خط

/xatt/

مترادف خط: الفبا، حروف، نویسه، دست خط، خوش نویسی، کتابت، سطر، رقیمه، عریضه، مراسله، مرقومه، مکتوب، نامه، نوشته، ردیف، صف، حکم، فرمان، منشور، دست نبشته، دست نوشته، راه، مسیر، جرگه، حلقه، زمره، گروه، باند، مرام

برابر پارسی: دبیره، سمیره

معنی انگلیسی:
handwriting, line, seam, reverse, tail, chirography, column, nick, range, rank, score, script, streak, stripe

لغت نامه دهخدا

خط. [ خ َطط ] ( ع مص ) گائیدن زن رابجماع خط. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه : خط المراءة خطا. ( منتهی الارب ). || کم و اندک خوردن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ).منه : خط فلان ؛ کم و اندک خورد فلان. ( منتهی الارب ). || شکافتن گور را. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه : ما خط غباره ؛ ماشقه. || شکافتن و حفر قبر کردن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ). || منع کردن و بازداشتن غیر را از چیزی. منه : خط علیها ( این فعل با کلمه علی متعدی میشود ). || خطوط پیدا شدن در روی کسی. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه : خط وجهه ؛ خطوط پیدا شد در روی آن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). || خط دمیدن عذار کودک. || جهت بنا خط کشیدن گرداگرد زمین و حد پیدا کردن. || گرفتن زمین را برای خود نشان کردن آنرا تا بدانند که آنجا را برای بنا کردن خانه خود برگزیده. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه : خط الخطه. ( منتهی الارب ). || بروی چیزی علامت یا خط گذاردن. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). || نوشتن نامه را با دست یا با قلم.( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ). منه :خط الکتاب بیده و بالقلم. ( منتهی الارب ). کتابت. نوشتن. ( یادداشت بخط مؤلف ) ( ناظم الاطباء ) :
همچنان کز قول ما قولش به است
خط او از خط ما نیکوتر است.
ناصرخسرو.
چشم و گوش خلق بی قول رسول
از خط و از قول او کور و کر است.
ناصرخسرو.
چو خطش قلم راند بر آفتاب
یکی جدول انگیخت از مشک ناب
فلک زآن خط جدول انگیخته
سواد حبش را ورق ریخته.
نظامی.
|| ( اِ ) نوعی از جماع است. ( منتهی الارب ). ج ، خطوط، اخطاط. || راه خفیف در زمین نرم. ( منتهی الارب ) ( از تاج العروس ) ( از لسان العرب ) ( از اقرب الموارد ). طریق. سبیل. ( یادداشت بخط مؤلف ). ج ، خطوط، اخطاط :
تا تو باشی ز راستی مگذر
مکش از خط راستگاران سر.
اوحدی.
- اتومبیل خط اصفهان ؛ اتومبیل راه اصفهان.
- اول خط ؛ ابتدا راه. مبداء مسیر.
- ته خط ؛ انتهای راه.
- خط آهن ؛ راه آهن. رجوع به راه آهن شود.
- خطخط ؛ راه راه. میل میل. کنایه از پارچه یا نقش که خطوط موازی بروی دارد.بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

بندری است در بحرین و نیزه های خطی بدانجا منسوبست .
( اسم ) ۱ - اثر و نشان. قلم بر کاغذ و غیره نوشته نبشته . یا خط فرمان سند حکم . ۲ - مجموع نشانه هایی که برای تحریر در یک زبان بکار میرود از حروف و علایم : خط فارسی خط فرانسوی . ۳ - ( حروفیه ) نشانه آیت. ۴ - فاصل. بین دو نقطه . ۵ - کشش قلم و مانند آن که بین دو نقطه را اتصال دهد . یا خط آهن . دو خط موزی آهنین که بین دو نقطه در زمین و بر روی تراورسهایی کار گذاشته شود و قطار آهن از روی آن عبور کند . یا خط اتحاد . خطی است منحنی که روی دو یا چند نوت هم اسم و هم صدا گذارده شود و صدای آنها را متحد کند . یا خط اتصال . روی چند نوت مختلف الاسم قرار میگیرد و آنها را بهم متصل میکند . یا خط افقی . خطی است که بموازات سطح آب ساکن باشد . ۲ - عالم برزخ . یا خط عمودی . خطی است که بر خط دیگر عمود باشد . یا خط قایم ( قائم ) خطی است که بموازات شاغول باشد . یا خط مختلط . خطی است مرکب از مستقیم و منحنی . یا خط مستقیم ( راست ) . خطی راست بین دو نقطه و آن کوتاهترین فاصل. بین آن دو نقطه است مانند : - یا خط منحنی . خطی است که نه مستقیم باشد و نه منکسر مانند : یا خط منکسر ( شکسته ) . خطی است مرکب از چند قطعه خط مستقیم که در یک امتداد نباشند مانند : یا سبز. خط . ۱ - سبلت نورست. جوانان . ۲ - مویی که در زیر صدغ روید. ۶ - محل تلاقی دو سطح حد سطح و آن طولی است بی عرض.۷ - تعینات عالم ارواح که اقرب مرابت وجود است عالم کبریایی .
کف انداختن دیگ یا ناراست

فرهنگ معین

(خَ طّ ) [ ع . ] (اِ. ) ۱ - اثر و نشانة قلم بر کاغذ و غیره . ۲ - نوشته . ۳ - نویسندگی . ۴ - فرمان . ۵ - کنایه از: موی صورت که تازه در آمده . ۶ - فاصلة بین دو نقطه (ریاضی ). ۷ - مسیر ویژة رفت و آمد پیوستة یک یا چند وسیلة نقلیه . ۸ - خوشنویسی . ۹ - مرام ،

