فرهنگ اسم ها
معنی: گلی از خانواده گل سرخ دارای گل های رنگارنگ، ( فرانسوی، rose ) ( در گیاهی ) گلی از خانواده گل سرخ دارای گل هایی به رنگ های متفاوت، گلی از خانواده گل سرخ دارای گلهایی به رنگهای مختلف
برچسب ها: اسم، اسم با ر، اسم دختر، اسم فرانسوی، اسم طبیعت، اسم گل
لغت نامه دهخدا
سواری رزی دید بارآوری
سپهبدنژادی بلنداختری.
فردوسی.
سپهبدنژادی و گندآوری رزی دید در راه بارآوری.
فردوسی.
گزیت رز بارور شش درم به خرماستان بر همین زد رقم.
فردوسی.
بهار آرد و تیرماه و خزان برآرد پر از میوه دار رزان.
فردوسی.
اگر مخالف تو رز نشاند اندر باغ بوقت بار عنا بر دهد بجای عنب.
فرخی ( از آنندراج ).
گر نیستت ستور چه باشدخری بمزد گیر و همی رو
مر کشت را خود افکن نیرو
رز را بدست خود کن فرخو.
لبیبی.
تا دو سه روزدر این سایه رزآب انگور گساریم به آب.
منوچهری.
در سایه رز اندر گوری بکنیدم تا نیکترین جایی باشد وطن من.
منوچهری.
آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزان است گویی به مثل پیرهن رنگرزان است.
منوچهری.
شد از بیم رخها چو برگ رزان سر تیغ چون دست وَشّی رزان.بیشتر بخوانید ...
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
( ~. ) (اِ. ) زهر هلاهل .
(رُ ) [ فر. ] (اِ. ) گل سرخ .
فرهنگ عمید
مصیبت بزرگ.
۱. (زیست شناسی ) انگور.
۲. باغ.
۳. باغ انگور.
۴. [مجاز] شراب.
۵. (بن مضارعِ رزیدن ) = رزیدن
۶. رنگ کننده، رزنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر ): رنگرز.
گویش مازنی
دانشنامه عمومی
رز (بازی ویدئویی). رز ( انگلیسی: Rez ) یک بازی بازی موزیک ویدئو شوتم آپ ساخته شده توسط سگا برای دریم کست و پلی استیشن ۲ است. نسخه رز:بی نهایت در سال ۲۰۱۶ برای واقعیت مجازی و کنسول های پلی استیشن ۴، مایکروسافت ویندوز و اندروید منتشر شد.
wiki: رز (بازی ویدئویی)
رز (ریاضی). در ریاضیات، رز ( به انگلیسی: Rose ) یا منحنی رودونی ( به انگلیسی: Rhodonea curve ) یک موج سینوسی رسم شده در مختصات قطبی است.
بنا بر تشابه منحنی های رز را می توان با معادله ای در مختصات قطبی به شکل زیر نمایش داد:
و یا می توان آن را به صورت دو معادله در مختصات دکارتی نمایش داد:
برای رزی که معادله قطبی آن به شکل زیر باشد
و k عدد صحیح مثبت باشد، مساحت وقتی k فرد باشد، برابر است با
و وقتی k زوج باشد :
بنا بر تشابه منحنی های رز را می توان با معادله ای در مختصات قطبی به شکل زیر نمایش داد:
و یا می توان آن را به صورت دو معادله در مختصات دکارتی نمایش داد:
برای رزی که معادله قطبی آن به شکل زیر باشد
و k عدد صحیح مثبت باشد، مساحت وقتی k فرد باشد، برابر است با
و وقتی k زوج باشد :
wiki: رز (ریاضی)
رز (فیلم ۱۹۳۶). رُز ( لهستانی: Róża ) یک فیلم درام تاریخی لهستانی محصول ۱۹۳۶ به کارگردانی یوزف لیتس و با بازی ایرنا ایخلروونا، ویتولد زاخارویچ و بوگوسواو سامبورسکی است. [ ۱] این فیلم بر اساس نمایشنامه ای از استفان ژرومسکی ساخته شده است. سازندگان فیلم با استفاده از نماهای دوربین و موسیقی متن کوشیدند تا «شعر بصری» خلق کنند. [ ۲]
• ایرنا ایخلروونا
• ویتولد زاخارویچ
• دوبیسواف دامینتسکی
• بوگوسواو سامبورسکی
• کاژیمیش یونوشا - استئوپوفسکی
• لنا ژلیخوفسکا
• استفان یاراچ
• میخاو زنیچ
• میه چیسواف سیبولسکی
• زجیسواف کارچفسکی
• استانیسواف واپینسکی
• استفان خنیجینسکی
• یوزف کمپا
• ائوگنیوش کوشوتسکی
• Skaff, Sheila. The Law of the Looking Glass: Cinema in Poland, 1896 - 1939. Ohio University Press, 2008.
