[ویکی فقه] ادیان الهی دارای مشترکاتی مانند اعتقاد به توحید، معاد، نبوت عامه و... هستند. قرآن کریم نیز به این ارتباط میان ادیان الهی پرداخته است. مشترکات میان مسلمانان و مسیحیان در قرآن جایگاه ویژه ای دارد.
اسلام در محیطی مسیحی ـ روحانی زاده شد؛ زیرا پیش از اسلام، مسیحیت در منطقه عربی رواج یافته بود. می توان گفت مسلمانان از اندیشه و یا روحانیت مسیحی، این ایده و تصور رایج پیش از اسلام را که حیات انسانی و هستی، نفس رحمان (خدا) است، برگرفته بودند. در همین سیاق می توان این آیه از قرآن را تفسیر کرد:«زمانی که خدا انسان را آفرید از روح خویش در او دمید». و همین دم الهی است که انسان را از دیگر مخلوقات تمایز بخشیده است. اسلام از آغاز، با یهود شبه جزیره عربستان نیز تعامل داشته است، اما تعامل اسلام ـ یهودیت، تعامل در قالب روابط تشریعی، سیاسی و اقتصادی بوده است. از این رو باید انتقادات قرآن از جامعه یهودی مدینه را به عنوان بازتاب این حقیقت تاریخی بفهمیم. من بر ایـن بـاور هستم که اجتمـاعـات مسیحی بزرگی در شبه جزیره وجود نداشت تا بتواند تاثیر سیاسی هم وزنی در جامعه یهودی مدینه داشته باشد، اما رابطه اسلام با مسیحیت، دست کم در آغاز بعثت و حتی در مدینه، بیش تر رابطه ای معنوی بوده است تا رابطه ای اجتماعی.
دیدگاه تاریخی ظهور اسلام
از دیدگاه تاریخی، قرآن و رسالت محمدی پس از عصری طولانی و بعد از دوره شمولیت دینی و تمدنی ـ که از قرن هشتم یا ششم پیش از میلاد آغاز شده بود و کارل یاسپرس دانشمند معروف آلمانی آن را «عصرمحوری» نامید ـ ظهور کرد. ادیان چینی و هندی نیز در همین دوره پیدا شدند و زرتشت هم در همین عصر ندای توحید را سر داد. در این دوره، پیامبران تورات یا عهد قدیم، با ندای عدالت اجتماعی ظهور می یابند و اعلام می دارند که خداوند تنها اقامه شعائر الهی را از انسان نمی خواهد، بلکه هم چنین از او می خواهد تا عدالت را نیز به پا دارد و به بُعد معنوی زندگی خویش و هم چنین ارتباطش با خداوند اهمیت بدهد. در پی این عصر، دوره مهمی فرا می رسد که در آن تمدن هلنی ـ یونانی عهد اسکندر و جانشینان او به عنوان یک چارچوب تمدنی عام، برای همه تمدن های اروپایی و خاورمیانه ای و حتی سرزمین فارس، مطرح می شود. از نظر من پایان این دوره، آغاز ظهور مسیحیت به عنوان یک دین فراگیر و تا اندازه ای مخالف با یهودیت سخت گیر و جزم اندیش است. یهود خود را قوم برگزیده خدا می دانست، در حالی که حضرت مسیح به پیروان خویش می گفت: فخر مورزید که فرزندان ابراهیم هستید؛ زیرا خداوند را توانایی آن هست که از این دست فرزندانی از ابراهیم پدید آورد.این دوره نیز که از قرن هشتم پیش ازمیلاد آغاز شده بود، با ظهور حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) پایان یافت. از این رو می بینیم در قرآن ندای توحید، وحدت انسان و کثرت گرایی تمدنی و زبانی را در جهان سر می دهد. خداوند می گوید:«و من آیاته خلق السّموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم؛ و از نشانه های او آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف زبان های شما و رنگ های شما است».معنای آیه این است که خداوند انسان ها را با زبان ها و تمدن ها و عرف های گوناگون آفریده است. من معتقدم که کثرت گرایی زبانی به گونه ای که قرآن از آن سخن می گوید، شامل کثرت گرایی تمدنی و دینی نیز می شود؛ زیرا ادیان سرچشمه همه تمدن های بشری هستند. این امر دست کم درباره ادیان بزرگ، پذیرفته شده است. بنابراین، قرآن بر این پدیده فراگیر ـ که قرن ها پیش از ظهور اسلام و در قالب کثرت گرایی تمدنی و دینی آغاز شده بود ـ مهر تایید می نهد.ما این پدیده را در بسیاری از آیات قرآن ملاحظه می کنیم، مانند این آیه:«کان الناس امّة واحدة فبعث الله النّبیین مبشّرین منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین النّاس فیما اختلفوا فیه؛ مردم، امتی یگانه بودند، پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان کتاب را به حق فروفرستاد، تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند، داوری کند.
