سردار

/sardAr/

مترادف سردار: اسپهبد، امیرالجیش، باشلیق، باشی، پیشوا، رئیس، ژنرال، سالار، سپاهبد، سرخیل، سردسته، سرور، فرمانده

متضاد سردار: سرباز

معنی انگلیسی:
commander of an army, [old title] commander of an army, lidded, warlord

فرهنگ اسم ها

اسم: سردار (پسر) (فارسی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: sardār) (فارسی: سردار) (انگلیسی: sardar)
معنی: فرمانده یک گروه نظامی، پیشوا، رهبر، ( در نظام ) فرمانده یک گروه یا یک دسته ی نظامی، عنوانی احترام آمیز درباره ی صاحب منصبان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی انتظامی، که دارای درجه ای بالاتر از سرهنگی هستند، سرور، ( به مجاز )
برچسب ها: اسم، اسم با س، اسم پسر، اسم فارسی، اسم تاریخی و کهن

لغت نامه دهخدا

سردار. [ س َ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) در پهلوی «سردهار» ( قائد، پیشوا، رئیس )، از: سر ( رأس ، ریاست ) + دار ( از داشتن ). قیاس کنید با سالار، سروان ، ساروان. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ). بمنزله سر است در پیکر و تن و سپاه به عربی مقدمه گویند و او پیشروهمه سپاه است و لشکر. رئیس. ( زمخشری ) : سردار و امیر ایشان نورالدوله سالاربن بختیار بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ). امروز بحمداﷲ و المنه به اقبال این دو سردار کامکار و دو پادشاه فرمان روا. ( ترجمه تاریخ یمینی ). || پادشاه. || خداوند. ( آنندراج ) ( شرفنامه ). پیشوا. صاحب :
سردارتاجداران هست آفتاب و دریا
نیلوفرم که بی او نیل و فری ندارم.
خاقانی.
ای قبله انصار دین سردار حق سردار دین
آب از پی گلزار دین از روی دنیا ریخته.
خاقانی.
رزاق نه کآسمان ارزاق
سردار و سریردار آفاق.
نظامی.
سردار خاندان حسین و حسن که هست
روز عدوش تیره تر از دخمه یزید.
سیف اسفرنگ.
دیباچه مروت و دیوان معرفت
لشکرکش فتوت و سردار اتقیا.
سعدی.
|| آنکه در دنبال تمام سپاه برای حراست تمام مردم آید او را دمدار گویند. بعربی اول را مقدمه و آخر را ساقه گویند. ( انجمن آرای ناصری ).

سردار. [ س ِ ] ( اِ مرکب ) نام سرخدار است در فومن. ( جنگل شناسی ص 256 ). رجوع به سرخدار شود.

سردار. [ س َ ] ( اِخ ) متخلص به یغما. مجموعه وی بنام سرداریه ساخته و معروف شده است. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 1 ص 217 و 219 و یغمای جندقی شود.

فرهنگ فارسی

سالار، فرمانده سپاه، رئیس بزرگ، دسته، گروه
( صفت ) ۱ - فرمانده قشون سالار . ۲ - رئیس سر سرور . ۳ - رئیس ایل . ۴ - مالک .
متخلص به یغما. مجموعه وی بنام سرداریه ساخته و معروف شده است .

فرهنگ معین

(سَ ) [ په . ] (ص فا. ) فرمانده قشون ، سالار.

فرهنگ عمید

۱. (نظامی ) سالار، فرماندهِ سپاه.
۲. [مجاز] رئیس و بزرگ دسته یا طایفه.

گویش مازنی

/sor daar/ درخت سرو – سرخ دار با نام علمی baccata tahas & گاو پرشیر

واژه نامه بختیاریکا

دوتیرک بالا وپایین تمدار؛ بُن زم
سَره سوارُو

دانشنامه عمومی

سردار (سرده). سردار ( نام علمی: Cephalaria ) نام یک سرده از تیره آقطیان است.
عکس سردار (سرده)

سردار (فیلم ۲۰۲۲). سردار ( انگلیسی: Sardar ) فیلم جاسوسی اکشن هندی تامیل - زبان، محصول سال ۲۰۲۲ است که نویسندگی و کارگردانی آن را پی. اس. میتران انجام داده است و توسط لاکشمن کومار تحت نشان تولید پرنس پیکچرز ساخته شد. [ ۴] بازیگران اصلی فیلم کارتی در دو نقش جداگانه به همراه راجیشا ویجایان، راشی خانا، چانکی پاندی، لیلا، ریتویک، مونیشکانت، اویناش، یوگی ستو و بالاجی ساکتیول در نقش های کلیدی هستند. [ ۵] [ ۶]
فیلمبرداری اصلی در ماه آوریل ۲۰۲۱ شروع شد و در مناطقی از چنای، بمبئی، میسور، آذربایجان و گرجستان فیلمبرداری صورت گرفت. این فیلم در روز ۲۱ اکتبر ۲۰۲۲، پیش از آغاز جشن چند روزه دیوالی اکران گردید و نظرات بسیار مثبت منتقدان و بینندگان را در پی داشت. فیلم سردار در سراسر جهان، فروشی بیش از ۱۰۳٫۵ کرور روپیه ( ۱۳ میلیون دلار آمریکا ) را بدست آورد که باعث شد به یکی از پرفروش ترین فیلمهای تامیل در سال ۲۰۲۲ تبدیل شود. [ ۷] [ ۸] ادامه و قسمت دوم این فیلم با بازیگران اصلی این فیلم در حال ساخت است.
عکس سردار (فیلم ۲۰۲۲)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

گیاهان متعلّق به جنس Cephalaria از تیرۀ خواجه باشی. این گیاهان، همگی علفی، یک ساله و فصلی، و یا چندساله، دارای اندام های هواییِ اغلب کرکدار، برگ های ساده یا مرکب شانه ای، کپه های کروی و گل های زرد، آبی و یا بنفش اند. گل آذین در این گیاهان سرمانند است و نام این جنس نیز از شکل گل آذین آن ها منشأ گرفته است. از این جنس دوازده گونه در نقاط مختلف ایران می روید.

مترادف ها

commander-in-chief (اسم)
فرمانده، خیل باش، سپهبد، سردار

headed (صفت)
نوک دار، سردار، رسیده

پیشنهاد کاربران

منبع . عکس فرهنگ عمید
سردار
سردار واژه ای ترکی است. دوست عزیز که گفته برای شاهزادگان، اشرف زادگان و فرماندهان استفاده میشده. در طول هزار سال گذشته ی ایران شاهزادگاه فارس بودن یا ترک ؟ دنبال چی هستید شما ها واقعا ؟ واقعا که نظامی گنجه ای خوب میدونست گفت ترک نیستی هندوی غارتگر هستی
سردار واژه ای فارسی و عنوانیست که برای شاهزادگان، اشرف زادگان و فرماندهان استفاده می شد. این عنوان در فارسی معادل امیر در عربی است. عنوان سردار به صورت تاریخی در ایران، میان رودان ( عراق و سوریه ) ، آسیای جنوبی ( هند، پاکستان و نپال ) ، قفقاز، آسیای مرکزی، بالکان و مصر به کار می رفته است.
سردار
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/سردار_(عنوان)
واژه سردار
معادل ابجد 465
تعداد حروف 5
تلفظ sardār
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: sarδār]
مختصات ( سَ ) [ په . ] ( ص فا. )
آواشناسی sardAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
واژه سردار. [ س َ ] ( نف مرکب ، اِ مرکب ) در پهلوی �سردهار� ( قائد، پیشوا، رئیس ) ، از: سر ( رأس ، ریاست ) دار ( از داشتن ) . قیاس کنید با سالار، سروان ، ساروان. ( حاشیه برهان قاطع چ معین ) . بمنزله سر است در پیکر و تن و سپاه به عربی مقدمه گویند و او پیشروهمه سپاه است و لشکر. رئیس. ( زمخشری ) : سردار و امیر ایشان نورالدوله سالاربن بختیار بود. ( ترجمه تاریخ یمینی ) . امروز بحمداﷲ و المنه به اقبال این دو سردار کامکار و دو پادشاه فرمان روا. ( ترجمه تاریخ یمینی ) . || پادشاه. || خداوند. ( آنندراج ) ( شرفنامه ) . پیشوا. صاحب :
سردارتاجداران هست آفتاب و دریا
نیلوفرم که بی او نیل و فری ندارم.
خاقانی.
ای قبله انصار دین سردار حق سردار دین
آب از پی گلزار دین از روی دنیا ریخته.
خاقانی.
رزاق نه کآسمان ارزاق
سردار و سریردار آفاق.
نظامی.
سردار خاندان حسین و حسن که هست
روز عدوش تیره تر از دخمه یزید.
سیف اسفرنگ.
دیباچه مروت و دیوان معرفت
لشکرکش فتوت و سردار اتقیا.
سعدی.
|| آنکه در دنبال تمام سپاه برای حراست تمام مردم آید او را دمدار گویند. بعربی اول را مقدمه و آخر را ساقه گویند. ( انجمن آرای ناصری ) .
سردار. [ س ِ ] ( اِ مرکب ) نام سرخدار است در فومن. ( جنگل شناسی ص 256 ) . رجوع به سرخدار شود.
سردار. [ س َ ] ( اِخ ) متخلص به یغما. مجموعه وی بنام سرداریه ساخته و معروف شده است. رجوع به تاریخ ادبیات ادوارد براون ج 1 ص 217 و 219 و یغمای جندقی شود.
منابع ها.
لغت نامه دهخدا
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
فرهنگ واژه های اوستا
ریشه شناسی واژگان شیرین ایرانی
فرهنگ فارسی به پهلوی
فرهنگنامه کوچک پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
فرهنگ ریشه شناختی زبان فارسی
🔸 مرور پاسخ به یک فرضیه منسوخ: اشکانیان ترک تبار بودند ؟
در قرن ۱۹ و ابتدای ۲۰ در دوره ای که بیشتر متون و منابع هنوز ترجمه نشده بودند ، کتیبه های اشکانی کشف نشده بودند حتی متون ایرانی درباره اشکانیان به صورت مدون در نیامده بودند، راولینسون ادعا کرد اشکانیان ترک تبار هایی از شمال چین و مغولستان بودند که با فتح منطقه ایرانی پارت زبان پارتی را پذیرفتند و ایرانیزه شدند. ادعای او هیچگاه جدی گرفته نشد اما نقش پررنگی برای ناسیونالیست های ترک بازی کرد. امروز این افسانه باورنکردنی میان آنها به طور گسترده پذیرفته شده. پروفسور یانگ در این مقاله یاد آوری می کند که راولینسون اساسا ادعا های غلطی کرد که هیچ مدرکی نداشتند و استدلالی مطرح نکرد. برای مثال اقوامی که راولینسون آنها را ترک خواند از اقوام ایران شرقی بودند که زبان آنها به لطف متون ختنی به خوبی شناخته شده است. زبان پارتی یک زبان ایرانی غربی و تاحدودی قابل فهم برای فارسی کنونی است.
شکی نیست که این فرضیه ترک بودنشان منسوخ شده و امروزه خنده دار است.
📚✍️ منبع :
University of Amsterdam
HATRA AND THE PARTHIAN COMMONWEALTH
Albert de Jong
@ARSACID_CHRONICLE 🏹

