حلیم
/halim/
مترادف حلیم: بردبار، رزین، سلیم، شکیبا، صبور ، پیه، چربی، هریسه
متضاد حلیم: ناشکیبا، ناصبور
برابر پارسی: با گندم
معنی انگلیسی:
فرهنگ اسم ها
معنی: صبور، بردبار، شکیبا، از نام ها و صفات خداوند، خویشتن دار، با صبر و تحمل، از نامهای خداوند
برچسب ها: اسم، اسم با ح، اسم پسر، اسم عربی، اسم مذهبی و قرآنی
لغت نامه دهخدا
شوربا چند خوری دست بگندمبا زن
که حلیم است برای دل و جان افکار.
بسحاق اطعمه.
چو ذوق حلیمش بمدرس نشاندکتابی بجز نان و حلوا نخواند.
ملاطغرا ( از آنندراج ).
لبش از گفتن و پختن محک بودهمه جوش حلیم بی نمک بود.
زلالی ( از آنندراج ).
- حلیم پز ؛ کسی که پزنده حلیم است.- حلیم پزی ؛ شغل و عمل حلیم پز.
- || دکان حلیم پز.
- امثال :
از هول حلیم توی دیگ نیفتی .
مگر سر حلیم روغن میری .
هم از شوربای قم ماند هم از حلیم کاشان .
حلیم. [ ح َ ] ( اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی.
فرهنگ فارسی
۱- (صفت ) بردبار. جمه : احلام و حلمائ. ۲ - ( اسم ) پیه چربی . ۳ - ( اسم ) شتر فربه .
نامی از نامهای خدایتعالی
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
دانشنامه اسلامی
[ویکی فقه] حلیم (الحلیم)، از نام های خدا در قرآن است.
حلیم بر وزن فعیل به معنای اسم فاعل از مادّه حلم است.
اغلب لغویان این مادّه را به معنای تأنّی و پرهیز از عجله دانسته اند، در برابر طَیش یا سَفَه (کم خردی)، به معنای ندانسته کاری کردن.
برخی عقل را هم از معانی حلم شمرده اند، ولی به نظر راغب اصفهانی، حلم به طور مجازی در معنای عقل به کار رفته است.
بنابراین، حلیم به کسی گفته می شود که پیش از هر کاری در آن اندیشه می کند و بی دلیل در انجام دادن آن شتاب نمی کند، چنان که به خردمند نیز مجازآ حلیم گفته شده است.
واژه حلیم در قرآن
واژه حلیم پانزده بار در قرآن به کار رفته، که یازده بار در وصف خدا و چهار بار درباره انبیای الهی است.
واژه حلیم در روایات
در احادیث نیز حلیم در شمار ۹۹ نام نیکوی خدا (اسماءالحسنی) ذکر شده است. برخی در کتب خود طرق مختلف روایت اسماءاللّه را آورده اند.
همچنین در دعایی منقول از پیامبراکرم، برای رفع گرفتاری ها و آمرزش گناهان، خدا به این نام خوانده شده است.
کاربرد قرآنی واژه حلیم
...
حلیم بر وزن فعیل به معنای اسم فاعل از مادّه حلم است.
اغلب لغویان این مادّه را به معنای تأنّی و پرهیز از عجله دانسته اند، در برابر طَیش یا سَفَه (کم خردی)، به معنای ندانسته کاری کردن.
برخی عقل را هم از معانی حلم شمرده اند، ولی به نظر راغب اصفهانی، حلم به طور مجازی در معنای عقل به کار رفته است.
بنابراین، حلیم به کسی گفته می شود که پیش از هر کاری در آن اندیشه می کند و بی دلیل در انجام دادن آن شتاب نمی کند، چنان که به خردمند نیز مجازآ حلیم گفته شده است.
واژه حلیم در قرآن
واژه حلیم پانزده بار در قرآن به کار رفته، که یازده بار در وصف خدا و چهار بار درباره انبیای الهی است.