نگاه قرآن به انسان
قرآن اختلاف بین مردم را به حسدورزی و ستیزه جویی نسبت می دهد و حساب کثرت و اختلاف نظر و اختلافی را که موجب حسدورزی و کینه جویی و دشمنی انسان ها نسبت به یکدیگر شود، از هم جدا می کند. اما نگاه قرآن به انسان چگونه است؟ از نظر قرآن، انسان می تواند به بلندترین مراتب روحی رسیده یا به پست ترین درجه تباهی نایل آید. خداوند می گوید:«لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم. ثمّ رددناه اسفل سافلین. الاّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیرممنون؛ به راستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. سپس او را به پست ترین پستی بازگردانیم، مگر کسانی را که گرویده و کارهای شایسته کرده اند، که پاداشی بی منت خواهند داشت».در ضمن این کثرت گرایی تمدنی و نژادی بنیاد بشری، مشترکاتی هم وجود دارد که وحدت انسانی را تحکیم می بخشد. این مشترکات، از توحید الهی سرچشمه می گیرد و چه بسا از این اصل که از آنجا که خدای یگانه است، خلق او نیز یگانه است و انسانیت هم یگانه:«یا ایها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عندالله اتقاکم؛ ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی دوسویه حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شما است.از نظر قرآن تکریم بنی آدم چنین است:«و لقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضّلناهم علی کثیر ممّن خلقنا تفضیلاً؛ و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا برنشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم».راز این گرامی داشت در معرفت و توانایی انسان در گفت وگو و فهم متقابل و بکارگیری زبان نهفته است. قرآن می گوید:«و علّم الآدم الاسماء کلّها؛ و خدا همه نامها را به آدم آموخت».سپس این نام ها را بر فرشتگان عرضه کرد، اما آنان پاسخ را نمی دانستند و عذر آوردند و گفتند:«سبحانک لاعلم لنا الاّ ما علّمتنا؛ منزهی تو! ما را جز آنچه به ما آموخته ای، هیچ دانش نیست».آن گاه خداوند فرشتگان را به سجده بر آدم ـ که سجده تعظیم و نه سجده عبادت بود ـ فرمان داد. نافرمانی اساسی از همین نقطه آغاز شد. این نافرمانی، نافرمانی آدم نیست که در قرآن آمده است:«و عصی آدم ربّه فغوی. ثمّ اجتباه ربّه فتاب علیه و هدی؛ آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و به بیراهه رفت، سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود، و هدایت کرد».
نافرمانی ابلیس
...
اسلام در محیطی مسیحی ـ روحانی زاده شد؛ زیرا پیش از اسلام، مسیحیت در منطقه عربی رواج یافته بود. می توان گفت مسلمانان از اندیشه و یا روحانیت مسیحی، این ایده و تصور رایج پیش از اسلام را که حیات انسانی و هستی، نفس رحمان (خدا) است، برگرفته بودند. در همین سیاق می توان این آیه از قرآن را تفسیر کرد:«زمانی که خدا انسان را آفرید از روح خویش در او دمید». و همین دم الهی است که انسان را از دیگر مخلوقات تمایز بخشیده است. اسلام از آغاز، با یهود شبه جزیره عربستان نیز تعامل داشته است، اما تعامل اسلام ـ یهودیت، تعامل در قالب روابط تشریعی، سیاسی و اقتصادی بوده است. از این رو باید انتقادات قرآن از جامعه یهودی مدینه را به عنوان بازتاب این حقیقت تاریخی بفهمیم. من بر ایـن بـاور هستم که اجتمـاعـات مسیحی بزرگی در شبه جزیره وجود نداشت تا بتواند تاثیر سیاسی هم وزنی در جامعه یهودی مدینه داشته باشد، اما رابطه اسلام با مسیحیت، دست کم در آغاز بعثت و حتی در مدینه، بیش تر رابطه ای معنوی بوده است تا رابطه ای اجتماعی.
