[ویکی فقه] عدالت در رفتار هر فرد جامعه با افراد دیگر و در رفتار حکومت و قوانین و برنامه های اجتماعی با افراد جامعه، همچنین در قراردادها و رسوم اجتماعی حاکم بر روابط افراد بروز می یابد. در همه ی این موارد، عدالت با یکسانی رفتار در شرایط همانند، تحقق می یابد و در عرض تفاوت شرایط، تناسب رفتار، با توجه به توانایی، استحقاق و نیازها لازم است.
شاید عنوان مقاله را بارها شنیده و در این باره مطالبی خوانده باشید. از آن جا که درباره پیاده کردن نظام اسلامی و مشکلات تئوریک و عملی آن بسیار سخن گفته شده، طبعاً مقوله ی عدالت اجتماعی نیز مورد توجه و بحث قرار گرفته است. اما جای تامل است که این بحث از مطالعه ای عمیق و همه جانبه به دور مانده و بررسی هایی که انجام شده، یا دارای عمق کافی نیستند و یا تنها به قسمتی از مساله پرداخته اند. در این نوشته، مقصود، پرداختن به همه ی ابعاد این مساله نیست؛ بلکه عمدتاً به بعد اقتصادی آن توجه می کنیم و علاوه بر طرح کلی تر مساله، بیش تر به این بعد خواهیم پرداخت. به امید آن که در فرصتی دیگر به کنکاشی گسترده تر در این زمینه توفیق بیابیم.در این مختصر، نخست بحث کوتاهی درباره ی مفهوم عدالت اجتماعی خواهیم داشت؛ چرا که ابهام و اجمال این مفهوم، خود در بی سر و سامانی و آشفتگی مطالب مطرح شده در این مقوله، نقشی شایان توجه دارد. سپس به بررسی زمینه های تحقق عدالت اجتماعی و موانعی که بر سر تولد و شکوفایی آن است می پردازیم. با روشن شدن مفهوم و زمینه های تحقق، به مبانی عدالت اجتاعی خواهیم پرداخت و ریشه های عقیدتی آن را ترسیم خواهیم کرد. در بحث بعد، ابزارهای لازم برای رسیدن به این هدف را بر می شماریم. در پایان نیز جایگاه این آرمان و رابطه آن با سایر آرمان ها را نشان می دهیم؛ باشد که این گام کوچک، حرکتی به سوی نگاهی جامع به این مبحث اساسی باشد و زمینه ساز مطالعات عمیق تر گردد.
مفهوم عدالت اجتماعی
«عدل» را در لغت به تقویم، تسویه، موازنه، استقامت، نظیر و مثل معنی کرده اند و آن را ضد ظلم و جور دانسته اند. («عدل عدلاً السهم و نحو قوّمه و فلاناً بفلان: سوی بینهما و فلاناً وازنه العدل» ، ضد الظلم و الجور ، «العدل هو التقسیط علی سواء فان العدل هو المساواة فی المکافاة» ) البته عدل از آن دسته واژگانی است که معانی متقابل دارد؛ هم دلالت بر استواء، اذن و همانندی می تواند داشته باشد و هم اعوجاج و انحراف. (عدل: اصلان صحیح لکنّهما متقابلان کالمصادیق: احدهما یدلّ علی الاستواء و الاخر یدلّ علی الاعوجاج فالاوّل العدل من الناس: المرضی المستوی الطریقه...و العدل الحکم بالاستواء. ) معانی یاد شده نیز همگی به همین معانی استواء و یا اعوجاج باز می گردند. عدل در قضاوت یعنی حکم بالاستواء، یعنی به دور از انحراف و تمایل به یکی از دو طرف. فردی را «عدل» می گویند که پسندیده و دارای راه و روشی مستقیم، متعادل و به دور از انحراف باشد.الفاظ عدل و عدالت هم در مورد فرد و هم در مورد اجتماع به کار می روند؛ عدالت اجتماعی و عدالت فردی. در مورد دوم، از پسندیدگی و هماهنگی و توازن روحی و اخلاقی فرد خبر می دهیم که نتیجه ی این استواء و اعتدال نفسانی دوری از انحرافات بزرگ و عدم استمرار خطا و اصرار نکردن بر خطاها و انحراف های کوچک است؛ چرا که حالت طبیعی نفس، اعتدال و استواء است و اگر کمی هم از این حالت فاصله گرفت، طبعاً به این وضع باز می گردد. اما مورد اول، یعنی عدالت اجتماعی از وضعیتی در اجتماع خبر می دهد نه در فرد؛ یعنی استواء و اعتدال و در جامعه مساوات و نبود ظلم در آن. این روابط اجتماعی و نهادهای مجتمع هستند که وجود ویژگی هایی در آنها، میزان تحقق عدالت اجتماعی را نشان می دهد.