واژه حلیم در روایات
در احادیث نیز حلیم در شمار ۹۹ نام نیکوی خدا (اسماءالحسنی) ذکر شده است. برخی در کتب خود طرق مختلف روایت اسماءاللّه را آورده اند.
همچنین در دعایی منقول از پیامبراکرم، برای رفع گرفتاری ها و آمرزش گناهان، خدا به این نام خوانده شده است.
کاربرد قرآنی واژه حلیم
...
wikifeqh: حلیم
[ویکی الکتاب] معنی حَلِیمٌ: همیشه بردبار
معنی عسق: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که حمعسق معنایش حلیم ، مثیب ( ثواب دهنده )،عالم ، سمیع ، قادر ، قوی ، است )
ریشه کلمه:
حلم (۲۱ بار)
«حَلِیم» از «حلم» به معنای بردباری، در راه رسیدن به یک هدف مقدس است و «أَوّاه» در اصل، به معنای کسی است که فراوان آه می کشد، خواه به خاطر ترس از مسئولیت های خود باشد و یا مشکلات و مصائبی که دامن مردم را گرفته است. در تفسیر «حَلِیم» گفته اند: او کسی است که در عین توانایی، در هیچ کاری قبل از وقتش شتاب نمی کند، و در کیفر مجرمان عجله ای به خرج نمی دهد. روحی بزرگ دارد و بر احساسات خویش مسلط است. «راغب» در «مفردات» می گوید: «حلم» به معنای خویشتن داری به هنگام هیجان غضب است، و از آنجا که این حالت از عقل و خرد ناشی می شود گاه به معنای عقل و خرد نیز به کار رفته، و گر نه معنای حقیقی «حلم» همان است که در اول گفته شد. ضمناً از این توصیف استفاده می شود که خداوند بشارت بقای این فرزند را تا زمانی داده که به سنی قابل توصیف به «حلم» برسد، و چنان که در آیات بعد آمده، او مقام حلیم بودن خود را به هنگام ماجرای «ذبح» نشان داد، همان گونه که ابراهیم(علیه السلام) نیز حلیم بودن خود را در آن هنگام، و هم در موقع آتش سوزی آشکار ساخت. قابل توجّه این که واژه «حلیم» پانزده مرتبه در قرآن مجید استعمال شده، و غالباً وصفی است برای خداوند جز در دو مورد که توصیفی برای ابراهیم(علیه السلام) و فرزندش در کلام خدا آمده است، و در یک مورد که توصیفی است برای شعیب(علیه السلام) از زبان دیگران. و «حَلِیم» بودن خدا، اشاره به مسأله آمرزش گناهان، و عدم تعجیل در عقوبت بندگان است.
