درود
/dorud/
مترادف درود: ثنا، دعا، ستایش، آفرین، تحیت، سلام، رحمت
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: سلام، ثنا، ستایش، نیایش، دعا، رحمت، سلام و آفرین، سلام و آفرین بر تو ( شما ) باد
برچسب ها: اسم، اسم با د، اسم پسر، اسم فارسی
لغت نامه دهخدا
ز یزدان و از ما بر آن کس درود
که تارش خرد باشد و داد پود.
فردوسی.
ز یزدان و از ما برآن کس درودکه از داد و مهرش بود تار و پود.
فردوسی.
و زو [ از خدا ] بر روان محمد درودبه یارانش برهر یکی برفزود.
فردوسی.
دگر بر علی و محمد درودبه یارانش بر هر یکی برفزود.
فردوسی.
کنون از خداوند خورشید و ماه درودی به جان منوچهر شاه.
فردوسی.
به قرطاس مهر عرب برنهاددرود محمد همی کرد یاد.
فردوسی.
ز یزدان ترا باد چندان درودکه آن را نداند فلک تار و پود.
فردوسی.
درود جهان آفرین بر تو بادبر آن کس که او چون تو فرزند زاد.
فردوسی.
به دل خرمی دار و بگذار رودتراباد از پاک یزدان درود.
فردوسی.
درود آوریدش خجسته سروش کزین پیش مخروش و باز آر هوش.
فردوسی.
وزو باد بر شاه ایران درودخداوند شمشیر و کوپال و خود.
فردوسی.
درود خدای تعالی بر محمد و همه آلش باد. ( تاریخ بیهقی چ ادیب ص 314 ). عهدی است که بر پیغمبران و فرستاده های او که بر ایشان باد درود گرفته شده. ( تاریخ بیهقی ص 317 ).ز یزدان و از ما هزاران درود
مر او را [ محمد را ] و یارانش را برفرود.
اسدی.
ز دارنده بر جان آن کس درودکه از مردمی باشدش تار و پود.
اسدی.
هزاران درود و دو چندان تحیت ز ایزد بر آن صورت روح پرور.
ناصرخسرو.
یقین بدان که ز پاکیزگیست پیوسته به جان پاک رسول از خدا و خلق درود.
ناصرخسرو.
درود و سلام و تحیات و صلوات ایزدی بر ذات معظم و روح مقدس مصطفی و اهل بیت و اصحاب و اتباع و یاران و اشیاع او باد. ( کلیله و دمنه ). چنین گوید ابوالحسن عبداﷲبن مقفع پس از حمد باری عز اسمه و درود بر سید کاینات... ( کلیله و دمنه ). درود بر سید کونین که اکمل انبیا بود. ( چهارمقاله ص 1 ).بیشتر بخوانید ...فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - چوب تخته . ۲ - درخت .
ایستگاه راه آهن لرستان واقع در ۴۶۷ هزار گزی تهران
فرهنگ معین
( ~. ) (اِ. ) ۱ - چوب ، تخته . ۲ - درخت بریده شده .
فرهنگ عمید
۲. ثنا، ستایش.
۳. نیایش، دعا.
۴. رحمت.
= درودن
دانشنامه عمومی
درود (آلبوم لیتل میکس). «درود» ( انگلیسی: Salute ) دومین آلبوم استودیویی است که توسط گروه دخترانه بریتانیایی لیتل میکس در ۸ نوامبر ۲۰۱۳ از طریق سایکو میوزیک و کلمبیا رکوردز منتشر شد. [ ۴] این آلبوم بیشتر توسط لیتل میکس نوشته شده است و آن ها اظهار داشتند که در توسعه این آلبوم در مقایسه با دی ان ای، اولین آلبوم خود، مشارکت بیشتری داشتند. قبل از این آلبوم، تک آهنگ «حرکت»، «من کوچک» و «درود» منتشر شد. همچنین این آلبوم، یکی از دو آلبوم استودیویی این گروه است که هیچ همکاری در آن وجود ندارد. [ ۵]
wiki: درود (آلبوم لیتل میکس)
درود (رودبار قصران). درود یا دررود یا درروس از روستاهای سابق دهستان رودبار قصران بخش رودبار قصران شهرستان شمیران استان تهران ایران بود که در آبان ماه سال ۱۳۹۱ با تأسیس شهر شمشک دربندسر به همراه چند روستای دیگر در آن ادغام شد و اکنون محله این شهر محسوب می شود. [ ۱]
گیتی دیهیم در کتاب بررسی خرده گویش های منطقهٔ قصران به انضمام واژه نامهٔ قصرانی آورده است : البته زبان رایج در لالان مانند اوشان، فشم، میگون و لواسان، کاملاً تاتی نیست و زبان مازندرانی بسیار در آن نفوذ یافته است. گویش مردم لالان به گویش روستاهای امامه، زایگان، آبنیک، گرمابدر، میگون و شمشک در قصران بسیار نزدیک است. نفوذ مازندرانی در زبان تاتی قصران به این دلیل است که قصران در گذشته تحت حاکمیت طبرستان قرار داشته اما در تقسیمات کشوری معاصر جزو استان تهران محسوب می شود. [ ۲] حسین کریمان در جلد دوم کتاب قصران کوهسران آورده است :منطقه قصران باستانی شامل مناطق اوشان، فشم، دربندسر، گاجره و روستاهای کوهپایه ای توچلال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود. زبان عمومی مردم قصران لهجه ای از زبان باستانی پهلوی است که زبان طبری یا مازندرانی، که از ریشه ی زبانهای دیرین ایرانی است، و عربی و اندکی ترکی، بدان درآمیخته و از زبان دری نیز در قرون اسلامی تاثیر یافته است، و هر چه از ری به مازندران نزدیک تر شوند بر میزان لهجه ی مازندرانی به همان نسبت افزوده می شود، چنانکه در لهجه ی میگون و شهرستانک و لالان و زایگان و روته و گرمابدر و شمشک و دربندسر لهجه ی مازندرانی غلبه دارد[ ۳] .
