روایت علی ولی کل مؤمن بعدی

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] روایت «هو ولی کل مؤمن بعدی» یکی از روایاتی است که امامت و ولایت امیر مؤمنان (علیه السّلام) را ثابت می کند و با سند های صحیح در کتاب های اهل سنت نقل شده است، اما از آنجایی که انتقاداتی از جانب ابن تیمیه و مبارکفوری به سند و دلالت آن وارد شده به طور مختصر به پاسخ آنها اشاره می شود.
ابن تیمیه در باره این روایت می گوید:«قوله «هو ولی کل مؤمن بعدی» کذب علی رسول الله صلی الله علیه و سلم؛
ابن تیمیة حرانی، احمد بن عبد الحلیم، منهاج السنة النبویة، ج۷، ص۳۹۱، دار النشر:مؤسسة قرطبة - ۱۴۰۶، الطبعة:الاولی، تحقیق:د. محمد رشاد سالم.
مبارکفوری (متوفای۱۳۵۳هـ) نیز می نویسد:متن: «وهو ولی کل مؤمن من بعدی» کذا فی بعض النسخ بزیادة «مِن» و وقع فی بعضها «بعدی» بحذف «من» وکذا وقع فی روایة احمد فی مسندهترجمه: حدیث «وهو ولی کل مؤمن من بعدی» در بعضی از نسخه ها با اضافه ی «مِن» آمده و در بعضی دیگر تنها کلمه «بعدی» بدون «من» آمده است همان طور که در کتاب مسند احمد بن حنبل نقل شده است.متن: و قد استدل به الشیعة علی ان علیا رضی الله عنه، کان خلیفة بعد رسول الله من غیر فصل و استدلالهم به عن هذا باطل فان مداره عن صحة زیادة لفظ «بعدی» وکونها صحیحة محفوظة قابلة للاحتجاج.ترجمه: شیعیان (در استدلالشان برای اهل سنت از خود اهل سنت) به این حدیث استدلال کرده اند، بر اینکه علی (علیه السّلام) خلیفه اول رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) است و استدلال آنان باطل است زیرا محور درستی این استدلال (دو چیز است): الف: کلمه ی «بعدی» که در این حدیث باید وجود داشته باشد. ب: این حدیث از نظر سندی، صحیح و قابل استدلال باشد. متن: و الامر لیس کذلک فانها: قد تفرد بها جعفر بن سلیمان و هو شیعی بل هو غال فی التشیع... وقال بن حبان فی کتاب الثقات حدثنا الحسن بن سفیان حدثنا اسحاق بن ابی کامل حدثنا جریر بن یزید بن هارون بین یدی ابیه قال بعثنی ابی الی جعفر فقلت بلغنا انک تسب ابا بکر وعمر قال اما السب فلا ولکن البغض ما شئت فاذا هو رافضی الحمار انتهی... قال فی التقریب: جعفر بن سلیمان الضبعی ابو سلیمان البصری صدوق زاهد لکنه کان یتشیع انتهی وکذا فی المیزان و غیره.ترجمه: در حالی که این گونه نیست (و این دو ویژگی را ندارد) زیرا که این حدیث را فقط جعفر بن سلیمان روایت کرده که شیعه است و بلکه شیعه ای غالی است (لازم به ذکر است که الفاظی مانند: شیعه غالی و رافضی و غالی در رفض، از اصطلاحات و اختراعات اهل سنت می باشد)، ابن حبان در کتاب الثقات در مورد او می نویسد: حسن بن سفیان و اسحاق بن ابی کامل از جریر بن یزید بن هارون روایت کرده اند که گفت: پدرم مرا نزد جعفر بن سلیمان فرستاد، به اوگفتم: به ما خبر رسیده که تو ابو بکر و عمر را فحش و ناسزا می دهی، گفت: فحش نه، اما دشمنی هر چه بخواهی، (ابن حبان می گوید) پس او رافضی الاغ است... ابن حجر در کتاب تقریب التهذیب (در مورد جعفر) می نویسد: جعفر بن سلیمان ضُبعی ابو سلیمان بصری، بسیار راستگو و زاهد اما شیعه بوده است، ذهبی درکتاب میزان الاعتدلال و دیگران نیز (در مورد او) همین تعابیر را دارند. متن: و ظاهر ان قوله «بعدی» فی هذا الحدیث مما یقوی به معتقدا الشیعة وقد تقرر فی مقره ان المبتدع اذا روی شیئا یقوی به بدعته فهو مردود قال الشیخ عبد الحق الدهلوی فی مقدمته: والمختار انه ان کان داعیا الی بدعته ومروجا له رد وان لم یکن کذلک قبل الا ان یروی شیئا یقوی به بدعته فهو مردود قطعا انتهی.