حمد
/hamd/
مترادف حمد: تمجید، ثنا، ستایش، شکر، مدح، مدیحه، ستودن، ستایش کردن
متضاد حمد: هجو گفتن
برابر پارسی: سپاس، ستایش
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: شکرگزاری کردن، ستایش کردن، ( الحمد ) نام اولین سوره ی قرآن مجید، سپاس و ستایش کردن، شکر، سپاس، الحمد، سوره ی اول از قرآن کریم دارای هفت آیه، فاتحة الکتاب
برچسب ها: اسم، اسم با ح، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
۱ - (مصدر ) ستودن کسی را ستایش کردن . ۲ - (اسم ) سپاسداری ستایش ثنا گویی . ۳ - اظهار کمال محمود بصافت جمال و نعوت جلال برسبیل تعظیم و تبجیل .
نام دیگر سوره سبع المثانی و فاتحه الکتاب
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] واژه حمد به معنای ستودن در مقابل ذمّ به کار رفته است. خلیل بن احمد معنای دیگر حمد را ثنا و، حمد را هم معنای مدح دانسته است.
واژه حمد به تنهایی و بدون احتساب مشتقات آن، چهل بار در قرآن کریم به کار رفته است که ۲۶ بار آن به خداوند اختصاص دارد و چهارده مورد آن همراهِ مشتقات ریشه س ـ ب ـ ح آمده است. مشتقات حمد به صورت اسم فاعل، اسم مفعول و اشکال دیگر صرفی در آیات قرآن کریم ذکر شده اند. ترکیب «الحمدُلِلّه» در آیات قرآن، چه به صورت کلی و چه به عنوان سخن پیامبران و فرشتگان و مؤمنان ، بیشترین کاربرد را دارد؛ برای مثال، سوره کهف و فاطر ، با حمد خدا آغاز می شود؛اولی به مناسبت انزال قرآن و دومی در اشاره به آفرینش آسمانها و زمین ، حمد هم در دنیا و هم در آخرت از آنِ خدای یکتاست همچنان که در آسمان و زمین هم حمد مخصوص اوست. خداوند به نوح فرمان داد که چون با پیروانش بر کشتی نشست، خداوند را حمد کند. ابراهیم نیز پس از آن که در کهن سالی صاحب فرزند شد، «الحَمدللّه» گفت. داوود و سلیمان هم به سبب علمی که خداوند به آن ها بخشید و بدین گونه آن ها را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد، او را حمد کردند. حمد و ستایش خداوند فقط مخصوص زندگی دنیا نیست، بلکه بهشتیان هم از این که خداوند آن ها را به بهشت برده است او را حمد می کنند و کلامشان را با دعای «الحمدللّه» به پایان می رسانند.
واژه حمد به تنهایی و بدون احتساب مشتقات آن، چهل بار در قرآن کریم به کار رفته است که ۲۶ بار آن به خداوند اختصاص دارد و چهارده مورد آن همراهِ مشتقات ریشه س ـ ب ـ ح آمده است. مشتقات حمد به صورت اسم فاعل، اسم مفعول و اشکال دیگر صرفی در آیات قرآن کریم ذکر شده اند. ترکیب «الحمدُلِلّه» در آیات قرآن، چه به صورت کلی و چه به عنوان سخن پیامبران و فرشتگان و مؤمنان ، بیشترین کاربرد را دارد؛ برای مثال، سوره کهف و فاطر ، با حمد خدا آغاز می شود؛اولی به مناسبت انزال قرآن و دومی در اشاره به آفرینش آسمانها و زمین ، حمد هم در دنیا و هم در آخرت از آنِ خدای یکتاست همچنان که در آسمان و زمین هم حمد مخصوص اوست. خداوند به نوح فرمان داد که چون با پیروانش بر کشتی نشست، خداوند را حمد کند. ابراهیم نیز پس از آن که در کهن سالی صاحب فرزند شد، «الحَمدللّه» گفت. داوود و سلیمان هم به سبب علمی که خداوند به آن ها بخشید و بدین گونه آن ها را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد، او را حمد کردند. حمد و ستایش خداوند فقط مخصوص زندگی دنیا نیست، بلکه بهشتیان هم از این که خداوند آن ها را به بهشت برده است او را حمد می کنند و کلامشان را با دعای «الحمدللّه» به پایان می رسانند.
[ویکی الکتاب] معنی حَمْدُ: ثنا و ستایش در برابر عمل جمیلی است که ثنا شونده باختیار خود انجام داده ولی مدح به عمل غیر اختیاری هم اطلاق می گردد
معنی زَّبُورِ: کتابی که مشتمل بر حکمتها و مواعظ باشد (در قرآن به کتاب حضرت داوود علی نبینا وعلیه السلام اطلاق شده و زبور مشتمل بر پیشگوییها و حمد و تمجید و دعا بوده است )
معنی ص: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که " ص " نام چشمهای است که از زیر عرش میجوشد ، و همین صاد بود که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در معراج از آن وضو گرفت ، و جبرئیل روزی یکبار داخل آن میشود و در آن فرو میرود ، و سپس...