جمعیت این روستا بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ حدود ۱۸۸ نفر در ۵۶ خانوار بوده است. که قطعاً تا کنون تغییر یافته است.
گیتی دیهیم در کتاب بررسی خرده گویش های منطقهٔ قصران به انضمام واژه نامهٔ قصرانی آورده است : البته زبان رایج در لالان مانند اوشان، فشم، میگون و لواسان، کاملاً تاتی نیست و زبان مازندرانی بسیار در آن نفوذ یافته است. گویش مردم لالان به گویش روستاهای امامه، زایگان، آبنیک، گرمابدر، میگون و شمشک در قصران بسیار نزدیک است. نفوذ مازندرانی در زبان تاتی قصران به این دلیل است که قصران در گذشته تحت حاکمیت طبرستان قرار داشته اما در تقسیمات کشوری معاصر جزو استان تهران محسوب می شود. [ ۲] حسین کریمان در جلد دوم کتاب قصران کوهسران آورده است :منطقه قصران باستانی شامل مناطق اوشان، فشم، دربندسر، گاجره و روستاهای کوهپایه ای توچلال تا مناطق غربی رودخانه جاجرود. زبان عمومی مردم قصران لهجه ای از زبان باستانی پهلوی است که زبان طبری یا مازندرانی، که از ریشه ی زبانهای دیرین ایرانی است، و عربی و اندکی ترکی، بدان درآمیخته و از زبان دری نیز در قرون اسلامی تاثیر یافته است، و هر چه از ری به مازندران نزدیک تر شوند بر میزان لهجه ی مازندرانی به همان نسبت افزوده می شود، چنانکه در لهجه ی میگون و شهرستانک و لالان و زایگان و روته و گرمابدر و شمشک و دربندسر لهجه ی مازندرانی غلبه دارد[ ۳] .
جمعیت این روستا بر اساس سرشماری سال ۱۳۸۵ حدود ۱۸۸ نفر در ۵۶ خانوار بوده است. که قطعاً تا کنون تغییر یافته است.
wiki: درود (رودبار قصران)
درود (زبرخان). دَررود[ ۱] شهری در بخش مرکزی شهرستان زبرخان استان خراسان رضوی ایران است. این شهر در طول جغرافیایی ۵۹٫۰۷، عرض جغرافیایی ۳۶٫۰۸ و ارتفاع ۱۵۶۰ متر ازسطح دریا، در ۳۴ کیلومتری شمال شرق نیشابور، هفت کیلومتری شمال جادهٔ بین المللی مشهد– نیشابور، پنج کیلومتری شمال قدمگاه، ۳۸ کیلومتری جاغرق و ۱۰۰ کیلومتری مشهد قرار دارد. کوه داس در چهار کیلومتری شمال غربی و کوه چالیدر در شش کیلومتری شمال شرق آن واقع است. این شهر به دلیل موقعیت جغرافیایی و قرار نگرفتن در مسیر جادهٔ اصلی شکل بسته ای دارد و از نظر ارتباطات سیاسی و اداری دارای مشکلات بسیار کمی می باشد. درود دارای وسعتی بالغ بر ۱۶۶۷۶۷۹ متر مربع ( ۱۶۷هکتار ) است که حدود ۴۸ هکتار ( ۳۰٪ ) را اراضی خالص شهری، ۷۰ هکتار را باغات ( ۴۲٪ ) ، ۳۵ هکتار را زمین های بایر و ۱۳ هکتار را زمین های کشاورزی به خود اختصاص داده اند.
رودخانه دررود از قله فلسکه سرچشمه گرفته و باغ های اطراف درّود را سیراب می کند. [ ۲]
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۵٬۷۱۷ نفر ( در ۱٬۸۴۶ خانوار ) بوده است. [ ۳]
در واقع شهر دررود نوزاد رودخانهٔ آن است و شرایط طبیعی حاکم بر این نقطه باعث سکونت جمعیت انسانی در این مکان بوده است. در فرایند تشکیل آبادی ها و شهرها عوامل طبیعی گوناگونی ازقبیل: رودخانه، دریا، چشمه و… تأثیر گذارند، درود نیز از این قاعده مستثنی نبوده است، عامل شکل گیری آن بخشی از نام آن را تشکیل داده است. درود می تواند شکل تغییر یافتهٔ کلمات "درهٔ رود"، "دورود"، " دَه رود"یاًدِه رود" باشد، که به نظر می رسد معنای دوم دور از واقعیت نباشد، زیرا رودخانهٔ درود متشکل ازدو رود است که از دو درهٔ کمر زرد و خانه سفید سرچشمه می گیرند و در مکانی به نام"دو رو"یعنی مکان پیوند دو رودخانه به هم می رسند. البته برخی معنای سوم را در نظر گرفته، معتقدند رودخانهٔ درود در گذشته از به هم پیوستن ده رود کوچک و بزرگ شکل می گرفته ولی مطالعات میدانی چنین نظری را تأیید نمی کند.
