رسا
/rasA/
مترادف رسا: پخته، رسیده، یانع، واضح، بلند، بلیغ، زبان آور، شیوا
متضاد رسا: نارسا
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: بلیغ، واضح، کنایه از شخص رشید و خوش قد و قامت، ویژگی صدایی که به وضوح قابل شنیدن است، موزون و بلند، آنچه به راحتی قابل درک است، ( به مجاز ) رشید و خوش قد و قامت، به صدای واضح که به راحتی قابل شنیدن است گفته می شود
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
اشکم رساست از ته دل میکند دعا
درخلوت وصال تو راه سخن مباد.
اسیر ( از آنندراج ).
جای ترحم است به دلهای دردمندکز آه عاشقان شب ظلمت رساتر است.
صائب ( از آنندراج ).
چشم بد ازتو دور که در پرده بوی توصد پیرهن ز نکهت یوسف رساتر است.
صائب ( از آنندراج ).
تیزی زبان مار دارددنباله ابروی رسایش.
صائب ( از آنندراج ).
هر سبزه خوابیده که در باغ جهان بوداز خواب گران جست ز گلبانگ رسایم.
صائب ( از آنندراج ).
گلزار کرد روی زمین را به یک نظراز همت رسا چمن آرای گریه ام.
محسن تأثیر ( از آنندراج ).
اذکر؛ رسا. اصلتی ؛ مرد رسا در امور. اِطْهاء؛ رسا گردیدن در پیشه. تصرم ؛ نیک رسا شدن در کار. تمهر؛ رسا شدن. جریش ؛ مرد رسا. دلهام ؛ مرد رسا و دوربین. صَلْت ؛ مرد رسا در امور و حوایج خود. صلخم ؛ استوار سخت رسا. صَمَم ؛ مرد رسا در امور. صَمَیان ؛ رسا و ماهر در امور. ضرب ؛ مرد رسا و تیزخاطر و سبک گوشت. عِض ؛ مرد رسا. مرمئد؛ مرد رسا. مِصْدَع ؛ مرد رسا در امور. مصعنفر؛ رسادر کارها. مِصْلات ؛ مرد رسا در امور. مِصْلَت ؛ مرد رسا. مطبق ؛ مرد رسا در امور. منصلت ؛ مرد رسا در امور.نافذ، نَفوذ، نَفاذ؛ رسا و درگذرنده در هر کار. همرج ؛ رسا. هوء؛ رأی رسا و درگذرنده در امور. ( منتهی الارب ). || بلند و موزون. ( یادداشت مؤلف ) : نیم آگاه از زلف رسایش اینقدر دانم
که از دلها ترازو گشت مژگان رسای او.
صائب ( از آنندراج ).
هر حلقه ز کاکل رسایش چشمی است گشاده بر قفایش.
صائب ( از آنندراج ).
از حلقه زنجیر محال است رسد نقص کوتاه نگردد به گره زلف رسایش.
صائب ( از آنندراج ).
- قامت یا قد رسا ؛ بالایی بلند و موزون. ( یادداشت مؤلف ).|| یابنده. || حاصل. ( ناظم الاطباء ). || بالغ. ( ناظم الاطباء ) ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( فرهنگ فارسی معین ). || زودفهم و سریعالانتقال. ( ناظم الاطباء ). تندهوش. تیزفهم. سریعالانتقال. ( فرهنگ فارسی معین ). || کامل. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ) ( فرهنگ نظام ) : بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - رسنده . ۲ - بلند : [[ باصدای رسا صحبت میکرد ]] . ۳ - بالغ . ۴ - تند هوش تیز فهم سریع الانتقال . ۵ - لایق قابل . ۶ - باوقوف .
یارسای همدانی میرزا خان متوفای سال ۱۱۷۴ ق از گویندگان قرن ۱۲ هندوستان بود .
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
۲. بالغ.
۳. بلند.
۴. [قدیمی] بسیار، تیزفهم.
۵. [قدیمی] لایق.
فرهنگستان زبان و ادب
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] ← رسانندۀ خدمات اینترنتی
{SAR} [علوم دارویی] ← رابطۀ ساختار اثر
{sonorant} [زبان شناسی] در آواشناسی و واج شناسی، مشخصۀ آواهایی مانند واکه ها و خیشومی ها و کناری ها و روان ها که در تولید آنها مسیر عبور جریان هوا نسبتاً آزاد است و تارآواها در حال ارتعاش اند
گویش مازنی
واژه نامه بختیاریکا
دانشنامه عمومی
رَسا[ ۱] ( به انگلیسی: sonorant ) در آواشناسی و واج شناسی، ویژگی آواهایی مانند واکه ها و خیشومی ها و کناری ها و روان ها است که در تولید آنها مسیر عبور جریان هوا نسبتاً آزاد است و تارآواها در حال ارتعاش اند. نام دیگری که برای رسا به کار می رود، بازخوان ( به انگلیسی: resonant ) است.
رسا در نظریه مختصه ممیز واج شناسی یکی از مختصه های طبقاتی عمده آواست که توسط چامسکی و هله وضع شده تا تنوعات آوایی در شیوه تولید را طبقه بندی کند. آواهای رسا، از نظر تولیدی، آنهایی هستند که در تولیدشان مانع قابل توجهی در مسیر جریان هوا قرار ندارد و تارآواها در موقعیت واکداری هستند. به عبارت دیگر حالت بی نشان آواهای رسا، واکدار است. در مقابل چنین آواهایی، آواهای گرفته یا غیررسا قراردارند که در تولیدشان جریان هوا با مانع مواجه می شود. آواهای رسا عبارتند از:
• تمامی واکه های زبان
• همخوان های روان ( مانند /l/, /w/ و /j/ ) و خیشومی ( مانند /m/, /n/ و /ŋ/ ) [ ۲] [ ۳] [ ۴]
در برخی زبان ها رساهای بی واک وجود دارند ازجمله زبان های دراویدی، چینی - تبتی، و آسترونزیایی، اما این موارد استثنا هستند. [ ۴]
آواهای رسا، در تقابل با آواهای گرفته، دارای سازندهای ساخت یافته بوده و توزیع انرژی شان بیشتر در بسامدهای پایین تر متمرکز است.
