[ویکی فقه] جبائیه از آخرین فرقه های معتزله در اوایل قرن چهارم به شمار می رود که به طرفداران ابوعلی محمد بن عبدالوهاب جبائی گفته می شود. وی از متکلمان مشهور معتزله بصره در قرن سوم می باشد.
ابوعلی جبایی معرفت خداوند منعال را واجب می داند و ترک این معرفت را قبیح بر می شمرد.
ذات الهی
در مساله "ذات خداوند" میان متلکمان مباحث مختلفی ارائه شده است. ابو علی جبایی نخستین متکلمی است که ذات الهی را «قدیم» معرفی می کند. این در حالی بود که متکلمان معتزلی پیش از ابو علی مانند معمر بن عباد (م. ۲۱۵. ق) معتقد بودند که وصف «قدیم» برای خداوند قبل از حدوث احداث محقق نمی شود. ابو علی درباره قدیم بودن خداوند می گفت که او از ازل موجود بوده و آغازی برای او نیست. بر همه موجودات تقدم دارد و غایت و پایانی ندارد.ابوعلی بر این باور بود که شی آن چیزی است که مشخص و امکان نام گذاری آن وجود داشته باشد و بتوان از آن خبر داد. این ویژگی ها درباره خداوند متعال وجود دارد. با این تفاوت که خداوند شییء است غیر از اشیاء. بدین معنا که میان او و معلومات دیگر که غیر او هستند تفاوت گذاشته می شود و او در جایگاهی است که او نه جزیی از آن هاست و نه آنها جزیی از اویند. او معتقد بود که خداوند از ازل غیر اشیاء بوده است.
صفات الهی
ابوعلی جبایی صفات الهی را به سه دسته تقسیم می کند؛ صفات ذات مانند صمد، قائم و قیوم ، صفات نفس مانند عزیز و سبوح و قدوس و صفات فعل مانند جواد و شدید.در بحث علم الهی، ابو علی بر خلاف این قول که علم خداوند به شی همان بودن و به وجود آمدن آن است، بر این نظر بود که «علم الهی به همه چیز قبل از مرحله وجود تعلق می گیرد و هر جز قبل از این مرحله، نام خود را مشخص شده می یابد؛ خواه جوهر باشد یا عرض.»او بر خلاف نظر دیگر معتزلیان بر این عقیده بود که اگر علم خداوند بر عدم وجود شیء باشد و خبر آن را نیز بیان کرده باشد، آن شی هیچ گاه وجود پیدا نخواهد کرد. ولی اگر خبر آن را بیان نکرده باشد امکان وجود برای آن شی وجود دارد. ابو علی درباره صورت اول معتقد بود که اگر کسی امکان وجود شی در این صورت را بپذیرد در واقع امکان تردید را برای خداوند پذیرفته است و این چیزی غیر از کفر نیست.ابو علی معتقد است که خداوند از ازل سمیع و بصیر بوده ولی محال است که سامع و مبصر (شنونده و بیننده) باشد. لازمه سامع و مبصر بودن خداوند وجود سامعات و مبصرات (وجود اشیاء شنیدنی و دیدنی) است و لازمه این قول ازلی بودن اشیاء است در حالی که اشیاء ازلی نیستند. وی سامع و مبصر بودن خداوند را به «انه مدرک للمسموعات والمبصرات» معنا می کرد. او معتقد بود مفهوم «عالم» بودن خداوند در واقع اثبات وجود اوست و «عالم» بودن خداوند نشان از معلومات اوست.ابوعلی بر این باور بود که اگر عقل اثبات کند که خداوند «عالم» است، واجب خواهد بود که او با این نام خوانده شود. هر چند خود را با این نام وصف نکرده باشد. ابو علی بر این اساس توقیفی بودن و محدود بودن اسامی خداوند را قبول نداشت. او خداوند را عالم، عارف و مطلع می نامید و از توصیف خداوند با صفاتی هم چون «فهم» بسیار با فهم، «فقه» بسیار آگاه، «موقن» یقین کننده، «مستبصر» بصیرت یافته، «متبین» کسی که حقایق امور بر او روشن است، نهی می کرد؛ چرا که این صفات را مسبوق به جهل می دانست و جهل بر خداوند نقص و محال است.ابو علی «رائی» بودن کننده
...
