[ویکی فقه] علی محمد شیرازی همان کسی که آغاز گر جریان بابیت و زمینه ساز انحرافی بزرگ در مسئله مهدویت گردید در طول عمر ۶ ساله دعاوی خود از باب امام زمان (عجّل الله فرجه الشریف) تا ادعای الوهیت توانست توجه کانون های استعماری را به خود در حد بسیار گسترده جلب نماید و همچون عروسک خیمه شب بازی در دستان استعمار روس به بازی گرفته شد غافل از آنکه او مهره حقیقی برای پیشبرد اهداف نبود و استعمار روس بیشتر از وجود علی محمد باب با عنوان و ادعای امام زمانی وی کار داشت لذا شخص علی محمد باب جایگاهی برای صاحبان زر و زور و دول بیگانه نداشت بلکه شخصیت کاذب وی بود که مورد حمایت آنها قرار گرفت. در این مقاله اشاره می شود به عاقبت موسس این فرقه و اتفاقاتی که منجر به اعدام علی محمد باب می گردد.
علی محمد باب در طول سالهای ۱۲۶۰ تا سال ۱۲۶۶ هر از چند گاهی ادعای خود را از مقامی به مقام بالاتر تغییر می داد سید علی محمد باب پس از آنکه به شیراز رفت و در حالی که ادعای بابیت حضرت ولیعصر (عجّل الله فرجه الشریف) را مطرح نموده بود به دستور والی فارس در رمضان ۱۲۶۱ دستگیر شد. در شیراز او را تنبیه نموده و در نهایت نزد امام جمعه شیراز اظهار توبه و ندامت کرد و به قول اشراق خاوری بر فراز منبر و در حضور مردم گفت لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام زمان بداند و لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام غائب بداند. پس از آن شش ماه در خانه پدری خود تحت نظر بود. سید علی محمد چون در شیراز اوضاع را نامساعد دید و از طرفی با معتمد الدوله والی اصفهان دوستی و روابط پنهانی داشت، در شوال ۱۲۶۱ هجری قمری که بیماری و با شیوع پیدا کرده بود از شیراز فرار کرد و به اصفهان آمد. در نزدیکی اصفهان نامه ای به معتمد الدوله نوشت و او چند نفر را به استقبالش فرستاد. او را به منزل امام جمعه راهنمایی کردند به دستور معتمد الدوله چهل روز در آنجا از او پذیرایی نمودند.والی اصفهان جهت عزت دادن به او در اصفهان مجلسی آراست و از علمای اصفهان درخواست کرد که در آن جلسه شرکت کنند. فقط چهار نفر از علما در این مجلس شرکت نمودند (کتاب «تاریخ جامع بهائیت» محاکمه باب را در ۱۱ محرم ۱۲۶۲ هجری قمری ذکر نموده است.)یکی از علما از علی محمد پرسید : تو مقلدی یا مجتهد؟ او با پرخاش گفت: من باب و نایب خاصم و امام مهدی (عجّل الله فرجه الشریف) و پیغمبرم و مقام ربوبیت دارم. شما چنین سؤالی از من می کنید؟ سؤالات و پاسخ هایی دیگر نیز به میان آمد. اصولا وقتی که از او دلیل می خواستند، مهملاتی می بافت که اصلا مفهوم نداشت، مثل: هو الله من له البهی و البهیوت. یا من له الجل و الجلیوت! یا من له الکلم و الکلموت! یا من له العظم و العظموت! یا من له الکرم و الکرموت! یا من له النصر و النصروت! علی محمد باب تحت حمایت والی اصفهان بود تا این که پس از ۶ ماه والی اصفهان فوت کرد. علمای وقت از سید علی محمد به والی بعد شکایت کردند. او شکایت علماء اصفهان را به تهران فرستاد. از تهران دستور رسید که او را به تهران اعزام کنید. و در بین مسیر دستور دیگری آمد مبنی بر اینکه او را به قلعه ماکو بفرستند. البته وی در طول این مدت با مریدان خود نیز در تماس بود و همین ملاقات ها زمینه را برای ادعاهای بعدی فراهم می نمود چنانکه کتاب بیان را در همان قلعه نوشت.
← عجز از پاسخ علما
آنچه که لازم است در پی حادثه اعدام علی محمد باب به آن اشاره گردد علت اعدام او می باشد چرا که امروزه بهائیان با مغلطه های فراوان یکی از دلایل اثبات ادعاهای وی را استقامت او در ادعاهایش می دانند در حالی که هرگز اینچنین نبوده و همانگونه که گذشت او به راحتی از ادعاهای خود چشم پوشی می کرد و علی محمد باب به خاطر ادعاهایش زندانی گردید.اما پس از مرگ محمد شاه و جانشینی ناصرالدین شاه شورش ها و فتنه های بابیت در کشور توسط نزدیکان علی محمد باب که از حمایت کانون های استعماری نیز برخوردار بودند هر روز بیشتر می شد که از آنها می توان به فتنه زنجان، قلعه شیخ طبرسی و همچنین فتنه نیریز اشاره کرد تا آنجا که صدر اعظم با کفایت وقت خاموشی این فتنه ها را جز در اعدام علی محمد باب ندید لذا امیر کبیر دستور اعدام علی محمد باب را صادر کرد.