در کتاب فرهنگ جغرافیایی ایران ( خراسان ) تهیه شده توسط ستاد ارتش در سال ۱۳۲۹ش، آمده: درود سابقاً موسوم به"ده رود" بوده است؛ که البته مشخص نکرده منظور، ده رودخانه است یا دهی که در مجاورت رود قرار گرفته است. سید محسن امین در اعیان الشیعه در مورد درود می گوید: "درود کلمهٔ ای فارسی است و از ترکیب دو واژهٔ " در"به معنی" باب " به عربی و"رود" به معنی" نهر" است، زیرا این آبادی در دهانهٔ رود قرار گرفته است. در این جا این نکته را متذکر می شویم که نام این آبادی در منابع به چهار صورت: "درود"، "درود"، "ده رود" و "درّود" ثبت گردیده است. جالب است بدانیم در شهرستان جیرفت دو آبادی به نام"درود"، در شهرستان بم مکانی به نام "درود پایین"، در شهرستان های تربت حیدریه و بیرجند نیز آبادی هایی به نام"درودی" داریم. همچنین در شهرستان های بروجرد، تهران، مریوان و نقده نیز مکان هایی به نام "درود" داریم. در منابع عربی متعلق به قرون پنجم و ششم هجری از روستایی به نام "طَخروذ" در منطقهٔ نیشابور یاد شده که احتمال دارد این کلمه شکل تغییر یافتهٔ "درود" باشد. [ ۴]
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفرودخانه دررود از قله فلسکه سرچشمه گرفته و باغ های اطراف درّود را سیراب می کند. [ ۲]
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵ جمعیت این شهر ۵٬۷۱۷ نفر ( در ۱٬۸۴۶ خانوار ) بوده است. [ ۳]
در واقع شهر دررود نوزاد رودخانهٔ آن است و شرایط طبیعی حاکم بر این نقطه باعث سکونت جمعیت انسانی در این مکان بوده است. در فرایند تشکیل آبادی ها و شهرها عوامل طبیعی گوناگونی ازقبیل: رودخانه، دریا، چشمه و… تأثیر گذارند، درود نیز از این قاعده مستثنی نبوده است، عامل شکل گیری آن بخشی از نام آن را تشکیل داده است. درود می تواند شکل تغییر یافتهٔ کلمات "درهٔ رود"، "دورود"، " دَه رود"یاًدِه رود" باشد، که به نظر می رسد معنای دوم دور از واقعیت نباشد، زیرا رودخانهٔ درود متشکل ازدو رود است که از دو درهٔ کمر زرد و خانه سفید سرچشمه می گیرند و در مکانی به نام"دو رو"یعنی مکان پیوند دو رودخانه به هم می رسند. البته برخی معنای سوم را در نظر گرفته، معتقدند رودخانهٔ درود در گذشته از به هم پیوستن ده رود کوچک و بزرگ شکل می گرفته ولی مطالعات میدانی چنین نظری را تأیید نمی کند.
در کتاب فرهنگ جغرافیایی ایران ( خراسان ) تهیه شده توسط ستاد ارتش در سال ۱۳۲۹ش، آمده: درود سابقاً موسوم به"ده رود" بوده است؛ که البته مشخص نکرده منظور، ده رودخانه است یا دهی که در مجاورت رود قرار گرفته است. سید محسن امین در اعیان الشیعه در مورد درود می گوید: "درود کلمهٔ ای فارسی است و از ترکیب دو واژهٔ " در"به معنی" باب " به عربی و"رود" به معنی" نهر" است، زیرا این آبادی در دهانهٔ رود قرار گرفته است. در این جا این نکته را متذکر می شویم که نام این آبادی در منابع به چهار صورت: "درود"، "درود"، "ده رود" و "درّود" ثبت گردیده است. جالب است بدانیم در شهرستان جیرفت دو آبادی به نام"درود"، در شهرستان بم مکانی به نام "درود پایین"، در شهرستان های تربت حیدریه و بیرجند نیز آبادی هایی به نام"درودی" داریم. همچنین در شهرستان های بروجرد، تهران، مریوان و نقده نیز مکان هایی به نام "درود" داریم. در منابع عربی متعلق به قرون پنجم و ششم هجری از روستایی به نام "طَخروذ" در منطقهٔ نیشابور یاد شده که احتمال دارد این کلمه شکل تغییر یافتهٔ "درود" باشد. [ ۴]
wiki: درود (زبرخان)
جدول کلمات
مترادف ها
توجه، نظر، سلام، مراعات، بابت، ملاحظه، درود، احترام، نگاه، رعایت، باره
خوشایند، تعارف، تعریف، خوشامد، درود، خوش آمد
برخورد، سلام، خوشامد، درود، خوش آمد، تبریک، تهنیت، احترام، تبریکات، خوش باش، سلام کننده
سلام، درود، سلام کردن، احترام نظامی، سلام نظامی
سلام، تعارف، درود، تهنیت، سلام اول نامه
سلام، درود، تهنیت، تگرگ، خوش باش، طوفان تگرگ، سلام بر شما باد، سلام کردن، طوفان همراه با تگرگ
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
درو کردن
بریدن غله آماده و رسیده و جمع آوری از مزارع
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
نه ز کوران کشت آید نه درود
نه عمارت نه تجارتها و سود
✏ �مولوی�
بریدن غله آماده و رسیده و جمع آوری از مزارع
مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
نه ز کوران کشت آید نه درود
نه عمارت نه تجارتها و سود
✏ �مولوی�
درود: واژه اوستایی و پارسی میانه پهلوی ( پارسیک )
اوستا: دروَت ( drvat ) : درست و راست
( ( در اوستا بیشتر با واژه تنو ( tanu ) می آید >>> تندرست! ) )
.
پهلوی: درود ( drōd )
بیشتر فرهنگ ها از واژه درود ( درست، راست ) بهره گرفته اند:
... [مشاهده متن کامل]
انگلیسی ( لاتین ) : رایت ( right ) - تُرُو ( true )
آلمانی: ریچتیج ( richtig )
فرانسوی: درُیت ( Droite ) - تلفظ: دوغِت
ژاپنی: تَدَشی ( Tadashī ) >>> 正しい
هندی: سَهی ( sahee ) >>> सही
( ( واژه "صحیح عربی" هم از واژه "پارسیِ سَهی: درست" گرفته شده است!
