رئیس

/ra~is/

مترادف رئیس: امیر، باشی، بزرگ، پیشوا، زعیم، سر، سرپرست، سردار، سردسته، سرکرده، سرور، سید، صدر، صندید، عمید، لیدر، مافوق، مدیر، مهتر، نقیب

متضاد رئیس: مرئوس

برابر پارسی: سرپرست، سالار، مِهان، فرنشین، مهان

معنی انگلیسی:
boss, chairman, chairwoman, chief, commissioner, head, headman, mistress, president, administrator, old man, principal, provost, superintendent, superior, warden, ringleader, director, manager, magistrateheadmaster, chancellor, governor, prexy

لغت نامه دهخدا

رئیس. [ رَ ] ( ع ص ، اِ ) سرور. ( دهار ). مهتر. ( منتهی الارب ). سردار و مهتر قوم. ( آنندراج ) ( منتخب اللغات ) ( غیاث اللغات ) ( از اقرب الموارد ). سر قوم. ( مهذب الاسماء ). سر. ( کشاف زمخشری ). ج ، رُؤَساء. ( اقرب الموارد ) ( کشاف زمخشری ) ( مهذب الاسماء ) :
گر نئی لهبله چرا گشتی
بدر خانه رئیس خسیس.
بهرامی سرخسی.
مال رئیسان همه به سائل و زائر
وآن ِ تو به کفشگر زبهر مچاچنگ.
ابوعاصم.
چون حاجت آمد که این حضرت و شهریار بزرگوار را رئیس کاروان با خانه قدیم باشداختیار او را کردند. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 275 ).
بدین سخن شده ای تو رئیس جانوران
بدین فتادند ایشان بزیر بیع و شری.
ناصرخسرو.
این رئیس جماعت متاکله را تتبع کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 437 ). رئیس و مرئوس ، شریف و مشروف روی بدرگاه آوردند. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 364 ).
صنتیت ؛ رئیس قوم. قبل ؛ رئیس قوم. ( منتهی الارب ).
- رئیس الرؤساء ؛ رئیس رئیسان. سرور سروران. بزرگ بزرگان. سرور و بزرگتررئیسان. عنوانی بوده است بمناسبت منصب و مقامی ، و یالقبی بوده است بزرگ مقامی را : علی در این باب تکلفی ساخت از اندازه گذشته که رئیس الرؤسا بود وچنین کارها او را آمده بود. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 288 ).
- شیخ الرئیس ؛ لقب ابوعلی سینا. رجوع به شیخ شود.
|| والی. حاکم. فرمانروایا عنوانی برای منصبی نظیر حاکم و والی : چون ببلخ رسید بوالمحاسن رئیس گرگان و طبرستان آنجا رسید. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 345 ). بونصر طیفور و جز وی با تو فرستاده آید... و چند تن نیز از ایشان را که از آنها تعصب میباشد بناحیت شان چون بونصر بامیانی و برادر زعیم بلخ و پسرعم رئیس و تنی چند... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 271 ). پس امیر [ مسعود ]، روی به عامل و رئیس ترمذ کرد و گفت... ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 240 ). قاضی مکران را با رئیس و چند تن از اعیان رعیت بدرگاه فرستاد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 242 ). سلطان دهقان ابواسحاق محمدبن الحسین را که رئیس بلخ بود به حساب عمال و تحصیل بقایای اموال نصب کرد. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 359 ). اثر کفایت رئیس ابوعلی و کیفیت حال شهر و رعیت پیش سلطان موقع تمام یافت. ( ترجمه تاریخ یمینی ص 439 ).
- رئیسان شهر ؛ اوتادالبلاد. ( منتهی الارب ).
|| در تداول امروزی کسی را گویند که مؤسسه و بنگاه و یا اداره ای زیر نظر و سرپرستی او اداره شود. مدیر. سرپرست مؤسسه و اداره : رئیس شهربانی. رئیس اداره.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - آنکه در راس ادارهای یا کاری قرار دارد سرور بزرگ پیشوا سرپرست . ۲ - مردی وجیه و محتشم از خاندانی بزرگ که به فرمان سلاطین در هر شهر گمارده میشد و میان مردم و عمال و دیوان واسطه و میانجی بود و دیوان ریاست تحت تدبیر وی قرار داشت . ۳ - کدخدای ده و محل جمع روسا . یا رئیس جمهور ( جمهوری ) کسی که ریاست یک جمهوری به عهده اوست . یا رئیس دولت ۱ - کسی که در راس دولت قرار دارد ( شاه در مملکت پادشاهی رئیس جمهور در مملکت جمهوری ) . ۲ - نخست وزیر یا رئیس کل کسی که در راس اداره کلی قرار دارد و رئیسانی زیر نظر او کار میکنند .
دهی است از دهستان ولد بیگی بخش ثلاث شهرستان کرمان .

