[ویکی فقه] دعوت زید بن حارثه به تقوا (قرآن). طبق فرمایش قرآن کریم پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) زید بن حارثه را به رعایت تقوا درباره همسرش دعوت کرده است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) زید بن حارثه را، به رعایت تقوای الهی درباره همسرش دعوت کرده است:«واذ تقول للذی انعم الله علیه وانعمت علیه امسک علیک زوجک واتق الله... فلما قضی زید منها...؛ (به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی (به فرزند خوانده ات زید) می گفتی: همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز! (و پیوسته این امر را تکرار می کردی)؛... هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)،..»
دعوت پیامبر از زید به تقوا
این آیه به داستان معروف زید و همسرش زینب که یکی از مسائل حساس زندگانی پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلّم ) است و ارتباط با مساله همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) که در آیات پیشین گذشت دارد پرداخته چنین می گوید: به خاطر بیاور زمانی را که به کسی که خداوند به او نعمت داده بود، و تو نیز به او نعمت بخشیده بودی می گفتی همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز (و اذ تقول للذی انعم الله علیه و انعمت علیه امسک علیک زوجک و اتق الله).منظور از نعمت خداوند همان نعمت هدایت و ایمان است که نصیب زید بن حارثه کرده بود، و نعمت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) این بود که وی را آزاد کرد و همچون فرزند خویش گرامیش داشت.از این آیه استفاده می شود که میان زید و زینب، مشاجره ای در گرفته بود و این مشاجره ادامه یافت و در آستانه جدایی و طلاق قرار گرفت، و با توجه به جمله: تقول، که فعل مضارع است پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) کرارا و مستمرا او را نصیحت می کرد و از جدایی و طلاق باز می داشت. آیا این مشاجره به خاطر عدم توافق وضع اجتماعی زینب با زید بود که او از یک قبیله سرشناس و این یک برده آزاد شده بود؟ یا به خاطر پاره ای از خشونتهای اخلاقی زید؟ و یا هیچکدام؟ بلکه توافق روحی و اخلاقی در میان آن دو نبود، چرا که گاه ممکن است دو نفر خوب باشند، ولی از نظر فکر و سلیقه اختلافاتی داشته باشند که نتوانند به زندگی مشترک با هم ادامه دهند.
ازدواج پیامبر با زینب
این کسی که خدا و رسول او به وی انعام کرده اند، زید بن حارثه است، که قبلا برده رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) بود، سپس آن جناب آزادش کرد و او را فرزند خود گرفت، و این یک انعامی بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به وی کرد، انعام دیگرش این بود که دختر عمه خود (زینب دختر جحش) را همسر او کرد، حالا آمده نزد رسول خدا مشورت می کند، که اگر صلاح بدانید من او را طلاق دهم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) او را از این کار نهی می کند، ولی سرانجام زید همسرش را طلاق داد، و رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) با او ازدواج کرد، و این آیه در بیان این قصه نازل شد.بنابراین، منظور از انعم الله علیه، نعمت هدایت است که خدا به زید ارزانی داشت، و او را که یک مشرک زاده بود، به سوی ایمان هدایت نمود، و نیز محبت او را در دل پیامبرش افکند، و منظور از جمله: انعمت علیه، احسانی است که پیغمبر به وی کرد، و او را که برده ای بود، آزاد ساخت، و به فرزندی خود پذیرفت، و جمله: امسک علیک زوجک و اتق الله، کنایه است از اینکه همسرت را طلاق مده، و این کنایه خالی از این اشاره نیست، که زید اصرار داشته او را طلاق دهد.و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه، یعنی تو در دلت مطلبی را پنهان می کنی که خدا ظاهر کننده آن است، و تخشی الناس و الله احق ان تخشاه، از ذیل آیات یعنی جمله: الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله، بر می آید که ترس از مردم در جمله مورد بحث، این نبوده که آن جناب از جان خود می ترسیده، بلکه ترسش راجع به خدا و مربوط به دین او بوده، و می ترسید مردم به خاطر ازدواجش با همسر زید او را سرزنش کنند، و این ترس را در دل پنهان می داشته، چون می ترسیده اگر اظهارش کند، مردم او را سرزنش کنند، و بیماردلان هو و جنجال به راه بیندازند، که چرا همسر پسرت را گرفته ای، و در نتیجه ایمان عوام مردم هم سست شود، و این ترس به طوری که ملاحظه می کنید ترس مشروعی بوده، نه مذموم، چون در حقیقت ترس برای خدای سبحان بوده است. جمله: و تخشی الناس و الله احق ان تخشاه، هم که ظاهرش نوعی عتاب است، که از مردم می ترسی؟ با اینکه خدا سزاوارتر است به اینکه از او بترسی در حقیقت، و بر خلاف ظاهرش، عتاب از یک نوع ترس از خدا است، و این ترس از خدا از طریق مردم است، می خواهد آن جناب را از این صورت ترس از خدا نهی نموده و به صورتی دیگر هدایت کند، و آن این است که در ترس از خدا مردم را دخالت مده، مستقیما از خدا بترس، و آنچه در دل پنهان کرده ای، که همان ترس باشد، از مردم پنهان مکن، چون خدا آن را آشکار می کند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) زید بن حارثه را، به رعایت تقوای الهی درباره همسرش دعوت کرده است:«واذ تقول للذی انعم الله علیه وانعمت علیه امسک علیک زوجک واتق الله... فلما قضی زید منها...؛ (به خاطر بیاور) زمانی را که به آن کس که خداوند به او نعمت داده بود و تو نیز به او نعمت داده بودی (به فرزند خوانده ات زید) می گفتی: همسرت را نگاه دار و از خدا بپرهیز! (و پیوسته این امر را تکرار می کردی)؛... هنگامی که زید نیازش را از آن زن به سرآورد (و از او جدا شد)،..»
