صلاح
/salAh/
مترادف صلاح: صوابدید، مصلحت، خوبی، خیر، نیکی، آشتی، صلح، اهلیت، شایستگی
متضاد صلاح: فساد
برابر پارسی: سزاوار، درخور، بایستگی
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: نیکی، نیکوکاری، شایستگی، شایسته و مناسب بودن امری با در نظر گرفتن پیامدهای آن، مصلحت، درست کاری، ( در قدیم ) سودمند بودن، فایده داشتن، خیر و نیکی
برچسب ها: اسم، اسم با ص، اسم پسر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
چونکه نکو ننگری جهان چون شد
خیر و صلاح از زمانه بیرون شد.
ناصرخسرو.
جانْت سوارست و تنت اسب اوجز بسوی خیر و صلاحش مران.
ناصرخسرو.
همه اندیشه صلاح و فساددر یقین تو و گمان تو باد.
مسعودسعد.
فلک بحرب تو آنگه دلیر شد که ترانیافت پای مجال و نداشت دست صلاح.
مسعودسعد.
دولت به کارخانه تو در صلاح ملک پیوسته یار خنجر نصرت نگار باد.
مسعودسعد.
حالی به صلاح آن لایقتر که تدبیر اندیشی. ( کلیله و دمنه ). هیچ یار و قرین چون صلاح نیست. ( کلیله و دمنه ). فراغ دل من و صلاح شیر در آن است. ( کلیله و دمنه ). ایزد تعالی... صلاح و سلامت بر این عزیمت همایون مقرون گرداند. ( کلیله و دمنه ). چون کاری آغاز کند که... بصلاح ملک مقرون باشد آن را در چشم و دل او آراسته گردانم. ( کلیله و دمنه ). رفیق خویش صلاح و عفاف را ساختم. ( کلیله و دمنه ). تربیت پادشاه بر قدر منفعت باید که در صلاح ملک از هر یک چه آید. ( کلیله و دمنه ). چون محاسن صلاح بر این جمله در ضمیر متمکن شد خواستم تا بعبادت متحلی گردم. ( کلیله و دمنه ). آن چهار که مطلوب است بدین اغراض و بجز آن نتوانند رسید کسب مال است از وجهی پسندیده... و انفاق در آنچه به صلاح معیشت پیوندد. ( کلیله و دمنه ).فلسفی دین مباش خاقانی
که صلاح مجوس به ز آنست.
خاقانی.
منشور تازگی و امیریت تازه گشت بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
آشتی کردن، سازش کردن ، آشتی، نیکوشدن، نیکوکارشدن، خیرونیکی، ضدفساد
۱ - ( مصدر ) نیکی کردن مقابل فساد . ۲ - نیک شدن نیکو کار گشتن . ۳ - آشتی کردن . ۴ - ( اسم ) نیکی نیکوکاری مقابل فساد . ۵ - شایستگی سزاواری اهلیت . یا به صلاح باز آمدن . ۱ - بهبود یافتن به شدن . ۲ - اصلاح شدن درست شدن . یا به صلاح باز آوردن . آشتی دادن صلح دادن .
هم دیگر آشتی کردن
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. نیکوکار شدن.
۳. [مقابلِ فساد] خیر، نیکی.
۴. [قدیمی] نیک شدن، نیکو شدن.
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] صَلاح به معنای ضد فساد است.
صلاح در لغت به معنای صواب و درستی و خیر آمده است.
بیشترین کاربرد
بیشترین کاربرد آن در کارها، کارهای درست، پسندیده و نیک است. چنان که در حوزه رأی و نظر در معنای صواب دید نیز به کار می رود.
صلاح در ذات
صلاح در ذات نیز در معنای شایستگی و اهلیت کاربرد دارد. صلاح در میوه به معنای رسیدن و شیرین شدن است. مقصود از بدو صلاح که در کلمات فقها به کار رفته است، رسیدن میوه به مرحله مصونیت از آفت است که بر حسب نوع میوه ها متفاوت می باشد.