فرهنگ معین

(رَ ) [ ع . ] (ص . ) آن که در رأس اداره یا کاری قرار گیرد، بزرگ ، پیشوا.

فرهنگ عمید

۱. سرور.
۲. سردار، سردسته، پیشوا.
۳. سرپرست و مهتر قوم.

واژه نامه بختیاریکا

شاه قُز؛ سر گُرُه

دانشنامه عمومی

رئیس (ترانه لیل پامپ). «رئیس» ( به انگلیسی: Boss ) ترانه ای توسط لیل پامپ خواننده رپ اهل ایالات متحده آمریکا است که بعنوان نخستین تک آهنگ از آلبوم نخست هم نام وی منتشر شد. ابتدا ترانه در ۱۹ آوریل ۲۰۱۷ به صورت رسمی در حساب کاربری لیل پامپ در ساوندکلاود منتشر شد، و بعد بعنوان تک آهنگ در ۶ ژوئن ۲۰۱۷ منتشر شد. ترانه در جدول آهنگ های داغ آراندبی/هیپ - هاپ ایالات متحده به شماره ۴۰ رسید، و از انجمن صنعت ضبط موسیقی در آمریکا گواهی پلاتین دریافت کرد.
عکس رئیس (ترانه لیل پامپ)

رئیس (فیلم ۱۹۶۴). رئیس ( روسی: Председатель ) فیلمی در ژانر زندگینامه ای محصول سینمای شوروی است که در سال ۱۹۶۴ منتشر شد.
عکس رئیس (فیلم ۱۹۶۴)

رئیس (فیلم ۱۹۶۹). رئیس ( به انگلیسی: The Chairman ) یا خطرناک ترین مرد جهان فیلمی جاسوسی محصول سال ۱۹۶۹ با بازی گریگوری پک و کارگردانی جی. لی تامپسون با فیلمنامه ای توسط بن مدو براساس رمانی از جی ریچارد کندی ساخته شده است.
یک مأمور غربی به منظور بازیابی آنزیم مهم کشاورزی به چین فرستاده می شود. آنچه او نمی داند این است که بمبی در سر او وجود دارد؛ که اگر نتوانند وظیفه خود را انجام دهند، آن را منفجر می کنند.
• گریگوری پک در نقش دکتر جان هاتاوی
آن هیوود به عنوان کی هانا
آرتور هیل به عنوان شلبی
• آلن دوبی در نقش بنسون
• کنراد یاما به عنوان رئیس
• زینیا مرتون به عنوان تینگ لینگ
• آوری لوی به عنوان شرتوف
• اریک جوان به عنوان یین
بارت کووک به عنوان چانگ شو
• آلن وایت به عنوان گاردنر
کیه لوک به عنوان استاد سونگ لی[ ۳] [ ۴]
آنتونی چین
• هلن هورتون
عکس رئیس (فیلم ۱۹۶۹)

رئیس (فیلم ۲۰۰۶). رئیس ( انگلیسی: Boss ) فیلم هندی عاشقانه تلوگو زبان، محصول سال ۲۰۰۶ است که کارگردانی آنرا وی. ان. آدیتیا بر عهده داشت. بازیگران اصلی فیلم آکینی ناگرجونا، نایانتارا، پونام بجوا و شریا سارن می باشند. موسیقی فیلم توسط کالیانی مالیک و هاری آناند ساخته شد و فیلمبرداری بر عهده شیوا کومار بود و تدوین فیلم را مارتاند کی. ونکاتش انجام داد. فیلم در روز ۲۷ سپتامبر ۲۰۰۶ اکران گردید. این فیلم با همین نام به زبان مالایالم و با عنوان فیلم این قرض چه جوریه ( ۲۰۰۸ ) ( Yeh Kaisa Karz ) ، به هندی دوبله شد. فیلم از لحاظ فروش، ناموفق بود. [ ۱] [ ۲] [ ۳] [ ۴] [ ۵]
عکس رئیس (فیلم ۲۰۰۶)

