[ویکی فقه] یکی از صفات کمال خداوند صفت حیات است، چنان که اسم حی از اسماء جمال الهی است. حیات، کاربردهای مختلفی دارد: از جمله؛ به معنی وجود و هستی، به معنی مترتب شدن آثار مطلوب هر چیز بر آن، و...است. بنابراین، حقیقت حیات در خداوند عبارت است از صفتی که مستلزم ویژگی ها و آثار مزبور است.
یکی از صفات کمال خداوند صفت حیات است، چنان که اسم حی از اسماء جمال الهی است. اسم حی در آیاتی از قرآن کریم بر خداوند اطلاق شده است و غالباً با اسم یا صفت قیوم همراه گردیده است. چنان که می فرماید:«اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ.» در یک آیه خداوند به عنوان زنده ای که مرگ در او راه ندارد وصف شده است «وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ.» در آیه ای که پیش از این ذکر شد، کلمه تهلیل «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه» قبل از اسم حی آمده است، ولی در جای دیگر اسم حی بر کلمه تهلیل مقدم شده است:«هُوَ الْحَیُّ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ.» این آیه بر اختصاص حیات به خداوند دلالت دارد، و بیانگر این است که جز او کسی «حی» نیست، همان گونه که الوهیت مخصوص خداوند است. بنابراین مقصود از حی در آیه «هو الحی» و مانند آن، حی بالذات است، یعنی حی بالذات جز خداوند نیست، و دیگر موجودات زنده حیات خود را از خداوند دریافت کرده اند، بنابراین خداوند حی بالذات و مبدا حیات موجودات دیگر است، و این معنی قیومیت خداوند است. قیوم یعنی خداوند قائم بالذات و قوام بخش موجودات است. و از آن جا که حیات او بالذات است، موت و فنا در او راه ندارد.
حقیقت و اقسام حیات
حیات، کاربردهای مختلفی دارد:۱. به معنی وجود و هستی، با توجه به این معنی حیات است که وجود مطلق را «حیات ساریه» نامیده اند در قرآن کریم، «احیاء» بر ایجاد و آفریدن اطلاق شده است، چنان که می فرماید:«هُوَ الَّذِی اَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ.» کلمه احیاکم معادل با کلمه «خلقکم» در آیه «الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ.» می باشد نقطه مقابل حیات در این کاربرد، عدم و نیستی است.۲. حیات به معنی مترتب شدن آثار مطلوب هر چیز بر آن، و نقطه مقابل حیات در این کاربرد مترتب نشدن آثار مطلوب یک چیز بر آن است مثلاً حیات زمین عبارت است از روییدن گیاه در آن و سبز و خرم بودن آن، و مرگ زمین برخلاف آن است. حیات انسان به این است که در مسیر هدایت فطری گام بردارد و در نتیجه، فردی عاقل و دیندار باشد. به همین دلیل قرآن کریم دین را حیات انسان دانسته است، زیرا دین حق که همان اسلام است مقتضای فطرت الهی است. ۳. حیات عبارت است از خصوصیتی در موجود که منشا انجام کارهای آگاهانه است. این گونه حیات در انواع مختلف حیوانات یافت می شود و با کاوش های علمی روشن شده است که در گیاهان نیز (لااقل برخی از گیاهان) وجود دارد. این گونه حیات ویژگی هایی دارد که عبارتند از: صیانت ذات، انطباق با محیط، خوی وعادت، تغذیه، رشد و نمو، تولید مثل یا ادامه حیات از طریق بقای نتایج، هدفداری و انتخابگری، آگاهی و توانایی. دو ویژگی اخیر (آگاهی و توانایی) از مهمترین آنها است و در انسان نمود و بروز بیشتری دارد. به همین جهت فلاسفه حیات را با این دو ویژگی تعریف کرده اند.«الحیاة هی کون الشیء بحیث یصدر عنه الافعال الصادرة عن الاحیاء من آثار العلم و القدرة؛ حیات عبارت است از بودن شیءِ به گونه ای که افعالی که از موجودات زنده صادر می شود، یعنی افعال آگاهانه و از روی قدرت و اختیار، از او صادر شود.»توضیح این که: بشر در مطالعه موجودات، آنها را دو گونه یافته است: گونه ای از آنها موجوداتی هستند که تا هنگامی که وجود دارند، ازنظر مشاهده حسی یک حالت بیش ندارند، مانند سنگ و دیگر جمادات، گونه دوم موجوداتی اند که با این که وجود دارند چه بسا قوا و افعال آنها از کار می افتد، اگر چه از نظر مشاهده حسی هیچ گونه خللی در آنها دیده نمی شود، مانند انسان و دیگر انواع حیوان، و گیاهان، که در مواردی با این که اندام ها و قوای مادی آنها سالم است، از حرکت و جنب و جوش باز می ایستند، آن گاه به تدریج قوای مادی آنهانیز دچار اختلال و تباهی می شود. از این جا بشر به این نتیجه رسیده است که این گونه موجودات علاوه بر قوا و دستگاه های حسی و مادی، خصوصیتی دارند که همان منشا احساسات و ادراکات علمی و کارهای مبتنی بر علم و اراده است، آن خصوصیت را حیات نامیده اند، بنابراین، حیات عبارت است از گونه ای از هستی که علم و قدرت از آن سرچشمه می گیرد.«فالحیاة نحو وجود یترشح عنه العلم و القدرة.»