صلاح در لغت به معنای صواب و درستی و خیر آمده است.
بیشترین کاربرد
بیشترین کاربرد آن در کارها، کارهای درست، پسندیده و نیک است. چنان که در حوزه رأی و نظر در معنای صواب دید نیز به کار می رود.
صلاح در ذات
صلاح در ذات نیز در معنای شایستگی و اهلیت کاربرد دارد. صلاح در میوه به معنای رسیدن و شیرین شدن است. مقصود از بدو صلاح که در کلمات فقها به کار رفته است، رسیدن میوه به مرحله مصونیت از آفت است که بر حسب نوع میوه ها متفاوت می باشد.
wikifeqh: صلاح
جدول کلمات
پیشنهاد کاربران
صلاح ؛ منشعب از کلمه ی صلح و اصلاح به معنی ایجاد نمودن شرایط برای سلم و سلامتی.
مصدر و بن واژه ی کلیدواژه ی صلاح دو حرف ( ص ل ) می باشد که این دو حرف با در نظر گرفتن اولویت آوا نسبت به نگارگری حروف با ذات آوایی منطبق بر عالم واقع که دارند در کلمات بسیار زیادی در ابعاد کاربردی مختلف با یک مفهوم مشترک در زبان های مختلف قابل مشاهده است از قبیل ؛
... [مشاهده متن کامل]
صلواة ؛ کلیدواژه ای که مفاهیمی مثل انرژی و آرامش و کنترل در مفهوم این کلمه وجود دارد.
تعریف موازی و غیر انطباقی نماز برای کلمه ی صلوة از جهت منظم شدن و زمانبندی شبانه روز و ایجاد نظم و نظام در زندگی در مفهوم کلمه ی نماز می باشد.
مصدر و بن واژه ی کلیدواژه ی صلوة دو حرف ( ص ل ) می باشد.
اگر بخواهیم از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات به مفهوم این کلمه ورود کنیم تا ببینیم چه مفاهیمی در صندوقچه و ساختمان این کلمه نهفته شده است بدینصورت قابل تبیین خواهد شد ؛
اگر از زاویه اولویت تلفظ نسبت به نگارگری کلمات و حروف به مفهوم این کلمه ورود کنیم مفاهیمی مثل تسلی و تسلیت و سلطه و سلامتی و سیلینگ به معنی آرامش و مسلط شدن و سلطه بر نفس را می توان در این کلیدواژه مشاهده کرد.
فلسفه ی دائم الصلات بودن دقیقا به این معنی قابل درک می شود.
یعنی در حفظ آرامش است که انسان توانایی سلطه بر وجود خود را می تواند داشته باشد.
و آرامش هم کلیدواژه ای است که مرتبط با انرژی و دریافت انرژی دارای معنا و مفهوم می باشد.
کلمات بسیار زیادی از مصدر کلمه ی صلات در ابعاد کاربردی مختلف با یک مفهوم مشترک وجود دارد مثل ؛ ( سلام سلامتی سلم سیل سیال سیلینگ سال سیلو سوله سیلندر سالن شیلنگ سوراخ صلابت و. . . )
یک اصطلاحی در زبان انگلیسی برای آببندی نمودن و رفع نشتی وجود دارد تحت عنوان sealing .
عمل سیلینگ یا سیل نمودن با ترجمه و برگردان آب بندی در زبان فارسی از بستن سوراخ ها با ریخت دیگر آن یعنی سولاخ و سیلاخ مرتبط با کلمه ی سیلینگ و شیلنگ جهت محافظت از یک ماده ی سیال می باشد .
کلمه ی سوراخ که تغییر ریخت یافته ی کلمه ی سیلاخ می باشد از کلمات هم خانواده و هم ریشه با کلمه ی سیلینگ و سیلندر و. . . می باشد.