• ایرنا ایخلروونا
• ویتولد زاخارویچ
• دوبیسواف دامینتسکی
• بوگوسواو سامبورسکی
• کاژیمیش یونوشا - استئوپوفسکی
• لنا ژلیخوفسکا
• استفان یاراچ
• میخاو زنیچ
• میه چیسواف سیبولسکی
• زجیسواف کارچفسکی
• استانیسواف واپینسکی
• استفان خنیجینسکی
• یوزف کمپا
• ائوگنیوش کوشوتسکی
• Skaff, Sheila. The Law of the Looking Glass: Cinema in Poland, 1896 - 1939. Ohio University Press, 2008.
wiki: رز (فیلم ۱۹۳۶)
رز (فیلم ۱۹۷۹). رُز ( انگلیسی: The Rose ) فیلمی در ژانر موزیکال به کارگردانی مارک رایدل است که در سال ۱۹۷۹ منتشر شد. بت میدلر موفق شد برای بازی در این فیلم برای دریافتِ جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش اول زن نامزد شود.
• بت میدلر
• آلن بیتس
• فردریک فورست
• هری دین استنتون
• دیوید کیت
• بری پریموس
• دوریس رابرتس
• چیپ زاین
• بت میدلر
• آلن بیتس
• فردریک فورست
• هری دین استنتون
• دیوید کیت
• بری پریموس
• دوریس رابرتس
• چیپ زاین
wiki: رز (فیلم ۱۹۷۹)
رز (فیلم ۲۰۱۱). رُز ( انگلیسی: Rose ) فیلمی لهستانی در ژانر درام و جنگی به کارگردانی وویچیخ اسماژوفسکی است که در سال ۲۰۱۱ منتشر شد.
wiki: رز (فیلم ۲۰۱۱)
رز (فیلم ۲۰۱۴). رز ( انگلیسی: Rose ( 2014 film ) ) یک فیلم درام عاشقانه کانادایی است به کارگردانی ساهانا مورتی و تهیه کننده تارون شیواپا که در سال 2014 منتشر شد.
wiki: رز (فیلم ۲۰۱۴)
رز (ماه نشان). رز یک روستا در ایران است که در دهستان ماه نشان واقع شده است. [ ۱] رز ۸۷ نفر جمعیت دارد.
wiki: رز (ماه نشان)
رز (نمین). رَز روستایی است که در استان اردبیل، شهرستان نمین، بخش ویلکیج، دهستان ویلکیج جنوبی و در طول جغرافیایی َ٣٨ َْ۴٨ و عرض جغرافیایی َ١٢ َْ٣٨ و ارتفاع متوسط ١۴۶٠متر قرار دارد.
سرزمینی دره ای و سرد و خشک می باشد و در ٣١کیلومتری خاور اردبیل واقع شده است.
این روستا از سمت شمال به روستای سقزچی و از سمت جنوب شرقی به قریه تفیه متصل گردیده و از طرف مشرق به روستای حور منتهی میگردد.
اهالی این روستا به دین اسلام گرایش دارند و شیعه و سنی می باشند.
بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت این روستا ۳۱۰ نفر با ۶۰ خانوار بوده است که امروزه با زیادی مهاجرت به شهر ها جمعیت روستا رو به کاهش است.
در این روستا باغ های فراوانی از جمله باغ گیلاس سیاه، آلبالو، گیلاس معمولی، گلابی چشم می خورد.
البته میوه های این روستا به این ها ختم نمی شود بلکه میوه های دیگری از جمله سیب فصلی ( تابستان ) ، گوجه سبز ، زرد آلو، گردو، فندق، انگور و به است.
میوه های ذکر شده دارای باغ های اختصاصی نیستند و درخت آن ها در باغ هایی که در بالا ذکر شد هستند.
لازم به ذکر است معروفترین و بزرگترین باغ این منطقه در جنوب روستای رز ، معروف به خان باغی ( khãn baqi ) در فصل بهار و تابستان مقصد گردشگران و اهالی شهرهای اطراف می باشد.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفسرزمینی دره ای و سرد و خشک می باشد و در ٣١کیلومتری خاور اردبیل واقع شده است.
این روستا از سمت شمال به روستای سقزچی و از سمت جنوب شرقی به قریه تفیه متصل گردیده و از طرف مشرق به روستای حور منتهی میگردد.
اهالی این روستا به دین اسلام گرایش دارند و شیعه و سنی می باشند.
بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ جمعیت این روستا ۳۱۰ نفر با ۶۰ خانوار بوده است که امروزه با زیادی مهاجرت به شهر ها جمعیت روستا رو به کاهش است.
در این روستا باغ های فراوانی از جمله باغ گیلاس سیاه، آلبالو، گیلاس معمولی، گلابی چشم می خورد.
البته میوه های این روستا به این ها ختم نمی شود بلکه میوه های دیگری از جمله سیب فصلی ( تابستان ) ، گوجه سبز ، زرد آلو، گردو، فندق، انگور و به است.
میوه های ذکر شده دارای باغ های اختصاصی نیستند و درخت آن ها در باغ هایی که در بالا ذکر شد هستند.