به کسر اوّل بردباری. ضیط نفس (مفردات) قاموس آن را بردباری و عقل گفته است. صحاح نیز آن را بردباری گفته. راغب گوید: بعضی آن را عقل گفتهاند ولی معنای اصلی آن عقل نیست بلکه عقل از مسبّبات آن است یعنی آن است یعنی عقل از بردباری است . مؤید قول راغب آیه است این آیه درباره اسمعیل است و چند آیه بعد از آن، داستان ذبح اسمعیل آمده که به پدرش گفت «سَتَجِدُنی اِنْ شاءَاللّهُ مِنَ الصّابِرینَ» و آن وقت معلوم شد که اسمعیل واقعاً حلیم و بردبار است. ایضاً اگر حلیم به معنی عاقل باشد در آیاتی نظیر باید گفت معنی آن «واللّه علیم عاقل» است حال آنکه عاقل از اسماء حسنی نیست و حتی در دعای جوشن کبیر هم نیامده است با آنکه شامل هزار اسم میباشد . ایضاً در نهج البلاغه خطبه 14 هست: «خَفَّتْ عُقُولُکُمْ وَ سَفِهَتْ حُلذُمُکُمْ» از مقابله حلوم با عقول معلوم میشود که حلم غیر از عقل است . * حلم (بر وزن عنق و قفل) چیزی است که در خواب دیده شود (قاموس) در اقرب گوید: لکن غالباً در خواب پریشان و قبیح یه کار میرود چنانکه رؤیا در خواب خوب. مراد از حلم در آیه بلوغ اطفال است که به آن احتلام نیز گویند معنی آیه چنین است: و چون کودکان به بلوغ رسیدند باید اجازه بگیرند. راغب حلم را در آیه شریفه از حلم (به کسراوّل) گرفته و گوید: بلوغ حلم، رسیدن به حالی است که میتواند حلم و بردباری داشته باشد . * ممکن احلام جمع حلم به معنی بردباری و یا جمع حلم به معنی خواب باشد در صورت اوّل منظور تأنی و دقّت است یعنی یا دقّت و تفکّرشان به این، امر میکند یا قومی طغیانگراند و در صورت دّوم گویا منظور خیالات است زیرا خوابهای پریشان نیز یک نوع خیالاند. * اضغاث مختلط هاست احلام جمع حلم به معنی خوابهای آشفته است چنانکه از اقرب نقل شد یعنی گفتند: خوابهای در هم و برهم و آشفته است و ما به تعبیر چنین خوابها واقف نیستیم. در این آیه خوابهای پریشان به دستههای علف و غیره تشبیه شده است .
بردبار. این کلمه از اسماء حسنی و صیغه مبالغه است و معنی آن درباره خدا چنانکه طبرسی ذیل آیه 225 بقره گوید: مهلت دهنده است «وَاللّه غَفُورٌ حَلیم»: خدا چاره ساز و مهلت دهنده است، به گناهکاران مهلت نی دهد و در عذاب آنها عجله نمیکند. ناگفته نماند مهلت دادن یک نوع بردباری است. پس خدا حلیم است یعنی در عقوبت عجله و در هر نادانی بنده، غضب نمیکند. حلیم مجموعاً 15 بار در قرآن شریف استعمال شده، 11 بار درباره ابراهیم، اسمعیل، و شعیب. ، .
معنی عسق: از حروف مقطعه و رموز قرآن (در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده که حمعسق معنایش حلیم ، مثیب ( ثواب دهنده )،عالم ، سمیع ، قادر ، قوی ، است )
ریشه کلمه:
حلم (۲۱ بار)
«حَلِیم» از «حلم» به معنای بردباری، در راه رسیدن به یک هدف مقدس است و «أَوّاه» در اصل، به معنای کسی است که فراوان آه می کشد، خواه به خاطر ترس از مسئولیت های خود باشد و یا مشکلات و مصائبی که دامن مردم را گرفته است. در تفسیر «حَلِیم» گفته اند: او کسی است که در عین توانایی، در هیچ کاری قبل از وقتش شتاب نمی کند، و در کیفر مجرمان عجله ای به خرج نمی دهد. روحی بزرگ دارد و بر احساسات خویش مسلط است. «راغب» در «مفردات» می گوید: «حلم» به معنای خویشتن داری به هنگام هیجان غضب است، و از آنجا که این حالت از عقل و خرد ناشی می شود گاه به معنای عقل و خرد نیز به کار رفته، و گر نه معنای حقیقی «حلم» همان است که در اول گفته شد. ضمناً از این توصیف استفاده می شود که خداوند بشارت بقای این فرزند را تا زمانی داده که به سنی قابل توصیف به «حلم» برسد، و چنان که در آیات بعد آمده، او مقام حلیم بودن خود را به هنگام ماجرای «ذبح» نشان داد، همان گونه که ابراهیم(علیه السلام) نیز حلیم بودن خود را در آن هنگام، و هم در موقع آتش سوزی آشکار ساخت. قابل توجّه این که واژه «حلیم» پانزده مرتبه در قرآن مجید استعمال شده، و غالباً وصفی است برای خداوند جز در دو مورد که توصیفی برای ابراهیم(علیه السلام) و فرزندش در کلام خدا آمده است، و در یک مورد که توصیفی است برای شعیب(علیه السلام) از زبان دیگران. و «حَلِیم» بودن خدا، اشاره به مسأله آمرزش گناهان، و عدم تعجیل در عقوبت بندگان است.