← اختلاف مفاهیم در مصادیق آن
گفتیم که عدالت در روابط میان حکومت و مردم، رسوم و قراردادهای اجتماعی، قانون ها و برنامه ها و همچنین در برخورد افراد با یکدیگر تبلور می یابد. همچنین گفتیم عدالت آن است که در شرایط همسان، رفتار یکسان باشد و در شرایط متفاوت، به تناسب توانایی ها، استحقاق و نیازهای افراد روشن است که ما با دو گونه رفتار مواجهیم: یکی رفتار حکومت و برنامه ریزان آن با شهروندان و دیگری رفتار شهروندان با یکدیگر. هر یک از اینها نقشی اساسی در تحقق یا عدم تحقق عدالت اجتماعی ایفا می کنند و تا هنگامی که ذهنیت، اعتقاد و عمل اینان هماهنگ با هدف یاد شده نباشد، به عینیت در آمدن آرمان عدالت ناممکن خواهد بود.از میان رفتن رفتارهای ناعادلانه، چه از سوی حکومت و چه از طرف مردم، به تغییر نگرش حاکمان، برنامه ریزان، مدیران اقتصادی و تک تک افراد جامعه بستگی دارد. این شرایط زمانی محقق می شود که افراد جامعه به دور از تعصبات و تبعیض ها و بر اساس معتقدات دینی یا دست کم بر اساس ملاحظات انسانی و عقلایی، روابط اقتصادی جامعه را بر اساس عدالت شکل دهند.دآنچه دستگاه رهبری و هدایت جامعه برای انجام این امر بدان نیاز دارد، زدودن فساد از دستگاه اداری و داشتن توان مدیریت و برنامه ریزی در فعالیت های اقتصادی است.
← امکانات تولید و فعالیت اقتصادی
...
شاید عنوان مقاله را بارها شنیده و در این باره مطالبی خوانده باشید. از آن جا که درباره پیاده کردن نظام اسلامی و مشکلات تئوریک و عملی آن بسیار سخن گفته شده، طبعاً مقوله ی عدالت اجتماعی نیز مورد توجه و بحث قرار گرفته است. اما جای تامل است که این بحث از مطالعه ای عمیق و همه جانبه به دور مانده و بررسی هایی که انجام شده، یا دارای عمق کافی نیستند و یا تنها به قسمتی از مساله پرداخته اند. در این نوشته، مقصود، پرداختن به همه ی ابعاد این مساله نیست؛ بلکه عمدتاً به بعد اقتصادی آن توجه می کنیم و علاوه بر طرح کلی تر مساله، بیش تر به این بعد خواهیم پرداخت. به امید آن که در فرصتی دیگر به کنکاشی گسترده تر در این زمینه توفیق بیابیم.در این مختصر، نخست بحث کوتاهی درباره ی مفهوم عدالت اجتماعی خواهیم داشت؛ چرا که ابهام و اجمال این مفهوم، خود در بی سر و سامانی و آشفتگی مطالب مطرح شده در این مقوله، نقشی شایان توجه دارد. سپس به بررسی زمینه های تحقق عدالت اجتماعی و موانعی که بر سر تولد و شکوفایی آن است می پردازیم. با روشن شدن مفهوم و زمینه های تحقق، به مبانی عدالت اجتاعی خواهیم پرداخت و ریشه های عقیدتی آن را ترسیم خواهیم کرد. در بحث بعد، ابزارهای لازم برای رسیدن به این هدف را بر می شماریم. در پایان نیز جایگاه این آرمان و رابطه آن با سایر آرمان ها را نشان می دهیم؛ باشد که این گام کوچک، حرکتی به سوی نگاهی جامع به این مبحث اساسی باشد و زمینه ساز مطالعات عمیق تر گردد.