تکرار در قرآن: ۶۸(بار)
ستایش. ثناگویی. ستودن. و دوست دارند برای کاری که نکردهاند ستوده و مدح شوند. در نهج البلاغه خطبه 220 آمده: «اِطَّلَعَ اللّهُ عَلَیْهِمْ فیهِ فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ وَ حَمِدَ مَقامَهُمْ» خدا به آنها توجه کرد. از سعی شان خشنود شد و مقامشان را ستود. ودر حکمت 131 درباره دنیا فرموده: «فَذَمَّها رِجالٌ غَداةَ النِّدامَةِ وَ حَمِدَها آخَرونَ یِوْمَ الْقِیمَةِ» دمیا رامردانی در صباح پشیمانی ذمّ کردند و مردان دیگری روز قیامت ستودند. زیرا که دیدند بوسیله آن صاحب بهشت شدهاند. تدبّر در موارد استعمال نشان میدهد، که: حمد به معنای ستودن، ستایش، ثناگوئی، مدح، و تعریف کردن است . راغب در مفردات گوید: حمد خدا به معنی ثنا گوئی اوست در مقابل فضیلت. حمد از مدح اخصّ و از شکر اعمّ است، زیرا مدح در مقابل اختیاری و غیر اختیاری میشود مثلا شخص را در مقابل طول قامت و زیبائی اندام که غیر اختیاری است و همچنین در مقابل بذل مال و سخاوت و علم مدح میکنند ولی حمد فقط در مقابل اختیاری است. و شکر تنها در مقابل نعمت و بذل به کار میرود پس هر شکر حمد است ولی هر حمد شکر نیست و هر حمد مدح است ولی هر مدح حمد نیست . * این تعبیر شش بار در قرآن مجید آمده است یونس:10، صافات:182، زمر:75، غافر:65، انعام:45، و هیجده بار «اَلْحَمْدُلِلّهِ» و چندین بار «لَهُ الْحَمْدُ» ذکر شده است . الف و لام در «اَلْحَمْد» برای استغراق یا برای جنس است و لام در «لِلّهِ» برای اختصاص و ملک است معنی آیه چنین میشود: جنس حمد یا هر حمد مخصوص خداست خدائیکه پرور دگار همه مخلوقات است . یعنی هر حمد و ستایش از هر کس درباره هر کس و هر چیز که بوده باشد مخصوص خدا و از برای خداست مردم خواه خدا را حمد کنند، خواه شخص دیگر و شیء دیگر را، همه آنها مال خدا و از آن خداست . المیزان در توضیح جنس و استغراق چنین گوید: خداوند میفرماید: با این روشن میکند که هر چیز مخلوق خداست و نیز فرماید: و یا این ثابت میکند هر چیز از لحاظ خلقت و از لحاظ نسبت به خدا خوب است... اینها از جهت فعل و امّا از جهت اسم، فرموده ... پس خدا از حیث افعال و اسماء جمیل و نیک است... و هر جمیلی که در مقابل آن حمد میشود از اوست پس جنس حمد و هر حمد برای خدای سبحان است (به اختصار) . * ، ، باء در «بِحَمْدِهِ» در این آیات و غیره چه بائی است و چه معنی دارد؟ طبرسی ذیل آیه 52 سوره اسراء گوید: با «بحمد» برای حال است. ایضاً در کشّاف ذیل آیه 30 بقره گوید: بحمدک در موضع حال است . بنابراین معنی «نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ» آن است که تو را تسبیح میگوئیم حالیکه حامدیم... «وَاِنْ مِنْ شَیْءِ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهر» یعنی یعنی هر چیز خدا را در حال حمد تسبیح میگوید. بعید نیست: باء به معنی مع و مصاحبت باشد چنانکه در ، گفتهاند. گر چه با حال از لحاظ معنی یکی است . این معنی کاملا ساده و روان است و معنی آیات چنین میشود: ما تو را تیبیح و حمد میگوئیم، رعد خدا را تسبیح میگوید و میستاید - و هر چیز تسبیح خوان و حمدگوی خداست نا گفته نماند: تسبیح راجع به تنزیه خداوند و پاک دانستن او از نعمتهای خداوندی است پس «یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» راجع به هر دو مطلب است و اینکه بعضی گفتهاند حمد خدا تسبیح است و خدا را با حمد تسبیح کن درست نیست. * آیه شریفه میفهماند که روز ثیامت بشر چون زنده شد اعاده و بعث را فعل جمیل شمرده و خدا را در این باره حمد خواهد کرد چون حقائق به روی منکشف گشته و قیامت را از لحاظ حکمت خدائی واجب خواهد دی (از المیزان) یعنی: روزی شما را میخواند شما او را حمد گویان اجابت میکنید. * محمود: ستوده. * حمید: ممکن است به معنی فاعل باشد یعنی ستاینده و ممکن است به معنی مفعول باشد یعنی ستوده. و آن از اسماء حسنی است و هفده بار در قرآن مجید آمده است بدانید خدا بی نیاز و ستوده است. یا بدانید خدا بی نیاز و ستاینده است و اعمال بنده را میستاید. چنانکه در مجمه نقل شده است. ولی معنای اوّل بهتر به نظر میرسد. * محمّد: راغب گوید محمود آن است که ستوده شود، محمّد آن است که خصال پسندیدهاش بسیار باشد. جوهری گوید: «اَلْمُحَمَّدُ: اَلَّذی کَثُرَتْ خِصالُهُ الْمَحْمودةُ» اقرب الموارد نیز عین این جمله را دارد. در مجمع ذیل آیه 144 آل عمران گوید: محمّد یعنی جامع تمام محامد زیرا تمحید درباره کمال محامد به کار میرود. علی هذا کلمه محمّد به عنوان وصف به کسی اطلاق میشود که دارای محامد بوده باشد و تفعیل در آن به معنی کثرت است و این کلمه که نام مبارک حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم است چهار بار در قرآن مجید آمده است ، ، ، . محمّد هر چند اسم و علم آن حضرت است ولی بنا بر صفاتیکه حقّ تعالی برای آن حضرت در قرآن میشمارد و از جمله «وَ اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ» «اللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» و غیره، روشن میشود که در ذکر نام مبارک آن حضرت، صفات محمودهاش ملحوظ است . گرچه این نام بوسیله خانوادهاش در کودکی بوی نامگذاری شده است اللّه اعلم.