لازم به ذکر است معروفترین و بزرگترین باغ این منطقه در جنوب روستای رز ، معروف به خان باغی ( khãn baqi ) در فصل بهار و تابستان مقصد گردشگران و اهالی شهرهای اطراف می باشد.
wiki: رز (نمین)
دانشنامه آزاد فارسی
رُز
رجوع شود به:گل سرخ
رجوع شود به:گل سرخ
wikijoo: رز
پیشنهاد کاربران
مویز از مو و آویز ساخته شده است خوشه های انگور را از سقف چوبی اتاق آویزان و در سایه خشک می کرده اند کشمش سبز درست می کردند در برابر این شیوه پهن کردن انگور برابر آفتاب است که کشمش آن تیره رنگ می شود و کشمش آفتابی می گویند
در گویش تاتی به باغ رَز گفته میشود.
رز یک واژه پارسی باستان است ، در قدیمی ترین متنی که آمده در اوستا و به صورت وروزا آمده است :
٫٫ تاریخ ایران باستان ، مشیرالدوله ٫٫
و نیز :
� در اوستایی این واژه 𐬬𐬀𐬭𐬆𐬜𐬁 varǝδā ثبت شده که قدیمی ترین حالت ثبت شدهٔ این واژه از بین زبان های ایرانی است. این واژه از زبان های ایرانی وارد زبان های سامی هم شده است، از جمله آرامی ורדא wardā/wurdā ( سریانی ܘܪܕܐ ) ، عربی ( به عربی: وَرْدَة ) و عبری ורד w�reḏ، که همگی به معنی �رز� هستند. واژه ارمنی کلاسیک վարդ vard به معنی �رز� نیز از ایرانی میانه است. در پارتی این واژه به شکل wār درآمده است ( ard ایرانی باستان در پارتی به ār تبدیل می شود ) . �
... [مشاهده متن کامل]
٫٫ تاریخ ایران باستان ، مشیرالدوله ٫٫
و نیز :
� در اوستایی این واژه 𐬬𐬀𐬭𐬆𐬜𐬁 varǝδā ثبت شده که قدیمی ترین حالت ثبت شدهٔ این واژه از بین زبان های ایرانی است. این واژه از زبان های ایرانی وارد زبان های سامی هم شده است، از جمله آرامی ורדא wardā/wurdā ( سریانی ܘܪܕܐ ) ، عربی ( به عربی: وَرْدَة ) و عبری ורד w�reḏ، که همگی به معنی �رز� هستند. واژه ارمنی کلاسیک վարդ vard به معنی �رز� نیز از ایرانی میانه است. در پارتی این واژه به شکل wār درآمده است ( ard ایرانی باستان در پارتی به ār تبدیل می شود ) . �
... [مشاهده متن کامل]
رز : گل سرخ - رز گلی از خانواده گل سرخ دارای گلهایی به رنگهای مختلف .
رز. Raz درخت مو یا تاک
فارسی میانه رز Raz، یونان قدیم رکس rh�x در لاتین racemus و درانگلیس ریزین raisin یا کشمش. در یکی از ریشه یابی ها واژه شیراز در ایلامی به انگور خوب نسبت داده است از online etymology
The Iranian place name is said to be from Elamite sher "good" raz "grape. " . شیراز
فارسی میانه رز Raz، یونان قدیم رکس rh�x در لاتین racemus و درانگلیس ریزین raisin یا کشمش. در یکی از ریشه یابی ها واژه شیراز در ایلامی به انگور خوب نسبت داده است از online etymology
The Iranian place name is said to be from Elamite sher "good" raz "grape. " . شیراز
#مویز
واژه پارسی که از دو بخش ساخته شده:
مویز= میویز = می ویز= باده و می همانند = همانند می و باده؛ نبید ( مشروب )
در ساخت و پدیدآوردن باده و نبید از میویز ( مویز ) بهره میبرند از این روی به ان این نام داده شده است.
... [مشاهده متن کامل]
می بباید که کند مستی و بیدار کند
چه مویزی و چه انگوری ای نیک حبیب.
منوچهری
واژه raisin به چم و معنی کشمش در انگلیسی از ریشه racēmus لاتین و ریشه ῥάξ� ( rh�x یونانی است که خود آن از ریشه raz رز پارسی به چم و معنی درخت انگور است.
سواری رزی دید بارآوری
سپهبدنژادی بلنداختری
فردوسی
ایرانیان باستان کهن ترین سازندگان می و باده و نبید و رز در جهان هستند و از این رو تمام واژگان به چم باده و رز از ریشه پارسی آن هستند.
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
@iranaryan در ایتا
واژه پارسی که از دو بخش ساخته شده:
مویز= میویز = می ویز= باده و می همانند = همانند می و باده؛ نبید ( مشروب )
در ساخت و پدیدآوردن باده و نبید از میویز ( مویز ) بهره میبرند از این روی به ان این نام داده شده است.
... [مشاهده متن کامل]
می بباید که کند مستی و بیدار کند
چه مویزی و چه انگوری ای نیک حبیب.
منوچهری
واژه raisin به چم و معنی کشمش در انگلیسی از ریشه racēmus لاتین و ریشه ῥάξ� ( rh�x یونانی است که خود آن از ریشه raz رز پارسی به چم و معنی درخت انگور است.
سواری رزی دید بارآوری
سپهبدنژادی بلنداختری
فردوسی
ایرانیان باستان کهن ترین سازندگان می و باده و نبید و رز در جهان هستند و از این رو تمام واژگان به چم باده و رز از ریشه پارسی آن هستند.