رئیس (فیلم ۲۰۱۳). رئیس ( به هندی: Boss ) یا من رئیس هستم فیلمی محصول سال ۲۰۱۳ و به کارگردانی آنتونی دسوزا است. در این فیلم بازیگرانی همچون آکشی کومار، میتون چاکرابورتی، رونیت روی، شیو پاندیت، ادیتی رائو حیدری، جانی لور، دنی دنزونگپا، پاریکشیت سهنی، مشتاق خان ایفای نقش کرده اند.
پسری به نام سوریا ( آکشی کومار ) به پدرش آقای سایاکانت علاقه شدیدی دارد و هرکسی به پدرش توهین کند از سوی او به شدت مجازات می شود. پدرش مدیر مدرسه است روزی یکی از همکلاسی ها به پدر او بی احترامی می کند و او آن دانش آموز را می زند پدرش با دیدن این صحنه ناراحت می شود و پسرش و دانش آموز دیگر را در اتاقی حبس می کند در پایان روز وقتی در اتاق را باز می کند با صحنه ای عجیب روبرو می شود او سوریا را می بیند که با چوبی در دست و پیراهنی خونین و آن دانش آموز دیگر که مرده است. سوریا به اتهام قتل به زندان می رود و پس از ۳ سال از زندان آزاد می شود اما پدرش او را طرد می کند.
سوریا جان رئیس بزرگ که رئیس خلافکاران است را نجات می دهد و از آن به بعد به او لقب رئیس را می دهند و دست راست راست او می شود. سال ها بعد شیو که برادر کوچکتر سوریا با مشکل مواجه می شود و در اثر انتقامجویی رئیس پلیس جانش در خطر قرار می گیرد برای همین ساتیکانت از سوریا که حالا فردی مشهور و ثروتمند شده کمک می خواهد و رئیس قبول می کند. رئیس جان شیو را نجات می دهد اما رئیس پلیس که آیوشمان تاکور نام دارد دوباره برای شیو پاپوش درست می کند و او را به زندان می اندازد. ساتیاکانت اما رئیس یعنی همان سوریا را مقصر می داند او قول می دهد تا برادرش را نجات دهد. پس از خروج سوریا از اتاق رئیس بزرگ به ساتیاکانت می گوید آیا طاقت شنیدن حقیقت را داری و وقتی با پاسخ مثبت او مواجه می شود به او می گوید آن دانش آموز را سوریا نکشته بلکه خود ساتیاکانت قاتل بوده است و وقتی او را به داخل اتاق هل داده است در اثر برخورد باشی نوک تیز مرده است و سوریا برای دفاع از پدرش صحنه سازی کرده است و قتل را برعهده گرفته است.
رئیس بزرگ و ساتیاکانت برای آزادی شیو به اتفاق هم به مقر پلیس می روند اما پیش از آن سوریا ( رئیس ) برادرش را آزاد کرده است وقتی آن ها از پاسگاه دور می شوند و در بین راه یک کامیون به دستور رئیس پلیس آیوشمان تاکور به آن ها برخورد می کند و ساتیاکانت به کما می رود. رئیس برای گرفتن انتقام پدرش آیوشمان تاکور را می کشد و ساتیاکانت که به هوش آمده است رئیس را می بخشد و در آغوش می گیرد.
عکس رئیس (فیلم ۲۰۱۳)

