رویین تنی

لغت نامه دهخدا

رویین تنی. [ ت َ ] ( حامص مرکب ) صفت و حالت رویین تن. تن نیرومند و محکم داشتن :
به من می رسد بازوی بهمنی
که اسفندیارم به رویین تنی.
نظامی.
رجوع به رویین تن شود.
|| کنایه از معزولی. ( از ناظم الاطباء ) ( از انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( از برهان ). رجوع به رویین تن شود.

فرهنگ فارسی

صفت حالت رویین تن . تن نیرومند و محکم داشتن .

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] رویین تنی، یعنی داشتن بدنی نیرومند و محکم که ضربت اسلحه بر آن کارگر نباشد.
رویین تنی، یعنی داشتن بدنی نیرومند و محکم که ضربت اسلحه بر آن کارگر نباشد.
یاحقی، محمدجعفر، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۷۵، چاپ دوم، ص۲۱۹.
رویین تن کسی است که هیچ ضربه ای بر او اثر ندارد، نیروهای مافوق طبیعی او را شکست ناپذیر کرده اند و فقط یک نقطه از بدن او رویینه نیست، یعنی یک نقطه نقص و ضعف دارد.
شمیسا، سیروس، انواع ادبی، تهران، انتشارات فردوس، ۱۳۸۱، چاپ نهم، ص۷۷.
اندیشه ی رویین تنی که ریشه ای کهن دارد، کنایه از آرزوی بشر به آسیب ناپذیر ماندن و بی مرگی و عمر جاوید داشتن بود. درد جاودانگی، دردی بود که همواره انسان را در پی چاره جویی در برابر مرگ می انداخت. ابدیت والاترین آرزوی بشر، انسان را به دامان خلق افسانه های زندگی جاوید کشاند.
ظاهری عبدی وند، آمنه، اسفندیار و رویین تنی، اهواز، انتشارات مهزیار، ۱۳۷۶، چاپ اول، ص۱.
...

پیشنهاد کاربران

بپرس