🦋🦋🦋🦋🦋🦋
@iranaryan در ایتا
ترکیب این دو اسم
1 - " رَز" در زبانِ اوستایی به چمهایِ زیر بوده است:
1. 1 - راست کردن، به خط کردن، ردیف کردن، مرتب کردن
1. 2. - دراز کردن ( کِشیدن، کِش دادن ) ، به درازا کشاندن
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
... [مشاهده متن کامل]
2 - گذشته مجهولیِ واژه یِ " رَز" در اوستایی، " رَشتَ/راشتَ" بوده است ( PPfP در فرتورِ زیر نشاندهنده یِ همین موضوع است ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
3 - بنابر 1 و 2 می توان پی آورد ( =نتیجه گرفت ) که واژگانِ نامبرده با کارواژه یِ " راختَن" یا "راشتَن" در پارسیِ کُنونی همریشه هستند. "راختَن" و "راشتَن" را در کارواژه ای همچون " افراختَن ( افرازیدن ) ، افراشتن، برافراختن، برافراشتَن و. . . " داریم.
بُنِ کنونیِ "راختَن"، "راز" می شود که با " رَز" در اوستایی اینهمان است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد 1:
ما می توانیم از کارواژه یِ "راختَن" یا "راشتَن" به همراه پیشوندهایی همچون "هم، اَن ( هَن ) ، آز ( سِ ) ، پِی و. . . " برایِ کارواژه هایی مانندِ " تنظیم کردن، مطابق کردن، وفق دادن، تعدیل کردن" و کارواژه هایی همچون "ausrichten، angleichen، einstellen " در زبانِ آلمانی و "adjust، align " در زبانِ انگلیسی بهره ببریم.
پیشنهاد2:
برای نمونه هنگامیکه می خواهیم "چیزی را با چیزی تنظیم کنیم" به زیبایی می توانیم از کارواژه یِ " همراختَن، انراختَن ( هَنراختن ) " بهره ببریم.
یا اگر به شیوه یِ یک به یکِ زیر بخواهیم واژه یِ " ausrichten" در زبانِ آلمانی را با پارسی برابر کنیم، واژه یِ " آزراختَن" یا " سِراختَن" را خواهیم داشت:
aus : آز ( در واژه ای همچون آزمودن ) یا سِ ( در واژه ای همچون سِپُردن )
richten : راختَن یا راشتَن
پیشنهاد 3:
برایِ کارواژه هایی همچون " مرتب کردن" و کارواژه هایی همچون " ordnen " در زبانِ آلمانی و " order، sort " در زبانِ انگلیسی می توان از کارواژه یِ " پِی راختَن" بهره برد.
پیشنهادِ 4:
در دانشِ مزداهی ( ریاضی ) بویژه حساب ( arithmetic ) برای واژه یِ " ترتیب" و " Reihenfolge" در آلمانی و " order" در انگلیسی می توان از واخنش هایِ ( مشتقاتِ ) کارواژه یِ " پی راختَن" بهره برد همچون "پی رازِش، پی رازه و . . . "چرا؟
برای اندریافتِ بهتر، واژه یِ " Reihenfolge " را در زبانِ آلمانی بررسی می کنیم. این واژه برآمده از دو واژه یِ زیر است:
1 - " Reihe" به چمِ " رَجه، ردیف" از کارواژه یِ " reihen " به چمِ " رجیدَن، ردیف کردن"
2 - "Folge" به چمِ " دنباله، پی آمد، ماحصل" از کارواژه یِ " folgen" به چمِ " به دنبال آمدَن، دنبال کردن، پی آمدن، در پی آمدَن" است.
در کارواژه یِ " پی راختن"، " folge" نقشِ کارکردیِ " پِی" را به عنوانِ پیشوند بازی می کند و " Reihe " از کارواژه یِ " reihen" نقشِ واخنش هایِ ( =مشتقاتِ ) کارواژه یِ " راختَن" را می تواند بازی کنند ( بمانندِ "رازِش" ) و آنچه داریم: پی رازِش ( =ترتیب ) .
فلان دستگاهِ عددی را پِی رازید= فلان دستگاهِ عددی را مرتب کنید.
هر چند می توان برابرنهادهایِ درخورِ دیگری از واژگانی همچون ( رَج، رج کردن، ریس، ریسیدَن و. . . ) را برای واژگانِ بیگانه یِ بالا درنگریم.
پیشنهاد 5:
در جاهایی که واژه یِ "order" در زبانِ انگلیسی به چمِ "مرتبه" بکار می رود، می توان در زبانِ پارسی از واژه یِ " رَسته" بهره برد؛
برای نمونه: first order logic = منطقِ رَسته یِ نخست = چمگوییِ رَسته یِ یکم
پیشنهاد6:
به جایِ کارواژه یِ "راختن/راشتَن"می توان از کارواژه هایِ "راییدن/رایانیدن" و واخنشهایِ آن همچون ( رایه، . . . ) بهره برد ولی باید این را در نگرداشت که "رایانه" که برآمده از کارواژه یِ "رایانیدَن" است، برابر با " computer " از کارواژه یِ " compute" گرفته شده است.