رئیس (فیلم ۲۰۱۶). رئیس ( انگلیسی: The Boss ) فیلمی کمدی آمریکایی به کارگردانی بن فالکون و نویسندگی فالکون، ملیسا مک کارتی و استیو مالوری است. از بازیگران آن می توان به مک کارتی، کریستن بل، پیتر دینکلیج، تایلر لابین و کریستین شال اشاره کرد. فیلم رئیس توسط یونیورسال استودیوز در ۶ آوریل ۲۰۱۶، در ایالات متحده به نمایش درآمد.
• ملیسا مک کارتی
کریستن بل
پیتر دینکلیج
انی مامولو
• تایلر لابین
• کریستین شال
مارگو مارتیندال
کتی بیتس
• الا اندرسون
عکس رئیس (فیلم ۲۰۱۶)

رئیس (فیلم ۲۰۱۷). رئیس ( به هندی: raees ) ( به انگلیسی: Rich ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۷ به کارگردانی راهول دولاکیا است. در این فیلم بازیگرانی همچون شاهرخ خان، نوازالدین صدیقی، ماهیرا خان، محمد زیشان ایوب، شبا چادها، جایدیپ اهلاوات ایفای نقش کرده اند.
گجرات شهری در هند است که تجارت مشروبات الکلی در آن ممنوع می باشد اما با این حال به علت وجود پلیس های نالایق این تجارت بسیار پر سود است… در این بین فردی به نام رئیس ( شاهرخ خان ) که از بچگی برای تاجران الکل کار می کرده تصمیم می گیرد به طور مستقل تجارت خود را شروع کند… از طرفی افسر پلیسی به نام مجبوردار ( نوازالدین صدیقی ) که پلیسی بسیار وظیفه شناس است اقدام به مبارزه با افسران رشوه بگیر و فاسد و تاجران می کند… رئیس با هوش و ذکاوت فراوان خود پیشرفت بسیار زیادی در زمینهٔ تجارت می کند و رفته رفته به یکی از بزرگترین تاجران تبدیل می شود… او در این بین با دختر مورد علاقه اش ازدواج می کند و به خاطر قلب مهربانش به مردم فقیر و گرسنه کمک می کند… اما مجبوردار که در صدد دستگیری اوست حمل ونقل مشروبات الکلی را بسیار محدود می کند و کسب و کار رئیس برای مدتی محدود می شود و او برای رهایی از مشکلات مالی از دوست قدیمی اش به نام موسی درخواست می کند تا مسئولیت حمل محموله ای از شمش های طلا را برعهده بگیرد موسی هم قبول می کند… اما رئیس از این موضوع اطلاع نداشت که مابین شمش های طلا بسته های مواد منفجره قرار دارند… پس از انتقال محموله افرادی ناشناس با استفاده از مواد منفجره چندین شهر را به آتش می کشند… رئیس که خود را مسئول کشتار مردم می داند همسر و فرزند خود را در مکانی امن می گذارد و سپس دوستش موسی را می کشد و خود را تسلیم پلیس می کند و در نهایت مجبوردار او را می کشد.
آگهی تلویزیونی فیلم پرانتظار «رئیس» شاهرخ خان با عبور از ۱۱ میلیون بازدید در توییتر رکوردی فوق العاده را برای خود ثبت نمود.
عکس رئیس (فیلم ۲۰۱۷)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

جدول کلمات

یشر

مترادف ها

provost (اسم)
کشیش، رئیس، شهردار، ناظم دانشکده

principal (اسم)
مدیر، سالار، مایه، رئیس، مدیر مدرسه، سرمایه اصلی، مجرم اصلی

superior (اسم)
مافوق، رئیس، متصدی

head (اسم)
سر، عنوان، سالار، نوک، رئیس، سرصفحه، رهبر، متصدی، کله، راس، دماغه، انتها، سار، موی سر، ابتداء

master (اسم)
استاد، مدیر، چیره دست، پیر، رئیس، ارباب، سرور، سید، سرامد، کارفرما، صاحب، دانشور