حقیقت حیات در خداوند
از تحلیل پیشین به دست آمد که حیات ـ به ویژه در معنی اخیر آن ـ مرتبه ای از کمال وجودی است، که در هر موجودی با توجه به ظرفیت و مرتبه وجودیش تحقق دارد. علم، قدرت و اراده از لوازم و آثار آن به شمار می رود. بنابراین، حقیقت حیات در خداوند عبارت است از صفتی که مستلزم ویژگی ها و آثار مزبور است.البته، این ویژگی ها و آثار متناسب با مرتبة وجودی خداوند می باشند که عین وجوب و صرف وجود است، لذا با این که مفاهیم صفات و اسماء در خداوند ـ همچون غیر خداوند ـ متفاوت اند، ولی مصداق آنها وجودی است بسیط و صرف که عین حیات و علم و قدرت و اختیار است.
برهان حیات الهی
...
یکی از صفات کمال خداوند صفت حیات است، چنان که اسم حی از اسماء جمال الهی است. اسم حی در آیاتی از قرآن کریم بر خداوند اطلاق شده است و غالباً با اسم یا صفت قیوم همراه گردیده است. چنان که می فرماید:«اللَّهُ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ.» در یک آیه خداوند به عنوان زنده ای که مرگ در او راه ندارد وصف شده است «وَ تَوَکَّلْ عَلَی الْحَیِّ الَّذِی لا یَمُوتُ.» در آیه ای که پیش از این ذکر شد، کلمه تهلیل «لا اِلهَ اِلاَّ اللَّه» قبل از اسم حی آمده است، ولی در جای دیگر اسم حی بر کلمه تهلیل مقدم شده است:«هُوَ الْحَیُّ لا اِلهَ اِلاَّ هُوَ فَادْعُوهُ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ.» این آیه بر اختصاص حیات به خداوند دلالت دارد، و بیانگر این است که جز او کسی «حی» نیست، همان گونه که الوهیت مخصوص خداوند است. بنابراین مقصود از حی در آیه «هو الحی» و مانند آن، حی بالذات است، یعنی حی بالذات جز خداوند نیست، و دیگر موجودات زنده حیات خود را از خداوند دریافت کرده اند، بنابراین خداوند حی بالذات و مبدا حیات موجودات دیگر است، و این معنی قیومیت خداوند است. قیوم یعنی خداوند قائم بالذات و قوام بخش موجودات است. و از آن جا که حیات او بالذات است، موت و فنا در او راه ندارد.
