سیدمحمدباقر میرداماد استرابادی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] سیدمحمدباقر میرداماد استرآبادی. میر محمد باقر استرآبادی، مشهور به «میرداماد» در نیمه دوم قرن دهم هجری پا به عرصه حیات گذاشت. هر چند درباره سال تولد او، اطلاعات کافی در دست نیست؛ ولی کتاب «نخبه المقال فی اسماء الرجال»، تولد وی را سال ۹۶۹ ق. ذکر کرده است.عین عبارت «نخبه المقال» این چنین است:«ظفرت بتاریخ میلاده (میرداماد) سنه ۹۶۹» اما آن چه مسلم است، وی در خانه علم و معنویت پا به عرصه گیتی نهاد؛ پدرش، سید محمد حسینی استرآبادی و مادرش دختر محقق کرکی بود و نسب وی به امام حسین ـ علیه السلام ـ می رسد.عنوان استرآبادی ظاهرا به دلیل انتساب پدرانش به «استرآباد» بوده و خود وی در استرآباد به دنیا نیامده است؛ چرا که پدرش مسلما در مرکز سیاسی کشور بوده و سند و مدرکی بر سکونت خانواده میرداماد در استرآباد، وجود ندارد. از آن جا که پدرش، داماد شیخ علی بن عبدالعالی کرکی (معروف به محقق ثانی) بود، به «میرداماد» معروف شد که بعدا این لقب به میر محمد باقر نیز داده شد.
میر محمد باقر سال های کودکی را پشت سر نهاد و به جرگه دانش پژوهان پیوست. او در نخستین فرصت، به سمت توس هجرت کرد و در پرتو آستان قدس رضوی، به فراگیری دانش پرداخت و علوم دینی را نزد سید علی فرزند ابی الحسن موسوی عاملی و دیگر اساتید آن دیار آموخت. همچنین علوم فلسفه و ریاضیات را در دوران حضورش در توس آموخت. میر محمد باقر سپس راه قزوین پیش گرفت. قزوین در آن زمان، پایتخت «دولت صفویه» بود و دانشمندان زیادی در آن شهر مشغول تحقیق و تدریس بودند؛ وی نیز به تدریس علوم دینی پرداخت. در سال ۹۸۸ ق. دوباره به خراسان آمد و تا سال ۹۹۳ ق. در آن دیار ماندگار شد و سپس به کاشان مهاجرت کرد.
استادان
میر محمد باقر از محضر علمای بزرگی کسب فیض کرد؛ از جمله:۱. شیخ عبدالعالی بن علی بن عبدالعالی کرکی (متوفای ۹۹۳ ق.)، (دایی میر محمد باقر).۲. شیخ عزالدین حسین بن عبدالصمد عاملی (متوفای ۹۸۴ق.)، (پدر شیخ بهایی)۳. سید نورالدین علی بن الحسین موسوی عاملی؛ وی از شاگردان شهید ثانی بود که به ایران مهاجرت کرد.۴. علی بن ابی الحسن عاملی.۵. تاج الدین حسین صاعد بن شمس الدین توسی.۶. میر فخر الدین محمد حسینی سماک استرآبادی (۹۱۸ ـ ۹۸۴ ق.) ؛ وی مهمترین استاد میرداماد در علوم عقلیه بود.
مقام علمی
میرداماد از علمای برجسته قرن یازدهم و از بزرگان فلاسفه و حکمای اسلامی بود. اسکندر بیگ منشی ـ که معاصر میرداماد بود ـ در کتاب «تاریخ عالم آرای عباسی»، او را چنین وصف می کند:«در علوم معقول و منقول، سرآمد روزگار خود و جامع کمالات صوری و معنوی، کاشف دقائق انفسی و آفاقی بود. در اکثر علوم حکمیه و فنون غریبه و ریاضی و فقه و تفسیر و حدیث، درجه علیا یافته و فقهای عصر فتاوای شرعیه را به تصحیح آن جناب معتبر می شمارند». میرداماد در زمینه علوم اسلامی، دارای آثار ارزشمندی است و در ابواب مختلف فقه و اصول، نیز صاحب نظر بود.لکن آن چه در شخصیت علمی اش غلبه دارد، مهارت وی در حکمت و فلسفه است؛ به طوری که او را «معلم ثالث» خوانده اند و او نیز خود را «معلم» می خواند و شأن خود را کمتر از ابونصر فارابی نمی دید. از این رو، در برخی از تألیفات خویش می گوید: «قال شریکنا فی التعلیم ابونصر الفارابی». و بهمنیار را ـ که بزرگترین شاگرد ابن سینا بود ـ شاگرد خویش می پنداشت، و اگر می خواست از او قولی نقل کند، می گفت:«قال تلمیذنا بهمنیار؛ شاگرد ما بهمنیار گفت». همچنین در رشته فلسفه، خود را هم ردیف شیخ الرئیس ابوعلی سینا می دانست:«کتاب الشفا لسهیمنا السالف و شریکنا الدارج الشیخ الرئیس» نام آور ترین شاگرد میرداماد؛ یعنی صدرالمتألهین، در اولین عبارتش هنگام بازگویی گفتار معصومان ـ علیهم السلام ـ، این گونه استادش را می ستاید:اخبرنی سیدی و سندی و استادی و استنادی فی المعالم الدینیه و العلوم الالهیه و المعارف الحقه و الاصول الیقینیه، السید الاجل الانور العالم المقدس الاطهر، الحکیم الالهی و الفقیه الربانی، سید عصره و صفوه دهره، الامیر الکبیر و البدر المنیر، علامه الزمان و اعجوبه الدوران المسمی بمحمد الملقب بباقر الداماد الحسینی قدس الله عقله بالنور الربانی ... میرداماد علاوه بر این که در علوم ذکور شهرت یافته، در فصاحت و بلاغت نیز استاد و خطیبی جامع و پیشوایی مسلم بود؛ به عصر خویش خطیبی کامل؛ به جمعه و جماعت مواظبتی دائم و قاطبه افراد زمان به حضورش حاضر می شدند.
شعر و ادب
...

پیشنهاد کاربران

بپرس