ترجمه: روشن است که لفظ «بعدی» درکلام رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) موجب تقویت عقیده شیعه (مبنی بر خلیفه ی اول بودن علی (علیه السلام)) می شود در حالی که در جای خودش ثابت شده است که اگر بدعت گذار (شیعه و در اینجا جعفر بن سلیمان)، حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) را که موجب تقویت بدعتش می شود (برای اهل سنت)، روایت کند، حدیث او مردود است همان گونه که شیخ عبد الحق دهلوی در مقدمه اش می گوید: نظر من این است که راوی ای که از اهل بدعت است، اگر بدعتش را ترویج کند، مردود و الاّ مقبول است مگر آنکه حدیثی را روایت کند که با آن بدعتش تقویت می گردد، که در این صورت قطعاً مردود است. متن: فان قلت: لم یتفرد بزیادة قوله «بعدی» جعفر بن سلیمان بل تابعه علیها اجلح الکندی فروی الامام احمد فی مسنده هذا الحدیث من طریق اجلح الکندی عن عبدالله بن بریدة عن ابیه بریدة قال بعث رسول الله بعثین الی الیمن علی احدهما علی بن ابی طالب و علی الاخر خالد بن الولید الحدیث وفی آخره «لا تقع فی علی فانه منی وانا منه و هو ولیکم بعدی و انه منی وانا منه وهو ولیکم بعدی.قلت: اجلح الکندی هذا ایضا شیعی قال فی التقریب: اجلح بن عبدالله بن حجیة یکنی ابا حجیة الکندی یقال اسمه یحیی صدوق شیعی انتهی وکذا فی المیزان و غیره.ترجمه: اگر اشکال شود که: این حدیث را با اضافه ی «بعدی» فقط، جعفر بن سلیمان روایت نکرده بلکه اجلح کندی هم آن را نقل نموده است همان گونه که احمد بن حنبل در مسندش از طریق اجلح کندی از عبدالله بن بریده از پدرش بریده نقل کرده که بریده گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) دو گروه را به سمت یمن عازم کرد، علی بن ابی طالب (علیه السّلام) را فرمانده یک گروه و خالد بن ولید را فرمانده گروه دیگر قرار داد، سپس در ادامه حدیث می گوید: رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «به علی ناسزا مگویید زیرا که او از من و من از اویم و او بعد از من ولی شماست.(در جواب) می گویم: این اجلح کندی هم شیعه است، ابن حجر در کتاب تقریب التهذیب (در مورد او) می گوید: اجلح بن عبدالله بن حجیة که کنیه او ابو حجیه کندی است و گفته شده است اسم او یحیی است، بسیار راستگو و شیعه است در کتاب میزان الاعتدلال ذهبی و غیر آن نیز (در مورد او) همین تعابیر آمده است. متن: الظاهر ان زیادة «بعدی» فی هذا الحدیث من وهم هذین الشیعیین و یؤیده ان الامام احمد روی فی مسنده هذا الحدیث من عدة طرق لیست فی واحدة منها هذه الزیادة:فمنها ما رواه من طریق الفضل بن دکین حدثنا بن ابی عیینة عن الحسن عن سعید بن جبیر عن بن عباس عن بریدة قال غزوت مع علی الیمن فرایت منه جفوة الحدیث وفی آخره فقال یا بریدة الست اولی بالمؤمنین من انفسهم قلت بلی یا رسول الله قال: «من کنت مولاه فعلی مولاه».ومنها ما رواه من طریق ابی معاویة حدثنا الاعمش عن سعید بن عبیدة عن بن بریدة عن ابیه قال بعثنا رسول الله فی سریة الحدیث وفی آخره من کنت ولیه فعلی ولیهومنها ما رواه من طریق وکیع حدثنا الاعمش عن سعد بن عبیدة عن بن بریدة عن ابیه انه مر علی مجلس وهم یتناولون من علی الحدیث وفی آخره من کنت ولیه فعلی ولیهفظهر بهذا کله ان زیادة لفظ «بعدی» فی هذا الحدیث لیست بمحفوظة بل هی مردودة فاستدلال الشیعة بها علی ان علیا رضی الله عنه کان خلیفة بعد رسول الله من غیر فصل باطل جدا هذا ما عندی والله تعالی اعلم...