سردارسردارسردارسردار
زبان پارسی چگونه و چرا به وجود آمد؟
علت وجود زبان و گویش های مختلف در ایران چیست
زبان فارسی که امروز ما با آن صحبت می کنیم چه گونه به وجود آمده و زبان امروز ما تا چه حد به اجداد هخامنشی ، اشکانی و ساسانی مان شبهت داشته است
...
[مشاهده متن کامل]

ریشه ی زبانی شبه قاره هند تمام ایران از آسیای میانه تا آسیای صغیر تا خاورمیانه باستان زبان آریایی بوده این توسط اروپاییان تحریف شده به زبان هندی اروپایی تبدیل شد دلیل این تغییر سیاست های اروپا و غرب در راستای ایران زدایی از فرهنگ جهان بود زبان آریایی زبان فرهنگ مشترک فلات تمام ایران باستان بود داریوش بزرگ بند بیستم ستون کتیبه بیستون می گویند بخواست اهورا مزدا این خط میخی است خطی که به دستور من ساخته شده است این متن را به خط و زبان آریایی بر روی لوح ها و چرم نوشته و به نقاط کشور فرستادم لذا ریشه ی زبانه فلات ایران ماورای آن از هند باستان تا آناتولی زبان آریایی نام داشت این زبان از گویش ها و لهجه های گوناگون تشکیل شده بود و مردمان هر منطقه با گویش محلی خود به آن تکلم می کردند اما اصل بن و آن را همه ی ایرانیان متوجه می شدند مثل امروز که لر گیلکی و مشهدی و غیر که گویش های از زبان فارسی هستند در آن روزگار هم ترین گویش اوستایی سغدی بلخی خوارزمی پارتی سکایی پارسی ومادی بودند زمانی که هخامنشیان همه ی فلات آریایی نشین ایران از مرز هند تا لیدی غربی ترین نقطه ی آناتولی را متحد و کشور ایران را بنیان گذاری کردند بدلیل آن که هخامنشیان از منطقه پارس بودند گویش پارسی از زبان آریایی به عنوان زبان درباری و رسمی به کل فرمانروایی ایران گسترش پیدا کرد به عنوان مثال هنگامی که یک نفر از اهالی خوارزم با فردی از فردی از شهر هگمتانه گفتگو می کرد زبان فرد اول گویش خوارزمی از زبان آریایی و زبان فرد دوم گویش مادی از زبان آریایی بود اما برای آن که به درک متقابل گفتگو برسند از زبان پارسی که در اصل گویش پارسی از زبان آریایی بود به عنوان زبان مشترک استفاده می کردند و در همه ی این مثال ها هر سه گویش ریشه در زبان آریایی داشتند که کلیت مردم فلات ایران آن را متوجه می شدند پس از سقوط هخامنشیان مدتی ایران تحت حکومت بیگانگانی هدایت شد که موسوم بودند به سلوکیان اما دو برادر از ایالت پارت ( ارشک و تیرداد ) قیام کرده ودر شرق ایران حکومتی ایرانی برپا ساختند بعدها در زمان پادشاهی مهرداد این حکومت توانست تمام فلات ایران را فتح و از زیریوغ بیگانگان خارج سازد این حکومت بعد ها به نام اشکانیان نامیده شده اشکانیان به گویش پارتی از زبان آریایی صحبت می کردند بنابرین در آن زمان زبان پارتی به جای زبان پارسی که زبان مرسوم به دوره هخامنشی بود به عنوان زبان درباری و رسمی مشترک در سراسر ایران مورد استفاده قرار گرفت برای درک بهتر موضوع بایستی در این جا یک توقف کوتاه کنیم
به ریشه ی واژه ی پارت به پردازیم اصل نام این قوم در دوران باستان پَرثَو بود است به زبان این قوم پرثو و بعد تر پرثوی می گفتند بعد ها طی روند تلسیف زبان این واژه پرتوی نهایتاً به پهلوی تغییر شکل پیدا کرد بنابرین زبان پهلوی در اصل تلطیف شده ی همان زبان پارتی است
امروز گویش های گیلکی مازنی تاتی تالشی و بلوچ و کردی بازمانده مستقیم از زبان پهلوی اشکانی یا پهلوی پارتی هستند زبان پارتی به دلیل طولانی بودن حکومت دودمان اشکانی بر ارمنستان تاثیر بسیار زیادی روی زبان ارمنی گذاشت و بخش بزرگی فرهنگ واژگان این زبان را واژه های پارتی تشکیل می دهند زبان ارمنی تا به امروز تعداد زیادی واژهای پارتی را دل خود محفوظ نگه داشته است زبان پهلوی تا نزدیکی های سده چهارم و ششم هجری زنده بوده و سپس آرام آرام رو به خاموشی نهاد واپسین نوشته های پهلوی نیز نوشته های مانوی هستند که به حدود سده نهم باز می گردند بعد از انقراض اشکانیان و روی کار آمدن ساسانیان بنا بر آنکه ساسانیان نیز همچون هخامنشیان برآمده از ایالت پارس بودند بر دیگر زبان پارسی جایگاه زبان درباری و رسمی ایران زمین قرار گرفت اما جامعه ایران در این زمان با جامعه ایرانی که در هفت سد هزار سال قبل تحت حکومت هخامنشیان بسیار متفاوت بود اشکانیان ۵۰۰ سال در ایران حکومت کرده بودند و زبان پارتی یا پهلوی کاملا در ایران جا افتاده بود لذا باز گشت به زبان پارسی باستان امری محال قلمداد می شد در نتیجه آن شد که در دوران حکومت ساسانیان زبان پارسی با زبان پارتی تلفیق گردید و با همان نام پهلوی مورد استفاده قرار گرفت به زبان ساده زبان پهلوی دور اشکانیان همان گویش پارتی از زبان آریایی است اما زبان پهلوی دوره ساسانی تلفیقی از دو گویش پارسی و پارتی بود امروز درمیان زبان شناسان مورخان به زبان پهلوی دوران اشکانیان و ساسانیان پارسی میانه نیز گفت می شود که در مقابل پارسی باستان دوران هخامنشی استفاده می گردد از جمله آثاری که از پارسی میانه به جا مانده است دو دسته اند آثار کتیبه ی و آثار کتابی از آثار مهم عصر ساسانی به زبان پارسی میانه که به دست ما رسیده نیز می تواند کتاب کارنامه اردشیر بابکان و شاپورگان مانی اشاره کرد به جز کتاب ها سنگ نوشته های پراکنده نیز از پارسی میانه در منطقه گوناگون سرزمین پهناور ایران قدیم به جا ی مانده است این کتیبه ها بیشتر در پارس کرمانشاه کردستان و عراق آذربایجان و حمص سوریه واقع شده اند گویش های لری و لارستانی یزدی شیرازی سمنانی مشهدی و تاجیکی افغانی یا پشتو بازمانده مستقیم از زبان پهلوی ساسانی یا همان پارسی میانه می باشند پس از هجوم گسترده اعراب خاندان ساسانی، درباریان و بزرگان کشور که در پایتخت در ایران تیسفون نزدیک بغداد امروز زندگی می کردند برای اجتناب از کشته شدن به دست اعراب به سمت شرق ایران گریختند این ها زبان پهلوی درباری را با خود به سمت خراسان و سیستان دیگر مناطقی امروز بانام کشور های افغانستان و تاجیکستان می شناسیم بردند زبان عربی تا دو قرن در ایران زبان رسمی بود پس از آن توسط بازماندگان همین نسل فراری از غرب به شرق فلات ایران بار دیگر زبان فارسی احیاشد و از آن جای که افراد مهاجر به شرق اکثراً درباریان دستگاه ساسانی بودند زبان پارسی در شرق ایران به نام دری مشهور شد که ریشه در واژه ی درباری دارد در غرب این نیز کمی بعد ازجنبش های فرهنگی و ادبی در شرق بازگشت به فرهنگ آبای اجدادی ملی آغاز شد ولی زبان پارسی احیاشد در غرب فلات ایران به شدت تحت تاثیر زبان عربی قرار گرفت از همین رو
دچار تغییراتی در تلفظ واژگان گردیداین این تغییرات باعث شد تا فصل جدیدی در زبان پارسی آغاز شود وزبان شناسان زبان پارسی مورد استفاده در ادوار اسلامی را
زبان فارسی نو نام گذاری کردند پارسی نو یا فارسی تا به امروز به صورت قدرتمند حیات خود ادامه داده و ما از آن بهره مند هستیم. در ادامه به زبان های پارسی میانه و پارسی باستان اشاره شده است، تاریخچه و سیر تحول زبان در ایران به صورت خلاصه از این قرار است
۱_زبان آریایی
۲_زبان پارسی باستان یا ( هخامنشی )
۳_زبان پارتی یا ( پهلوی اشکانی )
۴_زبان پارسی میانه یا ( پهلوی ساسانی )
۵_زبان پارسی دری
۶_زبان پارسی نو یا ( فارسی )
بنابراین زبانی که من و شما امروز مشغول استفاده از آن هستیم زبانی اصیل و ریشه دار است به طی شش هزار سال نسل به نسل به پیش آمده و همچون میراث گرانبها به دست ما رسیده است زبان شناسان و ادیبان اروپایی نشستی ۱۸۷۲ میلادی در برلین تشکیل چهار زبان فارسی لاتین یونانی سانسکریت را به عنوان زبان های کلاسیک جهان معرفی کردند این عنوان به زبانی تعلق می گیرد که باستانی دارای از ادبیات پرباری باشد و در آخرین هزاره به وجود آمدنش
دچار دگرگونی های اندکی شده باشد
منابع ها تاریخ زبان فارسی پرویز خانلری
تاریخ ادبیات ایران و قلمرو زبان فارسی سید مهدی زرقانی
تاریخ تحلیلی زبان فارسی حمیرا زمردی
زبان و ادبیات پهلوی فارسی میانه جهانگیرتاوادیا

