استراباد

لغت نامه دهخدا

استراباد. [ اِ ت َ ] ( اِخ ) استرآباد. دهی نزدیک جرجان. ( منتهی الارب ). شهریست [ بناحیت دیلمان ] بردامن کوه نهاده بانعمت و خرم و آبهای روان و هوای درست و ایشان به دو زبان سخن گویند یکی به لوترای استرابادی و دیگری به پارسی کردانی و از وی جامه های بسیار خیزد از ابریشم چون مبرم و زعفوری گوناگون. ( حدودالعالم ). شهری بجنوب شرقی بحر خزر بمشرق بندر گز. ناحیتی از مازندران نزدیک جرجان. ( نخبةالدهر دمشقی ).
خلاصه جغرافیای تاریخی : استرآباد فعلی شامل دو ناحیه مهم بوده یکی در شمال موسوم به دهستان و دیگری در جنوب موسوم به ورکان. دهستان شامل ساحل جنوب شرقی بحر خزر و قسمتی از ناحیه فعلی شمال اترک بوده و ورکان شامل تمام ناحیه ایست که رود گرگان فعلی از آن میگذرد. دهستان مسکن طوایفی موسوم به دَه بوده و این کلمه در زبان فارسی قدیم بمعنی راهزن و دشمن است. درین ناحیه خرابه های شهر قدیمی موسوم به مشهد مصریان دیده میشود که در شمال رود اترک در خاک روس واقع شده و به حاصل خیزی مشهور بوده ولی فعلاً بائر است ، مرکز دهستان شهر آخور بوده. ورکان که یکی از قسمتهای هیرکانی بوده در زاویه جنوب شرقی بحر خزر واقع و تقریباً شامل قسمت عمده استرآباد فعلی میشود که حدّ فاصل بین مازندران و دهستان است ، دو رود مهم اترک و گرگان آنرا مشروب و حاصلخیز کرده و در موقع طغیان آبهای آنها راکد و موجب تبهای مختلف و بدی هوای ناحیه میشود. گرگان چون فاصله بین طوایف بادیه نشین و شهرنشین ایران بوده و در دوره های قدیم مخصوصاً در زمان ساسانیان در تاریخ اهمیت نظامی داشته و برای جلوگیری از هجوم بادیه نشینان قلعه هائی در آن ساخته بودند مانند شهرستان یزدگرد و شهر فیروز و همچنین دیواری در شمال این ناحیه برای جلوگیری از طوایف خارجی ساخته شده بوده است که از گمش تپه فعلی شروع شده و از شمال گنبد قابوس گذشته به خواجه ختم میشود. شهر قدیم گرگان در نزدیک گنبد قابوس کنونی واقع و در زمان اعراب خرابی بسیار به آن وارد آمد ولی مجدّداً ساخته شد تا در زمان مغول بکلی خراب گردید بقسمی که دیگر هیچوقت به اهمیّت سابق خود نرسید.
اوضاع طبیعی : استراباد از شمال محدود است به رود اترک و از مشرق بخراسان و از جنوب شاهکوه آن را از شاهرود و بسطام جدا میکند و از طرف مغرب حدّ بین استراباد و مازندران طبیعی نیست و از کوههای هزارجریب شروع شده به کردمحله درکنار خلیج استراباد و در مقابل دماغه میانکاله ختم میشود. استرآباد را میتوان بسه ناحیه طبیعی تقسیم کرد از این قرار: اول ، صحرای ترکمن که بین اترک و قراسو واقع و شامل جلگه حاصلخیز فندرسک است. دوم ، استرآباد و ساحل بحر خزر. سوم ، قسمت کوهستانی جنوبی. صحرای ترکمن جلگه مسطّح همواریست و دو رود بزرگ اترک و گرگان از آن گذشته و از جنوب به قراسو محدود میشود. بستر این سه رود قریب پنج یا شش متر پست تر از سطح صحراست. صحرای ترکمن بعرض 50 و طول 150 کیلومتر و تقریباً مسطح و شیب کمی بطرف مغرب دارد و در آن هیچ ناهمواری و برجستگی جز بعضی تپه های مصنوعی دستی مانند اتنون تپه ( تپه کلا ) و تخماق تپه دیده نمیشود، سابقاً که سطح بحر خزر بالاتر بوده این صحرا را آب گرفته و رودهای اترک و غیره رسوبات خفیفی درین قسمت بجا گذاشته و سنگهای درشت تر را در قسمتهای علیا جای داده است ولی بعدها در موقعی که سطح بحر خزر کم کم پست شده رودهادر رسوباتی که قبلاً آورده بودند برای خود مجرائی تشکیل داده و فعلاً در شن جاریست. ناحیه دوم که بین قراسو و کوهستان واقع شده حاصلخیزترین قسمت استرآباد ومرکب از تپه ها و ارتفاعات مختلفی است و هرچند در تمام آنها سنگهائی دیده میشود ولی روی سنگها را طبقه گل رُس نازکی فراگرفته که برای روییدن اشجار بسیار مناسب است. در دره های بین این ارتفاعات اراضی رسوبی بسیار حاصلخیزی دیده میشود که به واسطه آبهای رودها تشکیل یافته و اراضی حاصلخیز فندرسک و استراباد و بندر گز جزء آن است. رودهائی که این ناحیه را مشروب میکند بسیار و اسامی مخصوصی ندارد و هر یک از آنها به اسم قریه ای است که به آن نزدیک تر میباشد و به واسطه ٔنهرهائی که حفر شده از این آبها استفاده کامل میشود.بیشتر بخوانید ...

