سیرت
/sirat/
مترادف سیرت: خلق، خو، سرشت، نهاد ، سنت، سیره، عادت، روش، طریقه، قاعده، مذهب، مسلک
متضاد سیرت: صورت
برابر پارسی: خو، سرشت، نهاد
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: شیوه ی رفتار، خلق و خو، ( در قدیم ) روش، طریقه، روش تفکر و نگرش فلسفی، مذهب
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم دختر، اسم عربی
لغت نامه دهخدا
رفتار :
عهدها بست که تا باشد بیدار بود
عهدها بست و جهان گشت بدان سیرت و سان.
فرخی.
خواجه سید بوبکر حصیری که بدوهر زمان تازه شود سیرت بوبکر و عمر.
فرخی.
سخنهای منظوم شاعر شنیدن بود سیرت و شیمت خسروانی.
منوچهری.
بچگانمان همه ماننده شمس و قمرندزآنکه هم سیرت و هم صورت هر دو پدرند.
منوچهری.
روزگارها بگفتی و آن سیرتهای ملکانه امیر بازنمودی. ( تاریخ بیهقی ). چند آثار ستوده و سیرتهای پسندیده. ( تاریخ بیهقی ).چون سیرت چرخ را بدیدم
کو کرد نژند و خشکسارم.
ناصرخسرو.
ببین گرت باید که بینی بظاهراز او صورت و سیرت حیدری را.
ناصرخسرو.
و او سیرت خاندان قضات پارس دانسته بوده و معاینه دیده. ( فارسنامه ابن البلخی ص 118 ). و به ابتدای عهد طریق عهد میسپرد بعاقبت سیرت بگردانید. ( فارسنامه ابن البلخی ص 107 ).امیر غازی محمود سیف دولت او
شجاعت علی و سیرت عمر دارد.
مسعودسعد.
هنر ندارد قیمت مگر بسیرت اوصدف ندارد قیمت مگر بدر خوشآب.
امیرمعزی.
سیرت مرد نگر درگذر از صورت و ریش کان گیا کش بنگارندنچینند برش.
سنایی.
پسندیده تر سیرتها آن است که بتقوی و عفاف کشد. ( کلیله و دمنه ).از عنصری بماند و ز امثال عنصری
تا روز حشر سیرت محمود مشتهر.
رشیدالدین وطواط.
آسیه توفیق وساره سیرتست سیرتش بر انس و جان خواهم گزید.
خاقانی.
و او در آن شغل سیرت پسندیده پیش گرفت. ( ترجمه تاریخ یمینی ). و قوت و شوکت در آن صورت یک سیرت داشته باشد. ( جهانگشای جوینی ).صبر کن ایدل که صبر سیرت اهل صفاست
چاره ٔعشق احتمال ، شرط محبت وفاست.
سعدی.
من آن را آدمی خوانم که دارد سیرت نیکومراچه مصلحت با آنکه این گبرست و آن ترسا.
سلمان ساوجی ( دیوان چ اوستا ص 3 ).
|| هیئت. ( آنندراج ). پیکر. هیکل. ریخت. وضع. ( ناظم الاطباء ) : من غلام نظر آصف عهدم کو را
صورت خواجگی و سیرت درویشانست.
حافظ.
بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
هیئت، سنت، طریقه، مذهب، روش، خووخلق، سیر
( اسم ) ۱ - طریقه سنت . ۲ - مذهب . ۳ - خو عادت خلق . ۴ - ترتیب انتظام
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. [قدیمی] طریق، روش، مذهب.
۳. [قدیمی] سنت.
۴. [قدیمی] هیئت.