همچنین واژه ناماسته ( namaste ) >>> नमस्ते
نام: نَم، خَم شدن، نماز خواندن، نیایش کردن
استه: درستی و راستی
معنی: نماز و ستایش کردن راستی و درستی ( اَشا ) ) )
.
شگفت است، در زبان روسی ( بِلاروسی ) ، اوکراینی و بیشتر کشورهای اسلاوی: همان معنای "درود" را می دهد: از درستی به تو رسد! ( سلام )
روسی و اوکراینی:
اِز دِراست وُیتَه ( zdravstvuyte ) >>> здравствуйте
کروات ( کرواسی ) : اِز دِراوُو ( zdravo )
لهستانی: تندرست - اِزدِرُوی ( zdrowy )
.
از اونجایی که آیین یا دین مَزدَیَسنا ( زرتشتی ) پر پایه راستی ( اَشا ) هست، واژه "درود" در بسیاری از واژه های اوستا نمود پیدا کرده است!
به مانند:
دُرُواسپ ( drvāspā ) !: اسبان تندرست و به درد بخور ( سودمند، شایسته )
دروَفشو ( drvafšū ) : گروه تندرست، همبودگاه ( جامعه ) درست ( سالم ) ، چَپیره خوشگوار ( دلپذیر )
دروَتات تَنو ( drvatāt tanu ) : تندرست، بهبود، دُرواخ!
دروُو اَشا چیتَرا ( drvō - ašačitara ) : نیرمان ( فَر - تندرستی ) دادن به کسانِ خوب ( دلاوران و پهلوانان ) ، پاک نژاد، سِپَنتا شده
دروُو ئوروَتَ ( drvō - urvata ) : پر و بال ( تندرستی ) دادن به دوستان، پرورش ( پروراندن ) یاران
دروُو چَشمَن ( drvō - čašman ) : تیزبین، باریک بین - نکته سنج، هوشیار، روشندلی، بیدارانه ( زنهار! )
.
دُ: دو ( du ) - واژه اوستایی
کلام کردن، گفتن، سخن، حرف زدن، گپ زدن
نمونه ای از واژه های دو ( du ) در اوستا:
دُرِگوَنت ( دُرُوج، dregvant ) :دُروغ، سخن نادرست، ناراست گفتن!
پَئیتی دو ( paiti du ) : پاسخ دادن
فرَ دو ( fra - du ) : با صدای رسا و بلند صحبت کردن
وی دو ( vī - du ) : سخن درشت ( درشت سخن! ) ، گُستاخانه و بی ادبانه حرف زدن ( لیچار! ) - وِر زدن، حرفِ مُفت، جَفَنگ، یاوه، ژاژ، فُشار!
.
در: کوتاه شده ( مُخَفَف ) درست -
درست، راست، نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر!
( ( گاه در اوستا به گونه درو ( dru، drv ) :
نیرومند، توانا، پر زور، استوار، پابرجا، پایدار ) )
.
اود: اودن - پسوند نسبت و دارندگی اوستایی و صفت فاعلی ( کُنایی )
مانند: نمود، شنود، آلود، آسود، افزود، فرمود، درود! و. . .
.
در زمان کهن:
درست و راست ( اَشا ) گفتن، درست و راست ( اَشا ) حرف زدن، گفتار نیک ( هوخت! ) داشتن -
درمان و خوب شدن، مُداوا، شفا، بهبودی، تندرستی، سلامتی، دُرواخ!
.
امروزه:
سلام، خوشامدگویی، خوش باش، روز خوش ( روز بخیر ) ، بِهروز، نیک روز -
درستی و راستی رسد، تندرستی و بهبود باشید، سرحال و سرزنده ( زنده دل ) بشوید، شاداب و جوان باشید! -
ستایش، ستودن ( ستوت یسن! ) ، آفرین، باریکلا، زنده باد، سَرِت سلامت! -
کامیاب، کامروا، کامران، کامجو، پیروز، خوشبخت، نیکبخت، سعادتمند، بِهروز، برخوردار، بهره مند ( بهرِمند )
.
اوستا: بخش های بسیاری ( وَشنادی ) در اوستا از "درود" سخن رفته است ولی توانایی ( یارایی ) این را ندارم که همه ی این نوشته ها را بازگو کنم!
بخشی از بند 11 مهریَشت ( میترا یَشت ) :
yim yazente rathaēshtārō
bareshaēshu paiti aspanām
zāvare jaidhyantō hitaēibyō
"drvatātem" tanubyō
معنی: کسانی که سوارکاران[هنگامی که] بر پشت اسب هایشان[هستند]
و ستایش می کنند ( می پرستند ) برای نیرومندی تیم هایشان ( مَرکَب هایشان )
و برای خود " تندرستی" می خواهند
.
پهلوی: به مانند اوستا، بخش های بسیاری ( وَشنادی )
در پارسی میانه از "درود" سخن رفته است!
مُشت نمونه خروار آن را می آورم:
ستایش ( آفرین ) :
بخش از بند7، اندرز خسرو قُبادان ( کُوادان ) :
drōd ud pārag kār nē kunēd ud tan ud ruwān rāy nē padīrēd,
bē ka was kirbag kard ēstēd,
enyā frāz ō činwad puhl widārdan nē tuwān,
ānōh dādwar ī rāst čiyōn mihr ud rašn
معنی: درود ( ستایش ) و پاره ( رَهاوَرد، هدیه، پیشکش )
کار نکند ( به کار نیاید ) و برای تن و روان پذیرفته نشود، مگر که بسیار کرفه! ( پاداش، کارِ خوب ) کرده باشد،
وگرنه ( در غیر این صورت ) بر فراز پلِ چینود ( چینوانت! ) نمی توان گذشت،
[زیرا] آنجا داور[ان] راست ( صادق ) ؛ چون، مِهر و رَشن ( رشنو ) [حضور دارند]
.