معنی زَّبُورِ: کتابی که مشتمل بر حکمتها و مواعظ باشد (در قرآن به کتاب حضرت داوود علی نبینا وعلیه السلام اطلاق شده و زبور مشتمل بر پیشگوییها و حمد و تمجید و دعا بوده است )
معنی ص: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که " ص " نام چشمهای است که از زیر عرش میجوشد ، و همین صاد بود که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در معراج از آن وضو گرفت ، و جبرئیل روزی یکبار داخل آن میشود و در آن فرو میرود ، و سپس...
تکرار در قرآن: ۶۸(بار)
ستایش. ثناگویی. ستودن. و دوست دارند برای کاری که نکردهاند ستوده و مدح شوند. در نهج البلاغه خطبه 220 آمده: «اِطَّلَعَ اللّهُ عَلَیْهِمْ فیهِ فَرَضِیَ سَعْیَهُمْ وَ حَمِدَ مَقامَهُمْ» خدا به آنها توجه کرد. از سعی شان خشنود شد و مقامشان را ستود. ودر حکمت 131 درباره دنیا فرموده: «فَذَمَّها رِجالٌ غَداةَ النِّدامَةِ وَ حَمِدَها آخَرونَ یِوْمَ الْقِیمَةِ» دمیا رامردانی در صباح پشیمانی ذمّ کردند و مردان دیگری روز قیامت ستودند. زیرا که دیدند بوسیله آن صاحب بهشت شدهاند. تدبّر در موارد استعمال نشان میدهد، که: حمد به معنای ستودن، ستایش، ثناگوئی، مدح، و تعریف کردن است . راغب در مفردات گوید: حمد خدا به معنی ثنا گوئی اوست در مقابل فضیلت. حمد از مدح اخصّ و از شکر اعمّ است، زیرا مدح در مقابل اختیاری و غیر اختیاری میشود مثلا شخص را در مقابل طول قامت و زیبائی اندام که غیر اختیاری است و همچنین در مقابل بذل مال و سخاوت و علم مدح میکنند ولی حمد فقط در مقابل اختیاری است. و شکر تنها در مقابل نعمت و بذل به کار میرود پس هر شکر حمد است ولی هر حمد شکر نیست و هر حمد مدح است ولی هر مدح حمد نیست . * این تعبیر شش بار در قرآن مجید آمده است یونس:10، صافات:182، زمر:75، غافر:65، انعام:45، و هیجده بار «اَلْحَمْدُلِلّهِ» و چندین بار «لَهُ الْحَمْدُ» ذکر شده است . الف و لام در «اَلْحَمْد» برای استغراق یا برای جنس است و لام در «لِلّهِ» برای اختصاص و ملک است معنی آیه چنین میشود: جنس حمد یا هر حمد مخصوص خداست خدائیکه پرور دگار همه مخلوقات است . یعنی هر حمد و ستایش از هر کس درباره هر کس و هر چیز که بوده باشد مخصوص خدا و از برای خداست مردم خواه خدا را حمد کنند، خواه شخص دیگر و شیء دیگر را، همه آنها مال خدا و از آن خداست . المیزان در توضیح جنس و استغراق چنین گوید: خداوند میفرماید: با این روشن میکند که هر چیز مخلوق خداست و نیز فرماید: و یا این ثابت میکند هر چیز از لحاظ خلقت و از لحاظ نسبت به خدا خوب است... اینها از جهت فعل و امّا از جهت اسم، فرموده ... پس خدا از حیث افعال و اسماء جمیل و نیک است... و هر جمیلی که در مقابل آن حمد میشود از اوست پس جنس حمد و هر حمد برای خدای سبحان است (به اختصار) . * ، ، باء در «بِحَمْدِهِ» در این آیات و غیره چه بائی است و چه معنی دارد؟ طبرسی ذیل آیه 52 سوره اسراء گوید: با «بحمد» برای حال است. ایضاً در کشّاف ذیل آیه 30 بقره گوید: بحمدک در موضع حال است . بنابراین معنی «نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ» آن است که تو را تسبیح میگوئیم حالیکه حامدیم... «وَاِنْ مِنْ شَیْءِ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهر» یعنی یعنی هر چیز خدا را در حال حمد تسبیح میگوید. بعید نیست: باء به معنی مع و مصاحبت باشد چنانکه در ، گفتهاند. گر چه با حال از لحاظ معنی یکی است . این معنی کاملا ساده و روان است و معنی آیات چنین میشود: ما تو را تیبیح و حمد میگوئیم، رعد خدا را تسبیح میگوید و میستاید - و هر چیز تسبیح خوان و حمدگوی خداست نا گفته نماند: تسبیح راجع به تنزیه خداوند و پاک دانستن او از نعمتهای خداوندی است پس «یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ» راجع به هر دو مطلب است و اینکه بعضی گفتهاند حمد خدا تسبیح است و خدا را با حمد تسبیح کن درست نیست. * آیه شریفه میفهماند که روز ثیامت بشر چون زنده شد اعاده و بعث را فعل جمیل شمرده و خدا را در این باره حمد خواهد کرد چون حقائق به روی منکشف گشته و قیامت را از لحاظ حکمت خدائی واجب خواهد دی (از المیزان) یعنی: روزی شما را میخواند شما او را حمد گویان اجابت میکنید. * محمود: ستوده. * حمید: ممکن است به معنی فاعل باشد یعنی ستاینده و ممکن است به معنی مفعول باشد یعنی ستوده. و آن از اسماء حسنی است و هفده بار در قرآن مجید آمده است بدانید خدا بی نیاز و ستوده است. یا بدانید خدا بی نیاز و ستاینده است و اعمال بنده را میستاید. چنانکه در مجمه نقل شده است. ولی معنای اوّل بهتر به نظر میرسد. * محمّد: راغب گوید محمود آن است که ستوده شود، محمّد آن است که خصال پسندیدهاش بسیار باشد. جوهری گوید: «اَلْمُحَمَّدُ: اَلَّذی کَثُرَتْ خِصالُهُ الْمَحْمودةُ» اقرب الموارد نیز عین این جمله را دارد. در مجمع ذیل آیه 144 آل عمران گوید: محمّد یعنی جامع تمام محامد زیرا تمحید درباره کمال محامد به کار میرود. علی هذا کلمه محمّد به عنوان وصف به کسی اطلاق میشود که دارای محامد بوده باشد و تفعیل در آن به معنی کثرت است و این کلمه که نام مبارک حضرت رسول صلی اللّه علیه و آله و سلم است چهار بار در قرآن مجید آمده است ، ، ، . محمّد هر چند اسم و علم آن حضرت است ولی بنا بر صفاتیکه حقّ تعالی برای آن حضرت در قرآن میشمارد و از جمله «وَ اِنَّکَ لَعَلی خُلُقٍ عَظیمٍ» «اللّهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» و غیره، روشن میشود که در ذکر نام مبارک آن حضرت، صفات محمودهاش ملحوظ است . گرچه این نام بوسیله خانوادهاش در کودکی بوی نامگذاری شده است اللّه اعلم.