حتی کلمه ی شیلنگ آب نیز دقیقاً مرتبط با مفهوم کلمه ی سیلینگ و سیلندر و سوله و. . . می باشد.
حکمت استفاده از حرف ( ر ) به جای حرف ( ل ) در کلمه ی سوراخ به خاطر وجود یک رخنه جهت ایجاد نشتی در جاری شدن سیال از داخل آن به بیرون می باشد.
یعنی ذات حرف ( ر ) در کلمه ی سوراخ نماد یک مفهوم فیزیکی و خرامان گونه و افزونه ی حرف خ در ساختمان این کلمه در واقعیت کار است.
ولی حرف ( ل ) در کلمه ی سیلینگ و سیال و. . . به خاطر وجود یک مفهوم سَیَلان دار و لطیف در واقعیت کار منطبق با آن ماده یا هر چیزی است.
حکمت استفاده از حرف ش با سه نقطه در کلمه ی شیلنگ منشعب از کلمه ی سیلینگ به خاطر ذات آوایی حرف ش منطبق با شرایط موجود شارش گونه سیالات می باشد.
اگر معنا و مفهوم کلمه ی سیلندر را بر مبنای کلمات هم خانواده ی خودش که در جایگاه های کاربردی مختلف در حال استفاده است بررسی کنیم به کلماتی مثل ( سالن سیلو سوله سال سَیّال سَیّار سوراخ سریال ) خواهیم رسید.
بر همین مبنا مفهوم کلمه ی سیلندر اشاره به یک فضای سر و ته بسته و محافظت شده و ایزوله شده و بدون سوراخ دارد که یک چیز یا ماده ی سَیّال و سَیّار در یک مسیر محافظت شده در حال سیر کردن باشد.
حتی از کلمه سال که در محاسبات تقویمی استفاده می شود اشاره به یک مدت زمان محدود و سر و ته بسته شده دارد.
همچنین اصطلاحاتی در مکالمات روزمره در نامگذاری ها بر روی کالاها وجود دارد که دقیقاً این معنا و مفهوم در آن وجود دارد مثل سولاردام مثل یخچال آبسال و. . .
چنانچه از زاویه ی قوانین و روند ایجاد کلمات هم بخواهیم به این معنا و مفهوم در کلمه ی سیلندر ورود کنیم به پهنه ی بیشتری از مفاهیم در کلمات خواهیم رسید که در نگاه اول نامأنوس با کلماتی مثل سیلندر به نظر خواهد رسید ولی دقیقاً به لحاظ معنا و مفهوم باطنی مستتر در کلمات مرتبط با این کلمات خواهند بود مثل سَله که به سبد گفته می شود مثل سطل یا سلطه سالم سلام سلک کلاس کلیسا سوال مسیله سریال سلسله و. . .
مصدر و بن واژه ی کلیدواژه ی صلاح دو حرف ( ص ل ) می باشد که این دو حرف با در نظر گرفتن اولویت آوا نسبت به نگارگری حروف با ذات آوایی منطبق بر عالم واقع که دارند در کلمات بسیار زیادی در ابعاد کاربردی مختلف با یک مفهوم مشترک در زبان های مختلف قابل مشاهده است از قبیل ؛
... [مشاهده متن کامل]
صلواة ؛ کلیدواژه ای که مفاهیمی مثل انرژی و آرامش و کنترل در مفهوم این کلمه وجود دارد.
تعریف موازی و غیر انطباقی نماز برای کلمه ی صلوة از جهت منظم شدن و زمانبندی شبانه روز و ایجاد نظم و نظام در زندگی در مفهوم کلمه ی نماز می باشد.
مصدر و بن واژه ی کلیدواژه ی صلوة دو حرف ( ص ل ) می باشد.
