رندی

/rendi/

مترادف رندی: زرنگی، زیرکی، عیاری، لاقیدی

معنی انگلیسی:
lubricious, slyness, trickery

لغت نامه دهخدا

رندی. [ رِ ] ( حامص ) رند بودن. در حالت و هیئت و افکار و عقاید چون رندان بودن. زیرکی و غداری و نیرنگ سازی :
نخواهی بیش و نپسندی ز فرزندان بسیارت
مگرآن را کز او ناید به جز بدفعلی و رندی.
ناصرخسرو.
بعون اﷲ نه ای معروف و مشهور
چون عوّانان به قلاّشی و رندی.
سوزنی.
|| انکار اهل قید و صلاح و عدم توجه به ظواهر مسائل شرعی :
دامنی گر چاک شد در عالم رندی چه باک
جامه ای در نیکنامی نیز می باید درید.
حافظ.
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند
هر آن قسمت که آنجا شد کم و افزون نخواهد شد.
حافظ.
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه باک
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند.
حافظ.
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون شو
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی.
حافظ.
و رجوع به رند شود.

رندی.[ رَ ] ( ص نسبی ) جلادهنده و هموارکننده. || ( اِ ) براده. خاک اره. ( ناظم الاطباء ) ( اشتینگاس ).

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - زیرکی حیله گری . ۲ - لاقیدی لاابالیگری . ۳ - ( تصوف ) عمل رند .
جلا دهنده و هموار کننده برادره

فرهنگ معین

(رِ ) (حامص . ) ۱ - زیرکی . ۲ - بی قیدی .