سالار یک گروه از تورکی اغوز است که از چین تا بالکان پراکنده هستند .
زبان سالاری سرچ کنید . سالار از ریشه سالماق به معنی برانداختن است .
در مورد ساکا ها که بخشی از اونها همچنان در ایالت ساکا فدراسیون روسیه هستند باید بگم با توجه به شاهنامه تورج در بین ساکاها بالا میاد که تورانی هستند . ساکا مخفف ساغ کایا هست .
...
[مشاهده متن کامل]

قاش کایا قشقایی
و سول کایا عثمانلی رو تشکیل دادند .
یعنی ساکا ها یک بخش از ایل کایا هستند که در نقاط زیادی از کشور اسامی باقی است از اسم ساکا … مثل ساکاستان
سنگسر . . سگستان … که در واقع تحریف شدند .
دوستان زبان ساسانی ها سریانی است .
ما زبان دری داریم .
یعنی ساخت دربار …
محل کار شعرا … زبانی که هزار سال در هند به عنوان زبان میانجی قرار دادیم

سردار= سر دار
معنا:
دارنده سر ، پیشوا ، جان بر کف ، سر بر دار
دار همان چوبه دار و متاسفانه چوبه اعدام میباشد.
ژن شنا سی
قوم که بعضی متاسفانه این قوم صد صد ایرانی غیر ایرانی می داند.
قوم سکاها
براساس پژوهش های ژنتیکی صورت گرفته بر اسکلت های باقی مانده از سکاها در منطقه سیبری، کشور روسیه، هاپلوگروپ بخش عمده مردان سکایی متعلق به هاپلوگروپ R1a - z93 است، که این هاپلوگروپ عموما در مردمان هندواروپایی رایج بوده و طی مهاجرت آریایی ها پخش شده است. این هاپلوگروپ بیشتر در نواحی شرقی ایران رایج است.
...
[مشاهده متن کامل]

منبع. https://indo - european. eu/2019/04/scytho - siberians - of - aldy - bel - and - sagly - of - haplogroup - r1a - z93 - q1b - l54 - and - n/

اشکانیان در حدود ۴۷۰ سال حکومت کردند و ایران در دوره حاکمیت آن ها به اقتدار سیاسی و اقتصادی دست یافت.
اشکانیان جزو گروه های آریایی بودند که به ایران مهاجرت کردند و در شرق ایران ساکن شدند. آن ها مردمی جنگجو از قبیله پرنی بودند که در حدود ۵۰۰ سال یعنی پنج سده، امپراتوری مقتدری را در فلات ایران اداره کردند. این قبایل در ابتدا به صورت چادرنشین در اطراف رود جیحون تا کرانه های دریای خزر و دریاچه آرال می زیستند. پرنی ها در حدود ۲۵۰ پیش از میلاد به سرپرستی ارشک، به منطقه پارت نفوذ کردند و در آنجا اقتدار یافتند.
...
[مشاهده متن کامل]