wikialkb: ریشه_حمد
[ویکی فقه] حمد (ابهام زدایی). حمد ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • حمد (ستایش)، واژه حمد به معنای ستودن در مقابل ذمّ• سوره حمد، نخستین سوره قرآن کریم در ترتیب مصحف
...
...
wikifeqh: حمد_(ابهام_زدایی)
[ویکی فقه] حمد (ستایش). واژه حمد به معنای ستودن در مقابل ذمّ به کار رفته است. خلیل بن احمد معنای دیگر حمد را ثنا و، حمد را هم معنای مدح دانسته است.
واژه حمد به تنهایی و بدون احتساب مشتقات آن، چهل بار در قرآن کریم به کار رفته است که ۲۶ بار آن به خداوند اختصاص دارد و چهارده مورد آن همراهِ مشتقات ریشه س ـ ب ـ ح آمده است. مشتقات حمد به صورت اسم فاعل، اسم مفعول و اشکال دیگر صرفی در آیات قرآن کریم ذکر شده اند. ترکیب «الحمدُلِلّه» در آیات قرآن، چه به صورت کلی و چه به عنوان سخن پیامبران و فرشتگان و مؤمنان ، بیشترین کاربرد را دارد؛ برای مثال، سوره کهف و فاطر ، با حمد خدا آغاز می شود؛اولی به مناسبت انزال قرآن و دومی در اشاره به آفرینش آسمانها و زمین ، حمد هم در دنیا و هم در آخرت از آنِ خدای یکتاست همچنان که در آسمان و زمین هم حمد مخصوص اوست. خداوند به نوح فرمان داد که چون با پیروانش بر کشتی نشست، خداوند را حمد کند. ابراهیم نیز پس از آن که در کهن سالی صاحب فرزند شد، «الحَمدللّه» گفت. داوود و سلیمان هم به سبب علمی که خداوند به آن ها بخشید و بدین گونه آن ها را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد، او را حمد کردند. حمد و ستایش خداوند فقط مخصوص زندگی دنیا نیست، بلکه بهشتیان هم از این که خداوند آن ها را به بهشت برده است او را حمد می کنند و کلامشان را با دعای «الحمدللّه» به پایان می رسانند.
تفسیر مفسران از واژه حمد
مفسران در توضیح معنای حمد، آن را با دو واژه مدح و شکر مرتبط دانسته اند. زمخشری حمد و مدح را «اَخَوان» ذکر کرده است. بنابه تفسیری منظور وی از «اخوان» ارتباط معنایی مدح و حمد از حیث اشتقاق کبیر دانسته شده نه ترادف، اما میرسیدشریف جرجانی با نقد این تفسیر، یادآور شده است که باتوجه به ظهور کلام زمخشری در کشاف و تصریح خود او در الفائق فی غریب الحدیث (ذیل واژه)، مراد وی از اخوان مترادف بودن حمد و مدح است. به نوشته ابوالفتوح رازی، ابن انباری هم قائل به ترادف این دو واژه بوده است.
نسبت حمد با شکر
در باب نسبت حمد با شکر نیز، طبری حکم به ترادف این دو واژه داده است، به این دلیل که در تعبیر «الحَمدُللّهِ شکراً»، شکراً مفعول مطلق است که نشانه هم معنایی این دو واژه است. شیخ طوسی نیز همین نظر طبری را ارائه کرده است، اما ابن کثیر دیدگاه طبری را، بنابر قول مشهور میان متأخران دایر بر تفاوت معنایی حمد و شکر، نقد کرده و میان حمد و شکر قائل به نسبت عموم و خصوصِ مِنْوجه شده است. شوکانی باتوجه به عدم مرجعیت متأخران در معانی لغات، این اِشکال را به طبری وارد ندانسته است.
نسبت سه واژه حمد، مدح و شکر
...