به کسر اوّل بردباری. ضیط نفس (مفردات) قاموس آن را بردباری و عقل گفته است. صحاح نیز آن را بردباری گفته. راغب گوید: بعضی آن را عقل گفتهاند ولی معنای اصلی آن عقل نیست بلکه عقل از مسبّبات آن است یعنی آن است یعنی عقل از بردباری است . مؤید قول راغب آیه است این آیه درباره اسمعیل است و چند آیه بعد از آن، داستان ذبح اسمعیل آمده که به پدرش گفت «سَتَجِدُنی اِنْ شاءَاللّهُ مِنَ الصّابِرینَ» و آن وقت معلوم شد که اسمعیل واقعاً حلیم و بردبار است. ایضاً اگر حلیم به معنی عاقل باشد در آیاتی نظیر باید گفت معنی آن «واللّه علیم عاقل» است حال آنکه عاقل از اسماء حسنی نیست و حتی در دعای جوشن کبیر هم نیامده است با آنکه شامل هزار اسم میباشد . ایضاً در نهج البلاغه خطبه 14 هست: «خَفَّتْ عُقُولُکُمْ وَ سَفِهَتْ حُلذُمُکُمْ» از مقابله حلوم با عقول معلوم میشود که حلم غیر از عقل است . * حلم (بر وزن عنق و قفل) چیزی است که در خواب دیده شود (قاموس) در اقرب گوید: لکن غالباً در خواب پریشان و قبیح یه کار میرود چنانکه رؤیا در خواب خوب. مراد از حلم در آیه بلوغ اطفال است که به آن احتلام نیز گویند معنی آیه چنین است: و چون کودکان به بلوغ رسیدند باید اجازه بگیرند. راغب حلم را در آیه شریفه از حلم (به کسراوّل) گرفته و گوید: بلوغ حلم، رسیدن به حالی است که میتواند حلم و بردباری داشته باشد . * ممکن احلام جمع حلم به معنی بردباری و یا جمع حلم به معنی خواب باشد در صورت اوّل منظور تأنی و دقّت است یعنی یا دقّت و تفکّرشان به این، امر میکند یا قومی طغیانگراند و در صورت دّوم گویا منظور خیالات است زیرا خوابهای پریشان نیز یک نوع خیالاند. * اضغاث مختلط هاست احلام جمع حلم به معنی خوابهای آشفته است چنانکه از اقرب نقل شد یعنی گفتند: خوابهای در هم و برهم و آشفته است و ما به تعبیر چنین خوابها واقف نیستیم. در این آیه خوابهای پریشان به دستههای علف و غیره تشبیه شده است .
بردبار. این کلمه از اسماء حسنی و صیغه مبالغه است و معنی آن درباره خدا چنانکه طبرسی ذیل آیه 225 بقره گوید: مهلت دهنده است «وَاللّه غَفُورٌ حَلیم»: خدا چاره ساز و مهلت دهنده است، به گناهکاران مهلت نی دهد و در عذاب آنها عجله نمیکند. ناگفته نماند مهلت دادن یک نوع بردباری است. پس خدا حلیم است یعنی در عقوبت عجله و در هر نادانی بنده، غضب نمیکند. حلیم مجموعاً 15 بار در قرآن شریف استعمال شده، 11 بار درباره ابراهیم، اسمعیل، و شعیب. ، .
wikialkb: حَلِیم
[ویکی اهل البیت] حلیم (اسم الله). "حلیم" از اسماء و صفات خداوند متعال و به معنای مهلت دادن و شتاب نکردن بر عقوبت نسبت به گناه است. و "حلم" در لغت به معنای نگهداری نفس و طبع از هیجان، خشم و غضب است.