مختصری از تاریخ سلسله اشکانی
قوم پارت که از اقوام آریایی بودند، در تیراندازی و سوارکاری شهرت زیادی داشتند. آن ها هنگام حمله اسکندر، در کنار هخامنشیان جنگیدند. بعد از سقوط هخامنشیان، قلمرو پارت نیز به تصرف اسکندر درآمد و یکی از پارت ها به نام آمی ناسپ، از سوی اسکندر به فرمانروایی تعیین شد.
وقتی سلوکی ها درگیر جنگ های خانگی شدند، پرنی ها نیز مانند دیگر شهرها، از زیر سلطه سلوکیان بیرون آمدند و تحت فرماندهی ارشک، دولت کوچکی را تشکیل دادند. ارشک در حدود سال ۲۵۰ پ. م، ارشک و پیروان پارنی اش، شهر قوچان را که نزدیک دره اترک قرار داشت، تصرف کردند. چند سال بعد، حدود ۲۴۷ پ. م، اشک در شهر آساک، شهری که خود تأسیس کرده بود، تاجگذاری کرد که تاجگذاری وی در آساک به عنوان آغاز سلسله اشکانی است. و این تاریخ به عنوان مبدا تاریخ اشکانیان در تقویم آن ها، قرار گرفت. ارشک هیرکانیه ( گرگان ) و کومی سین ( قومس ) را تصرف کرد و بر قلمرو اشکانیان افزود و سلوکی ها را که گرفتار تصرفات غربی خود بودند، از منطقه شرق بیرون کرد و حکومتی بزرگ را بنیان گذاشت.
سال ۲۴۷ پیش از میلاد با تاج گذاری ارشک، مبدا تاریخی اشکانیان شد
بعد از قتل ارشک، برادرش تیرداد در ۲۱۷ - ۲۴۸ پیش از میلاد به تخت سلطنت اشکانیان نشست. بعد از او، اردوان اول، فری پایت و فرهاد اول اشکانی، به ترتیب به سلطنت رسیدند و بر وسعت امپراتوری افزودند. در این دوره ها به جز اندکی افزایش قلمرو، اتفاق قابل ذکری رخ نداد.
مهرداد اول اشکانی از پادشاهان مقتدر این سلسله است. او در فاصله سال های ۱۳۹ - ۱۷۱ پیش از میلاد حکومت می کرد. مهرداد اول با درایت و حسن تدبیر، ایران را به یکی از امپراتوری های بزرگ جهان تبدیل کرد. از اقدامات مهم مهرداد اول، تصرف باختر، ماد، الیمایی، خاراسن، پارس و بابل بود. او همچنین دمتریوس دوم، فرمانروای سلوکی را شکست داد و دست سلوکیان را از ایران کوتاه کرد.
بعد از درگذشت مهرداد، پسرش فرهاد دوم به پادشاهی رسید. او از سال ۱۲۸ - ۱۳۹ پیش از میلاد، حکومت کرد در دوره فرمانروایی او، بار دیگر سلوکیان به فرماندهی آنتیوخوس هفتم، تلاش کردند تا استیلای خود را بر قلمرو اشکانیان تجدید کنند؛ اما با شکست سختی که در بین النهرین به آن ها وارد شد، آنتیوخوس به قتل رسید و نفوذ سلوکیان برای همیشه بر ایران، برچیده شد. فرهاد به دست مزدورانی که از سکاها برای سپاه خود آورده بود، کشته شد. گزارش های دیگر، علت مرگ فرهاد دوم را خیانت سربازان مزدور یونانی می دانند که به خدمت او در آمده بودند. بعد از فرهاد دوم، عمویش به نام اردوان اول جانشین او شد و او در جنگ با سکاها مجروح و کشته شد.
بعد از اردوان اول، پسرش مهرداد دوم که از سال ۸۷ - ۱۲۴ پیش از میلاد حکومت کرد، به سلطنت رسید. او سکاها را شکست داد و سرزمین های شرق را به اطاعت خود درآورد و نفوذ خود را بر ارمنستان و آسیای صغیر گسترش داد و با روم روابط سیاسی برقرار کرد. دوره فرمانروایی این پادشاه، دوران انسجام سیاسی، مجد و عظمت ایران زمین بود.
تاریخ اشکانیان بعد از مهرداد دوم، با ابهام روبه رو است و اسناد و مدارک مربوط به این دوره بسیار کم هستند. به نظر می رسد چندین پادشاه به حکومت رسیده اند و سپس نوبت به فرهاد سوم رسیده است. در دوره فرهاد سوم، میان ایران و ارمنستان درگیری هایی ایجاد شد که در نتیجه آن ها رومی ها به میانجی گری و سوءاستفاده از موقعیت ایران پرداختند.
در زمان ارد، بین ایران و روم جنگ در گرفت و روم با رشادت سورنا سردار ایرانی، شکست خورد
بعد از مهرداد دوم، برادرش مهرداد سوم به حکومت رسید؛ اما خیلی زود برکنار و کشته شد و جای او را برادرش ارد گرفت. از حوادث مهم دوره پادشاهی ارد، می توان به جنگ حران اشاره کرد. در این جنگ سرداران رومی به فرماندهی کراسوس، از طریق بین النهرین به ایران حمله کردند و با رشادت های سورنا، سردار اشکانی، مواجه شدند و شکست خوردند. کراسوس به قتل رسید و سوریه، فینیقیه و آسیای صغیر به زیر نفوذ ایران رفت. بعد از آن، پاکر شاه شد و با سپاهی بزرگ وارد سوریه شد و آن را به تصرف خود درآورد؛ اما خیلی زود در جنگ کشته شد و سپاه او عقب نشینی کرد.
فرهاد چهارم یکی از شاهان مشهور اشکانی بود که از سال ۴۰ پیش از میلاد تا سال سوم بعد از میلاد، بر تخت سلطنت اشکانیان نشست. او در آغاز حکومت، برادران و گروهی از سران کشور خود را به قتل رساند تا بعد از آن، کسی مدعی سلطنت نباشد. مارک آنتوان، سردار روم، طی حمله به ایران شکست خورد. فرهاد چهارم به وسیله زن خود مسموم شد و به قتل رسید. بعد از آن، پسرش، فرهاد پنجم شاه شد. رومی ها در دوره این پادشاه، به توسعه نفوذ سیاسی خود در ارمنستان پرداختند. فرهاد پنجم به دلیل نارضایتی بزرگان اشکانی از سلطنت برکنار و کشته شد و ارد سوم شاه شد. او مدت زیادی حکومت نکرد و به دلیل بدرفتاری با مردم، کشته شد.
اردوان دوم، فرمانروای آتروپاتن را به جای او به حکومت منصوب کرد. او پسر خود ونن را فرمانروای ارمنستان کرد و این بهانه ای شد تا رومی ها علیه او دست به اقدام بزنند و ارمنستان را به جدایی از ایران تحریک کنند. به دلیل بی کفایتی اردوان دوم، آشفتگی در کشور بالا گرفت و سران مملکت شورش کردند. بدین ترتیب، تیرداد برادرزاده فرهاد چهارم، با پشتیبانی رومی ها به تیسفون رفت و در سال ۳۶ میلادی در آنجا تاج گذاری کرد.
اوستا در دوره بلاش اول اشکانی جمع آوری شد، در این دوره خط و زبان اشکانی جایگزین خط یونانی سلوکی شد
بعد از این دوره، حدود هفت پادشاه اشکانی به طور پی درپی، به پادشاهی رسیدند؛ اما در فاصله کمی، جای خود را به دیگری می دادند. تا اینکه نوبت به بلاش اول رسید. او از سال ۷۶ تا ۸۰ میلادی حکومت کرد. از مهم ترین اتفاقات دوره پادشاهی بلاش، گردآوری و تدوین اوستا بود. بعد از درگذشت بلاش اول، پاکر دوم فرمانروا شد. در این زمان به دلیل درگیری های شاهزادگان اشکانی بر سر جانشینی، امپراتوری اشکانی رو به تضعیف رفت. در این دوره، جنگ های ایران و روم، به قدرت رسیدن کوشانیان، تسلط بر جاده ابریشم و اختلافات داخلی، سبب ضعف و انحطاط اشکانیان شد. با روی کار آمدن بلاش چهارم که از ۱۹۳ - ۱۴۷ میلادی حکومت می کرد، جنگ های ایران و روم دوباره پا گرفت. سپاه اشکانی ابتدا پیروز شد و سپس شکست خورد و مجبور شد ارمنستان و سوریه را تخلیه کند. پس از مرگ بلاش چهارم، امپراتوری او بین دو تن از پسرانش تقسیم شد.
آخرین شاه اشکانی، اردوان پنجم بود که توانست بر رومیان غلبه کند و با آن ها پیمان صلح ببندد؛ اما در جنگ با اردشیر اول ساسانی، بنیانگذار سلسله ساسانیان شکست خورد و پایتخت اشکانی را به اردشیر بابکان سپرد.
پادشاهان معروف اشکانی
مهرداد اول اشکانی
مهرداد اول فرزند فریاپت و نوه برادری ارشک اول بود. برادر بزرگ او، فرهاد اول در سال ۱۷۶ پیش از میلاد به جای پدر بر تخت سلطنت نشست. فرهاد یکم باید یکی از فرزندان خود را به عنوان جانشین انتخاب می کرد؛ اما به دلیل توانایی های برادرش مهرداد، او را به فرزندانش ترجیح داد و مهرداد را جانشین خود کرد. بعد از مرگ فرهاد یکم، مهرداد به جای او نشست. او در یک عملیات گسترده، شاه باکتریا را که در جریان جنگ های طولانی با سغدی ها و دولت هند قرار گرفته بود، شکست داد و وارد باختر شد و این منطقه را به خاک امپراتوری اشکانی ضمیمه کرد.
مهرداد یکم در سال ۱۴۶ پیش از میلاد به ماد حمله کرد و همدان را تصرف کرد. او در سال ۱۴۱ پیش از میلاد، به بابل و بین النهرین رفت و آنجا را تصرف کرد و سپس به عنوان شاهنشاه ایران، تاج گذاری کرد. سرداران اشکانی در دوره مهرداد اول اشکانی، عیلام و پارس را نیز فتح کردند. مهراد اول علاوه بر صددروازه، در شهرهای مهمی چون هگمتانه، سلوکیه، تیسفون و مهردادکرت، کاخ ها و اقامتگاه هایی بنا کرد.
مهرداد دوم اشکانی
مهرداد دوم، هشتمین شاه اشکانی بود که به لقب بزرگ نیز شهرت داشت. او از سال ۱۲۴ تا سال ۹۱ پیش از میلاد، حکومت کرد و به دلیل اقتدار در همه امور حکومت، لقب های مختلفی به او داده شد. مهرداد دوم در دوره ای حکومت را به دست گرفت که هرج و مرج تمام شاهنشاهی را فراگرفته و ایران مورد تهاجم اقوام مختلف قرار گرفته بود. مهرداد دوم با دلاوری، مناطق اشغال شده ایران را بازگرداند و مرزهای ایران را از شرق تا هیمالیا و از غرب تا میانرودان گسترش داد. در زمان پادشاهی مهرداد دوم اشکانی، ایران و روم هم مرز شدند و دولت اشکانی به قدرت بزرگ زمانه خود تبدیل شد. مهرداد دوم اوضاع داخلی ایران را سامان بخشید و اقتصاد ایران را به بهترین وجه، مدیریت کرد. در دوره او با شکوفایی اقتصادی، فقر در کشور از بین رفت و ایران یکی از بهترین دوره های خود را تجربه کرد.
فرهاد چهارم
فرهاد چهارم اشکانی از سال ۳۷ تا سال دوم پیش از میلاد بر ایران حکم رانی می کرد. او چهاردهمین شاه از سلسله اشکانی بود. پدر او از شاهی کنار رفت و شاهی را به فرهاد چهارم سپرد. فرهاد چهارم به تخت نشست و برادرانش را از بین برد و وقتی مورد سرزنش پدر قرار گرفت، او را نیز به قتل رساند. وی مدتی به وسیله تیرداد کنار گذاشته شد؛ اما بعد از مدتی دوباره قدرت را به دست گرفت. از طرف روم برای فرهاد چهارم کنیزی فرستاده شد که موزا نام داشت. موزا بعد از اندک زمانی، ملکه اول اشکانی و مادر وارث حکومت ایران شد. ملکه موزا با قدرت زیادی که گرفت، فرهاد چهارم شاه اشکانی را کشت و خود، به عنوان نائب السلطنه اداره امور کشور را به دست گرفت تا پس از رسیدن سن پسرش فرهاد پنجم به سن قانونی، حکومت را به او بسپارد.
بلاش یکم
بلاش یکم اشکانی، بیست و دومین شاه اشکانی بود. او در سال ۵۱ میلادی، بعد از مرگ پدرش، به قدرت رسید و تا سال ۷۸ میلادی سلطنت کرد. بلاش یکم در دوره زمامداری خود، مشکلات و نابسامانی های زیادی را تحمل کرد. برخی بر این گمان هستند که پادشاهی اشکانی در دوره بلاش یکم به پایان رسید. او در دوره حاکمیت خود، با مشکلات زیادی روبه رو شد و پس از او حکومت اشکانی دچار ضعف بسیار شد.
بلاش یکم به ارمنستان حمله کرد تا ارمنستان را که پیش از او در دوره اردوان سوم اشکانی به روم واگذار شده بود به ایران بازگرداند؛ اما به دلیل شورش های داخلی، بیماریهای مختلف و بلایای طبیعی با مشکل مواجهه شد و مجبور به ترک جبهه ارمنستان و بازگشت به ایران شد. از شورش هایی که در دوره بلاش اول رخ داد، می توان به شورش حاکم آدیابن اشاره کرد. علاوه بر این، قوم داهه نیز به مرزهای ایران تجاوز کردند و بلاش یکم برای مقابله با آن ها به گرگان رفت و آن ها را بیرون راند.
