صیاد
/sayyAd/
مترادف صیاد: شکارچی، شکاری، نخجیرزن، نخجیرساز، نخجیرگر
برابر پارسی: نخجیرگیر، دامیار، شکارچی، شکارگر، ماهیگیر
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: شکارچی
برچسب ها: اسم، اسم با ص، اسم پسر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
صیاد بی محابا هرگز چو تو ندیدم
غدار و گنده پیری پر مکر و ناروائی.
ناصرخسرو.
امروز دو صیاد اینجا میگذشتند. ( کلیله و دمنه ).بلبلا خوبی صیاد بیان خواهم کرد
اگر این بار سلامت به گلستان برسم.
خاقانی.
صیاد نه هر روز شکاری ببردافتد که یکی روز پلنگش بدرد.
سعدی ( گلستان ).
صیادی ضعیف را ماهی قوی به دام اندر افتاد. ( گلستان ). || شیر بیشه. ( منتهی الارب ).صیاد. [ ؟ ی یا ] ( اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل ، واقع در 12 هزارگزی شمال بیجار و 4 هزارگزی راه مالرو جلال آبادبه زابل. در جلگه قرار دارد. هوای آن گرم و معتدل است. 1040 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه هیرمند. محصول آن غلات ، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).
فرهنگ فارسی
کسی که بسیارصیدکند، شکارچی، شکارگر، شکاری، نخجیرگیر، دامیار
( صفت ) کسی که بسیار صید کند شکار گر شکار چی دامیار .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [مجاز] آن که چیزی را به دست می آورد، تسخیرکننده.
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
صیاد (آذربایجان). صیاد ( به لاتین: Sayad ) یک منطقه مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان خاچماز واقع شده است. صیاد ۱۲۴۷ نفر جمعیت دارد. [ ۱] [ ۲]
wiki: صیاد (آذربایجان)
صیاد (بغلان). صیاد ( به لاتین: Sayyad ) یک منطقهٔ مسکونی در افغانستان است که در ولایت بغلان واقع شده است. [ ۱]
wiki: صیاد (بغلان)
صیاد (ترکمنستان). صیاد ( به ترکمنی: Saýat، صایات ) یک شهرک در ترکمنستان است که در استان لب آب واقع شده است. [ ۱] صیاد مرکز اداری شهرستان صیاد است.
wiki: صیاد (ترکمنستان)
صیاد (جماعت). صیاد جماعت و شهرکی در جنوب غربی کشور تاجیکستان است که در ناحیهٔ شهر توس ولایت ختلان قرار دارد. جمعیت این جماعت ۱۱۹۴۹ است. [ ۱] [ ۲] [ ۳]
wiki: صیاد (جماعت)
صیاد (فیلم ۱۹۸۵). صیاد ( به هندی: Saagar ) فیلمی محصول سال ۱۹۸۵ و به کارگردانی رامش سیپی است. در این فیلم بازیگرانی همچون ریشی کاپور، کمال حسن، دیمپل کاپادیا، نادیرا، سعید جعفری، ساتیش کایشیک، ای. کی. هانگال ایفای نقش کرده اند.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: صیاد (فیلم ۱۹۸۵)
جدول کلمات
مترادف ها
جوینده، شکارچی، طعمه شکار، صیاد، اسب یا سگ شکاری
شکارچی، صیاد، توله دار، شکار باز، تازی دار، شکار گردان
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
بازیار
دام دار ؛ صیّاد :
جهان دام داریست نیرنگ ساز
هوای دلش چینه و دام آز.
اسدی.
جهان دام داریست نیرنگ ساز
هوای دلش چینه و دام آز.
اسدی.
صیدگر. [ ص َ / ص ِ گ َ ] ( ص مرکب ) صیدگیر. شکارچی . صیاد. شکارگر : صیدگری بود عجب تیزبین بادیه پیمای و مراحل گزین . نظامی . صیدگری دام به صحرا کشیدبر سر ره رخت تمنا کشید. میرخسرو ( از آنندراج ) .
صیدبند. [ ص َ / ص ِب َ ] ( نف مرکب ) صیاد. شکارگیر. شکارگر : اگر درد سخن میداشت صائب صیدبند ماز گوهر چون صدف میکرد آب و دانه ٔ ما را. صائب ( از آنندراج ) . شکاری نیستم کآرایش فتراک را شایم بقیدمن چه سعی است آنکه دارد صیدبند من . وحشی ( از آنندراج ) .
صیدپیشه . [ ص َ / ص ِ ش َ /ش ِ ] ( ص مرکب ) صیاد. شکارگیر. نخجیرگر : این صیدپیشه فکر مدارا نکرده است گر سر بریده رشته ز پا وانکرده است . کلیم ( از آنندراج ) .
برای کلمه ی صیاددوصفت بنویس
دامیار
صاحب کمند. [ ح ِ ک َ م َ ] ( ص مرکب ، اِ مرکب ) صیاد :
چون نرود در پی صاحب کمند
آهوی بیچاره به گردن اسیر.
سعدی.
چون نرود در پی صاحب کمند
آهوی بیچاره به گردن اسیر.
سعدی.
صیاد:صیادین
بد نبود ولی من هم خانواده صیاد رو خواستم
بد نبود ولی من هم خانواده صیاد رو خواستم
من صفت میخواستم شما معنی و متضاد میراید اشتباهه
لطفا کامل همه ی جواب راسا را بیاورید چون من مثلا معنی میخوام ولی شما. . . مخالف یا مترادف میارید . . . . . اشتباهه
شکارچی.
شکارچی ، کسی که شکار میکنه
شکارچی، شکاری، نخجیرزن، نخجیرساز، نخجیرگر
قناص
صیاد عزیزی و شبنم عزیزی
شکارچی
دامی، بازیار، شکارچی
قانص
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)