ابوعلی جبایی معرفت خداوند منعال را واجب می داند و ترک این معرفت را قبیح بر می شمرد.
ذات الهی
در مساله "ذات خداوند" میان متلکمان مباحث مختلفی ارائه شده است. ابو علی جبایی نخستین متکلمی است که ذات الهی را «قدیم» معرفی می کند. این در حالی بود که متکلمان معتزلی پیش از ابو علی مانند معمر بن عباد (م. ۲۱۵. ق) معتقد بودند که وصف «قدیم» برای خداوند قبل از حدوث احداث محقق نمی شود. ابو علی درباره قدیم بودن خداوند می گفت که او از ازل موجود بوده و آغازی برای او نیست. بر همه موجودات تقدم دارد و غایت و پایانی ندارد.ابوعلی بر این باور بود که شی آن چیزی است که مشخص و امکان نام گذاری آن وجود داشته باشد و بتوان از آن خبر داد. این ویژگی ها درباره خداوند متعال وجود دارد. با این تفاوت که خداوند شییء است غیر از اشیاء. بدین معنا که میان او و معلومات دیگر که غیر او هستند تفاوت گذاشته می شود و او در جایگاهی است که او نه جزیی از آن هاست و نه آنها جزیی از اویند. او معتقد بود که خداوند از ازل غیر اشیاء بوده است.
صفات الهی
ابوعلی جبایی صفات الهی را به سه دسته تقسیم می کند؛ صفات ذات مانند صمد، قائم و قیوم ، صفات نفس مانند عزیز و سبوح و قدوس و صفات فعل مانند جواد و شدید.در بحث علم الهی، ابو علی بر خلاف این قول که علم خداوند به شی همان بودن و به وجود آمدن آن است، بر این نظر بود که «علم الهی به همه چیز قبل از مرحله وجود تعلق می گیرد و هر جز قبل از این مرحله، نام خود را مشخص شده می یابد؛ خواه جوهر باشد یا عرض.»او بر خلاف نظر دیگر معتزلیان بر این عقیده بود که اگر علم خداوند بر عدم وجود شیء باشد و خبر آن را نیز بیان کرده باشد، آن شی هیچ گاه وجود پیدا نخواهد کرد. ولی اگر خبر آن را بیان نکرده باشد امکان وجود برای آن شی وجود دارد. ابو علی درباره صورت اول معتقد بود که اگر کسی امکان وجود شی در این صورت را بپذیرد در واقع امکان تردید را برای خداوند پذیرفته است و این چیزی غیر از کفر نیست.ابو علی معتقد است که خداوند از ازل سمیع و بصیر بوده ولی محال است که سامع و مبصر (شنونده و بیننده) باشد. لازمه سامع و مبصر بودن خداوند وجود سامعات و مبصرات (وجود اشیاء شنیدنی و دیدنی) است و لازمه این قول ازلی بودن اشیاء است در حالی که اشیاء ازلی نیستند. وی سامع و مبصر بودن خداوند را به «انه مدرک للمسموعات والمبصرات» معنا می کرد. او معتقد بود مفهوم «عالم» بودن خداوند در واقع اثبات وجود اوست و «عالم» بودن خداوند نشان از معلومات اوست.ابوعلی بر این باور بود که اگر عقل اثبات کند که خداوند «عالم» است، واجب خواهد بود که او با این نام خوانده شود. هر چند خود را با این نام وصف نکرده باشد. ابو علی بر این اساس توقیفی بودن و محدود بودن اسامی خداوند را قبول نداشت. او خداوند را عالم، عارف و مطلع می نامید و از توصیف خداوند با صفاتی هم چون «فهم» بسیار با فهم، «فقه» بسیار آگاه، «موقن» یقین کننده، «مستبصر» بصیرت یافته، «متبین» کسی که حقایق امور بر او روشن است، نهی می کرد؛ چرا که این صفات را مسبوق به جهل می دانست و جهل بر خداوند نقص و محال است.ابو علی «رائی» بودن کننده
...
wikifeqh: عقاید_جبائیه