اردوان پنجم
اردوان پنجم اشکانی که برخی منابع تاریخی او را اردوان چهارم نیز گفته اند، آخرین شاه از خاندان اشکانی است. اردوان پنجم از سال ۲۱۶ تا ۲۲۴ پیش از میلاد شاهی کرد و با کشته شدن او، دولت اشکانی از بین رفت و ساسانیان جایگزین آن ها شدند. اردوان قیام کرد و با کنار زدن بلاش ششم و افزایش نفوذ خود، توانست حکومت را از آن خود کند؛ اما تنها پس از ۱۲ سال حکومت، در جنگ هرمزدگان، تسلیم اردشیر بابکان شد و پادشاهی ۴۷۱ ساله اشکانیان را پایان داد.
اوج قدرت سیاسی اشکانیان
اوج قدرت سیاسی اشکانیان در دوره مهرداد اول و دوم اشکانی بود. رشادت های مهرداد اول سبب شد که جاهایی از ایران که با ضعف سلوکیان، مستقل شده بودند از نو تصرف شده و به امپراتوری اشکانی ضمیمه شوند. مهرداد اول، خوزستان و بابل را نیز تصرف کرد و توانست مرزهای ایران را از سمت غرب، گسترش دهد.
مهرداد دوم بعد از رسیدن به شاهی، بر آسیای صغیر و ارمنستان غلبه کرد و با شکست ارمنستان، مرزهای حکومت اشکانی را تا نزدیک روم، پیش راند. در دوره او ایران اشکانی به اوج قدرت سیاسی و اقتصادی خود دست پیدا کرد. می توان گفت دوره مهرداد اول و دوم اشکانی، اوج قدرت سیاسی اشکانیان بود.
فرهنگ و اعتقادات اشکانیان
در دوره سلوکیه، فرهنگ هلنی بر ایران غالب شد. با روی کار آمدن اشکانیان، ابتدا آن ها خود را دوست دار فرهنگ هلنی معرفی کردند و حتی در دوره برخی شاهان اشکانی، عنوان دوستدار فرهنگ هلنی روی سکه ها ضرب شد. با گذشت زمان و روی کار آمدن بلاش اول اشکانی، این عنوان از روی سکه های اشکانی حذف شد و فرهنگ ایرانی احیا شده و به جای اصلی خود بازگشت. بلاش یکم، خط و زبان پهلوی اشکانی را جایگزین خط و زبان یونانی کرد و سکه هایی را با خط اشکانی ضرب کرد. با وجود تلاش بلاش برای بازگرداندن فرهنگ ایرانی، فرهنگ یونانی به طور کامل از بین نرفت و نشانه هایی دیده شده که مشخص می کند شاهان اشکانی از تئاترهای یونانی لذت می بردند.
در دوره اشکانی، آزادی ادیان برقرار شد و ایران، تسامح مذهبی را در پیش گرفت
اشکانیان باورهای متنوعی داشتند. در این دوره، تسامح مذهبی برقرار بود و تقریبا طرفداران هر دینی در دوره اشکانیان، به طور آزاد به زندگی خود ادامه می دادند. یهودیان و مسیحیان در این دوره کاملا آزادانه زندگی می کردند. در برخی موارد، خدایان ایرانی و یونانی مورد پرستش بودند و حتی گاهی به صورت ترکیبی اهورامزدا - زئوس مورد پرستش قرار می گرفتند. علاوه بر خدایان و الهه های مختلف و متنوع، هر شهری برای خود، خدایانی مجزا داشت که در شهرها پرستیده و عبادت می شدند.
هنر دوره اشکانی التقاطی از هنر ایران، یونان و بین النهرین بود. آثار هنری و معماری این دوره در شهرهایی چون مهردادکرت، ترکیبی از هنر ایرانی، یونانی و بین النهرین را به تصویر می کشند. آثار دوره اشکانی از هنر دوره هخامنشی نیز تاثیر گرفته است. نقش های بر جای مانده از این دوره، تصاویری از شکارهای سلطنتی را نمایش می دهند که شامل نقش برجسته و دیوارنگاری هستند.
از این دوره، ظروف کنده کاری برجای مانده که جنس آن ها از عاج است. این ظروف که در شهر نسا کشف شده اند، نقش حیوانات، الهه ها و موجودات تخیلی را نشان می دهند. این ظروف به قرن دوم پیش از میلاد می رسند. کنده کاری های روی استخوان که از این دوره مانده، از هنرهای دوره پارت است که در ساحل دریای سیاه قرار دارد.
آثار تاریخی به جای مانده از سلسله اشکانی
از دوره اشکانی آثار تاریخی زیادی برجای مانده که برخی از آن ها از بین رفته اند و تنها نشانه هایی از آن ها برجای مانده است. مهم ترین آن ها عبارت اند از:
آساک نخستین پایتخت اشکانی
براساس آنچه کتب مختلف تاریخ ثبت کرده اند، ارشک موسس سلسله اشکانی پس از غلبه بر پادشاهان سلوکی در منطقه ای به نام آساک تاج شاهی بر سر گذاشت و این سلسله را تشکیل داد. شهرهای ساخته شده در عهد اشکانی در محدوده خراسان بزرگ اختصاص داده بودم. در این راه، نسا و مرو را در حد توان معرفی کردم اما باز هم هستند شهرهایی که در عهد اشکانیان در خراسان ایجادشده و اکنون آثاری از آنان برجای است، اما آن گونه که باید و شاید مورد تحقیق و کاوش قرار نگرفته و برهمین اساس تاریخچه کامل و مدونی ندارند.
براساس آنچه کتب مختلف تاریخ ثبت کرده اند، ارشک موسس سلسله اشکانی پس از غلبه بر پادشاهان سلوکی در منطقه ای به نام آساک تاج شاهی بر سر گذاشت و این سلسله را تشکیل داد. وی این منطقه را به شهری قابل توجه تبدیل کرد و آن را پایتخت خود قرار داد. اسناد ذکر می کند که این شهر در منطقه شمال شرقی ایران کنونی و درست در منطقه ای قرار داشته که شهر موجود در آن را اکنون با نام قوچان می شناسیم. به عبارت بهتر قوچان امروزی و خبوشان دو قرن قبل همان آساک پایتخت نخستین اشکانیان است. آساک را محمدجواد مشکور در کتاب ایران در عهد باستان این گونه معرفی کرده است: آساک نام شهری بود از دهستان یا کوهستان خراسان همان جا که پارت نامیده می شود و بانی آن اشک اول بوده است. ایزیدور خاراکی معتقد است که قدیمی ترین پایتخت پارت ها در محلی به نام استاکا یا ارسکا در منطقه قوچان کنونی بوده که بعد از آن آساک نام برده شده است. بعضی بر این عقیده اند که محل اقامت خانواده اشکانی در آساک بود و این اسم از آنجا آمده و به اشاک و ارشک و اشک و اشکانیان تبدیل شده است. کیکاوس جهانداری نیز در تاریخ ایران و ممالک همجوار آن، درباره آساک نوشته است: اشک نخستین بار در شهر آساک و حدود قوچان فعلی، پادشاهی خود را اعلام کرد. نیلسون دوبوار می نویسد اندراگوراس که از قبل انطیوکوس دوم بر پارتیا حکومت می کرد، در این کشمش به قتل رسید و ظاهراً ارساسیس در شهری به نام آساک که در نزدیکی قوچان در وادی اترک واقع بود، تاج شاهی بر سر نهاد. همچنین استاد رشید یاسمی در کتاب ایران در زمان ساسانیان آورده است: هوفمان حدس زده است که آتش جاودانی شهر آساک در ایالت آستائوین که ارشک موسس سلسله اشکانی در حضور آن به تخت شاهی نشست با آتش آذربرزین مهر مطابقت دارد، زیرا مکان این آتش در عهد ساسانیان نزدیک شهر آساک بوده است. سرانجام اینکه باز هم محمدجواد مشکور در پارت ها یا پهلوانان قدیم آورده است: آلفرود فن گوتشمید، آستاونه که شهر قوچان را نیز شامل است یکی از ساتراپ های هجده گانه دوره اشکانی می داند و خبوشان فعلی را یکی از شهرهای آن به شمار می آورد. در همین شهر بود که قبیله پرتی ارشاک را در سال ۲۴۹ ق. م به شاهی برگزیدند.
آثار قلعه کهن بیدواز
شهرستان اسفراین یکی از کهن شهرهای خراسان است که درباره قدمت آن روایات مختلفی نقل شده است. وجود دو محدوده شهری بزرگ یعنی شهر بلقیس و قلعه کهن بیدواز در محدوده این شهرستان عمده دلایلی است که از سوی مورخان برای قدمت این شهر بیان می شود. در این بین قلعه کهن بیدواز براساس اسناد در اصل بقایای شهر یا شهرکی از دوران حکومت پارت ها بر ایران است. بقایای قلعه بیدواز که در تاریخ ۳۰ بهمن ۱۳۸۶ با شماره ثبت ۲۱۱۰۳ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده در شهرستان اسفراین، بخش مرکزی، دهستان میلانلو، ۵۰ متری شمال روستای بیدواز واقع شده است . قلعه کهنه بیدواز بر روی یک پشته طبیعی بنا شده است. متاسفانه تحقیقات لازمی درباره واقعیت این مجموعه انجام نشده، اما تخریب بسیار زیاد آن و نیز جابه جایی و رانش زمین اطراف این اثر از گذشته دور آن حکایت دارد. این اثر بارها از سوی اهالی و کسانی که سودای گنج دارند مورد کاوش و تخریب قرار گرفته است. در زیر این اثرتاریخی راهرو هایی وجود دارد که گویا برای محافظت از حمله راهزنان ایجادشده است. این دالان های زیرزمینی بسیار طولانی بوده و در سه جهت کشیده شده است. به دلیل گذر زمان و ریزش قسمت هایی از آن و نیز تنگی این راهروها امکان پیمودن کامل آن ها برای کشف اسرار این اثر تاکنون میسر نشده است. این قلعه دارای دیوارهایی به قطر تقریباً ۸۰ تا ۹۰ سانتی متر یا یک متر برای دیواره های اصلی می باشد و دارای پنج برج که چهار برج در خود قلعه و یک برج در فاصله ای دورتر در بیرون از قلعه واقع شده است. شهر پارتی نهبندان درست در میانه شهر کنونی نهبندان بقایای قلعه ای قرار دارد که به آن شاه دژ می گویند. تحقیقات باستان شناسی بازگوکننده این امر است که شاه دژ در اصل شهری اشکانی است، زیرا این قلعه همانند تمام شهرهای ساخته شده توسط پارتیان پلان دایره ای شکل دارد و حصاری پیرامون آن را فراگرفته است. مصالح به کار رفته در این قلعه چینه و خشت است و دروازه ای منتهی به یک هشتی وسیع، فضای ورودی قلعه را تشکیل می دهد. در انتهای این دروازه گذرها و کوچه هایی واقع شده اند. درحال حاضر جز بخشی ازحصار اطراف قلعه، اثری از این قلعه یا شهر تاریخی باقی نمانده است. شواهد تاریخی و حدسیات باستان شناسان حکایت از آن دارد که قلعه نهبندان، همان شهر نه، از جمله شهرهای معروف دوره اشکانی است. وجود آثاری از دوره پیش از اشکانی و سفال هایی از دوره های بعد تا زمان حکومت صفویه، نشان می دهد قلعه نهبندان تا این دوره مورد استفاده اهالی منطقه بوده است. با توجه به اینکه در حال حاضر هیچ نشانه ای از آثار مدفون شده در زیر خاک و سنگ قلعه وجود ندارد، باید گفت اشکانی بودن قلعه برای باستان شناسان اثبات شده است؛ اما جزئیات قلعه و دوره زمانی استفاده از آن باید با استفاده از پژوهش های میدانی مشخص شود.
منطقه نسا در چند کیلومتری عشق آباد امروزی در کشور ترکمنستان است. طبق گزارش های باستان شناسی، این شهر های که یکی از جایگاه سکونت اشکانیان بود است. این شهر که یکی ازپایتخت اشکانیان بود، در طی کاوش های باستان شناسی دو شهر قدیمی را که در دل خود نهان کرده بود، آشکار کرد. نام این شهرها را نسای جدید و نسای قدیم گذاشتند. این بخش شامل دژ سلطنتی، پرستشگاه، کاخ، خزانه و انبار غله بود. از این شهر، کتیبه ای گلی به دست آمد که نشان می دهد بانی شهر، مهرداد و نام واقعی شهر نیز، مهردادکرت بود. معابد اشکانی