تندرستی ( سلامتی ) :
بخشی از بند48، ماه فروردین روز خرداد:
frazaft pad drōd ud šādīh ud rāmišn, šād ud ahlaw ud farrox ud dagr - zīwišn ud pērōzgar ud kāmag - rawāg ud kāmag - hanǰām bawād
معنی: فرجام ( پایان ) یافت با درود ( تندرستی ) و شادی و رامش ( آرامش ) ، شاد و اَهلَو ( بزرگوار، وَرجاوَند! ) و فرخ و دیرزیوش ( دارای زندگانی دراز ) و پیروزگر و کامروا و کام انجام ( عاقبت به خیر، نیک فرجام ) باشد
.
آشتی خواه ( آشتی جو، صلح طلب ) :
بند 2، اندرز خسرو قُبادان ( کُوادان ) :
mardōmān [ī] gēhān!
drōdōmand bawēd
ud rawēd rāyēnišn pad menišn ī rāst ud kār - warzīgarīh,
pad kār [ī] gēhānīgān tuxšāg zēnāwand bawēd
معنی: مردمانِ جهان!
درودمند ( آشتی جو، صلح طلب ) باشید،
و سرپرستی ( اداره ) رویداد ( امور، کارها ) را با مَنِش راست ( هومَت! ) و کاروَرزی ( تلاش ) پیش ببرید،
در کار جهانیان کوشا ( و ) زیناوَند ( آماده، پاکار، پایه! ) باشید
اوستا: دروَت ( drvat ) : درست و راست
( ( در اوستا بیشتر با واژه تنو ( tanu ) می آید >>> تندرست! ) )
.
پهلوی: درود ( drōd )
بیشتر فرهنگ ها از واژه درود ( درست، راست ) بهره گرفته اند:
... [مشاهده متن کامل]
انگلیسی ( لاتین ) : رایت ( right ) - تُرُو ( true )
آلمانی: ریچتیج ( richtig )
فرانسوی: درُیت ( Droite ) - تلفظ: دوغِت
ژاپنی: تَدَشی ( Tadashī ) >>> 正しい
هندی: سَهی ( sahee ) >>> सही
( ( واژه "صحیح عربی" هم از واژه "پارسیِ سَهی: درست" گرفته شده است!
همچنین واژه ناماسته ( namaste ) >>> नमस्ते
نام: نَم، خَم شدن، نماز خواندن، نیایش کردن
استه: درستی و راستی
معنی: نماز و ستایش کردن راستی و درستی ( اَشا ) ) )
.
شگفت است، در زبان روسی ( بِلاروسی ) ، اوکراینی و بیشتر کشورهای اسلاوی: همان معنای "درود" را می دهد: از درستی به تو رسد! ( سلام )
روسی و اوکراینی:
اِز دِراست وُیتَه ( zdravstvuyte ) >>> здравствуйте
کروات ( کرواسی ) : اِز دِراوُو ( zdravo )
لهستانی: تندرست - اِزدِرُوی ( zdrowy )
.
از اونجایی که آیین یا دین مَزدَیَسنا ( زرتشتی ) پر پایه راستی ( اَشا ) هست، واژه "درود" در بسیاری از واژه های اوستا نمود پیدا کرده است!
به مانند:
دُرُواسپ ( drvāspā ) !: اسبان تندرست و به درد بخور ( سودمند، شایسته )
دروَفشو ( drvafšū ) : گروه تندرست، همبودگاه ( جامعه ) درست ( سالم ) ، چَپیره خوشگوار ( دلپذیر )
دروَتات تَنو ( drvatāt tanu ) : تندرست، بهبود، دُرواخ!
دروُو اَشا چیتَرا ( drvō - ašačitara ) : نیرمان ( فَر - تندرستی ) دادن به کسانِ خوب ( دلاوران و پهلوانان ) ، پاک نژاد، سِپَنتا شده
دروُو ئوروَتَ ( drvō - urvata ) : پر و بال ( تندرستی ) دادن به دوستان، پرورش ( پروراندن ) یاران
دروُو چَشمَن ( drvō - čašman ) : تیزبین، باریک بین - نکته سنج، هوشیار، روشندلی، بیدارانه ( زنهار! )
.
دُ: دو ( du ) - واژه اوستایی
کلام کردن، گفتن، سخن، حرف زدن، گپ زدن
نمونه ای از واژه های دو ( du ) در اوستا:
دُرِگوَنت ( دُرُوج، dregvant ) :دُروغ، سخن نادرست، ناراست گفتن!
پَئیتی دو ( paiti du ) : پاسخ دادن
فرَ دو ( fra - du ) : با صدای رسا و بلند صحبت کردن
وی دو ( vī - du ) : سخن درشت ( درشت سخن! ) ، گُستاخانه و بی ادبانه حرف زدن ( لیچار! ) - وِر زدن، حرفِ مُفت، جَفَنگ، یاوه، ژاژ، فُشار!
.
در: کوتاه شده ( مُخَفَف ) درست -
درست، راست، نیک ( نیکو ) ، خوب، خوش، بهتر، شایسته، پسندیده، اَشا ( درست و راست ) ، هَژیر!
( ( گاه در اوستا به گونه درو ( dru، drv ) :
نیرومند، توانا، پر زور، استوار، پابرجا، پایدار ) )
.
اود: اودن - پسوند نسبت و دارندگی اوستایی و صفت فاعلی ( کُنایی )
مانند: نمود، شنود، آلود، آسود، افزود، فرمود، درود! و. . .
.
در زمان کهن:
درست و راست ( اَشا ) گفتن، درست و راست ( اَشا ) حرف زدن، گفتار نیک ( هوخت! ) داشتن -
درمان و خوب شدن، مُداوا، شفا، بهبودی، تندرستی، سلامتی، دُرواخ!