واژه حمد به تنهایی و بدون احتساب مشتقات آن، چهل بار در قرآن کریم به کار رفته است که ۲۶ بار آن به خداوند اختصاص دارد و چهارده مورد آن همراهِ مشتقات ریشه س ـ ب ـ ح آمده است. مشتقات حمد به صورت اسم فاعل، اسم مفعول و اشکال دیگر صرفی در آیات قرآن کریم ذکر شده اند. ترکیب «الحمدُلِلّه» در آیات قرآن، چه به صورت کلی و چه به عنوان سخن پیامبران و فرشتگان و مؤمنان ، بیشترین کاربرد را دارد؛ برای مثال، سوره کهف و فاطر ، با حمد خدا آغاز می شود؛اولی به مناسبت انزال قرآن و دومی در اشاره به آفرینش آسمانها و زمین ، حمد هم در دنیا و هم در آخرت از آنِ خدای یکتاست همچنان که در آسمان و زمین هم حمد مخصوص اوست. خداوند به نوح فرمان داد که چون با پیروانش بر کشتی نشست، خداوند را حمد کند. ابراهیم نیز پس از آن که در کهن سالی صاحب فرزند شد، «الحَمدللّه» گفت. داوود و سلیمان هم به سبب علمی که خداوند به آن ها بخشید و بدین گونه آن ها را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری داد، او را حمد کردند. حمد و ستایش خداوند فقط مخصوص زندگی دنیا نیست، بلکه بهشتیان هم از این که خداوند آن ها را به بهشت برده است او را حمد می کنند و کلامشان را با دعای «الحمدللّه» به پایان می رسانند.
تفسیر مفسران از واژه حمد
مفسران در توضیح معنای حمد، آن را با دو واژه مدح و شکر مرتبط دانسته اند. زمخشری حمد و مدح را «اَخَوان» ذکر کرده است. بنابه تفسیری منظور وی از «اخوان» ارتباط معنایی مدح و حمد از حیث اشتقاق کبیر دانسته شده نه ترادف، اما میرسیدشریف جرجانی با نقد این تفسیر، یادآور شده است که باتوجه به ظهور کلام زمخشری در کشاف و تصریح خود او در الفائق فی غریب الحدیث (ذیل واژه)، مراد وی از اخوان مترادف بودن حمد و مدح است. به نوشته ابوالفتوح رازی، ابن انباری هم قائل به ترادف این دو واژه بوده است.
نسبت حمد با شکر
در باب نسبت حمد با شکر نیز، طبری حکم به ترادف این دو واژه داده است، به این دلیل که در تعبیر «الحَمدُللّهِ شکراً»، شکراً مفعول مطلق است که نشانه هم معنایی این دو واژه است. شیخ طوسی نیز همین نظر طبری را ارائه کرده است، اما ابن کثیر دیدگاه طبری را، بنابر قول مشهور میان متأخران دایر بر تفاوت معنایی حمد و شکر، نقد کرده و میان حمد و شکر قائل به نسبت عموم و خصوصِ مِنْوجه شده است. شوکانی باتوجه به عدم مرجعیت متأخران در معانی لغات، این اِشکال را به طبری وارد ندانسته است.
نسبت سه واژه حمد، مدح و شکر
...
wikifeqh: ستایش_خداوند
[ویکی فقه] حمد (قرآن). حمد در لغت عرب به معنی ستایش کردن در برابر کار یا صفت نیک اختیاری است ، یعنی هنگامی که کسی آگاهانه کار خوبی انجام دهد، و یا صفتی را برای خود برگزیند که سرچشمه اعمال نیک اختیاری است ، ما او را حمد و ستایش می گوئیم .
حمد، ثنا و ستایش بر اساس فضیلت است و اخص از مدح و اعم از شکر می باشد. مدح، حمد و ستایش در برابر کار اختیاری و غیراختیاری، و حمد تنها در امور اختیاری و شکر، تنها در مقابل نعمت انجام می شود. در این مدخل، از واژه های «حمد» و «حمید» استفاده شده است.
عناوین مرتبط
انتظار حمد (قرآن) ، حمد خدا (قرآن)، تعلیم حمد خدا (قرآن) ، حمد خدا در آخرت (قرآن) ، حمد خدا در آسمان ها (قرآن) ، حمد خدا در دنیا (قرآن)، حمد خدا در زمین (قرآن) ، حمد ابراهیم (قرآن) ، حمد بهشتیان (قرآن) ، حمد داود (قرآن) ، حمد رعد (قرآن)، حمد سلیمان (قرآن) ، حمد فرشتگان (قرآن) ، حمد متقین (قرآن) ، حمد مجاهدان (قرآن) ، حمد محمد (قرآن) ، حمد مشرکان (قرآن) ، حمد موجودات (قرآن)، حمد مؤمنان (قرآن) ، حمد نوح (قرآن) ، زمان حمد خدا (قرآن) ، حمد و تسبیح خدا (قرآن) ، حمدهای خدا (قرآن).
حمد، ثنا و ستایش بر اساس فضیلت است و اخص از مدح و اعم از شکر می باشد. مدح، حمد و ستایش در برابر کار اختیاری و غیراختیاری، و حمد تنها در امور اختیاری و شکر، تنها در مقابل نعمت انجام می شود. در این مدخل، از واژه های «حمد» و «حمید» استفاده شده است.