در قرآن یازده مورد خدای متعال به عنوان "حلیم" همراه با اسامی دیگر مانند: «علیم»، «غفور»، «غنی»، «شکور» توصیف شده است، همچنین در قرآن حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت اسماعیل علیه السلام به این صفت نیکو ستوده شده اند:
زمانی که ابراهیم علیه السلام فرزند صالحی را از درگاه احدیت درخواست می کند:
حاجتش با بشارت فرزندی حلیم به اجابت می رسد:
و در داستان ذبح اسماعیل علیه السلام آمده است که پدرش گفت:
و بعد از آزمون الهی معلوم شد که اسماعیل واقعاً حلیم و بردبار است، بنابراین حلم از فضائل انسانهای صالح و شایسته بحساب می آید.
خداوند متعال در آیات 41 تا 44 سوره اسراء بعد از بیان اعتقادات و نسبت های ناروای مشرکین نسبت به انتخاب شدن فرشتگان به عنوان دختران خدا! و سرزنش آنان، در آخر می فرماید:
در قرآن یازده مورد خدای متعال به عنوان "حلیم" همراه با اسامی دیگر مانند: «علیم»، «غفور»، «غنی»، «شکور» توصیف شده است، همچنین در قرآن حضرت ابراهیم علیه السلام و حضرت اسماعیل علیه السلام به این صفت نیکو ستوده شده اند:
زمانی که ابراهیم علیه السلام فرزند صالحی را از درگاه احدیت درخواست می کند:
حاجتش با بشارت فرزندی حلیم به اجابت می رسد:
و در داستان ذبح اسماعیل علیه السلام آمده است که پدرش گفت:
و بعد از آزمون الهی معلوم شد که اسماعیل واقعاً حلیم و بردبار است، بنابراین حلم از فضائل انسانهای صالح و شایسته بحساب می آید.
خداوند متعال در آیات 41 تا 44 سوره اسراء بعد از بیان اعتقادات و نسبت های ناروای مشرکین نسبت به انتخاب شدن فرشتگان به عنوان دختران خدا! و سرزنش آنان، در آخر می فرماید:
wikiahlb: حلیم_(اسم_الله)
[ویکی فقه] حلیم (قرآن). حلم به معنای نگهداری نفس و طبع از هیجان غضب است، و به معنای عقل نیز آمده است، در قرآن کریم ، واژه حلم به کار نرفته، اما از مشتقات آن، حلیم ، پانزده بار آمده است، در قرآن کریم ، هم خدا و هم انسان ها با صفت حلیم مدح شده اند، در یازده آیه ، این صفت به خدا نسبت داده شده است و در بقیه آیات به پیامبران الهی ، یعنی حضرت ابراهیم ، فرزند ابراهیم (علیهما السلام) که خدا فرمان به ذبح او داده بود و حضرت شعیب .
حلیم، از اسما و صفات خداوند و به معنای مهلت دادن و شتاب نکردن بر عقوبت نسبت به گناه است. این واژه دوازده بار در قرآن آمده است: «... والله غفور حلیم؛ ... و خداوند ، آمرزنده و بردبار است.»«... واعلموا ان الله غفور حلیم؛ ... و بدانید خداوند، آمرزنده و بردبار است (و در مجازات بندگان، عجله نمی کند)!»«... والله غنی حلیم؛ ... و خداوند، بی نیاز و بردبار است.» «... ان الله غفور حلیم؛ ... خداوند آمرزنده و بردبار است.»«... والله علیم حلیم؛ ... و خدا دانا و بردبار است.»«... والله غفور حلیم؛ ... و خداوند آمرزنده و حلیم است.»«... ان ابراهیم لاواه حلیم؛ ... چرا که ابراهیم مهربان و بردبار بود.»«... وان الله لعلیم حلیم؛ ... و خداوند عالم و با حلم است.»«... انه کان حلیما غفورا؛ ... او حلیم و آمرزنده است.»«... وکان الله علیما حلیما؛ ... و خداوند از همه اعمال و مصالح بندگان با خبر است و در عین حال حلیم است و در کیفر آنها عجله نمی کند.»«... انه کان حلیما غفورا؛ ... او حلیم و غفور است.»«... والله شکور حلیم؛ ... و خداوند شکر کننده و بردبار است.»