.
امروزه:
سلام، خوشامدگویی، خوش باش، روز خوش ( روز بخیر ) ، بِهروز، نیک روز -
درستی و راستی رسد، تندرستی و بهبود باشید، سرحال و سرزنده ( زنده دل ) بشوید، شاداب و جوان باشید! -
ستایش، ستودن ( ستوت یسن! ) ، آفرین، باریکلا، زنده باد، سَرِت سلامت! -
کامیاب، کامروا، کامران، کامجو، پیروز، خوشبخت، نیکبخت، سعادتمند، بِهروز، برخوردار، بهره مند ( بهرِمند )
.
اوستا: بخش های بسیاری ( وَشنادی ) در اوستا از "درود" سخن رفته است ولی توانایی ( یارایی ) این را ندارم که همه ی این نوشته ها را بازگو کنم!
بخشی از بند 11 مهریَشت ( میترا یَشت ) :
yim yazente rathaēshtārō
bareshaēshu paiti aspanām
zāvare jaidhyantō hitaēibyō
"drvatātem" tanubyō
معنی: کسانی که سوارکاران[هنگامی که] بر پشت اسب هایشان[هستند]
و ستایش می کنند ( می پرستند ) برای نیرومندی تیم هایشان ( مَرکَب هایشان )
و برای خود " تندرستی" می خواهند
.
پهلوی: به مانند اوستا، بخش های بسیاری ( وَشنادی )
در پارسی میانه از "درود" سخن رفته است!
مُشت نمونه خروار آن را می آورم:
ستایش ( آفرین ) :
بخش از بند7، اندرز خسرو قُبادان ( کُوادان ) :
drōd ud pārag kār nē kunēd ud tan ud ruwān rāy nē padīrēd,
bē ka was kirbag kard ēstēd,
enyā frāz ō činwad puhl widārdan nē tuwān,
ānōh dādwar ī rāst čiyōn mihr ud rašn
معنی: درود ( ستایش ) و پاره ( رَهاوَرد، هدیه، پیشکش )
کار نکند ( به کار نیاید ) و برای تن و روان پذیرفته نشود، مگر که بسیار کرفه! ( پاداش، کارِ خوب ) کرده باشد،
وگرنه ( در غیر این صورت ) بر فراز پلِ چینود ( چینوانت! ) نمی توان گذشت،
[زیرا] آنجا داور[ان] راست ( صادق ) ؛ چون، مِهر و رَشن ( رشنو ) [حضور دارند]
.
تندرستی ( سلامتی ) :
بخشی از بند48، ماه فروردین روز خرداد:
frazaft pad drōd ud šādīh ud rāmišn, šād ud ahlaw ud farrox ud dagr - zīwišn ud pērōzgar ud kāmag - rawāg ud kāmag - hanǰām bawād
معنی: فرجام ( پایان ) یافت با درود ( تندرستی ) و شادی و رامش ( آرامش ) ، شاد و اَهلَو ( بزرگوار، وَرجاوَند! ) و فرخ و دیرزیوش ( دارای زندگانی دراز ) و پیروزگر و کامروا و کام انجام ( عاقبت به خیر، نیک فرجام ) باشد
.
آشتی خواه ( آشتی جو، صلح طلب ) :
بند 2، اندرز خسرو قُبادان ( کُوادان ) :
mardōmān [ī] gēhān!
drōdōmand bawēd
ud rawēd rāyēnišn pad menišn ī rāst ud kār - warzīgarīh,
pad kār [ī] gēhānīgān tuxšāg zēnāwand bawēd
معنی: مردمانِ جهان!
درودمند ( آشتی جو، صلح طلب ) باشید،
و سرپرستی ( اداره ) رویداد ( امور، کارها ) را با مَنِش راست ( هومَت! ) و کاروَرزی ( تلاش ) پیش ببرید،
در کار جهانیان کوشا ( و ) زیناوَند ( آماده، پاکار، پایه! ) باشید
درود: به معنی ثنا، دعا، ستایش، آفرین، تحیت، سلام، رحمت
این واژه در اوستا درَوَت به چم تندرستی بوده است. در پهلوی آن را درُت ( drōt ) می گفتند. سپس در زبان پارسی درُد و سپس امروزه آن را درود می گوییم. اگر واژه درود، یک میانوند س به خود بگیرد، واژه دروست پدید می آید. واژه ژوست ( Juste ) در زبان فرانسوی، از همین دروست گرفته شده است. همین واژه نیز در زبان انگلیسی جاست ( Just ) گفته می شود. در زبان روسی دروست به دراست دگرگون شده است. بنابراین ریشه همه این واژه ها به زبان اوستایی باز می گردد.
... [مشاهده متن کامل]
این واژه در اوستا درَوَت به چم تندرستی بوده است. در پهلوی آن را درُت ( drōt ) می گفتند. سپس در زبان پارسی درُد و سپس امروزه آن را درود می گوییم. اگر واژه درود، یک میانوند س به خود بگیرد، واژه دروست پدید می آید. واژه ژوست ( Juste ) در زبان فرانسوی، از همین دروست گرفته شده است. همین واژه نیز در زبان انگلیسی جاست ( Just ) گفته می شود. در زبان روسی دروست به دراست دگرگون شده است. بنابراین ریشه همه این واژه ها به زبان اوستایی باز می گردد.