فرهنگ عمید

۱. مجموع نشانه هایی که کلمات یک زبان با آن نوشته می شود.
۲. دست خط.
۳. خوشنویسی: کلاس خط.
۴. شیوه ای که با آن الفبای یک زبان نوشته می شود: خط نستعلیق.
۵. [مجاز] نوشته.
۶. [مجاز] سند.
۷. سطر.
۸. [مجاز] مسیر حرکت پیوستۀ یک وسیلۀ نقلیه: خط تهران مشهد.
۹. اثر قلم بر روی کاغذ یا چیز دیگر.
۱۰. راه راست و طولانی.
۱۱. فاصلۀ میان دو نقطه.
۱۲. آنچه دو نقطه را به هم وصل کند.
۱۳. [قدیمی، مجاز] حُکم، فرمان.
* خط حامل: (موسیقی ) = حامل
* خط سبز: [قدیمی، مجاز] موی لب که تازه بر پشت لب جوانی روییده باشد: ای نقطهٴ سیاهی بالای خط سبزت / خوش دانه ای ولیکن بس بر کنار دامی (سعدی۲: ۵۸۸ ).
* خط کوفی: نوعی خط عربی که در بیشتر حروف خط افقی و عمودی کشیده می شود و برای نوشتن کتیبه ها در ساختمان های مذهبی به کار می رفت.
* خط مستقیم (راست ): (ریاضی ) کوتاه ترین خطی که دو نقطه را به یکدیگر متصل می کند.
* خط خمیده (منحنی ): (ریاضی ) خطی که نه مستقیم باشد نه منکسر.
* خط شکسته ( منکسر ): (ریاضی ) خطی غیرمستقیم و مرکّب از چند قطعه خط مستقیم که در پیچ و خم های آن زاویه هایی تشکیل می شود.
* خط میخی: نوعی خط قدیمی با علایمی به شکل میخ که در کتیبه های هخامنشی به کار رفته است.

فرهنگستان زبان و ادب

{track, line} [موسیقی] 1. هریک از قطعات صوتی ضبط شده در یک مخزن ذخیرۀ اطلاعات 2. هریک از نشانک های مجزای ضبط شدۀ صوتی یا میدی
{line} [حمل ونقل ریلی] مسیری که قطار از ابتدا تا انتها طی کند
{orthography} [زبان شناسی] مجموعه ای از علائم و قواعد نظام مندی که برای نمایش واحدهای زبان در سطح نوشتار به کار می رود متـ . نظام نوشتاری

گویش مازنی

/Khat/ جاده - خط – اتصال دو نقطه

واژه نامه بختیاریکا

گِرز

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] خط به معنای نشانه‏ای ممتد و باریک بر روی یک سطح و همچنین به معنای نوشته می باشد. از خط به معنای نخست به مناسبت در باب صلات به کار رفته است و از خط به معنای دوم در بابهایی نظیر طهارت، صلات، وصیت، قضاء و شهادات سخن گفته‏اند.
کسی که در مسیر آمد و شد مردم نماز می‏گزارد، مستحب است پیش روی خود حائلی قرار دهد، هرچند با کشیدن خطی بر روی زمین. مس خط قرآن بدون طهارت مس نوشته قرآن بدون طهارت حرام، و در صورت نجس شدن، ازاله نجاست از آن واجب است. نماز خواندن در برابر خط نمازگزاردن در برابر نوشته‏ای که خطوط آن نمایان است کراهت دارد. اعتبار دست نوشته در مسائل حقوقی در مسائل حقوقی و کیفری دست نوشته، اعتباری ندارد، مگر آنکه از قراینی برای قاضی علم به صحّت مضمون آن حاصل شود. از این رو، بر نوشته‏ای که به عنوان وصیت از میّتی پیدا شود، اثری مترتّب نمی‏گردد، مگر آنکه از طریقی برای قاضی علم به درستی آن پیدا شود. همچنین حکمی که به صورت دست نوشته، توسط قاضی‏ای برای اجرا به قاضی‏ای دیگر اعلام می‏شود فاقد اعتبار است، مگر آنکه قاضی دوم با قراینی علم به صدور آن از قاضی نخست پیدا کند. شهادت با تکیه بر نوشته کسی نمی‏تواند بر رخدادی که آن را به یاد ندارد، صرفاً با تکیه بر نوشته و مهر و امضای خود شهادت دهد مگر آنکه شخص عادل دیگری او را تأیید کند و مدّعی نیز فردی مطمئن باشد، که در این صورت، گروهی، شهادت دادن بر پایه نوشته و امضا را نافذ دانسته‏اند، هرچند شهادت دهنده، اصل رخداد را به یاد نداشته باشد.