گویش مازنی
دانشنامه اسلامی
[ویکی الکتاب] معنی سُیِّرَتْ: سیر داده شد - به راه انداخته شد
ریشه کلمه:
سیر (۲۷ بار)
ریشه کلمه:
سیر (۲۷ بار)
wikialkb: سُیّرَت
دانشنامه عمومی
سیرت ( به کردی: Sêrt ) ، ( به ترکی استانبولی: Siirt ) و به عربی سعرد یا سعرت، شهری است در کشور ترکیه که در استان سعرد واقع شده است. جمعیت این شهر بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۸ میلادی ۱۲۲٬۴۶۳ نفر و بر اساس برآوردهای سال ۲۰۰۹ میلادی ۱۲۷٬۳۲۷ نفر می باشد. [ ۳] [ ۴]
جمعیت این شهر را اکثراً کردهای کرمانج ( از جمله اقلیت کوچکی از ایزدیان ) و اقلیتی از اعراب تشکیل می دهد. [ ۵] [ ۶]
جمعیت این شهر را اکثراً کردهای کرمانج ( از جمله اقلیت کوچکی از ایزدیان ) و اقلیتی از اعراب تشکیل می دهد. [ ۵] [ ۶]
wiki: سیرت
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف
مترادف ها
نهاد، خوی، طبع، روح، خیم، سیرت، نوع، گونه، خاصیت، سرشت، طبیعت، خو، فطرت، افرینش، مشرب، خمیره، ذات، ماهیت، گوهر، غریزه، منش
نهاد، خوی، طبع، شخصیت، دخشه، خط، خیم، سیرت، رقم، خاصیت، سرشت، طبیعت، صفات ممتازه، خط تصویری، خو، مونه، هر نوع حروف نوشتنی و چاپی
معنی، پند، اخلاق، سیرت، روحیه
اخلاق، سیرت، روحیه، اخلاقیات
بیوگرافی، زندگینامه، تذکره، زیستنامه، سیرت، تاریخچه زندگی
سیرت
سیرت
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
ز دانایی پرسش ز سیرت خلق چه داری پیام
بگفتا بشر در میان آمال و آرزو هستند در نیام
ز گبر و رند و زاهد و عارف غیره در آمال خود در زندان شام
ز گبر هستی را همین بیند که در دیار ودرون خود محیط را بیند بر بام
... [مشاهده متن کامل]
ز معرفت حق ندارد ادراک در خاک بماند مدام
رند با رنگ رنگ خود بر چپاول همه گاه در حرام
رند را حق وناحق فرق نیست این آید در عمل وکلام
زاهد با سجاده و تسبیح بر رفع تکلیف و نیک نام
درویش بر نیاز لقمه نانی با یا هو پیش هر عوام
ز دانشمندان با علم خود در حجاب ز میخانه یار نیاید بر او پیغام
عارفان با عمل خالص و بی ریا بر یار ره پیر می روند مدام
ز هر مرام ومسلک بر مدینه فاضله خود سیر هستند در جام
ز بینایان بودنکه همه وجود خود را ایثار تا رسند به کمال و دارالسلام
کس مطلق نیاید ره کمال و بصیرت و معرفت کمال وقوام
کم پی حقیقت و کمال نهایت انسان در جاده سلامت بر بالا بام
بشتر و اکثریت کسان هستند در نفس خود در آرزو خام
ز خلق عالم گهی در پیمانه گهی پیمان در پی ارج و مقام
ز هر مرام که خلق رهرو هست اخلاص عمل او هست دوست کام
پارسی ز دانا هر چه بگوید ز سیرت خلق مدام
هر کس خود را بهتر بشناسد د کجا قلب او هست قوام🌹🌹🌸🌸🍀🌸🌿💚💙❣️
صبح همه بخیر
سیرت به زبان سنگسری
خِصلت kheslet
سِرشت sereshet
وجود wejod
مِرام meram
بگفتا بشر در میان آمال و آرزو هستند در نیام
ز گبر و رند و زاهد و عارف غیره در آمال خود در زندان شام
ز گبر هستی را همین بیند که در دیار ودرون خود محیط را بیند بر بام
... [مشاهده متن کامل]
ز معرفت حق ندارد ادراک در خاک بماند مدام
رند با رنگ رنگ خود بر چپاول همه گاه در حرام
رند را حق وناحق فرق نیست این آید در عمل وکلام
زاهد با سجاده و تسبیح بر رفع تکلیف و نیک نام
درویش بر نیاز لقمه نانی با یا هو پیش هر عوام
ز دانشمندان با علم خود در حجاب ز میخانه یار نیاید بر او پیغام
عارفان با عمل خالص و بی ریا بر یار ره پیر می روند مدام
ز هر مرام ومسلک بر مدینه فاضله خود سیر هستند در جام
ز بینایان بودنکه همه وجود خود را ایثار تا رسند به کمال و دارالسلام
کس مطلق نیاید ره کمال و بصیرت و معرفت کمال وقوام
کم پی حقیقت و کمال نهایت انسان در جاده سلامت بر بالا بام
بشتر و اکثریت کسان هستند در نفس خود در آرزو خام
ز خلق عالم گهی در پیمانه گهی پیمان در پی ارج و مقام
ز هر مرام که خلق رهرو هست اخلاص عمل او هست دوست کام
پارسی ز دانا هر چه بگوید ز سیرت خلق مدام
هر کس خود را بهتر بشناسد د کجا قلب او هست قوام🌹🌹🌸🌸🍀🌸🌿💚💙❣️
صبح همه بخیر
سیرت به زبان سنگسری
خِصلت kheslet
سِرشت sereshet
وجود wejod
مِرام meram
باعث تعجب منه. . . .
متضاد سعید میشه فراز
متضاد سعید میشه فراز
وَ لَوْ أَنَّ قُرْآناً سُیِّرَتْ بِهِ الْجِبالُ أَوْ قُطِّعَتْ بِهِ الْأَرْضُ أَوْ کُلِّمَ بِهِ الْمَوْتی بَلْ لِلَّهِ الْأَمْرُ جَمیعاً . . .
سُیّرت به الجبال: تسخیر حرکت کوه ها برای کنترل وجلوگیری از آتشفشان ها و زلزلها.