( نکته: جدایِ از همسویی یا ناهمسویی با پیشنهادهایِ بالا، می توان از آنها مینوپردازی ( =ایده پردازی ) کرد. شاید در آینده دیدگاههای دیگری نیز بازگو شود. داوری با خودتان. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت ( reference ) :
در رویه یِ 1514 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ " کریستین بارتولومه"
1. 1 - راست کردن، به خط کردن، ردیف کردن، مرتب کردن
1. 2. - دراز کردن ( کِشیدن، کِش دادن ) ، به درازا کشاندن
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
... [مشاهده متن کامل]
2 - گذشته مجهولیِ واژه یِ " رَز" در اوستایی، " رَشتَ/راشتَ" بوده است ( PPfP در فرتورِ زیر نشاندهنده یِ همین موضوع است ) .
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
3 - بنابر 1 و 2 می توان پی آورد ( =نتیجه گرفت ) که واژگانِ نامبرده با کارواژه یِ " راختَن" یا "راشتَن" در پارسیِ کُنونی همریشه هستند. "راختَن" و "راشتَن" را در کارواژه ای همچون " افراختَن ( افرازیدن ) ، افراشتن، برافراختن، برافراشتَن و. . . " داریم.
بُنِ کنونیِ "راختَن"، "راز" می شود که با " رَز" در اوستایی اینهمان است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پیشنهاد 1:
ما می توانیم از کارواژه یِ "راختَن" یا "راشتَن" به همراه پیشوندهایی همچون "هم، اَن ( هَن ) ، آز ( سِ ) ، پِی و. . . " برایِ کارواژه هایی مانندِ " تنظیم کردن، مطابق کردن، وفق دادن، تعدیل کردن" و کارواژه هایی همچون "ausrichten، angleichen، einstellen " در زبانِ آلمانی و "adjust، align " در زبانِ انگلیسی بهره ببریم.
پیشنهاد2:
برای نمونه هنگامیکه می خواهیم "چیزی را با چیزی تنظیم کنیم" به زیبایی می توانیم از کارواژه یِ " همراختَن، انراختَن ( هَنراختن ) " بهره ببریم.
یا اگر به شیوه یِ یک به یکِ زیر بخواهیم واژه یِ " ausrichten" در زبانِ آلمانی را با پارسی برابر کنیم، واژه یِ " آزراختَن" یا " سِراختَن" را خواهیم داشت:
aus : آز ( در واژه ای همچون آزمودن ) یا سِ ( در واژه ای همچون سِپُردن )
richten : راختَن یا راشتَن
پیشنهاد 3:
برایِ کارواژه هایی همچون " مرتب کردن" و کارواژه هایی همچون " ordnen " در زبانِ آلمانی و " order، sort " در زبانِ انگلیسی می توان از کارواژه یِ " پِی راختَن" بهره برد.
پیشنهادِ 4:
در دانشِ مزداهی ( ریاضی ) بویژه حساب ( arithmetic ) برای واژه یِ " ترتیب" و " Reihenfolge" در آلمانی و " order" در انگلیسی می توان از واخنش هایِ ( مشتقاتِ ) کارواژه یِ " پی راختَن" بهره برد همچون "پی رازِش، پی رازه و . . . "چرا؟
برای اندریافتِ بهتر، واژه یِ " Reihenfolge " را در زبانِ آلمانی بررسی می کنیم. این واژه برآمده از دو واژه یِ زیر است:
1 - " Reihe" به چمِ " رَجه، ردیف" از کارواژه یِ " reihen " به چمِ " رجیدَن، ردیف کردن"
2 - "Folge" به چمِ " دنباله، پی آمد، ماحصل" از کارواژه یِ " folgen" به چمِ " به دنبال آمدَن، دنبال کردن، پی آمدن، در پی آمدَن" است.
در کارواژه یِ " پی راختن"، " folge" نقشِ کارکردیِ " پِی" را به عنوانِ پیشوند بازی می کند و " Reihe " از کارواژه یِ " reihen" نقشِ واخنش هایِ ( =مشتقاتِ ) کارواژه یِ " راختَن" را می تواند بازی کنند ( بمانندِ "رازِش" ) و آنچه داریم: پی رازِش ( =ترتیب ) .
فلان دستگاهِ عددی را پِی رازید= فلان دستگاهِ عددی را مرتب کنید.
هر چند می توان برابرنهادهایِ درخورِ دیگری از واژگانی همچون ( رَج، رج کردن، ریس، ریسیدَن و. . . ) را برای واژگانِ بیگانه یِ بالا درنگریم.
پیشنهاد 5:
در جاهایی که واژه یِ "order" در زبانِ انگلیسی به چمِ "مرتبه" بکار می رود، می توان در زبانِ پارسی از واژه یِ " رَسته" بهره برد؛
برای نمونه: first order logic = منطقِ رَسته یِ نخست = چمگوییِ رَسته یِ یکم
پیشنهاد6:
به جایِ کارواژه یِ "راختن/راشتَن"می توان از کارواژه هایِ "راییدن/رایانیدن" و واخنشهایِ آن همچون ( رایه، . . . ) بهره برد ولی باید این را در نگرداشت که "رایانه" که برآمده از کارواژه یِ "رایانیدَن" است، برابر با " computer " از کارواژه یِ " compute" گرفته شده است.
