[ویکی فقه] سریه بر تعدادی از سپاهیان لشکر، بین پنج تا سیصد یا چهارصد تن که پیشاپیش لشکر به سوی دشمن حرکت می کنند، اطلاق شده است.
مرد عربی در مدینه نزد پیامبر آمد و گفت: گروهی در وادی رمل می خواهند به شما شبیخون بزنند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «کیست که برای دفع آنها برود»، جماعتی از اهل "صفه" برخاستند و گفتند: فرماندهی برای ما تعیین فرما تا در تحت فرماندهی او حرکت کنیم.
فرماندهان سریه
۱) پیغمبر خدا ابوبکر را به فرماندهی آنها انتخاب نمود و فرمود: به نزد "بنی سلیم" برو! "ابوبکر" حرکت کرد و به نزدیکی گروه مزبور که در وسط دره ای جای داشتند رسید. آنها از اطراف درّه، حمله کردند و چند تن از مسلمانان را به شهادت رسانده و بقیه را فراری دادند.۲) رسول خدا این بار "عمر" را فرستاد و اعراب مزبور این مرتبه نیز کمین کرده و چون "عمر" با لشکریان از دره سرازیر شدند او را نیز فراری دادند.۳) "عمرو بن عاص" گفت: مرا به این جنگ بفرست پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) او را فرستاد او نیز نتوانست.۴) پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) چند روز صبر کرد و سپس امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را طلبید در حق او دعا کرد و ابوبکر و عمر و عمرو بن عاص را نیز همراه او فرستاد.امیرالمؤمنین (علیه السّلام) برای غافلگیری دشمن شب ها راه می پیمود. خود را به دهانه آن درّه رسانید به همراهان دستور داد دهان اسبان را ببندند و آنها را در جایی متوقف کرد، بدین ترتیب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) دستور حمله داد و از هر سو به دشمن حمله کردند و بر آنها پیروز شدند، و در این باره سوره "العادیات" نازل گردید.
مرد عربی در مدینه نزد پیامبر آمد و گفت: گروهی در وادی رمل می خواهند به شما شبیخون بزنند. رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «کیست که برای دفع آنها برود»، جماعتی از اهل "صفه" برخاستند و گفتند: فرماندهی برای ما تعیین فرما تا در تحت فرماندهی او حرکت کنیم.
فرماندهان سریه
۱) پیغمبر خدا ابوبکر را به فرماندهی آنها انتخاب نمود و فرمود: به نزد "بنی سلیم" برو! "ابوبکر" حرکت کرد و به نزدیکی گروه مزبور که در وسط دره ای جای داشتند رسید. آنها از اطراف درّه، حمله کردند و چند تن از مسلمانان را به شهادت رسانده و بقیه را فراری دادند.۲) رسول خدا این بار "عمر" را فرستاد و اعراب مزبور این مرتبه نیز کمین کرده و چون "عمر" با لشکریان از دره سرازیر شدند او را نیز فراری دادند.۳) "عمرو بن عاص" گفت: مرا به این جنگ بفرست پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) او را فرستاد او نیز نتوانست.۴) پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) چند روز صبر کرد و سپس امیرالمؤمنین (علیه السّلام) را طلبید در حق او دعا کرد و ابوبکر و عمر و عمرو بن عاص را نیز همراه او فرستاد.امیرالمؤمنین (علیه السّلام) برای غافلگیری دشمن شب ها راه می پیمود. خود را به دهانه آن درّه رسانید به همراهان دستور داد دهان اسبان را ببندند و آنها را در جایی متوقف کرد، بدین ترتیب امیرالمؤمنین (علیه السّلام) دستور حمله داد و از هر سو به دشمن حمله کردند و بر آنها پیروز شدند، و در این باره سوره "العادیات" نازل گردید.
wikifeqh: سریه_ذات_السلاسل
[ویکی اهل البیت] پس از جنگ موته، در سال هشتم هجری به سوی ذات السلاسل اعزام شد. گفته شده این منطقه در نواحی تبوک و در حدود شامات بوده است. حمله مزبور برای دفع حمله قبیله قضاعه و بلیّ بوده است.گفته شده که سوره عادیات در وصف دلاوری های امیرالمؤمنین در این سریه نازل شده است.
سلاسل نام چاهی است. چنان که در مناقب ابن شهر آشوب نیز این معنا بیان شده است. برخی گفته اند از این جهت این سریه را ذات السلاسل خوانده اند که برخی از سپاهیان دشمن هم چون زنجیر به برخی دیگر بسته شده بودند.
در تفسیر مجمع البیان نیز نزول سوره را درباره «غزوه ذات السلاسل» از امام- صادق- علیه السلام- روایت کرده است و می گوید که: در حدیثی طولانی امام صادق گفت: این غزوه را بدان جهت «ذات السلاسل» گفته اند که: علی از دشمنان اسیر گرفت و کشت و اسیرانشان را چنان شانه بست که گوئی: به زنجیرها (سلاسل) بسته شده اند، و چون این سوره نازل شد، رسول خدا در نماز صبح آن را تلاوت کرد و اصحاب پرسیدند که این سوره را نمی شناسیم، پس گفت: خدا علی را بر دشمنان ظفر داد و جبرئیل بشارت آن را برای من آورد، و چون چند روزی گذشت، علی- علیه السلام- با غنیمتها و اسیران وارد مدینه شد.
