حکومت در سیستان باستان

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] حکومت در ایران باستان در یک تقسیم بندی کلی به دو دوره اساطیری و تاریخی تقسیم می شود که جداسازی این دو و یا تطبیق برخی از شخصیت ها و ادوار اساطیری با شخصیت ها و دوران تاریخی در هاله ای از ابهام است. برخی معتقدند سیستان از دوره اسکندر به وجه روشن تری در تاریخ جهان نمودار می شود.
دوران اساطیری ایران به دو دوره کیانیان و پیشدادیان تقسیم می شود و سیستان در عهد داستانی محل نشو و نمای قهرمانانی است که طرفدار سلاطین کیان و یکی از عوامل مهم جلوس آنها به تخت سلطنت بوده اند. فردوسی که تاریخ ایران را به سه دوره اساطیری، پهلوی و تاریخی تقسیم می کند، خاستگاه وقوع بسیاری از وقایع تاریخی ایران را سیستان معرفی می کند. درباره پادشاهان سیستان اطلاعات دقیقی در دست نیست؛ اما طبق متون اساطیری، گرشاسب، از پادشاهان پیشدادی پس از بنای سیستان مدت ها در این منطقه با مرکزیت زرنگ حکمرانی کرد. وی پیش از آن به عنوان فرمانده نظامی در مناطقی از هند و چین به نبرد پرداخته بود و پس از بنای این شهر از سوی افریدون به پادشاهی سیستان که نهصد سال به طول انجامید، انتخاب شد. همچنین پس از در بند شدن ضحاک، افریدون ولایات تحت حاکمیت ضحاک؛ یعنی زابل، کابل و خراسان را به وی واگذار کرد. پس از او نیز حکومت سیستان به نوادگانش؛ همچون نریمان، سپس رستم و فرزندان او واگذار شد. همچنین آمده است که زال در عهد گشتاسب، اسفندیار را به سیستان فرستاد. بعد از فوت زال و در بند بودن آذر برزین، بهمن حکومت سیستان را به پرهام گودرز که در عرب به بخت النصر شهرت دارد، انتقال داد. بخت النصر خواهر زاده فرامرز بن رستم یا نبیره رستم بود. بهمن بن اسفندیار بخت النصر را به مغرب فرستاد. وی توانست با قتل عام بنی اسرائیل که حضرت یحیی و زکریا (علیه السّلام) را به شهادت رسانده بودند، بیت المقدس را تسخیر کرده و بقیه عمر را در بابل بگذراند. درباره بخت النصر اقوال بسیاری وجود دارد و عده ای رهام گودرز را بخت النصر می دانند. به هر حال پس از وی، هوشنگ والی سیستان شد. افریدون بن هوشنگ، سام، آفرین (که گفته شده در حکمت و انصاف چون زال بن سام بود. مردم را از دین مجوسی بازداشت و بر شریعت داوود تحریض نمود)، فرخ، نرشخ، چهرزاد، رستم، پولاد، مهرزاد ( کشمیر و تبت را به حوزه تصرف خود در آورد. به کشمیر رفت و سیستان را به رستم پسر خود داد)، اسپهبد، پهلوان، گودرز آفرین، فیروز، فرخ زاد، هرمز، فیروز (در زمان انوشیروان جهان پهلوان و اسپهبد لشکر بود)، و پس از وی بختیار سپهبد (در زمان خسرو پرویز) حاکمان سیستان بودند و سرانجام در زمان عمر، خلیفه دوم این سرزمین به دست مسلمانان فتح شد.
سکاها در سیستان
برخی معتقدند سکاها اقوامی بودند که در دو سمت رود سیحون و جیحون سکونت داشته، بر اثر حمله اقوامی از مغول ها به نام یوئه چی در حدود ۲۰۰ سال قبل از میلاد مجبور به ترک مکان شدند. آنها به کشور باختر و پارت آمدند تا چراگاه های تازه ای به دست آورند. پس از آن یوئه چی ها و سکاها به هم آمیخته به ممالک آباد آسیای وسطی حمله کردند، اما دولت نیرومند اشکانی در مقابل این هجوم ایستاد. بار دوم سکاها داخل کشور پارت شده تپورستان (طبرستان) و ماوراءالنهر را اشغال کرده و در آنجا به دو قسمت تقسیم شدند. عده ای به سمت مغرب که شمال بیابان مرکزی ایران است روی آورده و دسته دیگر به جنوب؛ یعنی مشرق کشور روانه شدند. دسته اول در هیرکانیا (گرگان) و کمیسنه (قومس) به تاخت و تاز پرداختند. ارتبان دوم جلوی سکاها را گرفت و قسمتی از هیرکانیا را از ایشان بازستاند، لذا گروه زیادی از این مهاجمان به سوی جنوب روی آورده و از راه هرات به کنار دریاچه هامون آمده و ایالت زرنگ را اشغال کردند و دولتی در هیلمند سفلی تشکیل دادند هر چند سکاها برخی از سکاها بعدها به سمت هند روی آورده و قسمت شمالی آن سرزمین را تسخیر کرده و دولت هند و سکایی را تشکیل دادند.
← سکاها همان تورانیان
از جمله مواردی که در تفکیک تاریخ اساطیری و دوران تاریخی ایران ابهام وجود دارد، تطبیق اشخاص است. به عنوان نمونه برخی بهمن جانشین گشتاسب را همان اردشیر اول هخامنشی می دانند. در تاریخ آمده است که سیستان از همان آغاز، جزو ممالک کوروش هخامنشی به حساب می آمد و به گفته هرودوت سرنکیان که در شهربانی چهاردهم اقامت داشتند، توانستند در زمان داریوش سیستان را اشغال کنند. بنا به گفته مورخین یونانی داریوش در هنگام جنگ به ساکنین آنجا به ویژه تیره آریاسپی (راننده اسب توانا) لقب اورگاتا (یاری کننده) داده است. هرودوت در کتاب هفتم خود می نویسد: سیستانی ها در لشکرکشی خشایارشاه بر ضد یونان شرکت داشتند و در فقره ۶۸ آنان را چنین توصیف می کند که سیستانی ها جبه رنگین و موزه ای که تا به زانو می رسید داشتند. کمان و نیزه آنان نیز به طرز ماد (مد) بود. همچنین در عهد هخامنشان سیستان از جاهایی بود که مالیات هنگفتی (هر سال ششصد تالنت) به خزانه دولتی پرداخت می کرد که بیانگر ثروت آن منطقه است. به گفته مستر هگارت، اسکندر در زمان حرکت خود به شرق، زمستان را در سیستان به سر برده، سپس به لشکرکشی خود از کنار رود هیرمند به سمت بالا ادامه داد. بنا به نقل اساطیر اسکندر پس از ازدواج با روشنگ به سیستان رفت و با برخورد مناسبی که شاه سیستان با وی داشت، به فرمان وی قلعه ای جداگانه در جنوب سیستان برای روشنک ساخته شد که پس از بازگشت از لشکرکشی به هند به این مکان بازگشت و مدت یک ماه در این قلعه که آن را ارک نامید به سر برد.
سیستان در زمان ساسانیان
...

پیشنهاد کاربران

بپرس