[ویکی فقه] حکم فسق (قرآن). فسق حرام می باشد و هرگونه فسق و نافرمانی به فرموده قرآن کریم در حج نیز حرام می باشد.
هرگونه فسق حرام است:«... وما یضل به الا الفـسقین• الذین ینقضون عهد الله من بعد میثـقه ویقطعون ما امر الله به ان یوصل ویفسدون فی الارض اولـئک هم الخـسرون؛ ... ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می سازد!• فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، می شکنند؛ و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روی زمین فساد می کنند؛ اینها زیانکارانند.»«فبدل الذین ظـلموا قولا غیر الذی قیل لهم فانزلنا علی الذین ظـلموا رجزا من السماء بما کانوا یفسقون؛ اما افراد ستمگر، این سخن را که به آنها گفته شده بود، تغییر دادند؛ (و به جای آن، جمله استهزاء آمیزی گفتند؛) لذا بر ستمگران، در برابر این نافرمانی، عذابی از آسمان فرستادیم.»«.. ولا یضار کاتب ولا شهید وان تفعلوا فانه فسوق بکم واتقوا الله...؛ ... و نباید به نویسنده و شاهد، (به خاطر حقگویی،) زیانی برسد (و تحت فشار قرار گیرند)! و اگر چنین کنید، از فرمان پروردگار خارج شده اید. از خدا بپرهیزید! ...»«والذین کذبوا بـایـتنا یمسهم العذاب بما کانوا یفسقون؛ و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، عذاب (پروردگار) بخاطر نافرمانی ها به آنان می رسد.»«.. واخذنا الذین ظـلموا بعذاب بـیس بما کانوا یفسقون؛ ... و کسانی را که ستم کردند، بخاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدی گرفتار ساختیم.»«واذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرنـها تدمیرا؛ و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای مترفین (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان می داریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم می کوبیم.»«انا منزلون علی اهل هـذه القریة رجزا من السماء بما کانوا یفسقون؛ ما بر اهل این شهر و آبادی به خاطر گناهانشان، عذابی از آسمان فرو خواهیم ریخت!»«واما الذین فسقوا فماوهم النار کلما ارادوا ان یخرجوا منها اعیدوا فیها وقیل لهم ذوقوا عذاب النار الذی کنتم به تکذبون؛ و امّا کسانی که فاسق شدند (و از اطاعت خدا سرباز زدند)، جایگاه همیشگی آنها آتش است؛ هر زمان بخواهند از آن خارج شوند، آنها را به آن باز می گردانند و به آنان گفته می شود: بچشید عذاب آتشی را که انکار می کردید!»«ویوم یعرض الذین کفروا علی النار اذهبتم طیبـتکم فی حیاتکم الدنیا واستمتعتم بها فالیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تستکبرون فی الارض بغیر الحق وبما کنتم تفسقون؛ آن روز که کافران را بر آتش عرضه می کنند (به آنها گفته می شود:) از طیّبات و لذائذ در زندگی دنیا خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید؛ اما امروز عذاب ذلّت بار بخاطر استکباری که در زمین بناحق کردید و بخاطر گناهانی که انجام می دادید؛ جزای شما خواهد بود!»«.. ولـکن الله... وکره الیکم الکفر والفسوق...؛ ... ولی خداوند ... و (به عکس) کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است ...»«یـایها الذین ءامنوا... ولا تنابزوا بالالقـب بئس الاسم الفسوق بعد الایمـن ومن لم یتب فاولـئک هم الظــلمون؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! ... و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید؛ و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!»احتمال دارد «بئس الاسم الفسوق» نظر به شخصی داشته باشد که دیگران را با القاب زشت یاد می کند. یعنی این خصلت (تنابز به القاب) سبب می شود که انسان، فاسق و بدنام گردد. بد تلقی شدن چنین عنوانی (فاسق) دلالت بر حرمت آن دارد.