شیخ مفید گوید: این سریه را ذات السلاسل نامیده اند زیرا افراد بسیاری از دشمن به اسارت گرفته شد و تعدادی از آن ها نیز به قتل رسیدند و اسرای آنان را با ریسمان هایی به یکدیگر بستند به طوری که گویی آنان در زنجیر بسته بودند.
شیخ مفید در ارشاد برای این سریه دو تاریخ ذکر کرده است:
به هر ترتیب نمی توان احتمال داد که این غزوه در میان غزوه بنی قریظه و غزوه بنی مصطلق که هر دو در سال پنجم هجری به وقوع پیوسته، روی داده است. زیرا در این غزوه از عمرو بن عاص یاد شده و حال آن که این مرد در صفر سال هشتم هجری و یا بنابر قولی در جریان صلح حدیبیه در سال ششم هجرت و یا بنابر قول دیگر در جنگ خیبر که در سال هفتم هجری روی داده به اسلام گرویده است.
در تفسیر قمی آمده است که عده از اهالی بادی یابس دور هم جمع شدند هم قسم شدند تا یا رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) را بکشند یا امیرالمؤمنین را .در سایر نقل ها نیز از قبایل قضاعه و عاملة و لخم و جذام یاد شده. در بحار نیز از قبیله بنی سلیم یاد شده است..ولی آنچه مسلم است این است که عده ای از اعراب برای ضربه زدن به اسلام با هم پیمان بسته تا یک حمله غافلگیرانه انجام دهند.
مرد عربی نزد پیغمبر آمد و پیش روی آن حضرت زانو زده نشست و عرض کرد: آمده ام تا تو را نصیحتی کنم. حضرت پرسید: نصیحتت چیست؟ عرض کرد: گروهی از عرب در وادی رمل اجتماع کرده و می خواهند به شما در مدینه شبیخون بزنند و سپس خصوصیات آن ها را برای پیغمبر بیان داشت.
سلاسل نام چاهی است. چنان که در مناقب ابن شهر آشوب نیز این معنا بیان شده است. برخی گفته اند از این جهت این سریه را ذات السلاسل خوانده اند که برخی از سپاهیان دشمن هم چون زنجیر به برخی دیگر بسته شده بودند.
در تفسیر مجمع البیان نیز نزول سوره را درباره «غزوه ذات السلاسل» از امام- صادق- علیه السلام- روایت کرده است و می گوید که: در حدیثی طولانی امام صادق گفت: این غزوه را بدان جهت «ذات السلاسل» گفته اند که: علی از دشمنان اسیر گرفت و کشت و اسیرانشان را چنان شانه بست که گوئی: به زنجیرها (سلاسل) بسته شده اند، و چون این سوره نازل شد، رسول خدا در نماز صبح آن را تلاوت کرد و اصحاب پرسیدند که این سوره را نمی شناسیم، پس گفت: خدا علی را بر دشمنان ظفر داد و جبرئیل بشارت آن را برای من آورد، و چون چند روزی گذشت، علی- علیه السلام- با غنیمتها و اسیران وارد مدینه شد.
شیخ مفید گوید: این سریه را ذات السلاسل نامیده اند زیرا افراد بسیاری از دشمن به اسارت گرفته شد و تعدادی از آن ها نیز به قتل رسیدند و اسرای آنان را با ریسمان هایی به یکدیگر بستند به طوری که گویی آنان در زنجیر بسته بودند.
شیخ مفید در ارشاد برای این سریه دو تاریخ ذکر کرده است:
به هر ترتیب نمی توان احتمال داد که این غزوه در میان غزوه بنی قریظه و غزوه بنی مصطلق که هر دو در سال پنجم هجری به وقوع پیوسته، روی داده است. زیرا در این غزوه از عمرو بن عاص یاد شده و حال آن که این مرد در صفر سال هشتم هجری و یا بنابر قولی در جریان صلح حدیبیه در سال ششم هجرت و یا بنابر قول دیگر در جنگ خیبر که در سال هفتم هجری روی داده به اسلام گرویده است.
در تفسیر قمی آمده است که عده از اهالی بادی یابس دور هم جمع شدند هم قسم شدند تا یا رسول خدا(صل الله علیه و آله و سلم) را بکشند یا امیرالمؤمنین را .در سایر نقل ها نیز از قبایل قضاعه و عاملة و لخم و جذام یاد شده. در بحار نیز از قبیله بنی سلیم یاد شده است..ولی آنچه مسلم است این است که عده ای از اعراب برای ضربه زدن به اسلام با هم پیمان بسته تا یک حمله غافلگیرانه انجام دهند.
مرد عربی نزد پیغمبر آمد و پیش روی آن حضرت زانو زده نشست و عرض کرد: آمده ام تا تو را نصیحتی کنم. حضرت پرسید: نصیحتت چیست؟ عرض کرد: گروهی از عرب در وادی رمل اجتماع کرده و می خواهند به شما در مدینه شبیخون بزنند و سپس خصوصیات آن ها را برای پیغمبر بیان داشت.
wikiahlb: سریه_ذات_السلاسل