[ویکی فقه] اهل سنت در فضیلت خلفا روایاتی را نقل کرده اند که حاکی از زهد خلفای سه گانه است. فارغ از صحت و سقم این روایات به بررسی مدلول این روایات همچنین انگیزه و دلائل این گونه ساده زیستی، نیز بیان مواردی از دنیازدگی خلفا و نوع رفتارشان با بیت المال خواهیم پرداخت.
از آنجا که مردم معاصر با پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم) به زندگی ساده خو کرده و از ساده زیستی پیشوای خود خرسند بودند، این ویژگی را از مهم ترین معیارهای زمامداری می شناختند. اگر فردی در بهره وری از دنیا، زهد و قناعت پیشه می ساخت و غذای ناملایم می خورد و لباس خشن می پوشید، هر چند دیگر معیارهای رهبری را نمی داشت، برای زمامداری، شایسته شناخته می شد.
← عوام فریبی
یکی از ادعاهای مطرح شده در اثبات زهد خلفا چنین است:برای اثبات بی رغبتی وی به متاع دنیا و دوری از راحت طلبی و پرهیزکاری در استفاده از اموال بیت المال، دو مثال از سیره ابوبکر کافی است:
← نقل زهد ابوبکر
عبدالرحمان بن عوف در مرض منجر به مرگ ابوبکر برای احوال پرسی نزد او رفت. ابوبکر کلماتی گفت که از (یکی) آن ها این بود: هر کدام از شما را که حاکم گردانیدم، فقط به جمع آوری برای خود پرداخت. عمر بن خطاب (نیز) هر چندگاه، کارگزاران ثروت اندوزش را به مدینه فرامی خواند و از ایشان نسبت به اموالشان بازخواست می کرد و آن گاه نیمی از آن را (به نفع بیت المال) بازمی ستاند و نیمی را به آنها بازمی گرداند و آنان را همچنان بر مقام خود می گمارد. علی بن ابی طالب (علیه السلام) این شیوه را ناپسند می دانست و به خلیلفه می گفت؛ اگر اینان را خلاف کار و دزد می پنداری، چگونه نیمی از اموال (ی را که با خلافکاری به چنگ آورده اند) به آنها پس می دهی و سپس بر مسئولیت و کار سابق خویش بازمی گردانی!روزی یکی از همان بازخواست شدگان به خلیفه گفت: اگر این اموال از خداست، چرا همه را از من نمی گیری! و اگر متعلق به من است، چرا نیمی از آن را از من می ستانی؟! جالب تر آن که:الف) افرادی چون ابوهریره ـ فرماندار بحرین ـ نزد خلیفه به سرقت اموال عمومی و ثروت اندوزی متهم بوده اند. ب) خلیفه پس از مصادره اموال ابوموسی اشعری ـ کارگزار او در بصره ـ دوباره ابوموسی را بر پست خود می گمارد به عبارت دیگر خائنی که نیمی از اموالش به همین دلیل مصادره شده، بار دیگر بر همان منصب قبلی گمارده می شد!همچنین اسناد تاریخی نشان می دهند؛ مردی به نام ضبه بن محصن عنزیی به خاطر غنایم با ابوموسی اشعری درگیر شد. ابوموسی او را به نزد عمر فرستاد. عمر بدون این که علت درگیری را بپرسد، عنزیی را تنبیه کرد. وی عصبانی شد و خواست آنجا را ترک کند. آن وقت عمر علت درگیری اش را پرسید. وی گفت: ابوموسی هفتاد غلام ایرانی و یک کنیز به نام عقیله برای خود گرفته و چنین و چنان زندگی می کند و بعد غنایمی را که او برای خود برداشته می شمرد؛ با این حال عمر، ابوموسی را از کار برکنار نمی کند؛ فقط عقیله را از او برای خود می خرد! اگر این گونه نظارت های توام با تساهل و تسامح را در کنار آزاد بودن معاویه، تمیم داری و زید بن ثابت از هرگونه بازخواستی در امور مالی قرار دهید؛ آنگاه می توانید درباره این ادعا قضاوت نمایید؛ او با تیزبینی، هرگونه تغییر! در زندگی آنان را، در حالی که در معرض سیل خروشان فتوحات و غنائم قرار گرفته بودند، زیر نظر داشت و دقیقاً! مورد محاسبه قرار می داد! در مورد عهد خلافت خویش در کار عاملان و حکام نهایت دقت! می ورزید... .