حلیم، از اسما و صفات خداوند و به معنای مهلت دادن و شتاب نکردن بر عقوبت نسبت به گناه است. این واژه دوازده بار در قرآن آمده است: «... والله غفور حلیم؛ ... و خداوند ، آمرزنده و بردبار است.»«... واعلموا ان الله غفور حلیم؛ ... و بدانید خداوند، آمرزنده و بردبار است (و در مجازات بندگان، عجله نمی کند)!»«... والله غنی حلیم؛ ... و خداوند، بی نیاز و بردبار است.» «... ان الله غفور حلیم؛ ... خداوند آمرزنده و بردبار است.»«... والله علیم حلیم؛ ... و خدا دانا و بردبار است.»«... والله غفور حلیم؛ ... و خداوند آمرزنده و حلیم است.»«... ان ابراهیم لاواه حلیم؛ ... چرا که ابراهیم مهربان و بردبار بود.»«... وان الله لعلیم حلیم؛ ... و خداوند عالم و با حلم است.»«... انه کان حلیما غفورا؛ ... او حلیم و آمرزنده است.»«... وکان الله علیما حلیما؛ ... و خداوند از همه اعمال و مصالح بندگان با خبر است و در عین حال حلیم است و در کیفر آنها عجله نمی کند.»«... انه کان حلیما غفورا؛ ... او حلیم و غفور است.»«... والله شکور حلیم؛ ... و خداوند شکر کننده و بردبار است.»
wikifeqh: حلیم_(قرآن)
دانشنامه عمومی
حلیم (فیلم). حلیم ( عربی: حلیم ) فیلمی در ژانر زندگینامه ای است که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد. از بازیگران آن می توان به احمد زکی و منا زکی اشاره کرد. این فیلم در مورد زندگی نامه خواننده مشهور مصر عبدالحلیم حافظ ساخته شده است.
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلفwiki: حلیم (فیلم)
دانشنامه آزاد فارسی
رجوع شود به:هلیم
wikijoo: حلیم
جدول کلمات
مترادف ها
مهربان، رام، بی روح، فروتن، خاضع، ملایم، نجیب، حلیم، افتاده، بردبار، با حوصله
فروتن، خاضع، مطیع، حلیم، خاشع
مطیع، وظیفه شناس، گماشت شناس، حلیم
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
واژه halim را میتوان به روش بازی کابلا به شکل زیر در قالب اعداد نوشت : ۱۳ ۹ ۱۲ ۱ ۸ . جمع ارقام این عدد هشت رقمی برابر با عدد ۲۵ می باشد. این عدد را میتوان دوباره به شکل زیر در قالب حروف نوشت : B E
یعنی حروف اول نام خانوادگی و نام کوچک این حقیر با حروف لاتین. امیدوارم که خداوند متعال به صبوریت و بردباری و شکیبایی مطلق و بیکران خویش، این بی ادبی را بر من حقیر ببخشاید.
... [مشاهده متن کامل]
یعنی حروف اول نام خانوادگی و نام کوچک این حقیر با حروف لاتین. امیدوارم که خداوند متعال به صبوریت و بردباری و شکیبایی مطلق و بیکران خویش، این بی ادبی را بر من حقیر ببخشاید.