دعوت پیامبر از زید به تقوا
این آیه به داستان معروف زید و همسرش زینب که یکی از مسائل حساس زندگانی پیامبر گرامی اسلام ( صلی الله علیه و آله وسلّم ) است و ارتباط با مساله همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) که در آیات پیشین گذشت دارد پرداخته چنین می گوید: به خاطر بیاور زمانی را که به کسی که خداوند به او نعمت داده بود، و تو نیز به او نعمت بخشیده بودی می گفتی همسرت را نگاهدار و از خدا بپرهیز (و اذ تقول للذی انعم الله علیه و انعمت علیه امسک علیک زوجک و اتق الله).منظور از نعمت خداوند همان نعمت هدایت و ایمان است که نصیب زید بن حارثه کرده بود، و نعمت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) این بود که وی را آزاد کرد و همچون فرزند خویش گرامیش داشت.از این آیه استفاده می شود که میان زید و زینب، مشاجره ای در گرفته بود و این مشاجره ادامه یافت و در آستانه جدایی و طلاق قرار گرفت، و با توجه به جمله: تقول، که فعل مضارع است پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلّم) کرارا و مستمرا او را نصیحت می کرد و از جدایی و طلاق باز می داشت. آیا این مشاجره به خاطر عدم توافق وضع اجتماعی زینب با زید بود که او از یک قبیله سرشناس و این یک برده آزاد شده بود؟ یا به خاطر پاره ای از خشونتهای اخلاقی زید؟ و یا هیچکدام؟ بلکه توافق روحی و اخلاقی در میان آن دو نبود، چرا که گاه ممکن است دو نفر خوب باشند، ولی از نظر فکر و سلیقه اختلافاتی داشته باشند که نتوانند به زندگی مشترک با هم ادامه دهند.
ازدواج پیامبر با زینب
این کسی که خدا و رسول او به وی انعام کرده اند، زید بن حارثه است، که قبلا برده رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) بود، سپس آن جناب آزادش کرد و او را فرزند خود گرفت، و این یک انعامی بود که رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) به وی کرد، انعام دیگرش این بود که دختر عمه خود (زینب دختر جحش) را همسر او کرد، حالا آمده نزد رسول خدا مشورت می کند، که اگر صلاح بدانید من او را طلاق دهم، رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) او را از این کار نهی می کند، ولی سرانجام زید همسرش را طلاق داد، و رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلّم) با او ازدواج کرد، و این آیه در بیان این قصه نازل شد.بنابراین، منظور از انعم الله علیه، نعمت هدایت است که خدا به زید ارزانی داشت، و او را که یک مشرک زاده بود، به سوی ایمان هدایت نمود، و نیز محبت او را در دل پیامبرش افکند، و منظور از جمله: انعمت علیه، احسانی است که پیغمبر به وی کرد، و او را که برده ای بود، آزاد ساخت، و به فرزندی خود پذیرفت، و جمله: امسک علیک زوجک و اتق الله، کنایه است از اینکه همسرت را طلاق مده، و این کنایه خالی از این اشاره نیست، که زید اصرار داشته او را طلاق دهد.و تخفی فی نفسک ما الله مبدیه، یعنی تو در دلت مطلبی را پنهان می کنی که خدا ظاهر کننده آن است، و تخشی الناس و الله احق ان تخشاه، از ذیل آیات یعنی جمله: الذین یبلغون رسالات الله و یخشونه و لا یخشون احدا الا الله، بر می آید که ترس از مردم در جمله مورد بحث، این نبوده که آن جناب از جان خود می ترسیده، بلکه ترسش راجع به خدا و مربوط به دین او بوده، و می ترسید مردم به خاطر ازدواجش با همسر زید او را سرزنش کنند، و این ترس را در دل پنهان می داشته، چون می ترسیده اگر اظهارش کند، مردم او را سرزنش کنند، و بیماردلان هو و جنجال به راه بیندازند، که چرا همسر پسرت را گرفته ای، و در نتیجه ایمان عوام مردم هم سست شود، و این ترس به طوری که ملاحظه می کنید ترس مشروعی بوده، نه مذموم، چون در حقیقت ترس برای خدای سبحان بوده است. جمله: و تخشی الناس و الله احق ان تخشاه، هم که ظاهرش نوعی عتاب است، که از مردم می ترسی؟ با اینکه خدا سزاوارتر است به اینکه از او بترسی در حقیقت، و بر خلاف ظاهرش، عتاب از یک نوع ترس از خدا است، و این ترس از خدا از طریق مردم است، می خواهد آن جناب را از این صورت ترس از خدا نهی نموده و به صورتی دیگر هدایت کند، و آن این است که در ترس از خدا مردم را دخالت مده، مستقیما از خدا بترس، و آنچه در دل پنهان کرده ای، که همان ترس باشد، از مردم پنهان مکن، چون خدا آن را آشکار می کند.
wikifeqh: دعوت_زید_بن_حارثه_به_تقوا_(قرآن)