انتخاب کارگزاران
...
از آنجا که مردم معاصر با پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلّم) به زندگی ساده خو کرده و از ساده زیستی پیشوای خود خرسند بودند، این ویژگی را از مهم ترین معیارهای زمامداری می شناختند. اگر فردی در بهره وری از دنیا، زهد و قناعت پیشه می ساخت و غذای ناملایم می خورد و لباس خشن می پوشید، هر چند دیگر معیارهای رهبری را نمی داشت، برای زمامداری، شایسته شناخته می شد.
← عوام فریبی
یکی از ادعاهای مطرح شده در اثبات زهد خلفا چنین است:برای اثبات بی رغبتی وی به متاع دنیا و دوری از راحت طلبی و پرهیزکاری در استفاده از اموال بیت المال، دو مثال از سیره ابوبکر کافی است:
← نقل زهد ابوبکر
عبدالرحمان بن عوف در مرض منجر به مرگ ابوبکر برای احوال پرسی نزد او رفت. ابوبکر کلماتی گفت که از (یکی) آن ها این بود: هر کدام از شما را که حاکم گردانیدم، فقط به جمع آوری برای خود پرداخت. عمر بن خطاب (نیز) هر چندگاه، کارگزاران ثروت اندوزش را به مدینه فرامی خواند و از ایشان نسبت به اموالشان بازخواست می کرد و آن گاه نیمی از آن را (به نفع بیت المال) بازمی ستاند و نیمی را به آنها بازمی گرداند و آنان را همچنان بر مقام خود می گمارد. علی بن ابی طالب (علیه السلام) این شیوه را ناپسند می دانست و به خلیلفه می گفت؛ اگر اینان را خلاف کار و دزد می پنداری، چگونه نیمی از اموال (ی را که با خلافکاری به چنگ آورده اند) به آنها پس می دهی و سپس بر مسئولیت و کار سابق خویش بازمی گردانی!روزی یکی از همان بازخواست شدگان به خلیفه گفت: اگر این اموال از خداست، چرا همه را از من نمی گیری! و اگر متعلق به من است، چرا نیمی از آن را از من می ستانی؟! جالب تر آن که:الف) افرادی چون ابوهریره ـ فرماندار بحرین ـ نزد خلیفه به سرقت اموال عمومی و ثروت اندوزی متهم بوده اند. ب) خلیفه پس از مصادره اموال ابوموسی اشعری ـ کارگزار او در بصره ـ دوباره ابوموسی را بر پست خود می گمارد به عبارت دیگر خائنی که نیمی از اموالش به همین دلیل مصادره شده، بار دیگر بر همان منصب قبلی گمارده می شد!همچنین اسناد تاریخی نشان می دهند؛ مردی به نام ضبه بن محصن عنزیی به خاطر غنایم با ابوموسی اشعری درگیر شد. ابوموسی او را به نزد عمر فرستاد. عمر بدون این که علت درگیری را بپرسد، عنزیی را تنبیه کرد. وی عصبانی شد و خواست آنجا را ترک کند. آن وقت عمر علت درگیری اش را پرسید. وی گفت: ابوموسی هفتاد غلام ایرانی و یک کنیز به نام عقیله برای خود گرفته و چنین و چنان زندگی می کند و بعد غنایمی را که او برای خود برداشته می شمرد؛ با این حال عمر، ابوموسی را از کار برکنار نمی کند؛ فقط عقیله را از او برای خود می خرد! اگر این گونه نظارت های توام با تساهل و تسامح را در کنار آزاد بودن معاویه، تمیم داری و زید بن ثابت از هرگونه بازخواستی در امور مالی قرار دهید؛ آنگاه می توانید درباره این ادعا قضاوت نمایید؛ او با تیزبینی، هرگونه تغییر! در زندگی آنان را، در حالی که در معرض سیل خروشان فتوحات و غنائم قرار گرفته بودند، زیر نظر داشت و دقیقاً! مورد محاسبه قرار می داد! در مورد عهد خلافت خویش در کار عاملان و حکام نهایت دقت! می ورزید... .
انتخاب کارگزاران
...
wikifeqh: زهد_سیاسی_خلفای_سه گانه