چو آمد به سرحد نزدیک روم
شد آراسته یکسر آن مرز و بوم.
فردوسی.
این مقدمی دیگر بود از سرحد غور و گوزگانان. ( تاریخ بیهقی ). وزیران او نامه ها که از لشکرها آمده بود از سرحدهاء ممالک او بر وی عرض کردند. ( فارسنامه ابن البلخی ص 66 ). سرحد میان پارس واصفهان یزد خواست و یزد و ابرقویه و سمیرم. ( فارسنامه ابن البلخی ص 131 ). چون به سرحد ولایت فارس رسید طایفه ای از لشکر عضدالدوله به خدمت او رفتند. ( ترجمه ٔتاریخ یمینی ).سر بندگی بر زمینش نهاده
همه نامداران دریا و سرحد.
سعدی.