عناوین مرتبط
انتظار حمد (قرآن) ، حمد خدا (قرآن)، تعلیم حمد خدا (قرآن) ، حمد خدا در آخرت (قرآن) ، حمد خدا در آسمان ها (قرآن) ، حمد خدا در دنیا (قرآن)، حمد خدا در زمین (قرآن) ، حمد ابراهیم (قرآن) ، حمد بهشتیان (قرآن) ، حمد داود (قرآن) ، حمد رعد (قرآن)، حمد سلیمان (قرآن) ، حمد فرشتگان (قرآن) ، حمد متقین (قرآن) ، حمد مجاهدان (قرآن) ، حمد محمد (قرآن) ، حمد مشرکان (قرآن) ، حمد موجودات (قرآن)، حمد مؤمنان (قرآن) ، حمد نوح (قرآن) ، زمان حمد خدا (قرآن) ، حمد و تسبیح خدا (قرآن) ، حمدهای خدا (قرآن).
wikifeqh: حمد_(قرآن)
جدول کلمات
مترادف ها
تسبیح، فر، حمد، حلقه نور
پیشنهاد کاربران
حمد ؛ تفسیر و تحلیل این کلیدواژه مرتبط با مطلب زیر؛
آمیتریس ؛ یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی آمیت و ریس. اگر خوب دقت کنیم دست خدا رو در ساخت این کلمه می توانیم ببینیم.
حرف ( آ ) در کلمه ی آمیت به لحاظ نزدیکی محل صدور آوا از ابزارهای کلامی در دهان قابل تبدیل به حرف ( ه ع ) می باشد و حرف ( ت ) قابل تبدیل به حرف ( د ) می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
در بخش دوم حرف ( س ) در کلمه ی ریس قابل تبدیل به حرف ( ز ) می باشد. مثل موسیقی و موزیک.
کلمه ی آمید تغییر شکل یافته کلمه ی حامید به مفهوم حمد کننده و شکرگذار و ستایش کننده دارای مفهوم اولیه می باشد.
ادامه روند جریان مفاهیم در کلمه ی حامید و آمید مرتبط با کلمه ی اُمید و کلمه ی اُمید مرتبط با کلمه ی آمایش و آماربرداری می باشد
با این روند از جریان مفاهیم مرتبط با کلمه ی امید اینطور می شود تفسیر کرد؛ شخص امیدوار به شخصی گویند که با آمایش یا هامایش و تهذیب و محاسبه ی مسایل در زندگی امید به حصول در نتیجه یا ستاندن در مقوله ی ستایش را دارد. فلذا شخص آمیت یا حامید، شخص همت کننده و محاسبه گر و پردازشگر در مسایل زندگی است. و نتیجه پردازش و محاسبات، امید به ستاندن و حصول در نتیجه را در زندگی در پی دارد.
مجدد در ادامه ی این روند، دو کلمه ی امید و عَمد هرچند در کاربرد رایج امروزی ممکن است دو کلمه ی نامأنوس به نظر برسند ولی وقتی می گویند شخصی فلان کار را عمداً انجام داد یا عمدی در کار داشت یعنی این شخص آن کار را از روی حساب و کتابی و بر مبنای یک آمایشی انجام داده است. پس فلسفه ی حمد و شکرگذاری صرفاً یک فلسفه ی کلامی و علمی نیست بلکه حمد خداوند متعال را به جا آوردن یک مقوله ی عملی است و نیاز به همت دارد. یک اصطلاحی هم که در فرهنگ ما ایرانی ها مرتبط با این مطلب وجود دارد این است که شکر نعمت در استفاده از نعمت است مثلاً شکر نعمتِ فکر و چشم و بازو و دست و پا در به کار بستن و درست استفاده کردن از آن بر مبنای یک استفاده ی حساب شده است. و نتیجه ی این استفاده ی درست ؛ شکر نعمت، نعمتت افزون کند، کفر نعمت، نعمت از کف بیرون کند. با این تفسیر که وقتی دست و بازویی که خداوند متعال به ما داده اگر اینها را به کار بزنیم و درست استفاده کنیم فکر و پا و دست و بازو قوی و قوی تر می شود.
ناگفته نماند که در فرهنگ نامگذاری ما ایرانی ها، ترک زبان های ما از کلمه ی حمد با ریخت حامید برای نامگذاری استفاده می کنند.
بخش دوم کلمه ی آمیتریس که ریس باشد اگر فقط از یک مسیر، جریان مفاهیم این کلمه را دنبال کنیم مرتبط با کلمه ی رایس و پرایس و پرایز به معنی تغذیه کردن و تغذیه شدن دارای مفهوم می باشد. کلمه ی رایس مرتبط با کلمه ی پرایس و پریز و پُرس و پارس و پرسش و خیلی کلمات دیگر می باشد.
تهذیب ؛ مرتبط با کلمه ی حساب یعنی حساب پس کشیدن و محاسبه کردن
کلمه ی تهذیب و حساب از یک ریشه با دو نگارش می باشد.
اصطلاح تهذیب نفس یعنی حساب پس کشیدن از نفس و محاسبه ی اعمال.
اگر فضای مفهومی اطراف کلمه ی تهذیب رو واکاوی کنیم به کلماتی خواهیم رسید که در نگاه اولیه ممکن است در ظاهر نامأنوس باهم باشند.
روند کلمات مرتبط با کلمه ی حامد در تلاطم لاتین وار کلمات در پاتیل کلمه ی آمیتریس؛ حامید همت هامایش آمایش امید حساب محاسبه تهذیب
آمیتریس ؛ یک کانسپت کلامی متشکل از دو کلمه ی آمیت و ریس. اگر خوب دقت کنیم دست خدا رو در ساخت این کلمه می توانیم ببینیم.
حرف ( آ ) در کلمه ی آمیت به لحاظ نزدیکی محل صدور آوا از ابزارهای کلامی در دهان قابل تبدیل به حرف ( ه ع ) می باشد و حرف ( ت ) قابل تبدیل به حرف ( د ) می باشد.
... [مشاهده متن کامل]
در بخش دوم حرف ( س ) در کلمه ی ریس قابل تبدیل به حرف ( ز ) می باشد. مثل موسیقی و موزیک.
کلمه ی آمید تغییر شکل یافته کلمه ی حامید به مفهوم حمد کننده و شکرگذار و ستایش کننده دارای مفهوم اولیه می باشد.