[ویکی اهل البیت] نوشتار نوعی ذخیره سازی اطلاعات است. در جوامع اولیه پیش از بهره گیری از نوشتار، ذخیره سازی اطلاعات را به کمک حافظه انجام می دادند. اهمیت نوشتار در سیر تحول جوامع انسانی به جدّی است که به اعتبار بهره گیری یا عدم بهره گیری از خط، جوامع انسانی را به دو گروه "دارای خط" و "فاقد خط" تقسیم کرده اند. اساساً جوهره مادی نوشتار، نشانه های نوشتاری بوده و این نشانه ها دارای ویژگی دیداری هستند؛ برخلاف گفتار که جوهره مادی آن آواهای زبان بوده و از ویژگی شنیداری برخوردار است.
به طور کلی در جوامع فاقد خط ذخیره سازی و انتقال اطلاعات دارای دشواری ها و ویژگی های زیر بوده اند، است:
ابداع خط و نوشتار و بهره گیری از آن سبب شد که این دشواری ها به تدریج از میان برود یا در پاره ای موارد به پایین ترین حد خود برسد.
فرایند نوشتار از زمانی شکل می گیرد که ماده ای برای نوشته شدن وجود داشته باشد؛ به عبارت دیگر، موجودیت نوشته وابسته به موجودیت ماده ای است که بتوان روی آن نوشت. پیشینه نوشتار به معنی عام، بر مبنای موادی که تاکنون کشف شده حدوداً به 20000 سال می رسد و از جمله موادی که نوشتار روی آنها صورت گرفته می توان به سنگ، چوب، فلز، پوست، برگ درخت، استخوان، صدف، گِل رُس و جز آن اشاره کرد. نوع ماده ای که روی آن نوشته می شده بر تکامل خط، شکل و اندازه ابزار نوشتار تأثیر داشته است.
نوشتار را می توان با دو مفهوم عام و خاص مورد اشاره قرار داد. مفهوم عام آن بر هر گونه استفاده از فرایند نوشتار جهت ذخیره سازی و انتقال اطلاعات دلالت می کند. بدیهی است که نوشتار با این مفهوم، کلیه نگاره های ماقبل تاریخ و مفاهیم منقوش بر دیواره غارها، خطوط تصویری و حتی خطوط امروز را نیز دربرگرفته و پیشینه آن به حدود 20000 سال می رسد. در حالی که نوشتار به معنی خاص یعنی مجموعه ای از نشانه های نوشتاری که بر پایه ویژگی های آوایی زبان نظام یافته باشد پدیده ای است که امروزه به آن "الفبا" گفته می شود. پیشنیه نوشتار با این مفهوم به حدود هزاره سوم پیش از میلاد می رسد و از کهن ترین سرزمین هایی که از آن بهره گرفته اند می توان به بین النهرین، چین، مصر و یونان اشاره کرد.
بشر زمانی که خواست آنچه را می اندیشد نقش کند، در حقیقت قدم به دنیای نگارش گذاشت. در مرحله نخست تصویرهای واقعی را برای ارتباط کتبی ترسیم کرد و با این کار خط تصویری آغاز شد. تعداد فراوان تصویرها و عدم امکان نقش کردن مسائل عاطفی، کمبودهای این روش نگارش بود.
کم کم تصویرها شکل ساده تر و نمادین تری به خود گرفتند و برای مفاهیم عاطفی علائمی قراردادی وضع شد. مثلاً نقش دو پا نشانه راه رفتن وچشم اشک آلود نشانه اندوهگینی بود. مجموعه این تلاشها نوعی خط اندیشه نگار را در دسترس نگارندگان قرار داد.
سپس در همین مسیر خط"هیرو گلیف" وارد عرصه نگارش شد. گستره انتشار آن بیشتر در مصر و در دست کاهنان بود. یونانیان چون این خط را اعجاب آور و پر از رمز و راز پنهانی کاهنان مصر یافتند، این نام را بدان بخشیدند که در زبان یونانی به معنی نوشته نشانه های مقدس است.

[ویکی فقه] خط (ابهام زدایی). واژه خط ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • خط (فقه)، خط به معنای نشانه ای ممتد و باریک بر روی یک سطح و همچنین به معنای نوشته و دارای کاربرد در علم فقه• خط (منطق)، یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق و به معنای نهایت سطح، و حد مشترک بین دو سطح
...

[ویکی فقه] خط (فقه). خط به معنای نشانه ای ممتد و باریک بر روی یک سطح و همچنین به معنای نوشته می باشد.از خط به معنای نخست به مناسبت در باب صلات به کار رفته است و از خط به معنای دوم در بابهایی نظیر طهارت، صلات، وصیت، قضاء و شهادات سخن گفته اند.
کسی که در مسیر آمد و شد مردم نماز می گزارد، مستحب است پیش روی خود حائلی قرار دهد، هرچند با کشیدن خطی بر روی زمین.
مس خط قرآن بدون طهارت
مس نوشته قرآن بدون طهارت حرام، و در صورت نجس شدن، ازاله نجاست از آن واجب است.
نماز خواندن در برابر خط
نمازگزاردن در برابر نوشته ای که خطوط آن نمایان است کراهت دارد.
اعتبار دست نوشته در مسائل حقوقی
...

[ویکی فقه] خط (منطق). خط یکی از اصطلاحات به کار رفته در علم منطق بوده و به معنای نهایت سطح، و حد مشترک بین دو سطح است.
یکی از اقسام کمّ متصل قارّ، «خط» است و آن کمّی است که در یک جهت یعنی طول، امتداد دارد، زیرا کمّ متصل قار یا در سه جهت (طول، عرض و عمق) پذیرای قسمت است یا در دو جهت (طول و عرض) و یا فقط در یک جهت (طول). اولی را «جسم تعلیمی»، دومی را «سطح»، و سومی را «خط» می نامند. بعضی هم خط را به «نهایت سطح» تعریف کرده اند. حد مشترک بین دو قسمت مفروض جسم تعلیمی، سطح است و حد مشترک بین دو سطح، خط است و حد مشترک بین دو خط، نقطه است.
دیدگاه خواجه طوسی
خواجه طوسی در اساس الاقتباس می گوید: «کمّ متصل قار الذّات سه نوع بود: خط و او طول تنها بُوَد، و عرض و عمقش نبُوَد، و سطح و او را طول و عرض بُوَد و عمق نبود، و جسم و او را طول و عرض و عمق بود و این جسم را جسم تعلیمی می گویند…».
مستندات مقاله
در تنظیم این مقاله از منابع ذیل استفاده شده است: • ابن سینا، حسین بن عبدالله، الشفا (منطق).• مجتهد خراسانی (شهابی)، محمود، رهبر خرد.• ابوالحسن سالاری، بهمنیار بن مرزبان، التحصیل.• حلی، حسن بن یوسف، الجوهر النضید.
...