administrator (اسم)
مدیر، سرپرست، مدیر تصفیه، رئیس، فرم دار، وصی و مجری

manager (اسم)
مدیر، رئیس، ضابط، متصدی، مباشر، کارفرمان

director (اسم)
مدیر، رئیس، متصدی، فرنشین، کارگردان، هدایت کننده، اداره کننده

superintendent (اسم)
مدیر، سرپرست، رئیس، ناظر، متصدی، مباشر

warden (اسم)
سرپرست، رئیس، ناظر، متصدی، نگهبان، بازرس، قراول، زوار، والی

commander (اسم)
فرمانده، رئیس، ضابط، تخماق، فرمانفرما، فرمانروا، سر کرده

chief (اسم)
سر، فرمانده، سالار، پیشرو، رئیس، متصدی، سرور، سید، قائد، سر دسته

leader (اسم)
فرمانده، راهنما، سالار، رئیس، رهبر، پیشوا، راس، سرور، قائد، سر دسته، سر کرده، سرمقاله، پیشقدم

prefect (اسم)
فرمانده، رئیس، افسر ارشد، بخشدار

premier (اسم)
رئیس، رهبر، نخست وزیر، هنرپیشه برجسته

headman (اسم)
سرپرست، سالار، رئیس، پیشوا، سر عمله

premiere (اسم)
رئیس، رهبر، نخست وزیر، هنرپیشه برجسته، نخستین نمایش یک نمایشنامه

boss (اسم)
رئیس، ارباب، برجستگی، بر جسته کاری، متصدی، رئیس کارفرما، خواجه

chairman (اسم)
رئیس، فرنشین

president (اسم)
رئیس، رئیس دانشگاه، رئیس جمور

ruler (اسم)
رئیس، خط، فرمانفرما، فرمانروا، سر کرده، سایس، خط کش، حکمران

sheik (اسم)
سالار، رئیس، رئیس قبیله، شیخ، رئیس خانواده

sheikh (اسم)
سالار، رئیس، رئیس قبیله، مرشد، شیخ، رئیس خانواده

regent (اسم)
رئیس، عضو شورا، نایب السلطنه، اداره کننده، نماینده پادشاه

dean (اسم)
رئیس، ریش سفید، رئیس کلیسا یا دانشکده

head master (اسم)
رئیس، مدیر مدرسه

higher-up (اسم)
رئیس، عضو ارشد

syndic (اسم)
وکیل، رئیس، کلانتر یا شهردار، رئیس صنف

arch- (پیشوند)
بزرگ، کبیر، رئیس

پیشنهاد کاربران

تیر . سر. باقلا چشم. کلان. پیش:رئیس.
کلان:رئیس
رئیس:الذی شُجَّ رأسه
( مانند تندیس سر بدون بدن )
در اصل این معنی در زبان عربی دوهزارسال قبل بود وبا معنی امروزی ( Boss ) تفاوتی زیاد دارد.
رئیس:فارسی است ، رس، و رسش ورسیدن به جایی .
رَئیس: کارفرما، سرپرست، بزرگ، پیشوا، رهبر، سردار، سردسته، سرکرده، سرگروه، سرور، مهتر، [در آمیختگی واژه] سر -
بهترین برابر پارسی برای رئیس
کارفرما است. ♡
واژه رئیس
معادل ابجد 271
تعداد حروف 4
تلفظ ra'is
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم، صفت ) [عربی، جمع: رؤساء]
مختصات ( رَ ) [ ع . ] ( ص . )
آواشناسی ra'is
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
...
[مشاهده متن کامل]

منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ واژه های سره
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد

سرپرست، عرب یک فرمول دارد که خیلی از واژگان مارا تقریبا قلب میکند مثلا ما میگوئیم سر او میگوید رس یا راس ورئیس هم راس مجموعه است و ما هم در پارسی میگوییم سر قبیله شما کیست اتفاقاسر به تنهایی نازیبا است
...
[مشاهده متن کامل]
ولی وقتی با واژه پرست ترکیب میشود زیبا و قشنگ است سرپرست یعنی سری که دارای تکریم و کرامت و پرستیدن است سرپرست خانواده بعد از ذات پاک حضرت پروردگار جلت اسمائه لایق پرستش است