ادامه روند جریان مفاهیم در کلمه ی حامید و آمید مرتبط با کلمه ی اُمید و کلمه ی اُمید مرتبط با کلمه ی آمایش و آماربرداری می باشد
با این روند از جریان مفاهیم مرتبط با کلمه ی امید اینطور می شود تفسیر کرد؛ شخص امیدوار به شخصی گویند که با آمایش یا هامایش و تهذیب و محاسبه ی مسایل در زندگی امید به حصول در نتیجه یا ستاندن در مقوله ی ستایش را دارد. فلذا شخص آمیت یا حامید، شخص همت کننده و محاسبه گر و پردازشگر در مسایل زندگی است. و نتیجه پردازش و محاسبات، امید به ستاندن و حصول در نتیجه را در زندگی در پی دارد.
مجدد در ادامه ی این روند، دو کلمه ی امید و عَمد هرچند در کاربرد رایج امروزی ممکن است دو کلمه ی نامأنوس به نظر برسند ولی وقتی می گویند شخصی فلان کار را عمداً انجام داد یا عمدی در کار داشت یعنی این شخص آن کار را از روی حساب و کتابی و بر مبنای یک آمایشی انجام داده است. پس فلسفه ی حمد و شکرگذاری صرفاً یک فلسفه ی کلامی و علمی نیست بلکه حمد خداوند متعال را به جا آوردن یک مقوله ی عملی است و نیاز به همت دارد. یک اصطلاحی هم که در فرهنگ ما ایرانی ها مرتبط با این مطلب وجود دارد این است که شکر نعمت در استفاده از نعمت است مثلاً شکر نعمتِ فکر و چشم و بازو و دست و پا در به کار بستن و درست استفاده کردن از آن بر مبنای یک استفاده ی حساب شده است. و نتیجه ی این استفاده ی درست ؛ شکر نعمت، نعمتت افزون کند، کفر نعمت، نعمت از کف بیرون کند. با این تفسیر که وقتی دست و بازویی که خداوند متعال به ما داده اگر اینها را به کار بزنیم و درست استفاده کنیم فکر و پا و دست و بازو قوی و قوی تر می شود.
ناگفته نماند که در فرهنگ نامگذاری ما ایرانی ها، ترک زبان های ما از کلمه ی حمد با ریخت حامید برای نامگذاری استفاده می کنند.
بخش دوم کلمه ی آمیتریس که ریس باشد اگر فقط از یک مسیر، جریان مفاهیم این کلمه را دنبال کنیم مرتبط با کلمه ی رایس و پرایس و پرایز به معنی تغذیه کردن و تغذیه شدن دارای مفهوم می باشد. کلمه ی رایس مرتبط با کلمه ی پرایس و پریز و پُرس و پارس و پرسش و خیلی کلمات دیگر می باشد.
تهذیب ؛ مرتبط با کلمه ی حساب یعنی حساب پس کشیدن و محاسبه کردن
کلمه ی تهذیب و حساب از یک ریشه با دو نگارش می باشد.
اصطلاح تهذیب نفس یعنی حساب پس کشیدن از نفس و محاسبه ی اعمال.
اگر فضای مفهومی اطراف کلمه ی تهذیب رو واکاوی کنیم به کلماتی خواهیم رسید که در نگاه اولیه ممکن است در ظاهر نامأنوس باهم باشند.
روند کلمات مرتبط با کلمه ی حامد در تلاطم لاتین وار کلمات در پاتیل کلمه ی آمیتریس؛ حامید همت هامایش آمایش امید حساب محاسبه تهذیب
ح م د: ( ترمیل، برانداختن، تکامل )
دریافتن و در تعلق خود قرار دادن نعمت، سپس سپاس گفتن و تمایل مجدد بر نعمت و با چشم برانداختن آن به سوی آینده و به مکان معین هدایت شدن می باشد. پس از خوردن، اجرای تکامل، تحلیل آن با استراحت و خوشنودی به میل مجدد می گشاید و زندگی و راه را بوجود می آورد.
... [مشاهده متن کامل]
تکتم کمانی
دریافتن و در تعلق خود قرار دادن نعمت، سپس سپاس گفتن و تمایل مجدد بر نعمت و با چشم برانداختن آن به سوی آینده و به مکان معین هدایت شدن می باشد. پس از خوردن، اجرای تکامل، تحلیل آن با استراحت و خوشنودی به میل مجدد می گشاید و زندگی و راه را بوجود می آورد.
... [مشاهده متن کامل]
تکتم کمانی
*بنام خدای شهجان ونازان.
بگو او خدای تک است۱خدای بی نیار است۲نزاده و نمی زاید۳و نمیباشدش بَسایِه ای۴*
گردانیدهء سورهء اخلاص.
گرداندهء شهرام.
بگو او خدای تک است۱خدای بی نیار است۲نزاده و نمی زاید۳و نمیباشدش بَسایِه ای۴*
گردانیدهء سورهء اخلاص.
گرداندهء شهرام.