دانشنامه عمومی

خط (ترابری). خط عبور[ ۱] در ترابری و راهنمایی و رانندگی محدودۀ باریکی به عرض سه تا چهار متر در سطح سواره‏ رو است که دو طرف آن با خط ‏کشی ممتد یا منقطع مشخص می‏ شود و خودرو باید در آن حرکت کند. خودروها ملزم به صف کشیدن پشت سر هم و حرکت در یک خط هستند که معمولاً از آن با عنوان حرکت بین خطوط یاد می شود. خط عبور ممکن است در بزرگراهها پهن تر باشد و در مسیرهای روستایی یا فرعی باریک تر باشد. در ادبیات عامیانه، برای اشاره به خط عبور ( lane ) اصطلاح لاین ( line ) به کار می رود که چندان دقیق نیست.
• خط ویژه یا مسیر اختصاصی که به نوعی خاص از وسائط نقلیه اختصاص می یابد مانند: خط ویژه اتوبوس
• خط اکسپرس
• خط برگشت پذیر که در ساعاتی خاص مسیر حرکت در آن معکوس می شود.
• خط کناری یا جانبی به ویژه در ورود از جاده فرعی به اصلی
• خط سرعت یا باند تندرو
• خط آهسته یا باند کندرو
• خط سبقت
• خط انتقالی
در ایران تقسیم بندی برخی جاده های بین شهری بر اساس تعداد خط آنهاست. عموماً بزرگراهها چهار خطه و آزادراهها شش خطه هستد. در شهرها نیز خط ویژه اتوبوس رانی برای حرکت سریع تر اتوبوسهای شهری وجود دارد.
بسیاری از شهرهای متوسط و بزرگ ایران دارای مسیرهای اختصاصی برای اتوبوس هستند. شهر تهران دارای ۱۵۸کیلومتر مسیر ویژه اتوبوسهای تندرو است [ ۲]
عکس خط (ترابری)عکس خط (ترابری)

خط (فیلم ۲۰۰۹). خط ( به انگلیسی: La Linea ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۹ و به کارگردانی جیمز کوتن است. در این فیلم بازیگرانی همچون ری لیوتا، اَندی گارسیا، جوردی ویلاسو، آسای مورالس، ولری کروز، بروس دیویسن، کوین گیج، دنی ترخو، گری دنیلز، جو مورتون و آرماند آسانته ایفای نقش کرده اند.
عکس خط (فیلم ۲۰۰۹)

خط (نوشتار). خَط، دبیره یا زبان نگاره یا سامانه نوشتاری، هنر یا وسیله ای برای ثبت و نوشتن اندیشه ها با استفاده از نشانه ها است که به چشم آشنا باشد و دیده شود. جاحظ می گوید: خط، زبان دست و حافظ آثار… است. [ ۱]
در واقع، بشر از زمانی که خواست آنچه را می اندیشد نقش کند، به جهان خط و نگارش، گام نهاد. [ ۲] [ ۳] امروزه خط لاتین پر استفاده ترین و شناخته شده ترین خط در جهان است. [ ۴]
• از چپ به راست: لاتین، سیریلیک، یونانی، گرجی، ارمنی و اتیوپیایی و همچنین مصری، سانسکریت و اسلاوی
• از راست به چپ: عربی، عبری، کلدانی، آسوری
• از بالا به پایین: چینی و ژاپنی سطور از بالا به پایین و حروف از راست به چپ
• از پایین به بالا: مکزیکی
لازم به یادآوری هست که کهن ترین نوشته ها معمولاً از «راست به چپ» و سپس از «چپ به راست» نوشته شده است. حتی درآغاز نوعی روش شیارگونه نیز متداول بوده است. [ ۳] در یونان قدیم، نوعی نگارش بوده که ابتدا از راست به چپ می نوشتند و چون به انتهای سطر می رسیدند از چپ به راست می نوشتند و باهمین ترتیب تا آخر پیش می رفتند. [ ۲]
در قدیم الایام یک سلسله و علایمی وجود داشت که تا حدی به حفظ خاطره ها و اموری که باید حفظ شوند، کمک می کرد، نظیر: چوب خط های کوچک آلمانی های قدیم یا ریسمان های گره خوردهٔ مردمان پرو از زمان اینکاها یا گردن بندهای صدفی قوم ایروکوا به نام وامپون و بالاخره چوب خط های استرالیایی ها.
خط تصویری ( به انگلیسی: Pictogram ) مرحله دوم از مراحل اساسی خط است در این مرحله برای اظهار یک فکر، صورت آن را می کشیدند، مثلاً برای نوشتن یک حیوان، شکل آن را می کشیدند. [ ۵] شاید احتیاج به حفظ خاطره ها و ثبت اندیشه ها، نخستین محرک پیدایش خط در بین اقوام ابتدایی بوده است. چرا که انسان اولیه برای حفظ اموری که می خواست سال های دراز باقی بماند، ابتدا به رسم شکل و صوَر آن ها پرداخت و تصویرهای واقعی را برای ارتباط کتبی ترسیم کرد و از این تصویرنگاری، خط تصویری آغاز شد. تعداد فراوان تصویرها و عدم امکان نقش کردن مسائل عاطفی، کمبودهای این روش نگارش بود.
روش تصویرنگاری در ابتدا به رسم صورت اشیاء می پرداخت، اما بعدها کم کم تصویرها شکل ساده تر و نمادین تری به خود گرفتند و برای مفاهیم عاطفی نیز، علائمی قراردادی وضع شد. بدین ترتیب، بشر توانست با تصویر اشیایی شبیه به اندیشه ها، به نمایش اندیشه نیز اقدام کند، مثلاً نقش دو پا نشانه راه رفتن و چشم اشک آلود نشانه اندوهگینی بود. این طریق نمایش اندیشه، در تاریخ نگارش، اندیشه نگاشت ( به انگلیسی: Ideogram ) نام دارد.
عکس خط (نوشتار)عکس خط (نوشتار)عکس خط (نوشتار)عکس خط (نوشتار)عکس خط (نوشتار)عکس خط (نوشتار)