... [مشاهده متن کامل]
واژه حلیم
معادل ابجد 88
تعداد حروف 4
تلفظ halim
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [مٲخوذ از عربی]
مختصات ( حَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی halim
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
معادل ابجد 88
تعداد حروف 4
تلفظ halim
نقش دستوری صفت
ترکیب ( اسم ) [مٲخوذ از عربی]
مختصات ( حَ ) [ ع . ] ( اِ. )
آواشناسی halim
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
... [مشاهده متن کامل]
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
واژگان مترادف و متضاد
حلیم به زبان سنگسری
خِلیسِه kheliseh
خِلیسِه kheliseh
گندم با، بای گندم ( با=آش )
خویشتندار
دیرخشم. [ خ َ ] ( ص مرکب ) که دیر به خشم آید. بردبار. صبور. حلیم :
بزرگی دیرخشم و زود عفو است
کریمی کامکار و بردبار است.
مسعودسعد.
سلطان ارسلان خوب طلعت ، نیکوسیرت ، باحیا و حمیت بود دیرخشم زودرضا. ( راحةالصدور راوندی ) .
بزرگی دیرخشم و زود عفو است
کریمی کامکار و بردبار است.
مسعودسعد.
سلطان ارسلان خوب طلعت ، نیکوسیرت ، باحیا و حمیت بود دیرخشم زودرضا. ( راحةالصدور راوندی ) .
هریسه. . . .
نوعی غذا
هوالعلیم
حلیم : از صفات باریتعالی است ؛ بردبار ؛ شکیبا ؛
هلیم : نوعی آش که باگندم وگوشت ( مرغ ) میپزند. وچنانچه بدان شیر اضافه کنند هلیم شیر گویند.
حلیم : از صفات باریتعالی است ؛ بردبار ؛ شکیبا ؛
هلیم : نوعی آش که باگندم وگوشت ( مرغ ) میپزند. وچنانچه بدان شیر اضافه کنند هلیم شیر گویند.
واژگان و کلمات در هر زبانی ، دارای یک شبکه معنایی و تصوری هستند و غیر ممکن است که معنای بسیاری از واژگان را با یک یا چند کلمه بیان کنیم. اما این کار اشتباه ، متاسفانه در لغت نامه ها ، معمول و مرسوم است.
... [مشاهده متن کامل]
واژه" حلیم " در ادبیات و شعر عرب، از لحاظ معنا، متضاد واژه" جاهل " می باشد. در جامعه اعراب قبل از اسلام این واژه بسیار کاربردی بوده است. شخصی که لیاقت فرماندهی و هدایت قبیله را داشته. مصطفی عقاد کارگردان فیلم محمد رسول الله The messenger ، برخی از جلوه های حلم را در شخصیت پردازی نقش ابوسفیان، تصویر کرده است. حلم اساسا صفت شخصی است که دیگران را اداره میکند و بر آنان تسلط دارد. دور اندیش و صبور ، شخصی که تسلط بر احساسات و عواطفش را دارد و میتواند بر هوی و هوس های زودگذر خود پیروز شود، هر اندازه هم که تحریک شده باشد آرام و مطمئن و به دور از آشفتگی و پریشانی است، براحتی میتواند اشتعال و انفجار جهل را فرونشاند. . در دیالوگ بین ابوسفیان و برادر زنش در صحنه ای که قبل از جنگ بدر است ، برادر زن ابوسفیان - همان شخصی که با شمشیر علی به دوزخ رفت - نماد شخص جوان و جاهلی است که تحریک شده و از ابوسفیان - که بعنوان رییس یک قافله تجاری بزرگ در حال بازگشت از شام است - میخواهد که به لشگر جنگجویان بدر بپیوندد اما ابوسفیان نمیپذیرد و جوان به او میگوید : پس غیرتت کجا رفته ابوسفیان؟ و او در جواب میگوید: غیرت من بر پشت شترانم است.
