوست.
علت نامگذاری
با رواج تفکر اسماعیلی در مناطق مختلف، به نامهای مختلفی نیز خوانده می شدند. ایشان در عراق به باطنیه و مزدکیه و قرامطه مشهور بودند و در خراسان به تعلیمیه و ملحده و در مصربه به فاطمیین شهرت داشتند. لکن با این حال بعد از زمانی لقب مشهور ایشان همان باطنیه می شود. زیرا این نام از مبنای عقاید این فرقه گرفته شده است. زیرا ایشان معتقدند هر امر شرعی باطنی دارد و ظاهری؛ مثلا باطن روزه پنهان داشتن مذهب است و باطن حج رسیدن به امام و باطن نماز را فرمانبرداری امام می دانستند و نیز معتقدند که قرآن و احادیث دارای معنی ظاهری و باطنی است.
تاریخچه باطنیه
به معتقدین به امامت محمد بن اسماعیل و فرزندانش، باطنی می گویند. این تفکر که به اسماعیلی نیز مشهور است حداقل بعداز شهادت امام صادق (علیه السّلام) به طور عام مطرح می شود ولی در زمان مامون و معتصم عباسی در جامعه منتشر می شود. اعتقاد به ائمه مستور در این دوره با روش مخفی این سیستم و همچنین اعتقاد به برخی عقاید مخصوص، موجودیت باطنیه را رقم زد. اما بعد از این گفته شده است که دو نفر به نام حمران قرمط و عبدالله بن میمون قداح بطور مشخص رهبری این تفکر انحرافی را به عهده داشتند. میمون بن دیصان و محمد بن الحسین ملقب به ذیذان نیز از موسسین تفکر باطنی خوانده شده اند. ذیذان به نشر این تفکر اقدام نمود و ابتدا معدودی از کردهای کوهستان ناحیه بدین به او ملحق شدند. بابک خرمی که در این ناحیه حکومت می نمود با باطنیه هم پیمان بود و شاید او بود که با پیمانش توان باطنیه را در ایران گسترش داد. این حمایت نشان دهنده ماهیت شورشی و ساختارشکنانه باطنیه است. این روند به باطنیه دیلم نیز منجر می شود. از سوئی میمون بن دیصان به سوی مغرب هجرت نمود. وی در این مکان خود را منتسب به نسل عقیل بن ابی طالب معرفی کرد و با اوج گیری پیروانش خود را از نسل محمد بن اسماعیل معرفی نمود. برخی عبید الله مهدی سرسلسله فاطمین مصر را سعید بن الحسین بن احمد بن عبدالله بن میمون بن دیصان می دانند که با تغیر اسم و نسب خود را از علویین معرفی کرد. در واقع نیمه پنهان و مستور اسماعیلیه بخصوص در اوائل حضور این تفکر در عرصه اجتماع، همان تفکر باطنیه است. این تفکر به تفکیک در ایالت بابک خرمی، دیلم، بحرین، یمن، فارس، نیشابور و مغرب استیلا یافت. قرامطه و فاطمیین که بر مناطقی از ایران و عراق و مصر به قدرت رسیدند به نوعی اقتدار و ظهور تفکر باطنی را نمایش می دادند.
عقاید باطنیه
...

پیشنهاد کاربران

بپرس