خط (هندسه). خط مفهومی در هندسه است.
تعاریف گوناگون از خط موجود است که به دو دسته تقسیم می شوند: تعاریف مفهومی و تعاریف مصداقی.
تعاریف مفهومی:
خط، امتداد نقطه است.
بر اثر حرکت و امتداد یک نقطه بر صفحه در یک راستا، خط شکل می گیرد.
خط در هندسه به معنی اتصال یا امتداد دو نقطه - در یک راستا - بر روی سطح ( صفحه ) که سطح را تقسیم می کند. خط به طور مطلق از دو جهت، بی نهایت امتداد دارد. نیم خط از یک نقطه، آغاز می شود و از دیگر سو بی نهایت امتداد دارد و پاره خط از هر دو سو به دو نقطه، محدود است.
در هندسهٔ اقلیدسی، خط، عبارت است از کوتاه ترین مسیر بین دو نقطه که ممکن است از هر جهت بی نهایت امتداد پیدا کند. از سویی پاره خط کوتاه ترین مسیر بین دو نقطه است.
تعاریف مصداقی:
خط را می توان یک خم کاملاً راست، با پهنای صفر و به طور بی نهایت دراز و نابسته فرض کرد.
خط از بیشمار نقطه تشکیل شده است.
اگر امتداد در یک راستای ثابت نباشد، منحنی پدید می آید.
انواع خط: ۱ - خط راست ۲ - خط خمیده ۳ - خط شکسته انواع خط راست: ۱ - پاره خط ۲ - نیم خط
عکس خط (هندسه)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

نمونه خط مانوی
مجموع نشانه ها دربرگیرندۀ حروف و علایم که برای تحریر در یک زبان به کار می رود. خط، تولید دوبارۀ زبان است و بیش از ۲۰هزار سال قدمت دارد. خط یا شکل مناسب نوشتار، صورتی خاص از ذخیرۀ اطلاعات است که هدفی را محقق می کند. تمامی خطوط، یا اندیشه نگارند یا آوانگار؛ خط آوانگار پیچیده تر از خط اندیشه نگار است؛ اما این تقسیم بندی مطلق نیست. فرآیند طولانی و تکاملی خط هرگز مستقیم و یک دست نبوده است و جوامع به تناسب نیازشان آن را برگزیده اند. خط تمدنی جدید یا گونه ای تازه از اجتماع را پدید نمی آورد، اما جامعه را قادر می سازد گونه ای جدید از ذخیره سازی اطلاعات را بیافریند. نوشتار زمانی موجودیت می یابد که بر روی ماده ای خاص نوشته شود. در طول تاریخ برای تأمین این نیاز از وسایل و مواد گوناگونی استفاده شده است، همچون سنگ، چوب، فلز، پوست حیوانات، برگ درخت، استخوان، موم، ابریشم، پنبه، کاغذ و جز آن. بسیاری از خطوط باستانی به این سبب باقی مانده اند که بر روی سنگ، یا مواد ماندگاری مانند لوحه های گِلی پخته نوشته شده بودند. اهمیت خط از این روست که مبدأ تاریخ ملت ها را به دو گروه تقسیم می کند: گروه دارای خط، و گروه فاقد خط. شرق نزدیک در دوران باستان دو خط مهم، خط میخی و خط هیروگلیف (به معنای مقدس), را به جهان ارمغان داده است که از نخستین خط ها بودند. خط الفبایی سامی نیز در شرق نزدیک به وجود آمد. شرق باستان مهد تمدن های گوناگون و نقطۀ تلاقی فرهنگ های مختلف بوده، و اروپا در اختراع خط، دنباله روی شرق باستان بوده است. در اواخر هزارۀ دوم پیش از میلاد خط الفبایی سامی ابداع شد که ساده تر و روان تر بود، و نظامی به بار آورد که امکان گسترش وسیعی را فراهم ساخت. کتیبۀ فنیقی سنگ مزار اهرام شاه بابل، قدیمی ترین و خواناترین متن با خط الفبای سامی است. خط اوستایی، از مهم ترین خطوط ایرانِ باستان به شمار می رود که به خط آرامی شباهت دارد، و در تحریر کتاب دینی زردشتیان به کار رفته، و از کامل ترین خطوط دنیاست. خط مذکور براساس الگوی سامی از راست به چپ نوشته می شد و به نام های دین دبیره، دین دبیریه و دین فیره هم مشهور شد. خط مانوی تحول بزرگی در کتابت زبان های ایرانی به وجود آورد. خط های منشعب از آرامی عبارت اند از خط مانوی، خط سغدی، خط اویغوری، خط ترکی باستان، و خط های مغولی.

خط (ریاضیات). خط (ریاضیات)(Line)
از مفاهیم اولیه و تعریف نشدۀ علم هندسه، یعنی مفاهیمی که بدون تعریف پذیرفته می شوند. این مفاهیم در هندسه عبارت اند از نقطه، خط، سطح و فضا. آنچه در گذشته در هندسه مقدماتی در تعریف خط آمده، ازجمله شکلی که از حرکت یک نقطه پدید می آید، یا فصل مشترک دو صفحه و یا شکل یک بعدی امروزه پذیرفته نیست و تمام این تعاریف متکی بر تعریف دوری است. خط انواع مختلف دارد. ۱. خط راست یا مستقیم: هر دو نقطه متمایز یک خط راست و تنها یک خط راست را مشخص می کند؛ هر خط راست دست کم دارای دو نقطۀ متمایز است؛ حداقل سه نقطه وجود دارد که بر یک خط راست واقع نیستند؛ بین هر دو نقطه از یک خط راست، می توان نقطه ای متمایز با آن دو نقطه نشان داد. ۲. نیم خط: مجموعه همه نقاط یک خط راست که در یک طرف نقطه ثابتی داشته است؛ هر نیم خط را با دو نقطه مشخص می کنیم، یکی مبدأ و دیگری نقطه ای دلخواه از آن. ۳. پاره خط: جزئی از یک خط راست که از دو طرف به دو نقطه محدود باشد. ۴. خط شکسته: خطی که از چند قطعه خط مستقیم تشکیل شده باشد. خط شکستۀ بسته را چندضلعی می نامند. ۵. خط منحنی: خطی که نه راست باشد نه شکسته. ۶. خط عمود: خطی که از برخورد آن با خطی دیگر دو زاویه مجانب مساوی پدید آید، این دو زاویه هر کدام ۹۰ درجه است. ۷. خط موازی: خطی که با خط دیگر هیچ نقطه مشترکی نداشته باشد؛ از یک نقطه واقع در خارج یک خط، فقط یک خط موازی می توان کشید.