از دوره اشکانی معابد زیادی برجای مانده است که معبد کنگاور و معبد خورهه از مهم ترین آن ها هستند.
معبد کنگاور: کنگاور در ۹۶ کیلومتری کرمانشاه و به فاصله ۹۰ کیلومتری همدان قرار دارد. یکی از بناهای اشکانی در این منطقه، معبد ناهید است که چند ستون آن باقی مانده و تاثیر معماری هخامنشی در آن دیده می شود. تحقیقات وسیعی در این معبد به وسیله باستان شناسان ایرانی صورت گرفته که از جهت شناخت آداب و سنن پارتیان، اهمیت بسیار دارد.
معبد خورهه: معبد خورهه از دوره اشکانیان به جای مانده است. این معبد دو ستون سنگی بلند با ارتفاع هشت متری دارد که ساخت آن با سنگ های معدنی بوده است. جنس سنگ های معبد خورهه از تراورتن بوده که به صورت ۶ قطعه ای روی هم سوار شده اند. معبد خورهه از اتاق، راهرو و ایوان هایی با ۱۲ ستون تشکیل شده بود که در حال حاضر از این معبد بزرگ، تنها دو ستون بر جای مانده است. در دوره ساسانیان این بنا مورد استفاده بود و در آن ساخت وسازهایی انجام شده است. کاخ اشکانی
کاخ اشکانی در کوه خواجه سیستان واقع شده است. در جزیره ای در میان دریای هامون، بقایای یک کاخ به چشم می خورد که طبق نظر هرتسفلد، متعلق به فرمانداری اشکانی بوده و در دو دوره متفاوت، ساخته شده است. کاخ اصلی شامل یک حیاط بزرگ است که چهار طرف آن چهار رواق ستون دار و قوس دار قرار دارد در کنار کاخ، آتشگاهی است که محراب نیز دارد، روی دیوارهای کاخ، آثار گچ بری و نقاشی، مشخص است و به وضوح دیده می شود. موضوع این نقاشی ها خدای یونانی، اوروس، سوار بر اسب یا یوزپلنگ، رامشگران و خدایان دیگر است. میل اژدها
میل اژدها در هفت کیلومتری نورآباد قرار دارد. این برج مربعی که به میل آزاده نیز شهرت دارد، یک برج آتشگاهی است که در آن آتش مقدس نگهداری می شد. برج مورد نظر هم آتشگاه است و هم آتشدان. ورود به بخشی از این بنا که در آن مراسم مذهبی انجام می شد، تنها برای روحانیان امکان پذیر بود؛ اما نیایش کنندگان نیز، می توانستند آتشدان را بر بالای برج ببینند. آرامگاه های اشکانی
مقابری از دوره اشکانی کشف شده است که بررسی آن ها، آداب و سنن این قوم را بیشتر و بهتر نشان می دهد. تعدادی از این آرامگاه ها در قزقاپان کردستان عراق قرار دارد که درون آن ها، اتاقک هایی به هم پیوسته در دل سنگ، تراشیده شده است. نمای خارجی این مقابر که مزین به سرستون های ایوانی است، به سرستون های شهر نسا شباهت دارد که ترکیب هنر معماری یونانی و ایرانی را نشان می دهد. در بالای قبرها دو مرد با لباس های ایرانی و کمان در دست، دیده می شوند که به یک آتشدان بزرگ ادای احترام می کنند. نقش برجسته های دوره اشکانی
نقوش برجسته پارتی صاف هستند و برجستگی های بسیار کمی دارند. حالت این افراد خشک و بی حرکت است و از روبه رو نشان داده می شوند. نقش انسان سوار بر اسب در این تصاویر، قابل توجه است و پادشاهان را با درباریان و موبدان در حال نیایش، نشان می دهد. مهم ترین این نقش برجسته ها عبارت اند از:
نقش برجسته مهرداد دوم اشکانی در بیستون کرمانشاه
نقش برجسته گودرز دوم اشکانی در بیستون کرمانشاه
نقش برجسته موبد اشکانی در حال سوزاندن عود در بیستون کرمانشاه نقش اشکانی اسب سوار در سر پل کرمانشاه
نقش برجسته گروهی از اشخاص واقع در شیمبار خوزستان
نقش برجسته موبدی مقابل آتشدان در حال انجام امور مذهبی یا شکار در تنگ سروک
در گردنه کال جنکال در جنوب غرب بیرجند نیز چند نقش برجسته از دوره اشکانی بر جای مانده است.
در تنگ سروک نیز چهار نقش برجسته دیده می شود که متعلق به دوره اشکانی هستند.
کتیبه های اشکانی
از اشکانیان کتیبه های زیادی بر جای مانده که تعداد آن ها بسیار زیاد است. کتیبه خونگ نوروزی، کتیبه شوش، کتیبه کال جنگال، بنچاق اورامان، آثار جنوب ترکستان، کتیبه پارتی - یونانی مجسمه هرکول، آثار دورااروپوس، کتیبه لاخ مزار، کتیبه مهرداد دوم، سفالینه های شهر قومس، کتیبه های سر پل ذهاب، کتیبه هایی هستند که از این دوره بر جای مانده اند.
سلسله اشکانی بعد از مادها و هخامنشیان، سومین سلسله آریایی ایران از دوره باستان است. این سلسله ایرانی که با کنار زدن سلوکیان روی کار آمد، توانست فرهنگ و هنر ایرانی را احیا کند. اشکانیان مدت ۴۷۰ سال در ایران حکومت کردند و در دوره برخی پادشاهان این سلسله مانند مهرداد اول و دوم، ایران توانست به اوج قدرت اقتصادی، سیاسی و نظامی خود دست پیدا کند. سلسله اشکانی بعد از پنج سده، به دست اردشیر ساسانی منقرض شد و از بین رفت. شما هم نظر خود را درباره اشکانیان با کاربران کجارو به اشتراک بگذارید.
منابع ها. • پیرنیا، حسن ( مشیرالدوله ) ، ایران باستانی، آرایان ۱۳۹۴
• مقاله شجره نامه اشکانیان
• مقالات درباره شاهان اشکانی
• تاریخ ایران - دکتر خنجی
• تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا. آ. گرانتوسکی - م. آ. داندامایو، مترجم، کیخسرو کشاورزی، ناشر: مروارید ۱۳۸۵
• پیگولووسکایا: تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن ۱۸، ترجمه کریم کشاورز، تهران، ۱۳۵۳.
• تاریخ اشکانیان - میخایل میخائیلوویچ دیاکونوف، ترجمه کریم کشاورز، تهران
• تاریخ اجتماعی ایران. مرتضی راوندی. ( جلد ۱ ) ۱۳۵۴
• پژوهشی بر سکه های اشکانی: عنوان های سلطنتی، ضرابخانه ها و شمایل شناسی، اشکان، گرشاسبی، تهران، آریارمنا. ۱۳۹۷
• تاریخ ایران باستان. دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ. روحی ارباب. انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دوم ۱۳۸۰
• ولسکی، یوزف. شاهنشاهی اشکانی، چاپ اول. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران: ققنوس، ۱۳۸۳. x - 452–311–964
• ویزه هوفر، یوزف. ۱۳۹۲، امپراتوری اشکانی و اسناد و منابع آن: مجموعهٔ مقالات، تهران، فرزان روز.
• تاریخ ایران - دکتر خنجی بایگانی شده در ۱۷ نوامبر ۲۰۱۵ توسط Wayback Machine
• گرانتوسکی - م. آ. داندامایو. ۱۳۸۵، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی، تهران، مروارید.
• پیگولووسکایا. ۱۳۵۳، تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن ۱۸، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام.
• کلانی، رضا. 1401، هندوپارتیان و برآمدن ساسانیان، تهران، انتشارات طهوری.
• گرشاسبی، اشکان. ۱۳۹۷، پژوهشی بر سکه های اشکانی: عنوان های سلطنتی، ضرابخانه ها و شمایل شناسی، تهران، آریارمنا.
• دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ، ۱۳۹۱، تاریخ اشکانیان. ، ترجمه کریم کشاورز، تهران، وانیا.
• راوندی، مرتضی. ۱۳۵۴، تاریخ اجتماعی ایران ( جلد ۱ ) ، تهران، امیرکبیر.
• دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ. ۱۳۸۰، تاریخ ایران باستان، ترجمه روحی ارباب، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
• ولسکی، یوزف. ۱۳۸۳، شاهنشاهی اشکانی، چاپ اول. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران، ققنوس. x - ۴۵۲–۳۱۱–۹۶۴
• گرانتوسکی - م. آ. داندامایو. ۱۳۸۵، تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ترجمه کیخسرو کشاورزی، تهران، مروارید.
• پیگولووسکایا. ۱۳۵۳، تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن ۱۸، ترجمه کریم کشاورز، تهران، پیام.
• کلانی، رضا. 1401، هندوپارتیان و برآمدن ساسانیان، تهران، انتشارات طهوری.
• گرشاسبی، اشکان. ۱۳۹۷، پژوهشی بر سکه های اشکانی: عنوان های سلطنتی، ضرابخانه ها و شمایل شناسی، تهران، آریارمنا.
• دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ، ۱۳۹۱، تاریخ اشکانیان. ، ترجمه کریم کشاورز، تهران، وانیا.
• راوندی، مرتضی. ۱۳۵۴، تاریخ اجتماعی ایران ( جلد ۱ ) ، تهران، امیرکبیر.
• دیاکونوف، میخائیل میخائیلوویچ. ۱۳۸۰، تاریخ ایران باستان، ترجمه روحی ارباب، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
• ولسکی، یوزف. ۱۳۸۳، شاهنشاهی اشکانی، چاپ اول. ترجمه مرتضی ثاقب فر. تهران، ققنوس. x - ۴۵۲–۳۱۱–۹۶۴
• ابوذری، م. ( ١٣٨٠ ) آشنایی با میراث فرهنگی هنری ایران، تهران، سازمان پژوهش فرهنگی.
دیاکونف، میخائیل. م ( ۱۳۴۶ ) . تاریخ ایران باستان. بنگاه ترجمه و نشر کتاب ( ترجمه روحی ارباب ) .
ماهنامه پیام دریا، ماهنامه اطلاعات علمی، مقاله اختراعات ایرانیان در پهنه دریانوردی و نجوم ( جعفر سپهری )
• آوات ابراهیمی، سعیده صیادی ( ۲۸ مرداد ۱۳۸۹ ) . بررسی تطبیقی مجلس مهستان دوره اشکانی بامجلس اول مشروطه ( PDF ) . جام جم. بایگانی شده از اصلی ( PDF ) در ۱۲ مه ۲۰۱۴. دریافت شده در ۱۰ مه ۲۰۱۴.
• ↑ پرش به بالا به:۱۲۲٫۰ ۱۲۲٫۱ نوشیروان کیهانی زاده. برقرارشدن دمکراسی در ایران در مارس سال ۱۷۳ پیش از میلاد و تأسیس مِهستان به پیشنهاد مهرداد یکم، شاه اشکانی. دریافت شده در ۱۰ مه ۲۰۱۴.
• ↑ زهرا محمدی ( ۱۰ آذر ۱۳۸۸ ) . مهستان، مجلس دوهزار ساله ایران. تبیان. دریافت شده در ۱۰ مه ۲۰۱۴.
یارشاطر، احسان ( ۱۳۳۶ ) . زبانها و لهجه های ایرانی. فصلنامه دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران. تهران ( ۱و۲ ) : ۱۱ تا ۴۸.
• بزرگمهر لقمان. پارسی گویانِ باستان زبانِ خویش را چه می نامیدند؟.
• ↑ راهنمای زبان پارتی، حسن رضایی باغ بیدی، نشر ققنوس، تهران، ۱۳۸۵، ص۱۵
• ↑ تاریخ زبان فارسی، مهری باقری، نشر قطره، تهران، ۱۳۸۱، ص۸۲
• ↑ زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن، ژاله آموزگار، احمد تفضلی، نشر معین، تهران، ۱۳۸۰، صص۱۲–۱۳
• حمدالله مستوفی قزوینی می نویسد: در گشتاسفی که بخشی ست در مجاورت دریای خزر و نزدیک سالیان زبان شان به پهلوی به جیلانی ( گیلانی ) باز بسته است. . مستوفی پهلوی را شبیه و وابسته به گیلکی می داند.
• ↑ زبان پهلوی، ادبیات و دستور آن، ژاله آموزگار، احمد تفضلی، نشر معین، تهران، ۱۳۸۰، صص۱۳–۱۴
استدلال اصلی نویسنده این بود که ژوستین در مطالعات خود اشتباه کرده است، زیرا بیش از حد به آریان، مورخ یونانی که کتاب های آن دارای اشتباهات بسیاری است، اعتماد و از منابع وی استفاده کرد.
حسن پیرنیا، ایران باستان ( تاریخ مفصل ایران قدیم )
تاریخ ایران آکسفورد ترجمه خشایار بهاری و محمد رضا جعفری، زیر نظر تورج دریایی
https://donya - e - eqtesad. com/بخش - ویژه - نامه - 63/3277687 - سه - شهر - اشکانی - دیگر - خراسان - بزرگ