... [مشاهده متن کامل]
درود یاهمان دورود سیحون وجیحون، خاستگاه زبان پارسی امروزخراسانست وآرزوی شادابی ویازندگی میانه این دورود که یادآوربهشت میباشند برای کسی ازدرود استفاده میشده
درود یاهمان دورود سیحون وجیحون که آرزوی شادابی ویازندگی دربین این دورود که یادآوربهشت میباشند میباشد
مسعودسلاجقه
مسعودسلاجقه
درود:
واژه درود از ریشه اوستایی "درَوتَه" است که� گویشی از واژگان پارسی باستان است. �
این واژه به شکلِ " دروته" و "دروس ته" نیز بیان شده است
به معنی:
از درستی تو
یا درستی �یا تندرستی تو.
رضا ضَحاکی راحت. دبیر و مدرس تاریخ
واژه درود از ریشه اوستایی "درَوتَه" است که� گویشی از واژگان پارسی باستان است. �
این واژه به شکلِ " دروته" و "دروس ته" نیز بیان شده است
به معنی:
از درستی تو
یا درستی �یا تندرستی تو.
رضا ضَحاکی راحت. دبیر و مدرس تاریخ
درود به معنی بُرِش یا برنده می باشد ، همچنانکه درودگر به معنای برش گر و چوب است ، در موقع دیدار درود میفرستی بر طرف مقابل و دوست داشتنیت که هر حال و انرژی منفی و بدی از او بدور باشد و در وقت خداحافظی باز برای وی بدورد میگویی که آرزو داری همه ی بدیها از او بدور باشند .
... [مشاهده متن کامل]
اگر ساعتی یا وقت بی وقت سوالی داشتین دکتر مهدی مخلص هر پارسی زبانیست
... [مشاهده متن کامل]
اگر ساعتی یا وقت بی وقت سوالی داشتین دکتر مهدی مخلص هر پارسی زبانیست
دُرود یا دو رود ؛ دو ۲ روند یا جریان یا دو رُست یا دو قطبِ مثبت و منفی ، نیک و بد ، انگره مینو و سپند مینو و در کل دو بنیاده ی هستی بخش که در هر چیز و هر کس وجود دارد
( واقعیت )
حاصلِ برخورد و برقراری جریان بین آن دو نیرو ( و - ) را زندگی یا تن دو رُستی میگویند .
... [مشاهده متن کامل]
سلام هرگز به معنی درود نیست .
سلان ریشه ی واژه ی تسلیم است .
اما درود فرستادن یعنی جریان بین دو قطبِ مثبت و منفی تَنِ آن شخص بر قرار باشد ، همان آرزوی تن دورستی است .
مثال ؛ باطری
( واقعیت )
حاصلِ برخورد و برقراری جریان بین آن دو نیرو ( و - ) را زندگی یا تن دو رُستی میگویند .
... [مشاهده متن کامل]
سلام هرگز به معنی درود نیست .
سلان ریشه ی واژه ی تسلیم است .
اما درود فرستادن یعنی جریان بین دو قطبِ مثبت و منفی تَنِ آن شخص بر قرار باشد ، همان آرزوی تن دورستی است .
مثال ؛ باطری
درود و بدرود - هردو بمعنای تندرستی و تعارف بکار میرود ٫ درود در اوستا دروات druuata , در فارسی میانه درود، هم ریشه با دروا dhruva در سانسکریت.
عزیزان دورود را با درود قاطی نکنید
دورود یعنی دو رود ، دوتارود - میانرود - اما درود یعنی بهترین ها برای تو - بادرود ، آرزوی بهترین ها و تحیت برای طرف مقابل است -
ئاواخته م سَربَرزیتانَ - آرزویم سربلندی شماست
دورود یعنی دو رود ، دوتارود - میانرود - اما درود یعنی بهترین ها برای تو - بادرود ، آرزوی بهترین ها و تحیت برای طرف مقابل است -
ئاواخته م سَربَرزیتانَ - آرزویم سربلندی شماست
درود : به معنی درو کردن ؛ درو شدن نیز در شاهنامه امده
پشیمانی آنکه نداردت سود
که تیغ زمانه سرت را درود
پشیمانی آنکه نداردت سود
که تیغ زمانه سرت را درود
تندرستی و سلامتی
این واژه از اساس پارسی هست ولی یه پانترک در بالا چون بغیر از خودش و زبان مغولیش رو نمیتونه ببینه حالا یا به نام خودش مصادره میکنه یا اگر نتونست مانند اجدادش به آتیشش میکشه
این واژه از اساس پارسی هست ولی یه پانترک در بالا چون بغیر از خودش و زبان مغولیش رو نمیتونه ببینه حالا یا به نام خودش مصادره میکنه یا اگر نتونست مانند اجدادش به آتیشش میکشه
دِرَوَد:درو می کند، دور کند
تحیت . . . . . ثنا . . . سلام . . . .
درود یعنی به جای سلام است. و درود به معنای آزادی هست
درود از فعل لاتین "regere" به معنی "put straight" یعنی راست قرار دادن ، قائم قرار دادن و. . . می باشد از این فعل فعل
" dirigere" به دست می آید که از دو بخش di یا de به معنی پایین و بخش rigere یا همان regere تشکیل شده که شکل ماضی فعل "directus" می باشد این شکل با ورود به زبان فرانسه به شکل "droite" در آمده و به معنی راست ، درست، مستقیم و. . . می باشد که به شکل "droit"در زبان انگلیسی نیز مشاهده می شود حتی از فعل regere صورت ماضی recht یا rectus به دست می آید که با ورود به آلمانی به شکل recht ( رخت یا رشت ) که در انگلیسی به شکل right و در فارسی به شکل " راست " در آمده است .