... [مشاهده متن کامل]
بدون قرآن معجزه ( نه تکنولوژی ) بهره بردن وکنترل زلزال وآتشفشان را ممکن نیست وخارج از
قدرت وتوان بشر است وبا تکنولوژی بجز خرابی وآلودگی ونابودی؛ هیچ عائدی دیگری نخواهدشد.
وَ لَوْ أَنَّ: "واو" قسم
"لو" برای تأکید وحتمی شدن
"أنّ" تأکید بر واقع شدن امر بعدی وشرطش "بل لله ألأمر جمیعا"
اینجا هیچ ظن وفرض وخیال وتوهّم وآرمان وحدس زدن وهَجر وجود ندارد!
"وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً"
وبرای جُهّال ( امور خارق العاده ) با قرآن انجام نمیشوند!
"أم علی قلوب أقفالها"
از نظر انسان ( نادان به ظاهر دانشمند ) زمین لرزه وآتشفشان مُخرّب ونابودکننده زندگی ( حیات ) را هستند؛ أمّا در واقع برعکس وبدون انها هیچ زندگی به وجود نیآمداست.
قُطّعت به الأرض: کُتاه کردن فاصلتهای زمین.
کُلّم به الموتی: برای کشف حقائق وعبرت گرفتن از گذشته تا تکرار نشود.
ضمنا شهید ( شهداء ) مُرده نیست وانها که بر روی صراط مستقیم حرکت هستند، میتوانند با انها صحبت بیانجامند.
مورد قابل توجّه: همه علوم مفید وسازنده از "قرآن مجید" نشأت گرفته است ووقتیکه فاصله ازش گرفتند؛ تبدیل شدند به علوم تخریبی ومُفسِد ومُسرِف وآلوده بخش . . .
و"قرآن هدایت"؛ مُخرّب نیست تا زمین را قطعه قطعه ( تکه تکه ) بشود بدون هدف وفایده!
دقّت کنید وژرف پندار نیک باندیشید.
سُیّرت به الجبال: تسخیر حرکت کوه ها برای کنترل وجلوگیری از آتشفشان ها و زلزلها.
... [مشاهده متن کامل]
بدون قرآن معجزه ( نه تکنولوژی ) بهره بردن وکنترل زلزال وآتشفشان را ممکن نیست وخارج از
قدرت وتوان بشر است وبا تکنولوژی بجز خرابی وآلودگی ونابودی؛ هیچ عائدی دیگری نخواهدشد.
وَ لَوْ أَنَّ: "واو" قسم
"لو" برای تأکید وحتمی شدن
"أنّ" تأکید بر واقع شدن امر بعدی وشرطش "بل لله ألأمر جمیعا"
اینجا هیچ ظن وفرض وخیال وتوهّم وآرمان وحدس زدن وهَجر وجود ندارد!
"وَ قالَ الرَّسُولُ یا رَبِّ إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هذَا الْقُرْآنَ مَهْجُوراً"
وبرای جُهّال ( امور خارق العاده ) با قرآن انجام نمیشوند!
"أم علی قلوب أقفالها"
از نظر انسان ( نادان به ظاهر دانشمند ) زمین لرزه وآتشفشان مُخرّب ونابودکننده زندگی ( حیات ) را هستند؛ أمّا در واقع برعکس وبدون انها هیچ زندگی به وجود نیآمداست.
قُطّعت به الأرض: کُتاه کردن فاصلتهای زمین.
کُلّم به الموتی: برای کشف حقائق وعبرت گرفتن از گذشته تا تکرار نشود.
ضمنا شهید ( شهداء ) مُرده نیست وانها که بر روی صراط مستقیم حرکت هستند، میتوانند با انها صحبت بیانجامند.
مورد قابل توجّه: همه علوم مفید وسازنده از "قرآن مجید" نشأت گرفته است ووقتیکه فاصله ازش گرفتند؛ تبدیل شدند به علوم تخریبی ومُفسِد ومُسرِف وآلوده بخش . . .
و"قرآن هدایت"؛ مُخرّب نیست تا زمین را قطعه قطعه ( تکه تکه ) بشود بدون هدف وفایده!
دقّت کنید وژرف پندار نیک باندیشید.
سیرت : خصلت ، باطن ، خلق وخو ، رفتار ، عادات وروش .
خلق ( سیرت )
خُلُق به ضم خاء یا خُلْق، جمع اخلاق به معنای صورت باطنی انسان است که سیرت نیز نامیده می شود.
خُلُق به ضم خاء یا خُلْق، جمع اخلاق به معنای صورت باطنی انسان است که سیرت نیز نامیده می شود.
سیرت : روش - طریقه - رفتار - خلق .
سیرت
فرهنگ فارسی معین
( رَ ) [ ع . سیرة ] ( اِ. ) 1 - طریقه ، روش . 2 - مذهب . 3 - خُلق و خو، عادت .
فرهنگ فارسی معین
( رَ ) [ ع . سیرة ] ( اِ. ) 1 - طریقه ، روش . 2 - مذهب . 3 - خُلق و خو، عادت .
باطن زشت