جدول کلمات

نوشته

مترادف ها

hand (اسم)
طرف، کمک، پیمان، دست، دسته، شرکت، خط، پنجه، پهلو، عقربه، دست خط، دخالت، یک وجب

order (اسم)
سامان، ساز، امر، سیاق، دسته، ترتیب، نظم، ارایش، انجمن، حواله، خط، دستور، فرمان، نوع، مقام، صنف، زمره، رسم، ارجاع، فرمایش، ضابطه، ردیف، رتبه، امریه، انتظام، ایین، سفارش، طرز قرار گیری، راسته، نظام، ایین و مراسم، فرقهیاجماعت مذهبی، گروه خاصی، دسته اجتماعی، درمان

groove (اسم)
خط، گودی، کانال، شیار، خیاره، خان تفنگ، کار جاری و یکنواخت، عادت زندگی

way (اسم)
راه، عنوان، سیاق، سمت، خط، سبک، جاده، رسم، مسیر، روش، طرز، طریقه، طریق، سان، طور، مسلک، نحو

road (اسم)
راه، خیابان، خط، جاده، مسیر، طریق، راه اهن

character (اسم)
نهاد، خوی، طبع، شخصیت، دخشه، خط، خیم، سیرت، رقم، خاصیت، سرشت، طبیعت، صفات ممتازه، خط تصویری، خو، مونه، هر نوع حروف نوشتنی و چاپی

bar (اسم)
تیر، میل، بار، وکالت، میله، مانع، شمش، خط، میکده، بار مشروب فروشی، دادگاه، نرده حائل، هیئت وکلاء، سالن مشروب فروشی، بند آب، جای ویژه زندانی در محکمه

mark (اسم)
حد، مرز، نقطه، هدف، نشان، نشانه، درجه، خط، پایه، مارک، داغ، علامت، نمره، علامت مخصوص، خط شروع مسابقه، علامت سلاح، چوب خط، مدل مخصوص

letter (اسم)
حرف، خط، ادبیات، نامه، مراسله، نویسه، موجر، دانش، کاغذ، عریضه، مرسوله، حرف الفباء، حرف چاپی، اثار ادبی، اجازه دهنده

row (اسم)
صف، خط، سطر، رده، ریسه، ردیف، قطار، قیل و قال، راسته، رج، ردیف چند خانه

line (اسم)
سیم، بند، خط، دهنه، لجام، طرح، رشته، سطر، ریسمان، رده، جاده، رسن، مسیر، ردیف، مسیر که با خط کشی مشخص میشود

file (اسم)
صف، صورت، خط، پرونده، فهرست، ضبط، سوهان، اهن سای، دسته کاغذ های مرتب، قطار

feature (اسم)
ترکیب، جنبه، خط، خاصیت، چهره، خصیصه، خصوصیات، طرح صورت، ریخت

writing (اسم)
نویسندگی، خط، نوشته، دست خط، نوشتجات، خامه رانی

track (اسم)
راه، اثر، نشان، خط، باریکه، زنجیر، لبه، جاده، تسلسل، توالی، شیار، مسیر، رد پا، مسابقه دویدن، خط اهن، خط راه آهن

script (اسم)
سند، خط، دست خط، متن سند، متن نمایشنامه، حروف الفبا

streak (اسم)
تمایل، خط، رگ، رگه، ورقه، نوار یا رگه نواری

charter (اسم)
خط، مزایا، فرمان، اجازه نامه، منشور، امتیاز

letter missive (اسم)
خط، اجازه نامه، ابلاغیه، امریه، امر نامه

stripe (اسم)
خط، باریکه، مارک، پارچه راه راه، خش، یراق، خط راه راه، درجه نظامی، پاگون

calligraphy (اسم)
خط، خطاطی، خوش نویسی

rut (اسم)
عادت، اثر، گرمی، خط، شهوت، روش، رد جاده، خط شیار

ruler (اسم)
رئیس، خط، فرمانفرما، فرمانروا، سر کرده، سایس، خط کش، حکمران

ruck (اسم)
توده، خط، چین و چروک، مردم عادی، کپه، شیار، چین و چروک وتاه، توده خرمن، انبار حبوبات، جمعیت و ازدحام

message (اسم)
خط، پیغام، پیام

legend (اسم)
شرح، خط، نقش، افسانه، نوشته روی سکه ومدال، علائم و اختصارات

fascia (اسم)
حلقه، بند، نوار، خط، کمربند، دایره زنگی، گچبری سر ستون، هزاره برجسته، لایه پوششی فیبری

stria (اسم)
خط، شیار، خش، خیاره، نوار باریک، هر یک از خطوط موازی

handwriting (اسم)
خط، دست خط

penmanship (اسم)
خط، طرز نوشتن، خوش خطی

printmaking (اسم)
خط

tails (اسم)
خط

فارسی به عربی

اخدود , خط , خط الید , ید

پیشنهاد کاربران

راه و روش وطریق ومسلک سالکان وصوفیان وپیروانش را میگویند که در طریق ادبند اما خطوط ترابری مانند خط آهن سرتاسری عرب به کریدور های هوای و زمینی هم خط میگوید طارق هوایی که قران مجید یک سوره بنام الطارق آمده
...
[مشاهده متن کامل]
است که اشاره بکریدور هوایی امروزی است لذا آغاز خط یک نکته است که با پیوستن نکته ها از ابتدا به انتها خط به وجود میاد

خط واژه عربی است و در زبان لکی به آن کِر می گویند. از این واژه مشتقاتی نیز در زبان لکی وجود دارد
مثل مصدر کرونن
کِرکِر:به معنی تهدیگ
نویسه ، نوشتار
واژه ای هند و اروپایی که با واژه کتاب هم ریشه است :
From Proto - Indo - Aryan *rikʰ - � - ti, from Proto - Indo - Iranian *rikʰ - � - ti, from Proto - Indo - European *rikh₂ - � - ti, from *reyk ( ʷ ) h₂ - ( “to scratch” ) . Cognate with Lithuanian rieki� ( “to cut, carve” ) , riēkti. [1] Compare रेखा ( rekhā, “scratch, line” ) .
...
[مشاهده متن کامل]