رئیس: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
واداگ ( مانوی ) .
یِتالیت yetAlit ( پارسی باستان )
راجن rAjan ( سنسکریت )
خیلدار. [ خ َ / خ ِ ] ( نف مرکب ) سردسته. رئیس گروه. رئیس قسمتی از لشکر. دارنده خیل :
بیامد همانگاه دستور اوی
همان خیلداران و گنجور اوی.
فردوسی.
در برخی روستاهای اردبیل، دم بز را رئیس گویند.
بهتر است در واژه گزینی تنها به گاه نیاز و ناچاری از ریشه های پهلوی بهره برداری نمود و دستور را بر بکارگیری واژگان پارسی نو و واژه سازی با فارسی نو پی ریزی کرد هرچه واژه ساده تر و برآمده از پارسی نو باشد
...
[مشاهده متن کامل]
بهتر است و نباید به دنبال جایگزینی همه واژگان بود و درست تر است که بیشتر آنها که برابر پارسی دارند جایگزین شوند. برای نمونه پیشنهاد می شود بجای رئیس واژه سالار بکار رود که در واژگان گوناگون پارسی نو از گذشته تا کنون بکار رفته است مانند دیوان سالار، سپه سالار و بجای واژه مدیر از واژه کارگردان بهره برداری شود و بجای مدیر فنی از کارگردان فنی یا سرکار فنی.

سرپرست، مهتر
رئیس اولین لقب قبل از شاه و ملکا یعنی فرزند شاه
بوده رئیس به معنای فره وشی کسی که فر ه کیانی یا فر یزدانی دارد پوپ و هرتسفلد بدان اشاره کرده اند
این لقب به سواران ارابه جنگی هخامنش نیز داده شده و بعد از اسلام رئیس اسمعیل شبانکاره وزیر هربد داماد یزد گرد سوم این لقب را درخواست ودریافت تاریخ وصاف فارسنامه بلخی
...
[مشاهده متن کامل]

لقب رئیس در سلجوقیان قانونی شد
و اکنون قوم بزرگی از وارثان حکومت فضلویه شبانکارگان
بدین نام ولقب معروف هستند
رئیس محمد کره قرن نهم حاکم یزد ابرکوه وبوانات
رئیس تاج الدین حاکم قلعه سفید ممسنی در جنگ با تیمور
احسن التواریخ عالم آرای عباسی نزهت الاخبار خورموجی
رئیس احمدخان در بوشهر رئیس علی دلواری رئیس قاسم سمغانی

یوز باشی
واژگان şef در کردی کورمانجی و ترکی استانبولی از chef در فرانسوی می ایند و ریشه ایرانی ندارند.
- سَرِ اَنجُمَن ؛ بزرگ. سرور. پیشوا. رهبر و رئیس قوم :
تن آسان نگردد سر انجمن
همه بیم جان باشد و رنج تن.
فردوسی.
بزاری همی گفت پس پیل تن
که شاها دلیرا سر انجمن.
فردوسی.
بدان کان گرانمایه فرزند من
همی بود خواهد سر انجمن.
فردوسی.
این واژه تازی است
و ایرانی آن میشود
کردی. . . . . ( şef ) شِف و سِروک و سر لشکر
پارسی. . . . پیشوا

مِهتر، آقا بالاسر ( با سویه ای ریشخندآمیز )
بگمانم آمیخته واژه ی �مِهتَر� در برگیرنده تر از سایر برابرهای یاد شده در بالا بوده و در بیش تر باره ها کاربرد بهتری دارد. همچنین آمیخته واژه ی �آقا بالاسر� نیز برای باره هایی که جُستار از سویه ای ریشخندآمیز برخوردار است، به باور من سزاوارتر است؛ نمونه:
...
[مشاهده متن کامل]

�. . . آنچنان دگرگونی که �یانکی� ها در ایران نیز چون افغانستان دست بالا یافته، در همه ی زمینه های اقتصادی ـ اجتماعی و سیاسی همه کاره و آقا بالاسر مردم ایران خواهند شد. �
برگرفته از پیوند زیر:
https://www. behzadbozorgmehr. com/2018/01/blog - post_94. html

Omid boss
امیر، باشی، بزرگ، پیشوا، زعیم، سر، سرپرست، سردار، سردسته، سرکرده، سرور، سید، صدر، صندید، عمید، لیدر، مافوق، مدیر، مهتر، نقیب، فرمانده
واژه ی پارسی آریایی رئیس reīs از ریشه reg به معنای chief ساخته شده که در زبانهای گروه PIE به شکل *rēg' - s آمده است. بدل شدن رگیس به رئیس مانند بدل شدن بگذار←بذار و وگده←وعده است. واژه رئیس همخانواده با واژه راجی در هندی و راستار در اوستایی است. بدینسان روشن میشود که واژه رئیس از واژه عربی راس=سر ساخته نشده و مرئوس یک لغت جعلی است.
...
[مشاهده متن کامل]