واژه سردار
معادل ابجد 465
تعداد حروف 5
تلفظ sardār
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [پهلوی: sarδār]
مختصات ( سَ ) [ په . ] ( ص فا. )
آواشناسی sardAr
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ اسامی و نام ها
واژه یِ "سالار" با واژه یِ "سردار" همریشه است.
در زبانهایِ پهلوی - پارسیِ میانه واژه یِ "سالار" آمده است. در کارنامه اردشیر پاپکان نیز واژه یِ " اردوان سالار" آمده است. "اردوان" شاهِ اشکانی بوده است ( پارتی ) .
...
[مشاهده متن کامل]

واژه یِ "سردار" در پیِ دگرگونیِ آواییِ ( "رد"/"ل" ) به "سالار" ترادیس شده است بمانندِ واژگانِ ( سَرد/سال ) ، ( آمرد/آمُل ) ، ( پرد، پُل ) ، ( ورد/ول، گُل ) و. . . .

معنای مختلف سردار:
الف: سر ازجان وتن شسته، جان نثار ( جانثار ) ، ایثارگرجان، قلدر وبی باک وبی رحم و کله داغ
ب: سرترین وبهترین انسان در عصر حیات خویش
قدیس گرانبها، فرد باکفایت ومتقی وکامل
ج: فردی که بخاطرقدرت هوش وذکاوت خویش همیشه برای دشمنانش دردسرهای عظیم و سردردهاو بیچارگی های بزرگ ایجاد می کند.
...
[مشاهده متن کامل]