اگر بخواهیم از طریق قانون و قواعد ایجاد کلمات به مفهوم این کلمه ورود کنیم تا ببینیم چه مفاهیمی در صندوقچه و ساختمان این کلمه نهفته شده است بدینصورت قابل تبیین خواهد شد ؛
اگر از زاویه اولویت تلفظ نسبت به نگارگری کلمات و حروف به مفهوم این کلمه ورود کنیم مفاهیمی مثل تسلی و تسلیت و سلطه و سلامتی و سیلینگ به معنی آرامش و مسلط شدن و سلطه بر نفس را می توان در این کلیدواژه مشاهده کرد.
فلسفه ی دائم الصلات بودن دقیقا به این معنی قابل درک می شود.
یعنی در حفظ آرامش است که انسان توانایی سلطه بر وجود خود را می تواند داشته باشد.
و آرامش هم کلیدواژه ای است که مرتبط با انرژی و دریافت انرژی دارای معنا و مفهوم می باشد.
کلمات بسیار زیادی از مصدر کلمه ی صلات در ابعاد کاربردی مختلف با یک مفهوم مشترک وجود دارد مثل ؛ ( سلام سلامتی سلم سیل سیال سیلینگ سال سیلو سوله سیلندر سالن شیلنگ سوراخ صلابت و. . . )
یک اصطلاحی در زبان انگلیسی برای آببندی نمودن و رفع نشتی وجود دارد تحت عنوان sealing .
عمل سیلینگ یا سیل نمودن با ترجمه و برگردان آب بندی در زبان فارسی از بستن سوراخ ها با ریخت دیگر آن یعنی سولاخ و سیلاخ مرتبط با کلمه ی سیلینگ و شیلنگ جهت محافظت از یک ماده ی سیال می باشد .
کلمه ی سوراخ که تغییر ریخت یافته ی کلمه ی سیلاخ می باشد از کلمات هم خانواده و هم ریشه با کلمه ی سیلینگ و سیلندر و. . . می باشد.
حتی کلمه ی شیلنگ آب نیز دقیقاً مرتبط با مفهوم کلمه ی سیلینگ و سیلندر و سوله و. . . می باشد.
حکمت استفاده از حرف ( ر ) به جای حرف ( ل ) در کلمه ی سوراخ به خاطر وجود یک رخنه جهت ایجاد نشتی در جاری شدن سیال از داخل آن به بیرون می باشد.
یعنی ذات حرف ( ر ) در کلمه ی سوراخ نماد یک مفهوم فیزیکی و خرامان گونه و افزونه ی حرف خ در ساختمان این کلمه در واقعیت کار است.
ولی حرف ( ل ) در کلمه ی سیلینگ و سیال و. . . به خاطر وجود یک مفهوم سَیَلان دار و لطیف در واقعیت کار منطبق با آن ماده یا هر چیزی است.
حکمت استفاده از حرف ش با سه نقطه در کلمه ی شیلنگ منشعب از کلمه ی سیلینگ به خاطر ذات آوایی حرف ش منطبق با شرایط موجود شارش گونه سیالات می باشد.
اگر معنا و مفهوم کلمه ی سیلندر را بر مبنای کلمات هم خانواده ی خودش که در جایگاه های کاربردی مختلف در حال استفاده است بررسی کنیم به کلماتی مثل ( سالن سیلو سوله سال سَیّال سَیّار سوراخ سریال ) خواهیم رسید.
بر همین مبنا مفهوم کلمه ی سیلندر اشاره به یک فضای سر و ته بسته و محافظت شده و ایزوله شده و بدون سوراخ دارد که یک چیز یا ماده ی سَیّال و سَیّار در یک مسیر محافظت شده در حال سیر کردن باشد.
حتی از کلمه سال که در محاسبات تقویمی استفاده می شود اشاره به یک مدت زمان محدود و سر و ته بسته شده دارد.
همچنین اصطلاحاتی در مکالمات روزمره در نامگذاری ها بر روی کالاها وجود دارد که دقیقاً این معنا و مفهوم در آن وجود دارد مثل سولاردام مثل یخچال آبسال و. . .