زبان فارسی دارای ۱۱ آوای رسا است که از این میان ۶ آوا واکه و ۵ آوا همخوان است. آواهای رسای زبان فارسی عبارتند از:[ ۵]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفرسا در نظریه مختصه ممیز واج شناسی یکی از مختصه های طبقاتی عمده آواست که توسط چامسکی و هله وضع شده تا تنوعات آوایی در شیوه تولید را طبقه بندی کند. آواهای رسا، از نظر تولیدی، آنهایی هستند که در تولیدشان مانع قابل توجهی در مسیر جریان هوا قرار ندارد و تارآواها در موقعیت واکداری هستند. به عبارت دیگر حالت بی نشان آواهای رسا، واکدار است. در مقابل چنین آواهایی، آواهای گرفته یا غیررسا قراردارند که در تولیدشان جریان هوا با مانع مواجه می شود. آواهای رسا عبارتند از:
• تمامی واکه های زبان
• همخوان های روان ( مانند /l/, /w/ و /j/ ) و خیشومی ( مانند /m/, /n/ و /ŋ/ ) [ ۲] [ ۳] [ ۴]
در برخی زبان ها رساهای بی واک وجود دارند ازجمله زبان های دراویدی، چینی - تبتی، و آسترونزیایی، اما این موارد استثنا هستند. [ ۴]
آواهای رسا، در تقابل با آواهای گرفته، دارای سازندهای ساخت یافته بوده و توزیع انرژی شان بیشتر در بسامدهای پایین تر متمرکز است.
زبان فارسی دارای ۱۱ آوای رسا است که از این میان ۶ آوا واکه و ۵ آوا همخوان است. آواهای رسای زبان فارسی عبارتند از:[ ۵]
wiki: رسا
جدول کلمات
مترادف ها
لایق، صلاحیت دار، مناسب، کافی، متناسب، بسنده، مساوی، رسا، تکافو کننده
رسا، حاکی، پر معنی، اشاره کننده
رسا، با صدای بلند، بلند، پر سر و صدا، گوش خراش، زرق و برق دار، پر صدا، بلند اوا، پراواز، پر جلوه، پر هیاهو
رسا، صدا بلند، خیلی بلند
رسا، قابل شنیدن، شنیدنی
رسا، نیرومند، پر صدا، قوی و واضح، بلند صدا
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
یکی از اصوا ششگانه ابدی در نزد زرتشتیان ( پنج تای دیگر: راستی، نیک اندیشی، نیرومندی، پرهیزگاری، رسایی، جاوادانی )
پیشنهاد استاد میرجلال الدین کزازی در نامه ی باستان:
بَوَنده: کامل.
بَوَندگی: کمال.
پیشنهاد استاد میرشمس الدین ادیب سلطانی در ترجمانی منطق ارسطو:
فرساخته: کامل.
فرساختگی: کمال.
... [مشاهده متن کامل]
پیشنهاد استاد حلیل دوست خواه در گزارش اوستا:
رسا: کامل.
رسایی: کمال.
هر سه پیشنهاد درست است و روان و سازگار با جان زبان پارسی است.
پارسی را پاس بداریم: )
بَوَنده: کامل.
بَوَندگی: کمال.
پیشنهاد استاد میرشمس الدین ادیب سلطانی در ترجمانی منطق ارسطو:
فرساخته: کامل.
فرساختگی: کمال.
... [مشاهده متن کامل]
پیشنهاد استاد حلیل دوست خواه در گزارش اوستا:
رسا: کامل.
رسایی: کمال.
هر سه پیشنهاد درست است و روان و سازگار با جان زبان پارسی است.
پارسی را پاس بداریم: )
رسا فقط مال پسره دخترا حرف الکی نزنی برید
نه خیر رسا اسم دخترونس وپسرونه اسم خودم که دخترم رسا هستش ولی به خاطر اینکه بفهمن دخترم رسا دخت هم دارم دخت یعنی دختر .
تا جایی که من میدونم اسم رسا فقط پسرونس ولی رستا اسم دختر است
رسا اسم پسرونس فقط و دخترونه نیس
درود خیر من رسا اسم دختر هم شنیدم . اسم یکی از دوستان خوب من رساست که اتفاقا اینقدر دختر خوبی هست که اومدم دنبال اسمش که معنی و ریشه اش کجاست. . .
اولا رسا اسم پسرونس فقط نه دخترونه
دوما معنیش یعنی صدای بلند و واضح و همچنین خوش قد و قامت
سوما اسم رسا بهترین اسم برای یک پسر هس
دوما معنیش یعنی صدای بلند و واضح و همچنین خوش قد و قامت
سوما اسم رسا بهترین اسم برای یک پسر هس
- رَسا : بلند و واضح
- رثا : سوگواری
- رثا : سوگواری
رساداسم پر معنا ییدهست تومن عاشق رسا هستم و فقط رسا اسم پسر هستش نه دختر به نظر من که من نشنیدم
رسا اسم دختر هم هست
فقط پسرانه نیس
مثل ماهور
مثل رها
فقط پسرانه نیس
مثل ماهور
مثل رها
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)