سابقه سالار. [ ب ِ ق َ / ق ِ ] ( اِ مرکب ) سرلشکر. ( شرفنامه منیری ) ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) ( شمس اللغات ) . پیشرو لشکر بزرگ کاروان نظامی. ( فرهنگ خطی کتابخانه مؤلف ) . مقدمه و امیر کاروان وپیشرو قافله. ( شمس اللغات ) . امیر کاروان. ( شرفنامه ٔمنیری ) . قافله باشی. ( برهان قاطع ) ( آنندراج ) . سردار. ( غیاث اللغات ) . کاروان سالار. قافله سالار. || سرآغاز. اول الاولین. ( گنجینه گنجوی ) :
...
[مشاهده متن کامل]

سابقه سالار جهان قدم
مرسله پیوند گلوی قلم.
نظامی ( مخزن الاسرار ص 2 ) .
سابقه سالار. [ ب ِ ق َ / ق ِ ] ( اِخ ) کنایه از حضرت رسالت . ( برهان ) ( آنندراج ) ( فرهنگ ناظم الاطباء ) ( شعوری ) ( مؤید الفضلا ) ( فرهنگ خطی کتابخانه مؤلف لغت نامه ) .

سردار یعنی سردار آزمون و سردار آزمون یعنی عشق و عشق هم یعنی چیزی که اگه نباشه و تاپ تاپ نکنه یعنی مردی
لشکرآرا. [ ل َ ک َ ] ( نف مرکب ) لشکرآرای. آراینده ٔ لشکر. منظم کننده ٔ لشکر. آنکه تعبیه ٔ سپاه کند. سردار لشکر. فرمانده سپاه :
همه نیزه داران شمشیرزن
همه لشکرآرای و لشکرشکن.
دقیقی.
به قلب اندرون ساخته جای خویش
...
[مشاهده متن کامل]

شده هر یکی لشکرآرای خویش.
فردوسی.
ابر میسره لشکرآرای هند
زره دار و در چنگ رومی پرند.
فردوسی.
نگه کرد در قلبگه جای خویش
سپهبُد بد و لشکرآرای خویش.
فردوسی.
چنین گفت با لشکرآرای خویش
که دیوار ما آهنین است پیش.
فردوسی.
بیاراست بر میمنه جای خویش
سپهبد بد و لشکرآرای خویش.
فردوسی.
سوی فور هندی سپهدار هند
بلنداختر و لشکرآرای هند.
فردوسی.
ترا با دلیران من پای نیست
به هند اندرون لشکرآرای نیست.
فردوسی.
ترا نیز با رزم او پای نیست
ز ترکان چنین لشکرآرای نیست.
فردوسی.
بدو گفت نوذر که این رای نیست
سپه را چو تو لشکرآرای نیست.
فردوسی.
بدو گفت رو لشکرآرای باش
بر آن کوهه ٔ ریگ بر پای باش.
فردوسی.
به دست چپ خویش بر جای کرد
دل افروز را لشکرآرای کرد.
فردوسی.
به دست منوچهرشان جای کرد
سر تخمه را لشکرآرای کرد.
فردوسی.
ز منشور خود بر زمین جای نیست
چو گرد او یکی لشکرآرای نیست.
فردوسی.
که با او به جنگ اندرون پای نیست
چنو در جهان لشکرآرای نیست.
فردوسی.
میریوسف پس ناصردین
لشکرآرای شه شیرشکار.
فرخی.
میریوسف عضدالدوله یاری ده دین
لشکرآرای شه شرق و خداوند رقاب.
فرخی.
لشکرآرای چنین یافته ای
تو بیاسای و ز شادی ماسای.
فرخی.
لشکرآرای شه شرق ولینعمت من
عضد دولت یوسف پسر ناصر دین.
فرخی.
جز او نیست در لشکرش تیغزن
زهی لشکرآرای لشکرشکن.
نظامی.
ز دیگر طرف لشکرآرای روم
برآراست لشکر چو نخلی ز موم.
نظامی.

شاداب و شاداب و شاداب
سردار را معنی ایش مشخص اگه سردارازمون رومیشناسید یعنی عشق عاشقتم سردارازمون
سردار
۱. ( نظامی ) سالار، فرماندهِ سپاه.
۲. [مجاز] رئیس و بزرگ دسته یا طایفه.
سردار اسعد بختیاری علیقلی بن حسینقلی
حاج علیقلی خان بختیاری �سردار اسعد�، در 1247ق. در چهارمحال بختیاری متولد شد. وی پسر سوم حسینقلی خان هفت لنگ ایلخانی بختیاری است که در سال 1299ق. به دست مسعود میرزا ظل السلطان پسر ناصرالدین شاه حکمران اصفهان، کشته شد. علیقلی خان دوران کودکی و جوانی را طبق یک خانواده گذرانید و مقدماتی از ادبیات را قرار گرفت و در سواری و تیراندازی سرآمد اقران شد. پس از کشته شدن پدرش، مدتی در زندان ظل السلطان به سر برد تا با مساعدت میرزا علی اصغر خان اتابک از زندان آزاد و به تهران وارد شد و با رتبه و مقام سرتیپی، فرماندهی عده ای از سواران پایتخت به او واگذار گردید. در 1313ق. مدت چهل روز تا ورود مظفرالدین میرزا به تهران، حفاظت کاخ گلستان به عهده ی علیقلی خان بود و اتابک ماموریت های دیگری نیز به او واگذار می نمود. در 1321ق. پس از فوت برادرش اسفندیارخان، به او از طرف مظفرالدین شاه لقب سردار اسعدی داده شد. سردار اسعد غالبا از آن تاریخ در اروپا می زیست و به مطالعه و مجالست با فضلاء و دانشمندان اشتغال داشت. در جریان مشروطیت ایران و دوران سلطنت محمدعلی شاه، سردار در اروپا بود؛ ولی در استبداد صغیر به ایران آمد و با دو هزار از سواران بختیاری، به اصفهان وارد شد و پس از آن که اصفهان به تصرف او درآمد، به سمت تهران روانه گردید و پس از چند روزی توقف در قم، به تهران نزدیک شد و با توافقی که قبلا با سپهدار تنکابنی نموده بود، اردوی سپهدار تنکابنی و سردار اسعد در یک روز به هم رسیده و به یکدیگر پیوستند و روز جمعه 27 جمادی الاخر 1327ق. وارد تهران گردیدند. قوای قزاق تاب مقاومت نیاورد و در زد و خورد کوتاهی تسلیم شدند و قوای بختیاری و سپهدار، تهران را فتح نمودند و از این نظر است که به سردار اسعد، سپهدار در فتح تهران می گویند. محمدعلی میرزا از سلطنت خلع و احمد میرزای دوازده ساله را، به نام سلطان احمدشاه قاجاریه سلطنت اعلام نمودند. در همان جلسه، علیرضاخان عضدالملک، به نیابت سلطنت و محمد ولی خان سپهدار تنکابنی، به وازرت جنگ و حاجی علیقلی خان سردار اسعد بختیاری، به وزارت داخله انتخاب شدند. در 30 اردیبهشت 1289ق. در کابینه ی سوم و چهارم سپهدار، سردار اسعد به وزارت جنگ رسید. در قیام مج . . .
...
[مشاهده متن کامل]


سردار
سردار لقبی است که در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به دارندگان درجهٔ نظامی بالاتر از سرهنگ که دورهٔ دافوس ( دانشگاه فرماندهی و ستاد ) را گذرانده باشند، اعطا می شود. معادل این لقب در ارتش جمهوری اسلامی ایران، امیر می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

تیمسار
امیر ( لقب نظامی )
همچنین به فرماندهان نیروی انتظامی که پاسدار باشند یعنی از سپاه به این نیرو منتقل شده باشند یا پیش از ادغام نیروهای انتظامی عضو کمیتهٔ انقلاب اسلامی بوده باشند نیز سردار گفته می شود، و در غیر این صورت به آنان امیر می گویند.

سردار
سالار، فرمانده سپاه، رئیس بزرگ، دسته، گروه
( صفت ) ۱ - فرمانده قشون سالار . ۲ - رئیس سر سرور . ۳ - رئیس ایل . ۴ - مالک .
آرزویم دیدنت سردار آزمون عاشقتم my love
به امید روزی که ببینمش عاشقتم سردار جونم. سردار آزمون امید تیم ملی ماهمه عاشقتیم
عمر طولانی عمر جاوید
اسم پسرم رو سردار گذاشتم
به عشق سردار آزمون
سربلندو موفق مثل سردار آزمون
سرفراز و سر بلند و موفق مثل سردار سردار ها سردار آزمون
سرافراز و موفق مثل سردار آزمون
سر بلند . . . . . . . . . . . . . . . . . فرمانده
همیشه سربلند مثل سردار آزمون
سربلند فرمانده
سربلند، دارای افتخار

سربلند ، مشتاق به ارتفاع، در برخی از کشورهای آسیای مرکزی میز به معنی حاکم و رهبر است.
مشتاق به ار تفاع، رهبر، حاکم
ژنرال
ینال
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٥)

بپرس