مفهوم عدالت اجتماعی
«عدل» را در لغت به تقویم، تسویه، موازنه، استقامت، نظیر و مثل معنی کرده اند و آن را ضد ظلم و جور دانسته اند. («عدل عدلاً السهم و نحو قوّمه و فلاناً بفلان: سوی بینهما و فلاناً وازنه العدل» ، ضد الظلم و الجور ، «العدل هو التقسیط علی سواء فان العدل هو المساواة فی المکافاة» ) البته عدل از آن دسته واژگانی است که معانی متقابل دارد؛ هم دلالت بر استواء، اذن و همانندی می تواند داشته باشد و هم اعوجاج و انحراف. (عدل: اصلان صحیح لکنّهما متقابلان کالمصادیق: احدهما یدلّ علی الاستواء و الاخر یدلّ علی الاعوجاج فالاوّل العدل من الناس: المرضی المستوی الطریقه...و العدل الحکم بالاستواء. ) معانی یاد شده نیز همگی به همین معانی استواء و یا اعوجاج باز می گردند. عدل در قضاوت یعنی حکم بالاستواء، یعنی به دور از انحراف و تمایل به یکی از دو طرف. فردی را «عدل» می گویند که پسندیده و دارای راه و روشی مستقیم، متعادل و به دور از انحراف باشد.الفاظ عدل و عدالت هم در مورد فرد و هم در مورد اجتماع به کار می روند؛ عدالت اجتماعی و عدالت فردی. در مورد دوم، از پسندیدگی و هماهنگی و توازن روحی و اخلاقی فرد خبر می دهیم که نتیجه ی این استواء و اعتدال نفسانی دوری از انحرافات بزرگ و عدم استمرار خطا و اصرار نکردن بر خطاها و انحراف های کوچک است؛ چرا که حالت طبیعی نفس، اعتدال و استواء است و اگر کمی هم از این حالت فاصله گرفت، طبعاً به این وضع باز می گردد. اما مورد اول، یعنی عدالت اجتماعی از وضعیتی در اجتماع خبر می دهد نه در فرد؛ یعنی استواء و اعتدال و در جامعه مساوات و نبود ظلم در آن. این روابط اجتماعی و نهادهای مجتمع هستند که وجود ویژگی هایی در آنها، میزان تحقق عدالت اجتماعی را نشان می دهد.
← اختلاف مفاهیم در مصادیق آن
گفتیم که عدالت در روابط میان حکومت و مردم، رسوم و قراردادهای اجتماعی، قانون ها و برنامه ها و همچنین در برخورد افراد با یکدیگر تبلور می یابد. همچنین گفتیم عدالت آن است که در شرایط همسان، رفتار یکسان باشد و در شرایط متفاوت، به تناسب توانایی ها، استحقاق و نیازهای افراد روشن است که ما با دو گونه رفتار مواجهیم: یکی رفتار حکومت و برنامه ریزان آن با شهروندان و دیگری رفتار شهروندان با یکدیگر. هر یک از اینها نقشی اساسی در تحقق یا عدم تحقق عدالت اجتماعی ایفا می کنند و تا هنگامی که ذهنیت، اعتقاد و عمل اینان هماهنگ با هدف یاد شده نباشد، به عینیت در آمدن آرمان عدالت ناممکن خواهد بود.از میان رفتن رفتارهای ناعادلانه، چه از سوی حکومت و چه از طرف مردم، به تغییر نگرش حاکمان، برنامه ریزان، مدیران اقتصادی و تک تک افراد جامعه بستگی دارد. این شرایط زمانی محقق می شود که افراد جامعه به دور از تعصبات و تبعیض ها و بر اساس معتقدات دینی یا دست کم بر اساس ملاحظات انسانی و عقلایی، روابط اقتصادی جامعه را بر اساس عدالت شکل دهند.دآنچه دستگاه رهبری و هدایت جامعه برای انجام این امر بدان نیاز دارد، زدودن فساد از دستگاه اداری و داشتن توان مدیریت و برنامه ریزی در فعالیت های اقتصادی است.
← امکانات تولید و فعالیت اقتصادی
...
wikifeqh: عدالت_اجتماعی_در_دین