گمراهی فاسقان
در آیه مورد بحث نیز شاهد این گفته آمده است آنجا که می فرماید: و ما یضل به الا الفاسقین: خداوند گمراه نمی کند جز افراد فاسق و بد کردار را. انتخاب راه خوب یا بد از اول در اختیار خود ما است، این حقیقت را وجدان هر انسانی قبول دارد، سپس باید در انتظار نتیجه های قهری آن باشیم. کوتاه سخن اینکه: هدایت و ضلالت در قرآن به معنی اجبار بر انتخاب راه درست یا غلط نیست، بلکه به شهادت آیات متعددی از خود قرآن، هدایت به معنی فراهم آوردن وسائل سعادت و اضلال به معنی از بین بردن زمینه های مساعد است، بدون اینکه جنبه اجباری به خود بگیرد. و این فراهم ساختن اسباب (که نام آن را توفیق می گذاریم) یا بر هم زدن اسباب (که نام آن را سلب توفیق می گذاریم) نتیجه اعمال خود انسان ها است که این امور را در پی دارد، پس اگر خدا به کسانی توفیق هدایت می دهد و یا از کسانی توفیق را سلب می کند نتیجه مستقیم اعمال خود آنها است. این حقیقت را در ضمن یک مثال ساده می توان مشخص ساخت هنگامی که انسان از کنار یک پرتگاه یا یک رودخانه خطرناک می گذرد هر چه خود را به آن نزدیکتر سازد جای پای او لغزنده تر و احتمال سقوطش بیشتر و احتمال نجات کمتر می شود و هر قدر خود را از آن دور می سازد جای پای او محکم تر و مطمئن تر می گردد و احتمال سقوطش کمتر می شود، این یکی هدایت و آن دیگری ضلالت نام دارد. از مجموع این سخن پاسخ گفته کسانی که به آیات هدایت و ضلالت خرده گرفته اند به خوبی روشن می شود. منظور از فاسقین کسانی هستند که از راه و رسم عبودیت و بندگی پا بیرون نهاده اند زیرا فسق از نظر ریشه لغت به معنی خارج شدن هسته از درون خرما است سپس در این معنی توسعه داده شده و به کسانی که از جاده بندگی خداوند بیرون می روند اطلاق شده است.
صفت فاسقان
در آیات بالا سخن از اضلال فاسقان بود در بعضی از آیات بالا سه صفت فاسقان را کاملا مشخص و معرفی می کند:
← نقض عهد
...
هرگونه فسق حرام است:«... وما یضل به الا الفـسقین• الذین ینقضون عهد الله من بعد میثـقه ویقطعون ما امر الله به ان یوصل ویفسدون فی الارض اولـئک هم الخـسرون؛ ... ولی تنها فاسقان را با آن گمراه می سازد!• فاسقان کسانی هستند که پیمان خدا را، پس از محکم ساختن آن، می شکنند؛ و پیوندهایی را که خدا دستور داده برقرار سازند، قطع نموده، و در روی زمین فساد می کنند؛ اینها زیانکارانند.»«فبدل الذین ظـلموا قولا غیر الذی قیل لهم فانزلنا علی الذین ظـلموا رجزا من السماء بما کانوا یفسقون؛ اما افراد ستمگر، این سخن را که به آنها گفته شده بود، تغییر دادند؛ (و به جای آن، جمله استهزاء آمیزی گفتند؛) لذا بر ستمگران، در برابر این نافرمانی، عذابی از آسمان فرستادیم.»«.. ولا یضار کاتب ولا شهید وان تفعلوا فانه فسوق بکم واتقوا الله...؛ ... و نباید به نویسنده و شاهد، (به خاطر حقگویی،) زیانی برسد (و تحت فشار قرار گیرند)! و اگر چنین کنید، از فرمان پروردگار خارج شده اید. از خدا بپرهیزید! ...»«والذین کذبوا بـایـتنا یمسهم العذاب بما کانوا یفسقون؛ و آنها که آیات ما را تکذیب کردند، عذاب (پروردگار) بخاطر نافرمانی ها به آنان می رسد.»«.. واخذنا الذین ظـلموا بعذاب بـیس بما کانوا یفسقون؛ ... و کسانی را که ستم کردند، بخاطر نافرمانیشان به عذاب شدیدی گرفتار ساختیم.»«واذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمرنـها تدمیرا؛ و هنگامی که بخواهیم شهر و دیاری را هلاک کنیم، نخست اوامر خود را برای مترفین (و ثروتمندان مست شهوت) آنجا، بیان می داریم، سپس هنگامی که به مخالفت برخاستند و استحقاق مجازات یافتند، آنها را به شدّت درهم می کوبیم.»