Potentially connected to Proto - Indo - European *h₁reyḱ - ( “to break, scratch” ) . Compare Sanskrit लिशति ( liś�ti ) , रिशति ( riś�ti ) , Khotanese rr�jsā, rr�jsaa ( “sharp” ) ( possibly ) , Ancient Greek ἐρείκω ( ere�kō, “to rend, bruise, pound” ) , Middle Dutch ri�n ( “to sew together” ) , Latin rixa ( “quarrel, brawl” ) . This is less phonologically sound, given the aspirated kh in Sanskrit. Some have proposed an extension to the root with * - h₂ to account for this

این واژه هند و اروپایی هست و در زبان های هند و اروپای می توان هم خانواده این واژه را یافت و واژه کتاب هم با این واژه هم ریشه است :
در سانسکریت : लिखतु که تلفظش می شود :likhatu
در زبان های دیگر هند و اروپایی هم می توان همخانواده این واژه را یافت.
این واژه عربی نیست و با کتاب و کتب هم هم ریشه است ، عرب این واژه را از فرهنگ های دیگر گرفته است ، زبان عربی ، از دل زبان های آرامی و ایرانی و . . . پدید آمد و واژه خود را از این زبان ها گرفته است از جمله واژه خط و کتب .
در ریاضی، این واژه برابر راه، راستراهه ( =راست راهه ) ، سیخال ( سیخ ال، چیزی که همانند سیخ راست است ) است.
برای نمونه:
نادرست:این خط 5 سانتی متر است.
درست ( تر؟ ) :این سیخال 5 سانتی متر است.
ولی یک خط داریم در نگارش، که برابر "نویسه، نگارش" است.
درود بر شما و ممنون برای سایت خوبتون . . چرا این همه معنی این عزیزان نوشتنو شما ننوشتید, ؟!!! جلوی برابر پارسی بالا؟؟!
خط گذر=مسیر
خط اتوبوس=مسیر اتوبوس
خط نوشتار=دبیره
خط پارسی=دبیره پارسی
خط ساخت=نوار
خط تولید کاشی=نوار ساخت کاشی
خط انداختن=خش انداختن
خط کشی=تیرکشی
خطاطی =خوشنویسی
بهترین واژه جایگزین به جای واژه ی صد درصد عربی خط واژه پهلوی کَت است.
منابع.
فرهنگ کوچک زبان پهلوی
فرهنگ زبان ایرانی باستان
تاریخ خط نوشته اندرو رابینسون
تاریخ خط های جهان نوشته یوهانس فریدریش
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه خط
معادل ابجد 609
تعداد حروف 2
تلفظ xat[t]
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم ) [عربی: خطّ، جمع: خطوط]
مختصات ( ریاضی )
آواشناسی xatt
الگوی تکیه S
شمارگان هجا 1
منبع واژگان مترادف و متضاد
این واژه "خط" از واژه "کت" در زبان پهلوی ریشه می گیرد و جمع مکس خط یعنی خطوط اشتباه است زیرا این واژه ، واژه ای پارسی است و تازی ها از آن استفاده میکنند
کُردی پهلوانی ( کرماشاهی، ایلامی، کلّهُری. . . ) = کِر
خط اول، خط دوم❎
راسته یکم، راسته دوم✅
به کُردی: رِینوس
خط> ( خَت ) >کَت با ( خَش ) همریشه است. انسانها در ابتدا با خش انداختن ( خراشیدن ) بر روی صخره ها ذهنیات خودشان را نخش ( نقش ) می بستند . تمام وازه هایی که برای نگارگری و نوشتن بکار میروند ریشه در ( کَت
...
[مشاهده متن کامل]
، خَت، خَش ، نخش ) دارند ، هنوز هم در زبان گویشوران ایرانی خَت و خش و نخش کاربرد دارد و واژه ی ( خیت ) به معنای خطا هم از همان خاستگاه ریشه ای گرفته شده است . امروزه هنوزم گویشوران ایرانی از عبارت ( خیت کاشتن ) برای بیان اشتباهات صورت گرفته استفاده می کنند . ولی در فارسی معیار بصورت خطا بکارمیرود.

دبیره= خط نوشتنی= خش، نبیسند، نبشته، دپیره، دبیرا، دیهیرا، دپیرا، نویسه، بژه، تالی، آهوک، آهوگ
سَمیره= خط همانند ( ( تلفن ویا ترابر، ژیرو ( مترو ) ) ، راسته، راسه، راستا
مرز= خط= کَشسته، کَشه، کشک، کَشور، کَشخر، کران، کرانه، پالی
...
[مشاهده متن کامل]

کت= کتب، خط
کشیده= خط پنگاشتنی، کش
بَر سَمیره= بَرخط=on line
رَوش پویه= خط مشی
پنگاشتن= رسم کردن
برگرفته از فرهنگ نامه ( ( چیلو ) ) . اسل شناسی واژگان فارسی.
نویسنده: امیرمسعودمسعودی مسعودلشکر نجم آبادی
#آسانیک گری

دبیره و کشه /کشک پارسی انست و دبیره نبشتن را و کشه کشیدن را ست ودوگواه راستگوی و پذیرای سخن داردیکی بیرونی خوارزمی و دگر
سگالنده جنگان دلیران بلوچ
به مکران نگهدار ایران بلوچ
چو خواهان خون سیاوش شدند
...
[مشاهده متن کامل]