( نکته: جدایِ از همسویی یا ناهمسویی با پیشنهادهایِ بالا، می توان از آنها مینوپردازی ( =ایده پردازی ) کرد. شاید در آینده دیدگاههای دیگری نیز بازگو شود. داوری با خودتان. )
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگَشت ( reference ) :
در رویه یِ 1514 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانیِ کهن" نوشته یِ " کریستین بارتولومه"
" رُز، رُزیتا" واژگانی ایرانی هستند.
هر نامِ ایرانی را که می جوییم، یا نوشته اروپایی یا مغولی یا . . . . آخر این بیگانه پرستی شماها را می کشد.
مدرک می خواهید؟ بیا اینم مدرک:
1 - نامِ دخترِ اردشیرِ دومِ هخامنشی و همسرِ اروندِ یکم ( Orontes ) ، " رُزگونه" بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
2 - در اوستایی، واژه یِ " رَئُدیتَ raoidita" به چمِ " سُرخ، سُرخ گون" بوده است که به روشنی واژه یِ " رُزیتا" برآمده از آن است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت ( reference ) :
در بخشِ 1495 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانی باستان" نوشته یِ "کریستین بارتولومه" آمده است:
هر نامِ ایرانی را که می جوییم، یا نوشته اروپایی یا مغولی یا . . . . آخر این بیگانه پرستی شماها را می کشد.
مدرک می خواهید؟ بیا اینم مدرک:
1 - نامِ دخترِ اردشیرِ دومِ هخامنشی و همسرِ اروندِ یکم ( Orontes ) ، " رُزگونه" بوده است.
... [مشاهده متن کامل]
2 - در اوستایی، واژه یِ " رَئُدیتَ raoidita" به چمِ " سُرخ، سُرخ گون" بوده است که به روشنی واژه یِ " رُزیتا" برآمده از آن است.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
پَسگشت ( reference ) :
در بخشِ 1495 از نبیگِ " فرهنگنامه یِ زبانِ ایرانی باستان" نوشته یِ "کریستین بارتولومه" آمده است:
درخت انگور
رز ❤️
رز Rose واژه ای است�فرانسوی�از�لاتین�rosa�که واژه ای دخیل از�یونانی است ، این واژه خود صورتی از واژه ای نیاهندواروپایی است
واژهٔ یونانی مذکور احتمالاً مستقیماً از نیاهندواروپایی نیست بلکه از طریق فارسی باستان�*varda�وارد آن شده است
... [مشاهده متن کامل]
نظریهٔ دیگر این است که واژهٔ یونانی وام واژه ای از یک زبان�تراسی - فریگی� ( و آن هم برگرفته از نیاهندواروپایی ) است، چون رز علاوه بر ایران در�مقدونیه�و�تراکیه�نیز می روییده است
در�اوستایی�این واژه varǝδā ثبت شده �که قدیمی ترین حالت ثبت شدهٔ این واژه از بین زبان های ایرانی�است
این واژه از�زبان های ایرانی�وارد زبان های سامی�هم شده است
از جمله�آرامی�Warda
عربی��وَرْدَة
و عبری��w�reḏ
که همگی به معنی رز هستند
�واژه ارمنی�vard به معنی رز نیز از�ایرانی میانه است
�در�پارتی�این واژه به شکل wārr درآمده است ( ard ایرانی باستان در پارتی به ār تبدیل می شود )
در�فارسی کلاسیک�و تا دو سه قرن اخیر به رز گل گفته می شد و گلاب به آبی که از آن به دست می آید
بعدها این واژه لفظ عام تری یافت و به انواع گوناگون گل اطلاق شد
گل فارسی از فارسی میانه�gul است
�که ریشهٔ آن نهایتاً به همان فارسی باستان�*varda می رسد
* طبق قواعد�زبان شناسی تطبیقی�زبان های ایرانی ، در حین تحول�ایرانی باستان�به ایرانی میانه، خوشهٔ - rd - به - l - تبدیل می شود ( *varda - → *vala - )
و مصوت های انتهایی حذف می شوند ( *vala - → *val )
و�vV - � ( منظور از �V� یک مصوت است ) به�gu - تبدیل می شود
( *val → gul )
در کشورهای شرقی همواره کشت رز و استفاده از عطر آن بسیار مورد علاقه مردم بوده است
در گاه شمار ایران باستان ، روز نوزدهم هر ماه فروردین نام داشته است
در روز فروردین از ماه�اسفند�جشنی در ایران برگزار می شده است به نام�نوروز انهار�که مردمان در این روز به� دشت و دمن ، به ویژه کنار رودها و چشمه ها رفته و طی مراسمی عطر و�گلاب�در آب ها می افشاندند
در�تاریخ بیهقی�از جشن دیگری به نام جشن گل افشانی یاد شده است� که ظاهراً در روز بخصوصی برگزار می شده است و مردم در فصل گل سرخ بر سر یکدیگر گل می افشاندند