دیدگاه تاریخی ظهور اسلام
از دیدگاه تاریخی، قرآن و رسالت محمدی پس از عصری طولانی و بعد از دوره شمولیت دینی و تمدنی ـ که از قرن هشتم یا ششم پیش از میلاد آغاز شده بود و کارل یاسپرس دانشمند معروف آلمانی آن را «عصرمحوری» نامید ـ ظهور کرد. ادیان چینی و هندی نیز در همین دوره پیدا شدند و زرتشت هم در همین عصر ندای توحید را سر داد. در این دوره، پیامبران تورات یا عهد قدیم، با ندای عدالت اجتماعی ظهور می یابند و اعلام می دارند که خداوند تنها اقامه شعائر الهی را از انسان نمی خواهد، بلکه هم چنین از او می خواهد تا عدالت را نیز به پا دارد و به بُعد معنوی زندگی خویش و هم چنین ارتباطش با خداوند اهمیت بدهد. در پی این عصر، دوره مهمی فرا می رسد که در آن تمدن هلنی ـ یونانی عهد اسکندر و جانشینان او به عنوان یک چارچوب تمدنی عام، برای همه تمدن های اروپایی و خاورمیانه ای و حتی سرزمین فارس، مطرح می شود. از نظر من پایان این دوره، آغاز ظهور مسیحیت به عنوان یک دین فراگیر و تا اندازه ای مخالف با یهودیت سخت گیر و جزم اندیش است. یهود خود را قوم برگزیده خدا می دانست، در حالی که حضرت مسیح به پیروان خویش می گفت: فخر مورزید که فرزندان ابراهیم هستید؛ زیرا خداوند را توانایی آن هست که از این دست فرزندانی از ابراهیم پدید آورد.این دوره نیز که از قرن هشتم پیش ازمیلاد آغاز شده بود، با ظهور حضرت محمد (صلی الله علیه و آله وسلّم) پایان یافت. از این رو می بینیم در قرآن ندای توحید، وحدت انسان و کثرت گرایی تمدنی و زبانی را در جهان سر می دهد. خداوند می گوید:«و من آیاته خلق السّموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم؛ و از نشانه های او آفرینش آسمان ها و زمین و اختلاف زبان های شما و رنگ های شما است».معنای آیه این است که خداوند انسان ها را با زبان ها و تمدن ها و عرف های گوناگون آفریده است. من معتقدم که کثرت گرایی زبانی به گونه ای که قرآن از آن سخن می گوید، شامل کثرت گرایی تمدنی و دینی نیز می شود؛ زیرا ادیان سرچشمه همه تمدن های بشری هستند. این امر دست کم درباره ادیان بزرگ، پذیرفته شده است. بنابراین، قرآن بر این پدیده فراگیر ـ که قرن ها پیش از ظهور اسلام و در قالب کثرت گرایی تمدنی و دینی آغاز شده بود ـ مهر تایید می نهد.ما این پدیده را در بسیاری از آیات قرآن ملاحظه می کنیم، مانند این آیه:«کان الناس امّة واحدة فبعث الله النّبیین مبشّرین منذرین و انزل معهم الکتاب بالحقّ لیحکم بین النّاس فیما اختلفوا فیه؛ مردم، امتی یگانه بودند، پس خداوند پیامبران را نویدآور و بیم دهنده برانگیخت و با آنان کتاب را به حق فروفرستاد، تا میان مردم در آنچه با هم اختلاف داشتند، داوری کند.
نگاه قرآن به انسان
قرآن اختلاف بین مردم را به حسدورزی و ستیزه جویی نسبت می دهد و حساب کثرت و اختلاف نظر و اختلافی را که موجب حسدورزی و کینه جویی و دشمنی انسان ها نسبت به یکدیگر شود، از هم جدا می کند. اما نگاه قرآن به انسان چگونه است؟ از نظر قرآن، انسان می تواند به بلندترین مراتب روحی رسیده یا به پست ترین درجه تباهی نایل آید. خداوند می گوید:«لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم. ثمّ رددناه اسفل سافلین. الاّ الذین آمنوا و عملوا الصالحات فلهم اجر غیرممنون؛ به راستی انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم. سپس او را به پست ترین پستی بازگردانیم، مگر کسانی را که گرویده و کارهای شایسته کرده اند، که پاداشی بی منت خواهند داشت».در ضمن این کثرت گرایی تمدنی و نژادی بنیاد بشری، مشترکاتی هم وجود دارد که وحدت انسانی را تحکیم می بخشد. این مشترکات، از توحید الهی سرچشمه می گیرد و چه بسا از این اصل که از آنجا که خدای یگانه است، خلق او نیز یگانه است و انسانیت هم یگانه:«یا ایها الناس انّا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا انّ اکرمکم عندالله اتقاکم؛ ای مردم، ما شما را از مرد و زنی آفریدیم، و شما را ملت ملت و قبیله قبیله گردانیدیم تا با یکدیگر شناسایی دوسویه حاصل کنید. در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شما است.از نظر قرآن تکریم بنی آدم چنین است:«و لقد کرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرّ و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضّلناهم علی کثیر ممّن خلقنا تفضیلاً؛ و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا برنشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آنان را بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم».راز این گرامی داشت در معرفت و توانایی انسان در گفت وگو و فهم متقابل و بکارگیری زبان نهفته است. قرآن می گوید:«و علّم الآدم الاسماء کلّها؛ و خدا همه نامها را به آدم آموخت».سپس این نام ها را بر فرشتگان عرضه کرد، اما آنان پاسخ را نمی دانستند و عذر آوردند و گفتند:«سبحانک لاعلم لنا الاّ ما علّمتنا؛ منزهی تو! ما را جز آنچه به ما آموخته ای، هیچ دانش نیست».آن گاه خداوند فرشتگان را به سجده بر آدم ـ که سجده تعظیم و نه سجده عبادت بود ـ فرمان داد. نافرمانی اساسی از همین نقطه آغاز شد. این نافرمانی، نافرمانی آدم نیست که در قرآن آمده است:«و عصی آدم ربّه فغوی. ثمّ اجتباه ربّه فتاب علیه و هدی؛ آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و به بیراهه رفت، سپس پروردگارش او را برگزید و بر او ببخشود، و هدایت کرد».
نافرمانی ابلیس
...
wikifeqh: رابطه_ادیان_الهی