گویش مازنی

( استرآباد ) /aster aabaad/ استرآباد یکی از مناطق تاریخی و قدیمی در شرق مازندران است که عمده مردم بومی آن تبری زباننداین منطقه در طول جغرافیایی ۵۴ درجه، - ۶ دقیقه و ۳۰ ثانیه و عرض ۳۶ درجه و ۴۹ دقیقه قرار داردتقریبا تمام جغرافی دانان و جغرافی نویسان دوران اسلامی و پس از آن به تفضیل درباره ی استرآباد سخن رانده اند که از جمله ی آنان می توان از ابوالفدا، محمد حسن خان اعتماد السلطنه، محمد بن حسن بن اسنفدیار کاتب، میرزا محمد صادیق اصفهانی و برخی دیگر یاد کرددرباره ی وجه تسمیه ی استرآباد مشخصا دو نقطه نظر وجود داردگروهی ریشه ی این نام را از استر(قاطر) می دانند با این استدلال که استرآباد یکی از مراکز بزرگ پرورش اسب و استر بوده، چنانکه گله های بزرگ و پرتعداد استر این منطقه در بین اهالی شهر بوده استتا بدآنجا که بخش وسیعی از اسب و استر ارتش شاهی در دوران پهلوی اول از این منطقه تأمین می شدگروهی دیگر به درستی بر این عقیده اند که استرآباد همان مخفف استاره + آباد است(در زمان زرتشت که عجم، اجرام مضیئه را مظاهر انوار قدسیه می شمردند و کواکب را زاید الوصف معظم می گرفتند این شهر را بنا کرده و به این اسم موسوم نموده اند)مرآت البلدان / به نقل از آستارا تا آستراباد جلد۵ در عین حال در زبان تبری و لهجه ی استارآبادی، استاره و استار به ستاره گفته می شوداسترآباد در حال حاضر بخشی از استان گلستان استجهت آگاهی بیشتر نگاه شود به: زیرنویس مقاله ی زبان تبری، پارسی گرگانی و دو گویش مازندرانی و استارآبادی در پایانی همین فرهنگ

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] استرآباد. اِسْتَراباد یا اَسْتَراباد، نام کهن شهرستان کنونی گرگان در استان گلستان است. در سده های نخستین اسلامی ، استراباد مرکز ایالتی به همین نام در دوره صفویه، قاجار و اندکی پس از آن بوده است.
نام شهر در منابع به صورتهای استاراباد ستار آباد، استراباد بدون حرکت گذاری و اَستَراباد آمده است .
درباب وجه تسمیه این شهر روایت های متعددی وجود دارد. به گفته برخی ، چون خربندگان گرگین بن میلاد در موضعی که چراخور اسبان و استرانشان بود، مقام گرفتند، آن محل را استراباد به معنی جایگاه استران نامیدند.

دانشنامه آزاد فارسی

پیشنهاد کاربران

استر اباد
استر دومعنا دارد
۱ - ستاره astera
2 - استخر aster
هردو در زبان کردی رایج هستن
استر در معنی اسم ها یعنی ستاره و
استرآباد یعنی سرزمین ستاره ها
بنابر بسیاری از منابع گویش گرگان تاریخی ، شاخه یی از زبان طبری بوده . و گویش استرآبادی در دو حالت یا شاخه یی از زبان طبری بوده ، و یا اینکه بسیار به زبان طبری نزدیک بوده است . این دو گویش در گذر زمانِ
...
[مشاهده متن کامل]
تاریخی به دلیل مهاجرت گسترده، فارس زبان های خراسانی و فارس زبان های سمنانی اون اصالت خودشو رو از دست داده و اندک واژه های اصیلِ امروزین آن ، واژگان طبری می باشد. بنابر منابع تاریخی یونانیان مانند گزنفون ، کتزیاس، و همینطور آریان پولیبیوس ، طبری های هیرکانی جز قدیمی ترین ساکنان این سرزمین هستن که امروزه بهش گلستان میگن

استرآباد نام اصلی شهر گرگان است.
گرگان نام ولایتی در شرق مازندران و غرب خراسان بود و که مرکز آن شهر جرجان ( گرگان ) در نزدیکی گنبدکاووس کنونی بود که بر اثر حمله بیابانگردان از بین رفت و مرکزیت ولایت گرگان به شهر استرآباد ( گرگان فعلی ) انتقال یافت.
...
[مشاهده متن کامل]

ولایت گرگان در متون یونانی هیرکانیا و در متون پهلوی ورکانه نامیده میشد که برهه ای از تاریخ بخشی از خراسان بود و در برهه ای از تاریخ بخشی از طبرستان بود ولی در بیشتر دوران ایالتی مستقل بود.
گرگانی نام گویشی از زبان فارسی است که در شرق گرگان صحبت میشود.
گرگانی نام گویشی از زبان تبری ( مازندرانی ) است که در غرب گرگان صحبت میشود.
گرگانی نام زبانی نزدیک به زبان تبری و سمنانی بود که تا قرن شانزدهم در گرگان صحبت میشد.
گرگانی نام طایفه ای در شهرستان گرگان که به زبان مازندرانی صحبت میکنند.
گرگانی منسوب به ولایت گرگان.
استرآبادی منسوب به شهر استرآباد.

استر ester یا hester : به معنای قاطر میباشد
مردم اصیل استراباد به گویش استرابادی ( گرگانی ) تکلم میکنند و انهایی که مازنی زبانند از ولایت طبرستان به استراباد مهاجرت کرده اند.
- نام قدیم گرگان

بپرس