رِندی و رِند واژه ای در
ادبیات فارسی است. این واژه در دیگر فرهنگ ها و زبان ها هم پایه ای ندارد. سِیر بارِ مفهومیِ آن بسیار متلاطم بوده؛ چنانکه تا پیش از حافظ، جلوه ای بد داشته است. معنای نخستش، سِفْله و اَراذِل و اوباش است؛ اما حافظ با توجه به نگاهِ
ملامتی و سنجشِ انتقادی اش نسبت به هر پدیدهٔ پذیرفته یا ناپذیرفتهٔ اجتماعی، آن را از معنایی در حَضیض به جایگاهی در اوج آورد. در شعرِ حافظ، رند هم تراز با
انسان کامل یا آدمِ حقیقی است و آن را
ولیّ می نامد. بااین همه، رندِ امروز دوباره در معنای کهنه رند، مردِ رند و خَرْمردِ رند درآمده است. [ ۱]
شخصیتِ رند بسیار متناقض به نظر می رسد، اما در همان حال باطنی متعادل دارد. افراط و تفریط ندارد. رستگاری را در هدف دارد. هرچند رندْ آزاداندیش و غیردینی هم می تواند باشد، اما رندِ حافظ اهلِ
دین است و به آن تعهد دارد. اهلِ
آخرت و اندیشه در آن است، اما از آن نمی هراسد و باور دارد با
عشق و عنایت از آن خواهد رَست. بر
تقوا و دانش و فضل و فهم متکی نیست.
تَساهُل دارد، چه در دین و چه در اجتماع یا سیاست. ناتوانی های انسانی را می داند و می پذیرد. بزرگوارانه تظاهر نمی کند.
هنرمند است و اهل فضل، اما آن را نمی فروشد. بوالفضول نیست، اما منتقد هست. شاد است و امیدوار. سختی ها و نومیدی ها را هم تحمل می کند. اهلِ آزمون و خطاست. نه تعصب می ورزد و نه تخطئه می کند. شک را مایهٔ بصیرت می داند اما برای شک اصالتی قائل نیست. تعلیمِ اخلاق نمی دهد، اما بی اخلاق نیست. لااُبالی است، اما حدش را نگه می دارد. [ ۲]
واژهٔ رند در زمان حافظ، معنایی منفی و نامطلوب داشته و برابر با اراذل و اوباش بوده است که به سبب دید انتقادی و ارزیابی دوباره ای که حافظ داشت، رند را هم پیمان خود کرد و به واسطهٔ دیوان حافظ، واژهٔ رند به کلی تغییر معنی پیدا کرد. در اشعار حافظ، رند
انسان کامل یا انسان برتر می باشد و شخصیتی است که اهل افراط و تفریط نیست و با این که به رستگاری نیز می اندیشد، اما بزرگ ترین هدفش سبک بار گذشتن از این دنیا می باشد. رند حافظ، تعلق خاطر دینی نیز دارد و آخرت را هم واقعی می داند اما از آن ترسی ندارد. گاهی در ردیف
شهود قرار می گیرد و گاهی در مسیر شک قدم می گذارد. انسانیست که بین
زهد و
زندقه در تناوب است. [ ۳]
به گزارش دانشنامهٔ ایرانیکا، در ادبیات نوشتاری، ممکن است از عناصر شخصیتیِ چند شخصیت، برای ترسیم شخصیت رند بهره گرفته شده باشد. در عصر سعدی و سلمان ساوجی، جنبهٔ انسانی رند عموماً همنشین با
ریاضت زاهدانه است؛ موضوعی که به ویژه در رندِ حافظ برجسته شده است و ممکن است فاقد
تقوای متفکر دینی باشد، اما بااین حال بیشتر از آنان به درستی هدایت شده اند و در واقع تقریباً بی عیبند. این به خاطر آن است که رند حافظ به عنوان یک
عیار عمل می کند، یک
لوطی دیونیسوسی که هنجارها و قراردادها را برهم می زند و خارج از سلسله مراتب اجتماعی قرار می گیرد. از آنجا که او نمی تواند با پاداش های دستگاه حکومت اغوا شود، ریاکاریِ نظامِ تثبیت شده را آشکار می کند و ارزش هایش را زیر سؤال می برد. نوشتن در زمان و مکانی چون عصر حافظ، فرهنگ لغت طنزآمیز
عبید زاکانی و مطایباتش و نیز
موش و گربه اش نشان می دهد که انتقادات اجتماعی و سیاسی از طریق
طنز و
تمثیل یا شعر، بهنگام مطرح شده است. حتی کسانی مانند
ابواسحاق اطعمه مجموعه اشعاری طنز دربارهٔ ظروف آشپزخانه می سرایند. به نظر می رسد که نمایش تظاهر و ریاکاریِ معتبر و قدرتمند، تبدیل به یک نگرانیِ عمدهٔ ادیبان در این دوران شده بود. [ ۴]