پی کین بهمراه اشکش شدند
چو اسپان دیزه چمانده بلوچ
ز تورانیان کین ستانده بلوچ
بیرونی هنگام سخن از هفت کشور ( اقلیم ) زمین گوید
پارسیان هفت بخش کرده به زمین اندر گردِ هر بخش یکان یکان پره ای کشیده ، هریک را �کَشور/کَشخر�خوانند وکشور از �کَشَستَه �آیدو بزبان ایشان خط است
این سخن را روشنگری اینست که:
( با� دبیره�� نبشته�� نبیسند� و با �کش� �کشسته� �کشند� وعرب بدین هردو خط گوید ) .
درسخن بیرونی � کشور از کشسته� است چنانکه دفتر از نبشته است جای آنکه گوید � کشور از کش� است چنانکه دفتر از نوشته است
دبیره ( نبشتن را ) =کش ( کشیدن را در هندسه و نگارگری )
نبشته=کشسته
نبیسند =کشند
و اگربپرسند که چگونه ان نبشته و این کشسته است ؟ همانگونه که ان نبیسند و این کشندگردیده و کش کشسته چون شکن شکسته است
خوشبختانه هنوز واژگان پهلوی بسیاری نزد مردم ایران مانده وبهترین نگهبان ان خوبان بلوچاند و این واژه را همانگونه که بوده نگاه داشته اند . سزاوار و شایگانند که در شاهنامه فردوسی بدان زیبایی انان را ستوده
هم از پهلوی پارس کوچ و بلوچ
سگالنده جنگ و براورده خوچ
کسی در جهان پشت ایشان ندید
برهنه یک انگشته ایشان ندید

خط مقدم = مرز پیشرو یا مرز پیشگام یا مرز پیشتاز
که مرز پیشتاز درست تر است
یا سمیره پیشتاز یا سمیره پیشرو
به پیج اینستاگرامی تاریخی من تشریف بیارید
http://instagram. com/TarikhIranika
دپیرا یا دیپیرا یا میشود دپیره نوشت
شوربختانه پسوند آ پس از اسلام به ه دگرگون شده. پسرعموهای آرین ما در اروپا از پسوند آ بکارگیری میکنند و همچنین آرینهای هند
به کانالهای تلگرامی ما درباره گفتمان درباره واژه ها بفرمایید بیایید
@parsic
@iranika
@razvary
@mitradad
@zorvan
دپیرا یا دپیره نه دبیره. این واژه را سومریها هم داشتند
این واژه عربی است و پارسی آن کران یا کرانه است
در دو جا به کار برده میشود یکی برای حروف الفبا گویند و دیگری را در خوشنویسی به کار میبرند برای مثال میگویند که فلان کس خط خوبی دارد
درود ُ سپاس
به جای خط در هندسه، می توان از تکواژ پارسی"خَش" بهره برد که معنای خط یا خراش روی پوست یا هر چیز دیگری را دارد.
خش = خط / خش خمیده / خش شکسته /
نیم خش = نیم خط
پاره خش = پاره خط
خش خشی = خط خطی
خشهای همسو = خطهای موازی
تار . . رشته . . . پی
مرز
واژه ی �خط� در پارسی آرش های گوناگونی یافته است. افزون بر آنچه در برابرهای یاد شده در بالا آمده و پیشنهاد دیگر کاربران، �خط� را می توان به آرشِ �مرز� نیز بکار برد. برای نمونه:
مرز تنگدستی ( بجای �خط فقر� )
اثرقلم
نویسه
نویسه پارسی را نه تنها برای نوشتن بکار میبرند که کاربرد هنری و آراستن را هم دارد
واژه خط برگرفته از واژه ایرانی کهن "کت" است که به زبان تازیان راه یافت و سپس درسده های میانه به دست دبیران ایرانی به گونه کتب درآمده وبر پایه ای که سیبویه - دبیر ایرانی گذارده بود صرف شد
سمیره، کشه، بژه، آهوک
خط : دراصل این کلمه معرب کلمه خش فارسی می باشد زیرا درقدیم برای نوشتن مطالب مجبور بودند بر روی الواح گلی ایجاد خش کنند.
خط: [اصطلاح مداحی ]اصطلاح غلطی ست که برخی مداحان به جای اصطلاح ادبی "بیت" به کار می برند. مثلاً می گویند: "چند خط، شعر خواندم!"
خط بر نیاورده: برگونه ها موی نیاورده
خط نیاورده به تو عمر هنوز
این قضا بر سرت آخر که نوشت
( لباب الالباب ص ۵۳٠ )
خط: [ اصطلاح در تداول عامه]خط اتوبوس داخل شهری , خط اتوبوس داخل شهری.
( ( به تجریش که رسید از این و آن سراغ خط توپخانه را گرفت و پیدا که کرد اتوبوس داشت راه می افتاد. ) )
...
[مشاهده متن کامل]

( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 152. ) )

خط: رمز و نشانه
خط هر اندیشه که پیوسته اند
بر پر مرغان سخن بسته اند
معنی: هر اندیشه و مطلبی که به آن دست یافته و رسیده اند برای تفهیم و ابلاغ آن از سخن استفاده کرده اند.
شرح مخزن الاسرار نظامی، دکتر، برات زنجانی، ۱۳۷۲، ص ۲۳۷.

اثر نقطه های نوک قلم که ممتد و به هم پیوسته است و انواع و اقسام گوناگونی دارد که معروفترین انها خط راست و خط منحنی و خط شکسته خط خط خطی و در هم آمیخته است
خط جاده و طریقی که بر اثر گام های پیوسته رهگذران ممتد گردیده و اثر بر زمین گذاشته است
کشه، تالی ، راسه ، دیپ، راه ، مسیر، باند، دبیره ، سمیره
کشک
باکسرکاف وسکون شین کلمه ای است بلوچی ومعنی آن خط می باشدبایددانست بلوچی یکی ازلهجه های ایرانی است )
راستا ، کران
راستا
راسه ( هندسه ) ، راسته ( ترابری )
این واژه اربی است و پارسی آن اینهاست:
دیپ dip ( پهلوی ) این واژه در پارسی دری دبیره شده است.
پالی ( سنسکریت )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)

بپرس