عقائد مرجئه

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] کلمه ارجاء در لغت عرب دو معنا دارد: یکی به معنای تاخیر انداختن، (ارجا الامر: اخره) و دیگری به معنای امید دادن (اعطاء الرجا). در اصطلاح اول به گروهی گفته می شد که عمل را از نیت و اعتقاد موخر دانسته، آن را داخل در حقیقت ایمان نمی دانستند. اما اطلاق این اسم بنابر معنای دوم از اینروست که می گفتند: معصیت به ایمان ضرر نمی رساند، همانگونه که طاعت با وجود کفر فایده ندارد.
درباره افکار، نظریات، گروه های آنان تقسیمات و آراء کم و بیش متفاوتی وجود دارد که برخی جنبه سیاسی و برخی جنبه کلامی داشته است. شواهد تاریخی بر این مطلب دلالت دارد که اولین گروهی که مرجئه نامیده شدند کسانی بودند که قضاوت درباره حق و باطل بودن عثمان و علی (علیه السّلام) را به تاخیر انداختند تا خدا در روز قیامت خود در این باره حکم کند. ابن عساکر در این باره می گوید: عده ای از مسلمین پس از بازگشت از مرزهای اسلامی وارد مدینه شدند و دیدند که عثمان کشته شده، برخی از عثمان طرفداری می کردند و برخی جانب علی (علیه السّلام) را گرفتند. در چنین اوضاعی عده ای برای ایجاد وحدت پیشنهاد کردند که علیه عثمان و علی (علیه السّلام) حکمی صادر نکنند و این کار را به تاخیر اندازند تا خدا در این مورد قضاوت کند. ابن سعد در تعریف این گروه از مرجئه می گوید: «الذین کانوا یرجون علیا و عثمانا و لایشدون بایمان و لاکفر»، کسانی که قضاوت درباره علی (علیه السّلام) و عثمان را به تاخیر انداخته و درباره ایمان و کفر آن دو حرفی نمی زدند. نوبختی در کتاب فرق الشیعه از گروه دیگری نام می برد و می گوید: پس از شهادت علی (علیه السّلام) بسیاری از شیعیان آن حضرت به معاویه گرویدند. اینان عقیده داشتند که همه اهل قبله که اظهار اسلام می کنند، مومن اند و امید آمرزش برایشان داشتند. اینان همان مرجیانی بودند که از حاکمان وقت پیروی داشتند و طرفدار امویان بودند. ابن عساکر گروه دیگری از مرجئه را نام می برد که مواضع آنان بر ضد امام علی (علیه السّلام) و در جهت دشمنی با اهل بیت (علیه السّلام) بوده است و می گوید: شخصی از اعمش که از راویان حدیث بود، درخواست کرد که حدیث "علی قسیم النارو الجنة" را برایش بگوید. اعمش از این کار خودداری کرد و گفت: مرجئه ای که در مسجد نشسته اند نمی گذارند از فضائل علی (علیه السّلام) نقل کنم. آنان را از مسجد بیرون کن تا درخواست تو را اجابت کنم. پس از شکل گیری چنین عقاید سیاسی، برخی برای توجیه دینی عقیده ارجا در صدد یافتن مبانی کلامی و اعتقادی برای آنان برآمدند و این خود زمینه ساز تولد مرجئه کلامی شد. تولد مرجئه کلامی همانند وضعیت خوارج کلامی است به این معنا که هر دو گروه در ابتدا سیاسی بودند ولی در ادامه به فرقه های اعتقادی تبدیل شدند که خود دارای انشعابات می باشند.
انشعابات مرجئه
نوبختی در فرق الشیعه مرجئه را به چهار قسم تقسیم می کند که عبارتند از: ۱. مرجئه خراسان یا جهمیه (پیروان جهم بن صفوان) ۲. مرجئه شام یا غیلانیه (پیروان غیلان بن مروان) ۳. مرجئه عراق یا ماصریه (پیروان عمرو ابن قیس الماصر) ۴. شکاک و بتریه که از اصحاب حدیث و حشویه هستندبغدادی مرجئه را سه گروه می داند: قدریه (غیلانیه)، جبریه (جهمیه)، نه قدری و نه جبری (مرجئه خالص). او مرجئه خالص را پنج فرقه و شهرستانی آنان را شش گروه می داند. برخی نیز مرجئه را دوگروه دانسته اند: یکی مرجئه محضه یا غلات و دیگری مرجئة الفقهاء. برخی هم آنان را چهار دسته کرده اند، جمهمیه و اشاعره و کرامیه و مرجئة الفقهاء و برخی آنان را پنج دسته گفته اند که عبارتند از: یونسیه، غسانیه، تومنیه، ثوبانیه، مریسیه. عقیده ای که همه این گروه ها را به عنوان مرجئه در می آورد، خارج دانستن عمل از ایمان و مؤخر دانستن مرتبه آن از ایمان است، یعنی اینکه ایمان امری بسیط و فاقد درجات و مراتب است. با وجود این گروه های مختلف آنان در تفسیر دقیق ایمان با یکدیگر اختلاف نظر دارند که به طور اختصار، عقاید بارز هرکدام خواهد آمد.
مرجئه محضه
عقیده آنها درباره ایمان مجرد معرفت خداوند با قلب است و کسی که خدا را با قلبش نشناسد، کافر است. علما در جواب گفته اند که لازمه این حرف آن است که ابلیس هم مؤمن باشد؛ چراکه او خدایش را می شناخت و در قرآن از قول او آمده که گفت: خدایا مرا تا روزی که انسان ها برانگیخته می شوند، مهلت ده (قال رب فانظرنی الی یوم یبعثون) و همچنین فرعون نیز مومن باشد؛ چون خدا درباره او و قومش چنین می گوید: و آن را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالیکه در دل به آن یقین داشتند پس بنگر سرانجام تبهکاران چگونه بود! (و جحدوا بها واستیقنتها انفسهم ظلما و علوا فانظر کیف کان عاقبة المفسدین.) ابن قیم در الکافیه الشافیه در بیان اعتقاد مرجئه می گوید: آنان این اعتقاد را مدتی مخفی کردند، سپس اظهار نمودند و گفتند : ایمان مجرد معرفت رب با قلب است و اگر کسی اعمال کفرآمیز داشته باشد در ایمانش تاثیری ندارد. از این رو اگر خدا یا رسول (صلی الله علیه و آله وسلّم) یا دین اسلام را سب کند و انبیا و صالحین را بکشد و مساجد را خراب کند و تمام منکرات را انجام دهد، کافر نشده و این قول ابی الحسین الصالحی است.
مرجئة الفقهاء
...

پیشنهاد کاربران

بپرس