امروزه از رسم های باقی مانده در ارتباط با گل سرخ یکی�آیین گل غلتان�است که در مناطق مختلف شهرستان�دامغان�در� اولین بهار از زندگی نوزاد برگزار می شود
زمان انجام این آیین از هنگام تولد تا یک سالگی نوزاد است و در باور و عقاید اهالی منطقه غلتانیدن بدن نوزاد در میان برگ های گل محمدی سبب حفظ طراوت و شادابی او و دور ماندن از بیماری های مختلف می شود
آئین سنتی گل غلتان در فهرست آثار معنوی ( ناملموس ) کشور ثبت شده است
در داستان�هزار و یک شب�و همین طور�رباعیات عمر خیام ( در حدود ۱۱۰۰ سال پیش ) از این گل یاد شده است
درشاهنامه فردوسی�لفظ گل منحصراً به گل سرخ تعلق دارد�و برگ گل نیز به معنای برگ گل سرخ یا گلبرگ گل سرخ یا خود گل سرخ است و بدین ترتیب آمدن لفظ برگ قبل از نام گل های دیگر نیز به معنای گلبرگ آن گل یا خود آن گل است
در بیت اول شعر زیر برگ گل به معنای گل سرخ و در بیت دوم برگ گلنار به معنای گلِ انار است
همه بوستان زیر برگ گلست
همه کوه پُر لاله و سنبلست
بگفت این و باد از جگر برکشید
شد آن برگ گلنار چون شنبلید
فردوسی
رز در فرهنگ های گوناگون تاریخچهٔ مدیدی از نمادگرایی و مفهوم دارد
در�هند�رز به�ویشنو�پیشکش شده است
سافو�از شاعران�یونانی�سده هفتم پیش از میلاد ، در شعری� رز را به عنوان ملکهٔ گل ها توصیف کرده است
به نظر می رسد که در عهد باستان بیشتر به منظور لذت بردن از عطر گل ، این گیاه پرورش داده می شده است
نقل شده است که ملکه�کلئوپاترا به رز بسیار علاقه مند بوده و از این گل به عنوان عطر استفاده می کرده است
در اساطیر�یونانی�آمده است که گل رز در ابتدا سفید بوده است اما روزی آفرودیت�بر اثر شنیدن خبر جراحت دوست قدیم خود آدونیس�به کمک او شتاف و در راه خاری به پای او فرو� رفت و خون از پای او جاری شد و گل های رز به رنگ سرخ در آمد
�همچنان آمده است که به تعداد قطرات خونی که�از آفرودیت جاری شد آدونیس اشک ریخت و از هر قطره اشک او یک گل سرخ بوجود آمد
نرون�امپراتور روم به گل رز علاقه بسیاری داشته است و در ضیافت های خود دستور می داده است که از سقف گلبرگ های رز یا آب با عطر گل را به روی مهمانان بپاشند
گفته می شود که هزینهٔ مصرف رز در طول یک ضیافت به نرخ کنونی به ۱۰۰٬۰۰۰ دلار بالغ می شده است پس میتوان گفت رز سمبل تجمل بوده است
گل رز در هنگام�جنگ های صلیبی�توسط ارتش صلیبی از خاورمیانه به اروپا برده شد
در اروپای قرون وسطا و از زمان از بین رفتن�امپراتوری روم غربی تا قبل از دوران رنسانس عطر رز توسط کلیسا از نظر مذهبی ناپسند قلمداد شد و کشت این گل بجز به هدف مصرف دارویی ممنوع بوده است
رز Rose واژه ای است�فرانسوی�از�لاتین�rosa�که واژه ای دخیل از�یونانی است ، این واژه خود صورتی از واژه ای نیاهندواروپایی است
واژهٔ یونانی مذکور احتمالاً مستقیماً از نیاهندواروپایی نیست بلکه از طریق فارسی باستان�*varda�وارد آن شده است
... [مشاهده متن کامل]
نظریهٔ دیگر این است که واژهٔ یونانی وام واژه ای از یک زبان�تراسی - فریگی� ( و آن هم برگرفته از نیاهندواروپایی ) است، چون رز علاوه بر ایران در�مقدونیه�و�تراکیه�نیز می روییده است
در�اوستایی�این واژه varǝδā ثبت شده �که قدیمی ترین حالت ثبت شدهٔ این واژه از بین زبان های ایرانی�است
این واژه از�زبان های ایرانی�وارد زبان های سامی�هم شده است
از جمله�آرامی�Warda
عربی��وَرْدَة
و عبری��w�reḏ
که همگی به معنی رز هستند
�واژه ارمنی�vard به معنی رز نیز از�ایرانی میانه است
�در�پارتی�این واژه به شکل wārr درآمده است ( ard ایرانی باستان در پارتی به ār تبدیل می شود )
در�فارسی کلاسیک�و تا دو سه قرن اخیر به رز گل گفته می شد و گلاب به آبی که از آن به دست می آید
بعدها این واژه لفظ عام تری یافت و به انواع گوناگون گل اطلاق شد
گل فارسی از فارسی میانه�gul است
�که ریشهٔ آن نهایتاً به همان فارسی باستان�*varda می رسد