ترجمه: ظاهر امر این است که منشأ اضافه ی «بعدی» در این حدیث، توهم این دو شیعه (جعفر بن سلیمان و اجلح کندی) است، مؤید این نظر ما این است که احمد بن حنبل در مسندش این حدیث را با چند سند و طریق نقل کرده است در حالی که در هیچ یک از آنها، این اضافه (لفظ «بعدی») وجود ندارد.از جمله: حدیثی است که احمد از طریق فضل بن دکین از ابن ابو عیینة از حسن از سعید بن جبیر از ابن عباس از بریده روایت نموده است که بریده گفت: با علی (علیه السلام)، در جنگ یمن شرکت داشتم و از او چیزی دیدم که خوشم نیامد... تا اینجا که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: ای بریده! آیا من از مؤمنین به خودشان اولی نیستم؟ گفتم: آری ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «هر که من مولای اویم علی مولای اوست» و از جمله آن حدیثی است که احمد از طریق ابو معاویة از اعمش از سعید بن عبیده از ابن بریده ازپدرش نقل نموده است که گفت: رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) ما را به جنگی فرستاد... رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «هر که من مولای اویم، علی مولای اوست».و از جمله آن حدیثی است که احمد از طریق وکیع و اعمش از سعد بن عبیدة از ابن بریدة از پدرش نقل نموده است که او روزی از مجلس محدثین می گذشت... پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) فرمود: «هر که من مولای اویم، علی مولای اوست».از تمام این مطالبی که گفتیم، این نکته به دست می آید که اضافه لفظ «بعدی» در این حدیث، صحیح نیست پس استدلال شیعه به این حدیث بر اینکه علی (رضی الله عنه)، خلیفه بلافصل رسول خداست، حقیقتاً باطل است، این مقدار توان علمی من بود و خداوند متعال داناتر است.فان قلت: لم یتفرد جعفر بن سلیمان بقوله «هو ولی کل مؤمن بعدی» بل وقع هذا اللفظ فی حدیث بریدة عند احمد فی مسنده ففی آخره «لا تقع فی علی فانه منی وانا منه وهو ولیکم بعدی وانه منی وانا منه وهو ولیکم بعدی» قلت: تفرد بهذا اللفظ فی حدیث بریدة، اجلح الکندی وهو ایضا شیعی.و اگر بگویی: حدیث «هو ولی کل مؤمن بعدی» را تنها جعفربن سلیمان نقل نکرده بلکه این لفظ در حدیث بریده (صحابی) در کتاب مسند احمد وارد شده که آخر آن چنین است: «به علی ناسزا نگویید زیرا که او از من و من از اویم و او بعد از من ولی شماست»؛ (در جواب) می گویم: این حدیث را با این لفظ فقط اجلح کندی نقل کرده که او نیز شیعه است.
مبارکفوری، محمد عبد الرحمن بن عبد الرحیم، تحفة الاحوذی بشرح جامع الترمذی، ج۱۰، ص۱۴۶ - ۱۴۷، دار النشر:دار الکتب العلمیة – بیروت.
همان طور که ملاحظه فرمودید، سخن او با تمام درازای خود تنها یک مطلب را دنبال می کرد و آن این جمله است: این حدیث با سند صحیح به همراه کلمه «بعدی»، در منابع اهل سنت وجود ندارد.او دو دلیل بر این ادعایش آورده است:۱- این حدیث در منابع اهل سنت دو سند بیش تر ندارد و اگرچه تمام راویان این دو سند، راست گو هستند، اما در هر دو آنها یک راوی شیعه (جعفر بن سلیمان در یکی و اجلح بن عبدالله کندی در دیگری) وجود دارد.۲- این حدیث موجب تقویت اعتقاد شیعه است، پس مردود است.سپس برای سخنان خویش مؤید هم می آورد و می گوید: احمد بن حنبل این حدیث را به طرق مختلفی نقل می کند اما در هیچ یک از آنها این اضافه وجود ندارد.
پاسخ اول به ادعاهای مبارکفوری
...

پیشنهاد کاربران

بپرس