🕋 ترتیب سوره های قرآن کریم:
1 ) سوره فاتحه ( حمد )
2 ) بقره
3 ) آل عمران
4 ) نساء
5 ) مائده
6 ) انعام
7 ) اعراف
8 ) انفال
9 ) توبه ( برائت )
10 ) یونس
11 ) هود
12 ) یوسف
... [مشاهده متن کامل]
13 ) رعد
14 ) ابراهیم
15 ) حِجر
16 ) نحل
17 ) اِسراء ( بنی اسرائیل )
18 ) کهف
19 ) مریم
20 ) طه
21 ) انبیاء
22 ) حج
23 ) مؤمنون
24 ) نور
25 ) فرقان
26 ) شعراء
27 ) نمل
28 ) قصص
29 ) عنکبوت
30 ) روم
31 ) لقمان
32 ) سجدة
33 ) احزاب
34 ) سبأ
35 ) فاطر
36 ) یس
37 ) صافات
38 ) ص
39 ) زمر
40 ) غافر
41 ) فصّلت
42 ) شوری
43 ) زخرف
44 ) دخان
45 ) جاثیه
46 ) احقاف
47 ) محمد
48 ) فتح
49 ) حجرات
50 ) ق
51 ) ذاریات
52 ) طور
53 ) نجم
54 ) قمر
55 ) الرحمن
56 ) واقعه
57 ) حدید
58 ) مجادله
59 ) حشر
60 ) ممتحنه
61 ) صف
62 ) جمعه
63 ) منافقون
64 ) تغابن
65 ) طلاق
66 ) تحریم
67 ) مُلک
68 ) قلم
69 ) حاقه
70 ) معارج
71 ) نوح
72 ) جن
73 ) مزّمّل
74 ) مدثر
75 ) قیامه
76 ) انسان
77 ) مرسلات
78 ) نبأ
79 ) نازعات
80 ) عبس
81 ) تکویر
82 ) انفطار
83 ) مطففین
84 ) انشقاق
85 ) بروج
86 ) طارق
87 ) اعلی
88 ) غاشیه
89 ) فجر
90 ) بلد
91 ) شمس
92 ) لیل
93 ) ضحی
94 ) شرح
95 ) تین
96 ) علق
97 ) قدر
98 ) بینه
99 ) زلزله ( زلزال )
100 ) عادیات
101 ) قارعه
102 ) تکاثر
103 ) عصر
104 ) همزه
105 ) فیل
106 ) قریش
107 ) ماعون
108 ) کوثر
109 ) کافرون
110 ) نصر
111 ) مسد
112 ) اخلاص ( توحید )
113 ) فلق
114 ) ناس
1 ) سوره فاتحه ( حمد )
2 ) بقره
3 ) آل عمران
4 ) نساء
5 ) مائده
6 ) انعام
7 ) اعراف
8 ) انفال
9 ) توبه ( برائت )
10 ) یونس
11 ) هود
12 ) یوسف
... [مشاهده متن کامل]
13 ) رعد
14 ) ابراهیم
15 ) حِجر
16 ) نحل
17 ) اِسراء ( بنی اسرائیل )
18 ) کهف
19 ) مریم
20 ) طه
21 ) انبیاء
22 ) حج
23 ) مؤمنون
24 ) نور
25 ) فرقان
26 ) شعراء
27 ) نمل
28 ) قصص
29 ) عنکبوت
30 ) روم
31 ) لقمان
32 ) سجدة
33 ) احزاب
34 ) سبأ
35 ) فاطر
36 ) یس
37 ) صافات
38 ) ص
39 ) زمر
40 ) غافر
41 ) فصّلت
42 ) شوری
43 ) زخرف
44 ) دخان
45 ) جاثیه
46 ) احقاف
47 ) محمد
48 ) فتح
49 ) حجرات
50 ) ق
51 ) ذاریات
52 ) طور
53 ) نجم
54 ) قمر
55 ) الرحمن
56 ) واقعه
57 ) حدید
58 ) مجادله
59 ) حشر
60 ) ممتحنه
61 ) صف
62 ) جمعه
63 ) منافقون
64 ) تغابن
65 ) طلاق
66 ) تحریم
67 ) مُلک
68 ) قلم
69 ) حاقه
70 ) معارج
71 ) نوح
72 ) جن
73 ) مزّمّل
74 ) مدثر
75 ) قیامه
76 ) انسان
77 ) مرسلات
78 ) نبأ
79 ) نازعات
80 ) عبس
81 ) تکویر
82 ) انفطار
83 ) مطففین
84 ) انشقاق
85 ) بروج
86 ) طارق
87 ) اعلی
88 ) غاشیه
89 ) فجر
90 ) بلد
91 ) شمس
92 ) لیل
93 ) ضحی
94 ) شرح
95 ) تین
96 ) علق
97 ) قدر
98 ) بینه
99 ) زلزله ( زلزال )
100 ) عادیات
101 ) قارعه
102 ) تکاثر
103 ) عصر
104 ) همزه
105 ) فیل
106 ) قریش
107 ) ماعون
108 ) کوثر
109 ) کافرون
110 ) نصر
111 ) مسد
112 ) اخلاص ( توحید )
113 ) فلق
114 ) ناس
کلمه حمد بطوریکه گفته اند به معنای ثنا و ستایش در برابر عمل جمیلی است که ثنا شونده باختیار خود انجام داده ، بخلاف کلمه ( مدح ) که هم این ثنا را شامل میشود، و هم ثنای بر عمل غیر اختیاری را، مثلا گفته می
... [مشاهده متن کامل]
... [مشاهده متن کامل]
شود ( من فلانی را در برابر کرامتی که دارد حمد و مدح کردم ) ولی در مورد تلالوء یک مروارید، و یا بوی خوش یک گل نمی گوئیم آن را حمد کردم بلکه تنها می توانیم بگوئیم ( آن را مدح کردم ) .
ثنا و طفت الله
ستایش - ثناگویی
حمد : حمد در لغت عرب به معنی ستایش کردن در برابر کار یا صفت نیک اختیارى است ، یعنی هنگامی که کسی آگاهانه کار خوبی انجام دهد ، و یا صفتی را براى خود برگزیند که سرچشمه اعمال نیک اختیارى است ، ما او را حمد و ستایش می گوئیم .
شکر
ستایش