حلم آرامی و توازن عقلی و تسلط بر نفس و استقامت رای است. حلم کوشش راستین آگاهانه است برای آنکه شخص صاحب قدرت بتواند زمام نفس را بعهده گیرد. حلیم کسی است که دشمن خود را می بخشد و جوانمردی از بالا و از وضعی برتر نشان میدهد. هرجا که قدرت نباشد، حلم نیز وجود ندارد.
در مقابل ، واژه "جهل" ، الگوی برجسته رفتار مرد تندخو و بی پروایی است که با اندک انگیختگی ممکن است قدرت تسلط بر نفس را از کف بدهد و در نتیجه بی باکانه به عمل برخیزد بی آنکه بیندیشد پیامد عمل او چه خواهد بود. شخصی بسیار زود رنج و هوسناک که مهار احساسات و عواطفش را بدست ندارد. در فارسی و در ایران هم ، تازه جوان در دوره بلوغ ، جاهل خطاب میشود بالاخص در برخی شهرستان ها.
... [مشاهده متن کامل]
واژه" حلیم " در ادبیات و شعر عرب، از لحاظ معنا، متضاد واژه" جاهل " می باشد. در جامعه اعراب قبل از اسلام این واژه بسیار کاربردی بوده است. شخصی که لیاقت فرماندهی و هدایت قبیله را داشته. مصطفی عقاد کارگردان فیلم محمد رسول الله The messenger ، برخی از جلوه های حلم را در شخصیت پردازی نقش ابوسفیان، تصویر کرده است. حلم اساسا صفت شخصی است که دیگران را اداره میکند و بر آنان تسلط دارد. دور اندیش و صبور ، شخصی که تسلط بر احساسات و عواطفش را دارد و میتواند بر هوی و هوس های زودگذر خود پیروز شود، هر اندازه هم که تحریک شده باشد آرام و مطمئن و به دور از آشفتگی و پریشانی است، براحتی میتواند اشتعال و انفجار جهل را فرونشاند. . در دیالوگ بین ابوسفیان و برادر زنش در صحنه ای که قبل از جنگ بدر است ، برادر زن ابوسفیان - همان شخصی که با شمشیر علی به دوزخ رفت - نماد شخص جوان و جاهلی است که تحریک شده و از ابوسفیان - که بعنوان رییس یک قافله تجاری بزرگ در حال بازگشت از شام است - میخواهد که به لشگر جنگجویان بدر بپیوندد اما ابوسفیان نمیپذیرد و جوان به او میگوید : پس غیرتت کجا رفته ابوسفیان؟ و او در جواب میگوید: غیرت من بر پشت شترانم است.
حلم آرامی و توازن عقلی و تسلط بر نفس و استقامت رای است. حلم کوشش راستین آگاهانه است برای آنکه شخص صاحب قدرت بتواند زمام نفس را بعهده گیرد. حلیم کسی است که دشمن خود را می بخشد و جوانمردی از بالا و از وضعی برتر نشان میدهد. هرجا که قدرت نباشد، حلم نیز وجود ندارد.
در مقابل ، واژه "جهل" ، الگوی برجسته رفتار مرد تندخو و بی پروایی است که با اندک انگیختگی ممکن است قدرت تسلط بر نفس را از کف بدهد و در نتیجه بی باکانه به عمل برخیزد بی آنکه بیندیشد پیامد عمل او چه خواهد بود. شخصی بسیار زود رنج و هوسناک که مهار احساسات و عواطفش را بدست ندارد. در فارسی و در ایران هم ، تازه جوان در دوره بلوغ ، جاهل خطاب میشود بالاخص در برخی شهرستان ها.
درست این واژه در پارسی " هلیم " است ، در نسک : فرهنگ برابرهای پارسی واژگان بیگانه از ابوالقاسم پرتو .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)