حقیقت و اقسام حیات
حیات، کاربردهای مختلفی دارد:۱. به معنی وجود و هستی، با توجه به این معنی حیات است که وجود مطلق را «حیات ساریه» نامیده اند در قرآن کریم، «احیاء» بر ایجاد و آفریدن اطلاق شده است، چنان که می فرماید:«هُوَ الَّذِی اَحْیاکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ.» کلمه احیاکم معادل با کلمه «خلقکم» در آیه «الَّذِی خَلَقَکُمْ ثُمَّ رَزَقَکُمْ ثُمَّ یُمِیتُکُمْ ثُمَّ یُحْیِیکُمْ.» می باشد نقطه مقابل حیات در این کاربرد، عدم و نیستی است.۲. حیات به معنی مترتب شدن آثار مطلوب هر چیز بر آن، و نقطه مقابل حیات در این کاربرد مترتب نشدن آثار مطلوب یک چیز بر آن است مثلاً حیات زمین عبارت است از روییدن گیاه در آن و سبز و خرم بودن آن، و مرگ زمین برخلاف آن است. حیات انسان به این است که در مسیر هدایت فطری گام بردارد و در نتیجه، فردی عاقل و دیندار باشد. به همین دلیل قرآن کریم دین را حیات انسان دانسته است، زیرا دین حق که همان اسلام است مقتضای فطرت الهی است. ۳. حیات عبارت است از خصوصیتی در موجود که منشا انجام کارهای آگاهانه است. این گونه حیات در انواع مختلف حیوانات یافت می شود و با کاوش های علمی روشن شده است که در گیاهان نیز (لااقل برخی از گیاهان) وجود دارد. این گونه حیات ویژگی هایی دارد که عبارتند از: صیانت ذات، انطباق با محیط، خوی وعادت، تغذیه، رشد و نمو، تولید مثل یا ادامه حیات از طریق بقای نتایج، هدفداری و انتخابگری، آگاهی و توانایی. دو ویژگی اخیر (آگاهی و توانایی) از مهمترین آنها است و در انسان نمود و بروز بیشتری دارد. به همین جهت فلاسفه حیات را با این دو ویژگی تعریف کرده اند.«الحیاة هی کون الشیء بحیث یصدر عنه الافعال الصادرة عن الاحیاء من آثار العلم و القدرة؛ حیات عبارت است از بودن شیءِ به گونه ای که افعالی که از موجودات زنده صادر می شود، یعنی افعال آگاهانه و از روی قدرت و اختیار، از او صادر شود.»توضیح این که: بشر در مطالعه موجودات، آنها را دو گونه یافته است: گونه ای از آنها موجوداتی هستند که تا هنگامی که وجود دارند، ازنظر مشاهده حسی یک حالت بیش ندارند، مانند سنگ و دیگر جمادات، گونه دوم موجوداتی اند که با این که وجود دارند چه بسا قوا و افعال آنها از کار می افتد، اگر چه از نظر مشاهده حسی هیچ گونه خللی در آنها دیده نمی شود، مانند انسان و دیگر انواع حیوان، و گیاهان، که در مواردی با این که اندام ها و قوای مادی آنها سالم است، از حرکت و جنب و جوش باز می ایستند، آن گاه به تدریج قوای مادی آنهانیز دچار اختلال و تباهی می شود. از این جا بشر به این نتیجه رسیده است که این گونه موجودات علاوه بر قوا و دستگاه های حسی و مادی، خصوصیتی دارند که همان منشا احساسات و ادراکات علمی و کارهای مبتنی بر علم و اراده است، آن خصوصیت را حیات نامیده اند، بنابراین، حیات عبارت است از گونه ای از هستی که علم و قدرت از آن سرچشمه می گیرد.«فالحیاة نحو وجود یترشح عنه العلم و القدرة.»
حقیقت حیات در خداوند
از تحلیل پیشین به دست آمد که حیات ـ به ویژه در معنی اخیر آن ـ مرتبه ای از کمال وجودی است، که در هر موجودی با توجه به ظرفیت و مرتبه وجودیش تحقق دارد. علم، قدرت و اراده از لوازم و آثار آن به شمار می رود. بنابراین، حقیقت حیات در خداوند عبارت است از صفتی که مستلزم ویژگی ها و آثار مزبور است.البته، این ویژگی ها و آثار متناسب با مرتبة وجودی خداوند می باشند که عین وجوب و صرف وجود است، لذا با این که مفاهیم صفات و اسماء در خداوند ـ همچون غیر خداوند ـ متفاوت اند، ولی مصداق آنها وجودی است بسیط و صرف که عین حیات و علم و قدرت و اختیار است.
برهان حیات الهی
...
wikifeqh: حیات_الهی