... [مشاهده متن کامل]
یعنی کلمات"درود" و " راست" هر دو از فعل لاتین "regere" و از ریشه "reg" سرچشمه گرفته اند .
reg ریشه ترکی دارد و از ترکی وارد لاتین شده است.
ak = قائم
( مثال :akız =قائم وار
akız = aqız = aghız = aaz = as
asmak = آویزان کردن ، در حالت قائم آویختن ، )
akarmak = قائم شدن ، راست قرار گرفتن
akarık = قائم قرار گرفته ، راست شده
akarık = agharık =aarık =arık= rık = rıg=rig =reg
regere = قائم قراردادن ، راست قراردادن،
" dirigere" به دست می آید که از دو بخش di یا de به معنی پایین و بخش rigere یا همان regere تشکیل شده که شکل ماضی فعل "directus" می باشد این شکل با ورود به زبان فرانسه به شکل "droite" در آمده و به معنی راست ، درست، مستقیم و. . . می باشد که به شکل "droit"در زبان انگلیسی نیز مشاهده می شود حتی از فعل regere صورت ماضی recht یا rectus به دست می آید که با ورود به آلمانی به شکل recht ( رخت یا رشت ) که در انگلیسی به شکل right و در فارسی به شکل " راست " در آمده است .
... [مشاهده متن کامل]
یعنی کلمات"درود" و " راست" هر دو از فعل لاتین "regere" و از ریشه "reg" سرچشمه گرفته اند .
reg ریشه ترکی دارد و از ترکی وارد لاتین شده است.
ak = قائم
( مثال :akız =قائم وار
akız = aqız = aghız = aaz = as
asmak = آویزان کردن ، در حالت قائم آویختن ، )
akarmak = قائم شدن ، راست قرار گرفتن
akarık = قائم قرار گرفته ، راست شده
akarık = agharık =aarık =arık= rık = rıg=rig =reg
regere = قائم قراردادن ، راست قراردادن،
درود
اگر ما واقعاً پاسدارِ پارسی و خواستار کم شدن نفوذ عربی در پارسی هستیم، بیایید از همینجا شروع کنیم و به جای سلام، به یکدیگر "درود" بگوییم تا این موضوع
کم کم زمینه سازِ هرچه پارسی تر شدنِ زبانمان شود.
اگر ما واقعاً پاسدارِ پارسی و خواستار کم شدن نفوذ عربی در پارسی هستیم، بیایید از همینجا شروع کنیم و به جای سلام، به یکدیگر "درود" بگوییم تا این موضوع
کم کم زمینه سازِ هرچه پارسی تر شدنِ زبانمان شود.
در ایران باستان زمانی که دو تن به هم میرسیدند بجای واژه سلام که معنای تسلیم میدهد درود میگفتند
یکی از واژه های بختیاری ها هنگام احوال پرسی این است :
دِرِستی ؟ ( به معنای دُرُستی ؟ )
دِرِستی ؟ ( به معنای دُرُستی ؟ )
دورود یک نوع سلام در ایران بوده؛زمانی که هنوز مردم از زبان عربی استفاده نمی کردند. امروزه کلمه ی ( سلام ) جایگزین کلمه ی درود است اما همچنان ما در زبان فارسی گاهی از این کلمه استفاده می کنیم.
بنظر نمی آید اصل کلمه بما رسیده باشد، متاسقانه فارسی پهلوی دوره ساسانی در بسیاری کلمات دست برده. من واژه دکتر کزازی به دلم نشست تاحدی، drōtآن خط بالای o بچمعنی است نمیدانم. اما اگر لحظه ای به گویش لری حال فکر کنیم و آنرا به گذشته ببریم،
... [مشاهده متن کامل]
دونفر بهم میرسند؛
اولی:دروت خشه؟ ( احوالت خوبه )
یا واژگان دیگری شاید دراصل بجای drod حال بوده، مثل بالا یکی. اما در هیچ صورتی تصور نمیکنم هیچ ربطی به سلام و صلوات داشته باشه. صلوات که قاعدتا بعد اسلام ساخته یا فراگیر شده، سلام هم که هم معنی صلوات است در ایران تا ورود اعراب ردی نداشته گویا. . .
اگر کسی دقیق تر اطلاع داره بگه لطقا
... [مشاهده متن کامل]
دونفر بهم میرسند؛
اولی:دروت خشه؟ ( احوالت خوبه )
یا واژگان دیگری شاید دراصل بجای drod حال بوده، مثل بالا یکی. اما در هیچ صورتی تصور نمیکنم هیچ ربطی به سلام و صلوات داشته باشه. صلوات که قاعدتا بعد اسلام ساخته یا فراگیر شده، سلام هم که هم معنی صلوات است در ایران تا ورود اعراب ردی نداشته گویا. . .
اگر کسی دقیق تر اطلاع داره بگه لطقا
درود:
دکتر کزازی در مورد واژه ی " درود" می نویسد : ( ( دروددر پهلوی دروت drōt بوده است به معنی تندرستی و بی گزندی. در پارسی چونان واژه ی خوش آمد به هنگام دیدار به کار می رود و ریخت پیشاوندی آن:" بدرود" به هنگام جدایی . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( درود آوریدش خجسته سروش:
"کزین بیش مخروش و بازآر هوش" ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 246. )
دکتر کزازی در مورد واژه ی " درود" می نویسد : ( ( دروددر پهلوی دروت drōt بوده است به معنی تندرستی و بی گزندی. در پارسی چونان واژه ی خوش آمد به هنگام دیدار به کار می رود و ریخت پیشاوندی آن:" بدرود" به هنگام جدایی . ) )
... [مشاهده متن کامل]
( ( درود آوریدش خجسته سروش:
"کزین بیش مخروش و بازآر هوش" ) )
( نامه ی باستان ، جلد اول ، میر جلال الدین کزازی ، 1385، ص 246. )
یعنی افرین بر شما
مرحبا برشما
براول .
وریگود
مرحبا برشما
براول .
وریگود
افتخاری که به کسی میدی
دعای خیر، نیایش نیک خواهی
دُرود= دُ رود 2/دو رود /میان رودان
دجله و فرات
دجله و فرات
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٦)