عناوین مرتبط
بابیت؛ عاقبت موسس بابیت؛ فتنه های بابیت؛ مدعیان بابیت؛ مدعیان بابیت در عصر غیبت.
علی محمد باب در طول سالهای ۱۲۶۰ تا سال ۱۲۶۶ هر از چند گاهی ادعای خود را از مقامی به مقام بالاتر تغییر می داد سید علی محمد باب پس از آنکه به شیراز رفت و در حالی که ادعای بابیت حضرت ولیعصر (عجّل الله فرجه الشریف) را مطرح نموده بود به دستور والی فارس در رمضان ۱۲۶۱ دستگیر شد. در شیراز او را تنبیه نموده و در نهایت نزد امام جمعه شیراز اظهار توبه و ندامت کرد و به قول اشراق خاوری بر فراز منبر و در حضور مردم گفت لعنت خدا بر کسی که مرا وکیل امام زمان بداند و لعنت خدا بر کسی که مرا باب امام غائب بداند. پس از آن شش ماه در خانه پدری خود تحت نظر بود. سید علی محمد چون در شیراز اوضاع را نامساعد دید و از طرفی با معتمد الدوله والی اصفهان دوستی و روابط پنهانی داشت، در شوال ۱۲۶۱ هجری قمری که بیماری و با شیوع پیدا کرده بود از شیراز فرار کرد و به اصفهان آمد. در نزدیکی اصفهان نامه ای به معتمد الدوله نوشت و او چند نفر را به استقبالش فرستاد. او را به منزل امام جمعه راهنمایی کردند به دستور معتمد الدوله چهل روز در آنجا از او پذیرایی نمودند.والی اصفهان جهت عزت دادن به او در اصفهان مجلسی آراست و از علمای اصفهان درخواست کرد که در آن جلسه شرکت کنند. فقط چهار نفر از علما در این مجلس شرکت نمودند (کتاب «تاریخ جامع بهائیت» محاکمه باب را در ۱۱ محرم ۱۲۶۲ هجری قمری ذکر نموده است.)یکی از علما از علی محمد پرسید : تو مقلدی یا مجتهد؟ او با پرخاش گفت: من باب و نایب خاصم و امام مهدی (عجّل الله فرجه الشریف) و پیغمبرم و مقام ربوبیت دارم. شما چنین سؤالی از من می کنید؟ سؤالات و پاسخ هایی دیگر نیز به میان آمد. اصولا وقتی که از او دلیل می خواستند، مهملاتی می بافت که اصلا مفهوم نداشت، مثل: هو الله من له البهی و البهیوت. یا من له الجل و الجلیوت! یا من له الکلم و الکلموت! یا من له العظم و العظموت! یا من له الکرم و الکرموت! یا من له النصر و النصروت! علی محمد باب تحت حمایت والی اصفهان بود تا این که پس از ۶ ماه والی اصفهان فوت کرد. علمای وقت از سید علی محمد به والی بعد شکایت کردند. او شکایت علماء اصفهان را به تهران فرستاد. از تهران دستور رسید که او را به تهران اعزام کنید. و در بین مسیر دستور دیگری آمد مبنی بر اینکه او را به قلعه ماکو بفرستند. البته وی در طول این مدت با مریدان خود نیز در تماس بود و همین ملاقات ها زمینه را برای ادعاهای بعدی فراهم می نمود چنانکه کتاب بیان را در همان قلعه نوشت.
← عجز از پاسخ علما
آنچه که لازم است در پی حادثه اعدام علی محمد باب به آن اشاره گردد علت اعدام او می باشد چرا که امروزه بهائیان با مغلطه های فراوان یکی از دلایل اثبات ادعاهای وی را استقامت او در ادعاهایش می دانند در حالی که هرگز اینچنین نبوده و همانگونه که گذشت او به راحتی از ادعاهای خود چشم پوشی می کرد و علی محمد باب به خاطر ادعاهایش زندانی گردید.اما پس از مرگ محمد شاه و جانشینی ناصرالدین شاه شورش ها و فتنه های بابیت در کشور توسط نزدیکان علی محمد باب که از حمایت کانون های استعماری نیز برخوردار بودند هر روز بیشتر می شد که از آنها می توان به فتنه زنجان، قلعه شیخ طبرسی و همچنین فتنه نیریز اشاره کرد تا آنجا که صدر اعظم با کفایت وقت خاموشی این فتنه ها را جز در اعدام علی محمد باب ندید لذا امیر کبیر دستور اعدام علی محمد باب را صادر کرد.
عناوین مرتبط
بابیت؛ عاقبت موسس بابیت؛ فتنه های بابیت؛ مدعیان بابیت؛ مدعیان بابیت در عصر غیبت.
wikifeqh: عاقبت_علی_محمد_شیرازی