«انا منزلون علی اهل هـذه القریة رجزا من السماء بما کانوا یفسقون؛ ما بر اهل این شهر و آبادی به خاطر گناهانشان، عذابی از آسمان فرو خواهیم ریخت!»«واما الذین فسقوا فماوهم النار کلما ارادوا ان یخرجوا منها اعیدوا فیها وقیل لهم ذوقوا عذاب النار الذی کنتم به تکذبون؛ و امّا کسانی که فاسق شدند (و از اطاعت خدا سرباز زدند)، جایگاه همیشگی آنها آتش است؛ هر زمان بخواهند از آن خارج شوند، آنها را به آن باز می گردانند و به آنان گفته می شود: بچشید عذاب آتشی را که انکار می کردید!»«ویوم یعرض الذین کفروا علی النار اذهبتم طیبـتکم فی حیاتکم الدنیا واستمتعتم بها فالیوم تجزون عذاب الهون بما کنتم تستکبرون فی الارض بغیر الحق وبما کنتم تفسقون؛ آن روز که کافران را بر آتش عرضه می کنند (به آنها گفته می شود:) از طیّبات و لذائذ در زندگی دنیا خود استفاده کردید و از آن بهره گرفتید؛ اما امروز عذاب ذلّت بار بخاطر استکباری که در زمین بناحق کردید و بخاطر گناهانی که انجام می دادید؛ جزای شما خواهد بود!»«.. ولـکن الله... وکره الیکم الکفر والفسوق...؛ ... ولی خداوند ... و (به عکس) کفر و فسق و گناه را منفورتان قرار داده است ...»«یـایها الذین ءامنوا... ولا تنابزوا بالالقـب بئس الاسم الفسوق بعد الایمـن ومن لم یتب فاولـئک هم الظــلمون؛ ای کسانی که ایمان آورده اید! ... و با القاب زشت و ناپسند یکدیگر را یاد نکنید، بسیار بد است که بر کسی پس از ایمان نام کفرآمیز بگذارید؛ و آنها که توبه نکنند، ظالم و ستمگرند!»احتمال دارد «بئس الاسم الفسوق» نظر به شخصی داشته باشد که دیگران را با القاب زشت یاد می کند. یعنی این خصلت (تنابز به القاب) سبب می شود که انسان، فاسق و بدنام گردد. بد تلقی شدن چنین عنوانی (فاسق) دلالت بر حرمت آن دارد.
گمراهی فاسقان
در آیه مورد بحث نیز شاهد این گفته آمده است آنجا که می فرماید: و ما یضل به الا الفاسقین: خداوند گمراه نمی کند جز افراد فاسق و بد کردار را. انتخاب راه خوب یا بد از اول در اختیار خود ما است، این حقیقت را وجدان هر انسانی قبول دارد، سپس باید در انتظار نتیجه های قهری آن باشیم. کوتاه سخن اینکه: هدایت و ضلالت در قرآن به معنی اجبار بر انتخاب راه درست یا غلط نیست، بلکه به شهادت آیات متعددی از خود قرآن، هدایت به معنی فراهم آوردن وسائل سعادت و اضلال به معنی از بین بردن زمینه های مساعد است، بدون اینکه جنبه اجباری به خود بگیرد. و این فراهم ساختن اسباب (که نام آن را توفیق می گذاریم) یا بر هم زدن اسباب (که نام آن را سلب توفیق می گذاریم) نتیجه اعمال خود انسان ها است که این امور را در پی دارد، پس اگر خدا به کسانی توفیق هدایت می دهد و یا از کسانی توفیق را سلب می کند نتیجه مستقیم اعمال خود آنها است. این حقیقت را در ضمن یک مثال ساده می توان مشخص ساخت هنگامی که انسان از کنار یک پرتگاه یا یک رودخانه خطرناک می گذرد هر چه خود را به آن نزدیکتر سازد جای پای او لغزنده تر و احتمال سقوطش بیشتر و احتمال نجات کمتر می شود و هر قدر خود را از آن دور می سازد جای پای او محکم تر و مطمئن تر می گردد و احتمال سقوطش کمتر می شود، این یکی هدایت و آن دیگری ضلالت نام دارد. از مجموع این سخن پاسخ گفته کسانی که به آیات هدایت و ضلالت خرده گرفته اند به خوبی روشن می شود. منظور از فاسقین کسانی هستند که از راه و رسم عبودیت و بندگی پا بیرون نهاده اند زیرا فسق از نظر ریشه لغت به معنی خارج شدن هسته از درون خرما است سپس در این معنی توسعه داده شده و به کسانی که از جاده بندگی خداوند بیرون می روند اطلاق شده است.
صفت فاسقان
در آیات بالا سخن از اضلال فاسقان بود در بعضی از آیات بالا سه صفت فاسقان را کاملا مشخص و معرفی می کند:
← نقض عهد
...
wikifeqh: حکم_فسق_(قرآن)