گویش مازنی

/randi/ ته دیگ

دانشنامه عمومی

رِندی و رِند واژه ای در ادبیات فارسی است. این واژه در دیگر فرهنگ ها و زبان ها هم پایه ای ندارد. سِیر بارِ مفهومیِ آن بسیار متلاطم بوده؛ چنانکه تا پیش از حافظ، جلوه ای بد داشته است. معنای نخستش، سِفْله و اَراذِل و اوباش است؛ اما حافظ با توجه به نگاهِ ملامتی و سنجشِ انتقادی اش نسبت به هر پدیدهٔ پذیرفته یا ناپذیرفتهٔ اجتماعی، آن را از معنایی در حَضیض به جایگاهی در اوج آورد. در شعرِ حافظ، رند هم تراز با انسان کامل یا آدمِ حقیقی است و آن را ولیّ می نامد. بااین همه، رندِ امروز دوباره در معنای کهنه رند، مردِ رند و خَرْمردِ رند درآمده است. [ ۱]
شخصیتِ رند بسیار متناقض به نظر می رسد، اما در همان حال باطنی متعادل دارد. افراط و تفریط ندارد. رستگاری را در هدف دارد. هرچند رندْ آزاداندیش و غیردینی هم می تواند باشد، اما رندِ حافظ اهلِ دین است و به آن تعهد دارد. اهلِ آخرت و اندیشه در آن است، اما از آن نمی هراسد و باور دارد با عشق و عنایت از آن خواهد رَست. بر تقوا و دانش و فضل و فهم متکی نیست. تَساهُل دارد، چه در دین و چه در اجتماع یا سیاست. ناتوانی های انسانی را می داند و می پذیرد. بزرگوارانه تظاهر نمی کند. هنرمند است و اهل فضل، اما آن را نمی فروشد. بوالفضول نیست، اما منتقد هست. شاد است و امیدوار. سختی ها و نومیدی ها را هم تحمل می کند. اهلِ آزمون و خطاست. نه تعصب می ورزد و نه تخطئه می کند. شک را مایهٔ بصیرت می داند اما برای شک اصالتی قائل نیست. تعلیمِ اخلاق نمی دهد، اما بی اخلاق نیست. لااُبالی است، اما حدش را نگه می دارد. [ ۲]
واژهٔ رند در زمان حافظ، معنایی منفی و نامطلوب داشته و برابر با اراذل و اوباش بوده است که به سبب دید انتقادی و ارزیابی دوباره ای که حافظ داشت، رند را هم پیمان خود کرد و به واسطهٔ دیوان حافظ، واژهٔ رند به کلی تغییر معنی پیدا کرد. در اشعار حافظ، رند انسان کامل یا انسان برتر می باشد و شخصیتی است که اهل افراط و تفریط نیست و با این که به رستگاری نیز می اندیشد، اما بزرگ ترین هدفش سبک بار گذشتن از این دنیا می باشد. رند حافظ، تعلق خاطر دینی نیز دارد و آخرت را هم واقعی می داند اما از آن ترسی ندارد. گاهی در ردیف شهود قرار می گیرد و گاهی در مسیر شک قدم می گذارد. انسانیست که بین زهد و زندقه در تناوب است. [ ۳]
به گزارش دانشنامهٔ ایرانیکا، در ادبیات نوشتاری، ممکن است از عناصر شخصیتیِ چند شخصیت، برای ترسیم شخصیت رند بهره گرفته شده باشد. در عصر سعدی و سلمان ساوجی، جنبهٔ انسانی رند عموماً همنشین با ریاضت زاهدانه است؛ موضوعی که به ویژه در رندِ حافظ برجسته شده است و ممکن است فاقد تقوای متفکر دینی باشد، اما بااین حال بیشتر از آنان به درستی هدایت شده اند و در واقع تقریباً بی عیبند. این به خاطر آن است که رند حافظ به عنوان یک عیار عمل می کند، یک لوطی دیونیسوسی که هنجارها و قراردادها را برهم می زند و خارج از سلسله مراتب اجتماعی قرار می گیرد. از آنجا که او نمی تواند با پاداش های دستگاه حکومت اغوا شود، ریاکاریِ نظامِ تثبیت شده را آشکار می کند و ارزش هایش را زیر سؤال می برد. نوشتن در زمان و مکانی چون عصر حافظ، فرهنگ لغت طنزآمیز عبید زاکانی و مطایباتش و نیز موش و گربه اش نشان می دهد که انتقادات اجتماعی و سیاسی از طریق طنز و تمثیل یا شعر، بهنگام مطرح شده است. حتی کسانی مانند ابواسحاق اطعمه مجموعه اشعاری طنز دربارهٔ ظروف آشپزخانه می سرایند. به نظر می رسد که نمایش تظاهر و ریاکاریِ معتبر و قدرتمند، تبدیل به یک نگرانیِ عمدهٔ ادیبان در این دوران شده بود. [ ۴]
عکس رندی
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

roguery (اسم)
رندی، بد ذاتی

پیشنهاد کاربران

رندان تشنه لب راآبی نمیدهدکس
درکلام حافظ میشودهوشیار
رندی . در کرمانجی خراسان شمالی . یعنی خوبی
مثال سلام رندی سلام خوبی
ای دل طَریقِ رِندی از مُحتَسِب بیاموز
مست است و در حَقِّ او کَس این گُمان ندارد
حافظ
رَندی به زبان مازندرانی یعنی ته دیگ. اینم از اطلاعات عمومی امروزتون D:
زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد/دیو بگریزد از ان قوم که قران خوانند
در مکتب عشق فضل و دانش رندی است/ دانشمندی مایه ناخرسندی است
در اینجا رندی به معنای مکر و حیله هست .
در مکتب عشق فضل و دانش رندی است / دانشمندی مایه ناخرسندی است
آزادگی از قیود ظاهری
حضرت حافظ میگه چه نسبت است به رندی صلاح و تقوی را اونجا منظورش نیرنگه و میگه حیله و کلک ( رندی ) چه ربطی به خوبی و نیکی ( صلاح و تقوی ) داره؟!
هوشیاری

بپرس