* طبق قواعد�زبان شناسی تطبیقی�زبان های ایرانی ، در حین تحول�ایرانی باستان�به ایرانی میانه، خوشهٔ - rd - به - l - تبدیل می شود ( *varda - → *vala - )
و مصوت های انتهایی حذف می شوند ( *vala - → *val )
و�vV - � ( منظور از �V� یک مصوت است ) به�gu - تبدیل می شود
در کشورهای شرقی همواره کشت رز و استفاده از عطر آن بسیار مورد علاقه مردم بوده است
در گاه شمار ایران باستان ، روز نوزدهم هر ماه فروردین نام داشته است
در روز فروردین از ماه�اسفند�جشنی در ایران برگزار می شده است به نام�نوروز انهار�که مردمان در این روز به� دشت و دمن ، به ویژه کنار رودها و چشمه ها رفته و طی مراسمی عطر و�گلاب�در آب ها می افشاندند
در�تاریخ بیهقی�از جشن دیگری به نام جشن گل افشانی یاد شده است� که ظاهراً در روز بخصوصی برگزار می شده است و مردم در فصل گل سرخ بر سر یکدیگر گل می افشاندند
امروزه از رسم های باقی مانده در ارتباط با گل سرخ یکی�آیین گل غلتان�است که در مناطق مختلف شهرستان�دامغان�در� اولین بهار از زندگی نوزاد برگزار می شود
زمان انجام این آیین از هنگام تولد تا یک سالگی نوزاد است و در باور و عقاید اهالی منطقه غلتانیدن بدن نوزاد در میان برگ های گل محمدی سبب حفظ طراوت و شادابی او و دور ماندن از بیماری های مختلف می شود
آئین سنتی گل غلتان در فهرست آثار معنوی ( ناملموس ) کشور ثبت شده است
در داستان�هزار و یک شب�و همین طور�رباعیات عمر خیام ( در حدود ۱۱۰۰ سال پیش ) از این گل یاد شده است
درشاهنامه فردوسی�لفظ گل منحصراً به گل سرخ تعلق دارد�و برگ گل نیز به معنای برگ گل سرخ یا گلبرگ گل سرخ یا خود گل سرخ است و بدین ترتیب آمدن لفظ برگ قبل از نام گل های دیگر نیز به معنای گلبرگ آن گل یا خود آن گل است
در بیت اول شعر زیر برگ گل به معنای گل سرخ و در بیت دوم برگ گلنار به معنای گلِ انار است
همه بوستان زیر برگ گلست
همه کوه پُر لاله و سنبلست
بگفت این و باد از جگر برکشید
شد آن برگ گلنار چون شنبلید
فردوسی
رز در فرهنگ های گوناگون تاریخچهٔ مدیدی از نمادگرایی و مفهوم دارد
در�هند�رز به�ویشنو�پیشکش شده است
سافو�از شاعران�یونانی�سده هفتم پیش از میلاد ، در شعری� رز را به عنوان ملکهٔ گل ها توصیف کرده است
به نظر می رسد که در عهد باستان بیشتر به منظور لذت بردن از عطر گل ، این گیاه پرورش داده می شده است
نقل شده است که ملکه�کلئوپاترا به رز بسیار علاقه مند بوده و از این گل به عنوان عطر استفاده می کرده است
در اساطیر�یونانی�آمده است که گل رز در ابتدا سفید بوده است اما روزی آفرودیت�بر اثر شنیدن خبر جراحت دوست قدیم خود آدونیس�به کمک او شتاف و در راه خاری به پای او فرو� رفت و خون از پای او جاری شد و گل های رز به رنگ سرخ در آمد
�همچنان آمده است که به تعداد قطرات خونی که�از آفرودیت جاری شد آدونیس اشک ریخت و از هر قطره اشک او یک گل سرخ بوجود آمد
نرون�امپراتور روم به گل رز علاقه بسیاری داشته است و در ضیافت های خود دستور می داده است که از سقف گلبرگ های رز یا آب با عطر گل را به روی مهمانان بپاشند
گفته می شود که هزینهٔ مصرف رز در طول یک ضیافت به نرخ کنونی به ۱۰۰٬۰۰۰ دلار بالغ می شده است پس میتوان گفت رز سمبل تجمل بوده است
گل رز در هنگام�جنگ های صلیبی�توسط ارتش صلیبی از خاورمیانه به اروپا برده شد
در اروپای قرون وسطا و از زمان از بین رفتن�امپراتوری روم غربی تا قبل از دوران رنسانس عطر رز توسط کلیسا از نظر مذهبی ناپسند قلمداد شد و کشت این گل بجز به هدف مصرف دارویی ممنوع بوده است
رز به معنی درخت انگور میباشد
قشنگ ونازنین
در گویش تاتی رَز به باغ گفته میشود.
در گویس زبان بختیاری واژه رَز ( Raz ) به معنای درخت انگور میباشد.
اصیل
در زبان هائیتیایی Rezen و در زبان فرانسوی Raisins به معنی انگور آمده احتمال می رود با واژه رزین و رزان ارتباط معنایی داشته باشند
رز تنها نه . . . . . اگر بااسمی ترکیب بشه خوش اهنگش میکنه
گلی زیبا
گیاهی زیبا که شکوفه های بزرگی باز میکند
نوعی گل فرانسوی
رَز:سمّ مهلک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٣)