*پیرس ( منبع ) :
Indo - European etymology: Compiled by Sergei Nikolayev on the basis of A. Walde and J. Pokorny's dictionary

در ایران باستان به رئیس یِتالیت ( yetalit ) می گفتند.
سر و راس اصناف مثل رئیس الشعرا شیخ الرئیس
کسی که در راس وجود دارد
مدیر دایره و اداره و شرکت
رئیس=کسی که در راس امور است سرور قبیله را هم رئیس می نامند
دستور دهنده
واژه آریایی رئیس reīsاز ریشه reg به معنای chief ساخته شده که در زبانهای گروه PIE به شکل *rēg' - s آمده است. بدل شدن رگیس به رئیس مانند بدل شدن بگذار←بذار و وگده←وعده است. واژه رئیس همخانواده با واژه راجی در هندی و راستار در اوستایی است. بدینسان روشن میشود که واژه رئیس از واژه عربی راس=سر ساخته نشده و مرئوس یک لغت جعلی است.
...
[مشاهده متن کامل]


*پیرس:
Indo - European etymology: Compiled by Sergei Nikolayev on the basis of A. Walde and J. Pokorny's dictionary

در روستای ما در گذشته به بزرگان روستا لقب رئیس میدادن. برام جالب بود معنی شو بدونم
در اوستا " رتو " ، در پارسی " رد "
آقابالاسر
این واژه تازى ( اربى ) هست و برابرهاى پارسى آن چنینند: اَپَرَک Aparak ( پهلوى: رئیس، مافوق ) ، اَپرتَر Apartar ( پهلوى: بالاتر ، مافوق، رئیس ) ، اَپرمان Aparman ( پهلوى: رئیس ، وزیر ، مسئول ) ، باربیتا Barbita ( پهلوى: رئیس ، حاکم ، فرمانده ، سالار ) ، پُد Pod ( پهلوى:
...
[مشاهده متن کامل]

پَت - پَد - بِد - بَد - بَذ : رئیس ، بزرگ ، سرور ) ، بْرینکار Brinkar ( پهلوى: رئیس ، حاکم ، تقدیرکننده ) ، بیستاک Bistak ( پهلوى: رئیس ، والى ، حاکم ) ، پَتیهَک Patihak ( پهلوى: رئیس ، سرور ، آقا ، مدیر ، حاکم ) ، پیشگاس Pishgas ( پهلوى: رئیس و . . . ) ، ترپاد Tarpad ( پهلوى:
رئیس ، سرکرده ، فرمانده ) ، اِخْوَتات Xvatat ( پهلوى: رئیس ، سرور ، خدایگان ) ، رایِناک Rayenak ( مدیر، اداره کننده ، گرداننده ، رئیس ) ، سُدار Sodar ( پهلوى: رئیس ، سالار ) ، فرمادار Farmadar ( پهلوى: رئیس ، حاکم ، مدیر ، فرمانفرما ) ، فرمانپُد Farmanpod ( پهلوى: فرمان
پَد : فرمانده ، رئیس ، حاکم ، مدیر ) ، فرمانگر Farmangar ( پهلوى: فرمانفرما ، رئیس ) ، فرمانفرما Farmanfarma ( پهلوى: فرمانده ، رئیس ) ، ماتَکوَر Matakvar ( رئیس ، سرور ، و . . . ) ، یتالیت Yetalit ( پارسی باستان: رئیس ) راژن Razhan ( سنسکریت: رئیس ) ، فِرناس Fernas ( پارسى
درى: رئیس، مهتر ) ، مهتر Mehtar ( پهلوى: مَستَر : رئیس، بزرگتر ) سازه ى پیشنهادى سروند Sarvand ( پارسى . سر ( بالا ، رأس ) + وند: آنکه در رأس است ، رئیس )

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٢)

بپرس