چنانچه از زاویه ی قوانین و روند ایجاد کلمات هم بخواهیم به این معنا و مفهوم در کلمه ی سیلندر ورود کنیم به پهنه ی بیشتری از مفاهیم در کلمات خواهیم رسید که در نگاه اول نامأنوس با کلماتی مثل سیلندر به نظر خواهد رسید ولی دقیقاً به لحاظ معنا و مفهوم باطنی مستتر در کلمات مرتبط با این کلمات خواهند بود مثل سَله که به سبد گفته می شود مثل سطل یا سلطه سالم سلام سلک کلاس کلیسا سوال مسیله سریال سلسله و. . .
" روا و ناروا ": صلاح و فساد .
هر کسی روا وناروای خود را می داند.
هر کسی روا وناروای خود را می داند.
صَلاح: مکان لیس فیه فساد: مکّة المُکرّمَة.
بهین
صَلاح:
١. نیک - اندیشی، نیکبینی، نیکخواهی
۲. نیکوکار شدن
۳. [دربرابرِ تباهی] نیکی، خوبی، نیکوکاری، درستی
۴. [کهنه] نیک شدن، نیکو شدن
۵. آشتی، سازش
۶. شایستگی، سزاواری، درخوری
٧. سزاوار، شایسته، درخور
٨. بایستگی
٩. سود
١٠. چاره، راەچار، راەکار
١. نیک - اندیشی، نیکبینی، نیکخواهی
۲. نیکوکار شدن
۳. [دربرابرِ تباهی] نیکی، خوبی، نیکوکاری، درستی
۴. [کهنه] نیک شدن، نیکو شدن
۵. آشتی، سازش
۶. شایستگی، سزاواری، درخوری
٧. سزاوار، شایسته، درخور
٨. بایستگی
٩. سود
١٠. چاره، راەچار، راەکار
نیک بینی
ویدا
صلاح:نیکوکاری
صلاح:نیکوکاری
قور
صلاح ' SALAH . ب زبان سیستانی 💜 معادل پارسی : تعارف
نیکی، سود، چاره، چاره کار
نیکمندانه، سودمندانه، گاهی نیز خردمندانه
او صلاح کارش را بهتر می داند.
او چاره ی کارش را بهتر می داند.
این سخن درست است ولی گفتنش به صلاح یا مصلحت نیست.
این سخن درست است ولی گفتنش به سود یا سودمندانه یا خردمندانه نیست.
نیکمندانه، سودمندانه، گاهی نیز خردمندانه
او صلاح کارش را بهتر می داند.
او چاره ی کارش را بهتر می داند.
این سخن درست است ولی گفتنش به صلاح یا مصلحت نیست.
این سخن درست است ولی گفتنش به سود یا سودمندانه یا خردمندانه نیست.
صلاح :درستی
مثال میگن پدر و مادرت صلاحت رو میخوان یعنی خوبیتو میخوان
سزاوارخوب
رفع تکلیف کاری در داشته های معنوی مادی یا در سنن، و تاریخ ، آداب و رسوم ، شعائر ، و گذشته، مبتنی بر دانش آن وبدرستی نتیجه بدست آوردن
صلاح : خوبی ، خیر ، مصلحت ، درست ، نیکی
***
مثال : این کار به صلاح توست .
***
مثال : این کار به صلاح توست .
سود - خیر
درستی
شایسته و مناسب بودن امری ، مصلحت ، نیکوکاری
کاربرد در جمله : 🥛🥛🥛
چون اولوالامر از صلاح و فساد واقف نباشند ، مطالب ایشان را به اجابت مقرون گرداند ( تجربی 85 )
کاربرد در جمله : 🥛🥛🥛
چون اولوالامر از صلاح و فساد واقف نباشند ، مطالب ایشان را به اجابت مقرون گرداند ( تجربی 85 )
نیک خواهی
درستی پاکی
نیکوکاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)